سیری در کهکشان نبوت

فهرست کتاب

حقوق دشمنان و مخالفان هم‌پیمان

حقوق دشمنان و مخالفان هم‌پیمان

شاید برای برخی از خوانندگان سخن گفتن از «حقوق دشمنان» تعجب‌آور جلوه کند. و این پرسش پیش آید: آیا دشمنی که کمر به کشتن تو بسته است را نیز حقی جز شمشیر است؟!

اگر این تصویر در مفاهیم جنگجویانه و خونخوارانه بشری درست باشد، در دین اخلاق و رهایی بشریت از قید و بند همه بردگی‌ها مصداقیت ندارد. اسلام آن‌چنان که برای مسجد معیارهای اخلاقی و ارزش‌های انسانی معین نموده است، برای میدان نبرد و لشکرگاه نیز معیارهای اخلاقی و ارزش‌های والای انسانی مشخص نموده است!

به برخی از اخلاقیات اسلامی که دین بر پیروانش واجب کرده، و آن را از حقوق دشمنان شمرده است که می‌توانند مسلمانان را در صورت تخطّی و شانه خالی کردن مورد بازخواست قرار دهند، فهرست وار اشاره می‌کنیم:

۱- وفاء به عهد و میثاق...

به همان اندازه که اسلام از خیانت و شکستن عهد و میثاق نفرت دارد، به وفا به آن اهمیت قائل شده است.

تمامی زندگی پیامبر اکرم ج مثالی است از وفاء‌ و معانی والا و ارزشمند اخلاقی. اجازه دهید به گوشه‌ای از وفای آنحضرت در صلح حدیبیه اشاره کنیم که حتی برای بیشتر مسلمانان درک و فهم آن بسیار سخت بود.

«سهیل بن عمرو» شروط قلدرانه مشرکان مکه را با دیدی بسیار سطحی بر پیامبر اسلام می‌کردند، ورسول الله با دیدی آینده‌نگر و هدفمند به حقایق روز می‌نگریست و برنامه‌ی اجرائیشان را درگذشت زمان پایه‌گذاری می‌کردند، بدون چون و چرا با شروط دشمن موافقت می‌کردند، چرا که آن‌ها را به فایده و صلاح مسلمانان - البته در دید زمان - می‌دید.

از جمله این شروط این بود که:

«اگر کافری مسلمان شده به مسلمانان پناه آورد باید او را به مشرکان مکه تحویل دهند. واگر چنانچه مسلمانی کافر شده از مدینه گریخت وخود را به مکه رسانید مشرکان او را به مسلمانان تسلیم نخواهند کرد».

هنوز جوهر این جمله خشک نشده بود که «ابوجندل» مسلمان؛ پسر «سهیل بن عمرو»؛ نماینده مشرکان، توانسته بود با غل وزنجیرش از شهر مکه گریخته خود را به مسلمانانی که برای ادای عمره آمده بودند، برساند.

سهیل از رسول الله خواست، او را بنا به میثاق به او تسلیم کند. رسول الله از روی رحمت وشفقت، بسیار از او خواهش کرد که این جوان را با او واگذارد. ولی «سهیل» موافقت نکرد. در نهایت پیامبر با دلی غمگین، ومسلمانان با چشمانی اشکبار، جوان مسلمان را که داد می‌کشید؛ مرا به کافران تسلیم نکنید مرا بخاطر دین وایمانم مورد شکنجه وآزار واذیت قرار می‌دهند! بخاطر وفا به عهد ومیثاق تسلیم کردند. و رسول الله به او دلداری داد: «خداوند برای شما و امثال شما گشایشی قرار خواهد داد».

«ابوبصیر» جوان مسلمان دیگری بود که خود را به مدینه رسانید. مشرکان برای باز پس آوردن او دو سرباز را به مدینه فرستادند. باز هم مسلمانان به عهد ومیثاق خود پایبند مانده، برادر مظلوم مسلمان خود را به دشمن تحویل دادند.

البته «ابوبصیر»؛ اسیر شجاع ودلیر، در راه بر دشمن تازیده، یکی از سربازان را کشته، به کوه‌ها متواری شد. و در نهایت سرگردنه‌ای را بر کاروان‌های قریش که به او ظلم و ستم ورزیده، از خانه و کاشانه‌اش فراری داده‌اند بست. جوانان ستمدیده و مظلوم قریش امثال ابوجندل نیز از زندان‌ها و کشتارگاه‌ها و سلول‌های شکنجه و تعذیب فرار کرده بدو پیوستند. این افراد روزگار دشمن را سیاه کردند وکارشان بجائی رسید که مشرکان خود با کمال ذلت وخواری نزد رسول الله آمده، از او خواهش وتمنا کردند اجازه دهد، این بند از میثاق حدیبیه حذف شود، وآن مسلمانان مظلوم به دامن مدینه آمده در کنار برادران مؤمنشان زندگی آرامی داشته باشند، وباعث درد سر برای قریشیان نشوند!

