زندگی مملو از اوهام
قبل از همه تمام زندگی آدمی به عنوان آماجگاهی از اوهام درمیآید، او بدون ثبوت علمی تنها براساس وهم و خیالش در برابر چیزهای زیادی این قضاوت را انجام میدهد که آن اشیا به طور فوق الطبیعی اثرات خوب یا بدی بر سرنوشت او دارند، ازینرو او در امید موقوم اثرات خوب و در خوف موهوم اثرات فاسد مبتلا شده و نیروهای زیادی از خود را از طرق نادرست ضایع کرده و به هدر میدهد، جایی از مقبره کسی استمداد میجوید که این میتواند ضرورتم را مرفوع سازد، جایی بر بتی توکل میکند که میتواند سرنوشتم را تعین کند، جایی برای کار ساخته و بافته دیگری تپ و تلاش میورزد، جایی از شگون بدی دل شکسته و ناامید میشود و جایی بنا بر شگون خوبی کاخ خیالی از توقعاتش را میسازد، همه این وهم و خیال تفکر و مساعی او را از جاده تدابیر طبیعی منحرف ساخته و به بیراهه کاملاً غیر طبیعی سوقش میدهد.