دنیا آزمون گاهیست
بعد ازین پیامبران برای مان میگویند که زندگی دنیوی مهلتی برای آزمون است لهذا درینجا نه حسابیست، نه جزا و سزایی [۱]هرچه درینجا داده میشود لازم نیست که آن انعامی در مقابل عمل شایستهیی باشد. آن مظهر رضا و خوشنودی خداوند نیست و یا این که هرچه شما انجام میدهید درست و شایسته است، بلکه در حقیقت همه اینها تنها وسایل آزمون و امتحاناند. مال، سرمایه، فرزندان زمام حکومت وسایل زندگی همه و همه وسایلی است برای امتحان و آزمودن شما تا کیفیت استفادهتان را از آن نشان دهید و استعداد شایسته یا ناشایستهتان را ابراز کنید، بدین ترتیب ناراحتیها، خسارات، مصایب و آسیب که وارد میآید آن نیز لازماً کیفر عمل ناشایستهیی نیست، بلکه برخی از آنها تحت قانون طبیعت نتایج ظهور خود به خودی آنهاست [۲]. برخی بنا بر آزمایش وارد میآیند [۳]و بعضی دیگر به این علت به وجود میآیند که روشی که شما برخلاف حقیقت آن را در پیش گرفتهاید خواه ناخواه ضربهیی را بر شما وارد میآرد [۴]به هر صورت این جهان مقام و آستانه مجازات نبوده، بلکه آزمونگاهی بیش نیست نتایجی که درینجا به ظهور میرسند، معیار و ملاک عمل شایسته و ناشایسته، پسندیده یا ناپسندیده قابل ترک یا قابل اخذ نیست، معیار واقعی نتایج اخرت است، پس از ختم زندگی محدود این دنیا، زندگی دیگریست که تمام کارنامههایتان مورد بررسی قرار گرفته فیصله صورت میگیرد تا هویدا گردد که ازین ازمون موفق به در شدهاید یا این که با ناکامی مواجه شدهاید، و چیزی که کامیابی و ناکامی در آن جا را در انحصار دارد اینست که اولاً با استعمال درست قوت نظر و استدلال حقیقیبودن الله تعالی به حیث حاکم کل و حقیقیبودن تعلیم و هدایت وارده از جانب خداوند را شناختهاید یا خیر. و ثانیاً پس از شناخت و درک این حقیقت با وجود آزادی انتخاب شما با رضا و رغبت در مقابل حاکمیت خداوند و حکم شرعی او سر تسلیم را فرود آوردهاید یا خیر.
[۱] درین مورد این مطلب را به وجه احسن باید در ذهن داشته باشید که در عالمی که هم اکنون ما در آن قراء داریم در حقیقت عالم طبیعی است نه عالم اخلاقی. قوانینی که نظام فعلی کاینات بر آن میچرخد عبارت از قوانین اخلاقی نبوده، بلکه قوانین طبیعیاند. ازینرو نتائج اخلاقی اعمال در نظام فعلی کاینات دقیقاً نمیتواند مرتب شوند، اگر این نتائج بتواند مرتب شوند تنها تا حدودی امکان دارد که قوانین طبیعی برای آن زمینه مرتبشدن را فراهم سازد، ورنه جایی که قوانین طبیعی برای ظهور آن سازگار نباشد، ظهور آن کاریست محال. مثلاً اگر شخصی، کسی دیگر را به قتل رساند، نتیجه اخلاقی این فعل مربوط است به امری که قوانین طبیعی، در سراغکردن آن، ثبوت جرم بر او و انفاذ جزای اخلاقی بر او، معاون و مددگار باشد یا نه. اگر معاون و مددگار نباشد نتیجه اخلاقی دیگری هرگز مرتب نخواهد شد و اگر سازگاری نیز نماید با آن هم نتایج مکمل اخلاقی نمیتواند مرتب شود، زیرا قتلکردن قاتل به عوض مقتول، نتیجه اکمل اخلاقی فعل ارتکابی او نیست. ازینرو این جهانی محل مجازات و کیفر نیست و نمیتواند باشد، برای این کار نظامی در آن عالم وجود دارد که برخلاف نظام عالم فعلی، قوانین حاکم، قوانین اخلاقی هستند و قوانین طبیعی محض حیثیت خادم آن را دارند. [۲] مثلاً مبتلاشدن زناکار به مرض، کیفر اخلاقی گناه ارتکابی نمیتواند باشد، بلکه نتیجه طبیعی آنست، اگر او در تداویاش موفق شود از مریضی نجات مییابد اما از جزای اخلاقی نمیتواند نجات یابد، اگر توبه کند از کیفر اخلاقی نجات خواهد یافت اما مریضی رفع نخواهد شد. [۳] مثلاً مبتلاشدن شخصی به افلاس، آزمایشی است درین امر برای او تا دیده شود که او در راه رفع ضروریات خود ذرایع و وسایل ناجایزی را به کار میاندازد یا این که وسایل جایز و پسندیده را مورد استفاده قرار میدهد و همچنان ثابت قدم میماند. در مقابل هجوم مصایب بر حقپرستی استوار میگردد یا این که مضطرب شده در مقابل باطل تسلیم میگردد. [۴] یعنی هنگامی که انسان این جهان را بیخدا و خود را آزاده و خود مختار تلقی کند و به فعالیت ادامه دهد در حالی که نه جهان بیخداست و نه انسان آزاده و خود مختار. ازینرو نسبت عمل خلاف امر واقعی طبعاً متحمل تکلیف و رنج میگردد، مثال آن چنین است که آتش را بازیچه پنداشته به آن دستدرازی نمایید پس طبعاً دستتان میسوزد، زیرا روشی خلاف امر واقعی را در پیش گرفتهاید.