۲- عدم تجاوز و تعدّی به کافرانی که در جامعه اسلامی زندگی می‌کنند..

پیامبر اکرم ج هرگز اجازه نمی‌دادند کسی از مسلمانان به کافرانی که در جامعه اسلامی زندگی می‌کنند کوچکترین ظلم و ستمی روا دارد و می‌فرمودند: «اگر کسی به یکی از هم پیمانان ما ظلم وستمی روا دارد، ‌یا او را تحقیر کند، از کارگر کافرش بیشتر از آنچه در توانش است کار بگیرد، یا چیزی از او را چپاول کند، روز قیامت من بر علیه او گواهی می‌دهم!» و فرمودند: «هرکسی یکی از هم پیمانان ما را بکشد، بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید، در حالیکه بوی بهشت از مسیر چهل سال شنیده می‌شود!» یعنی اینکه چنین شخصی نه تنها به بهشت راه نخواهد یافت، بلکه به آن نزدیک نیز نمی‌گردد.

اگر برخی از کافرانی که با مسلمانان هم‌پیمان شده بودند، ظلم و ستمی روا داشته یا خیانتی می‌کردند، تنها آن‌ها را مورد بازخواست قرار می‌داد، ‌و همه کافران را به چوب بعضی از آن‌ها نمی‌زد!

اگر برخی از کافران پیمان‌شکنی می‌کردند غافلگیرانه به آن‌ها نمی‌تازید، ‌اول به آن خائنان اطلاع می‌داد که ما نیز به خاطر خیانت شما دیگر با شما عهد و پیمانی نداریم، سپس اجراءات لازم و تدابیر مورد نیاز را به اجرا درمی‌آورد. آن‌چنان که با یهود «بنی قینقاع» پس از غزوه «بدر» - که به مسلمانان خیانت کرده، عهد و پیمان را شکستند - انجام داد.

۳- مراعات حقوق بشری خائنان!

در تصور اسلام خائن هرچند جنایتکار و مجرم و خونخوار و پست و رذیل باشد، بازهم انسان است!‌ و باید برخی مسائل اخلاقی و انسانی را در حق او رعایت نمود.

بطور مثال آنحضرت در مورد یهود «بنی قریظه» که بزرگترین خیانت جنگی را به مسلمانان کردند، ومستحق بدترین و سخت‌ترین سزاها بودند فرمودند: «با اسیرانتان به خوبی برخورد کنید، اجازه دهید استراحت کنند، به آن‌ها آب سرد بنوشانید تا آرام گیرند، سپس باقیمانده‌هایشان را به سزای اعمالشان رسانیده سرزنید، البته گرمی خورشید وگرمی سلاح را بر آن‌ها جمع نکنید».

شفقت ونرم خوئی با اسیران، واحسان ونیکوئی وخوش برخوردی با آن‌ها، و در بیشتر موارد بخشودن آن‌ها، یا قبول کردن خونبها در صورتی که برای مسلمانان ضرر نداشته باشد، شیوه بارز پیامبر اکرم ج بود.

و از اینکه بین مادر وفرزند اسیری جدایی افکنده شود بشدت برحذر می‌داشتند و می‌فرمودند: «هرکس بین مادر و فرزندش جدائی افکند، خداوند بین او و خویشان و عزیزانش در قیامت جدائی خواهد افکند».

در بیشتر موارد هدف پیامبر اکرم ج از نگه‌داشتن اسیر این بود که به او فرصتی داده شود، تا مسلمانان را از نزدیک ببیند و با اسلام واقعی بدور از تعلیقات و شایعه‌ها و تبلیغات سوء ‌دشمن آشنا شده،‌ حقیقت آن‌ها را خود لمس کند، سپس اگر خواست ایمان آورد، و اگر نخواست آزادانه نزد خانواده‌اش بازگردد.

آن‌چنان که با «ثمامۀ‌ بن اثال» اتفاق افتاد. او را به ستونی از مسجد بستند، تا حقیقت اسلام را لمس کند، سپس آزادش کردند. او پس از آزادی به نخلستان رفته خود را شست ونزد پیامبر اکرم ج بازگشت،‌ وایمان خود را اعلام داشت.

یا آن‌چنان که با «أبی العاص فرزند ربیع» همسر حضرت زینب دختر پیامبر اکرم ج روی داد. او در بدر اسیر شد وپس از پرداخت هزینه تعیین شده از سوی همسرش آزاد گردید. سپس گروهان «ابوبصیر» او را همراه برخی از دوستانش اسیر کردند. با پا درمیانی وشفاعت حضرت زینب، او همراه دوستانش آزاد شده به مکه بازگشته امانت‌های مشرکان را به آن‌ها برگردانید وسپس نزد مسلمانان آمده اسلام آورد.

در حقیقت مسلمانان سپاه دشمن را با اخلاق ورفتار وسیرت وکردار خود، قبل از شمشیرشان به اسارت درآورده بودند، نقش شمشیر با دست بند زدن بر دشمن در میدان جنگ تمام می‌شود. ولی تأثیر اخلاق مسلمانان آن‌چنان بود که در دل‌هایشان رسوخ پیدا کرده، آن‌ها را بکلی تغییر داده، از سپاه ظلم وتاریکی وستم به پهنای روشنایی وآسایش وسعادت آورد.

با نگاهی عمیق در سیرت رسول الله پیامبر اکرم ج می‌بینیم که آنحضرت تنها در سه مورد و آنهم در شرایطی بسیار استثنائی اسیران را می‌کشتند.

۱- کافری که در دشمنی با مسلمانان و اسلام تمام مرام‌ها و ارزش‌ها و انسانیت را زیر پا نهاده، هیچگونه مردانگی و رحمت و انسانیتی در او بجای نمانده است، ‌وجودش باعث جاری شدن سیل‌های خون می‌شود. افرادی چون؛ عقبه بن أبی معیط، و الحارث بن النضر که در غزوه «بدر» کشته شدند.

البته در شرایطی دیگر چون فتح مکه که وجود چنین افرادی برای مسلمانان خطری نداشت وشوکت وقدرت وتوان کفر شکسته شده بود، حتی از این‌چنین افراد نیز در گذشت شد. مثل بخشش «عکرمه بن أبی جهل» و «هبار بن الأسود» پس از آنهمه خیانت‌ها و خونریزی‌ها و جنایت‌ها ‌که البته این‌ها نیز اسیر اخلاق والا و رفتار شایسته و جوانمردی مسلمانان شده، اسلام آوردند.

۲- مسلمانی که از دینش بازگشته دوباره کافر شده، و خون بیگناهانی را نیز به زمین ریخته!‌

هبار بن أسود همان شخصی بود که زینب دختر رسول اکرم ج را در هنگام هجرتش به سوی مدینه مورد آزار و اذیت قرار داد به طوری که ایشان از اسب به زمین افتادند، و جنینی که در شکم داشتند سقط شده خونریزی بسیار شدیدی کردند.

زینب پس از این حادثه ددمنشانه مدت ۶ سال در فراش بیماری زمین گیر بودند، وهر روز رسول الله شاهد درد ورنج وبیماری دخترشان بودند. آیا پس از این جایی برای گذشت می‌ماند؟!

بنام گذشت وبزرگی ورحمت وشفقت را ای رسول پاک پروردگار عالمیان!...

فدایت گردد جان و مال و تنم!...

مثل «ابن اخطل» که رسول الله ج دستور دادند هرکجا او را یافتید بکشید، حتی اگر به پرده‌های خانه کعبه آویزان باشد. این شخص اگر تنها از اسلام مرتد می‌شد شاید چون «عبدالله بن سعد بن أبی السرح» مورد بخشش قرار می‌گرفت، ولی خیانت وریختن خون مسلمان بیگناه هرگز بدون سزا باقی نمی‌ماند.

کافری که پیامبر اکرم ج یکبار او را بخشیده، سپس عهد وپیمانش را شکسته باز کمر به ریختن خون مسلمانان بسته، وباردگر اسیر شده است. چون «أبی عزة الجمحی» که در بدر اسیر شده بود، وگریه وزاری کرده، سوگند خورد بار دگر بر علیه مسلمان شمشیر نخواهد کشید. سپس در جنگ «احد» شرکت کرده به اسارت درآمد. که سزایی جز مرگ نمی‌توانست داشته باشد، تا نشاید افرادی سست عنصر از رحمت وشفقت وگذشت مسلمانان سوء استفاده کنند.

اسلام به سربازانش اجازه نمی‌دهد به زنان، وکودکان دشمنان وکارگرانی که در جنگ شرکت نمی‌کنند و آدم‌های دینداری که در صومعه و غارها و عبادتگاه‌های خود مشغول عبادت هستند وبر علیه مسلمانان نمی‌جنگند کوچکترین ظلم وستمی روا دارند.

اسلام اجازه نمی‌دهد، در هیچ شرایطی، انسانی در آتش سوخته شود، هر چند جرم وجنایت‌هایش زیاد باشند، چرا که رسول الله می‌فرمایند: «هیچکس جز پروردگار آتش حق ندارد با آتش کسی را مورد شکنجه قرار دهد».

اسلام اجازه نمی‌دهد، کسی از دشمنانش را پس از مرگش تکه پاره کرده، دماغ و بینی و یا اعضای جسمش را قطع کند. و اگر کسی به حادثه «العاکلیین والعرنیین» دلیل آورد، استدلال بسیار نادرستی است. این افراد چوپان مسلمانان را کشته چشم‌هایش را درآورده،‌ تکه پاره کردند، وبا آن‌ها قصاص صورت گرفت. واین مجرمان بی‌وجدان ونادان پست به همان روشی که آن چوپان مظلوم را که از آن‌ها به بهترین وضع پذیرائی وپرستاری کرده بود، کشته بودند، به سزای عمل زشت وپلیدشان رسیدند.