خشم مقدس
سر آغاز قرن بیستم میلادی جولانگاه افکار مادیگری و الحاد در فضای خمول ملتهای اسلامی بود که فرسنگها از فهم و درک دین خود فاصله گرفته بودند. از این روزها که بنای خلافت عثمانی در حال ریزش بود جملهای از استاد سعید نورسی/به یادگار مانده است که تا حدود زیادی نیم رخی از چهره جهان امروزی را به تصویر کشیده، ایشان درباره شرق و غرب به مفتی مصر گفتند: شرق به غرب آبستن شده و بزودی آن را میزاید، و غرب به شرق –اسلام- آبستن است و عنقریب شاهد میلاد آن خواهیم بود!..
تکنولوژی نوین، و فضای آرام قانونمندی و احترام به برخی از آزادیهای فردی باعث شده انسان غربی از نظر عقلی رشد کند، و این پیشرفت او را به بحث و پژوهش در ماوراء دروغپردازیها و تزییف و تحریف واقعیتها بکشاند و در نتیجه آن ما شاهد آمارهای بالای پیوستن غرب به اسلام هستیم. با همان سرعتی که کلیسا فاقد ماهیت میشود و مردم از فضای آلوده وغیرعقلانی آن میگریزند، مسجدها سبز میشوند و مؤمنان در فضای ملکوتی آن از بردگی همنوعان خود رهایی یافته سر بندگی در مقابل خالق و آفریدگار خود بر زمین مینهند.
در فضای آلوده کنونی جوامع اسلامی، بسیاری از تازه بدوران رسیدههای بیمار که از دین خود بیگانه بودند مدهوش زرق و برق افکار و اندیشههای خرافی غرب گشته تا مدتی آنها را نشخوار کردند، و توانستند مدت مدیدی ملتهای ما را به استعمار غرب درآورده، ثروتهای ملی ما را با سردمداران ابرقدرت خویش حیف و میل کنند.
در آونه اخیر بار دگر صفحه برگشته و نهضت اسلامی و موجی از بیداری نوین چهره منطقه را بکلی تغییر داده است.
بارزترین نوکران غرب در منطقه و پاسبانان مرزهای اسرائیل یکی پس از دیگری توسط بازوان توانمند ملتها از عرش استبداد و خودکامگی بر فرش ذلت و خواری به زمین زده میشوند. حسنی مبارک در پشت میلههای همان سیاهچالهایی گرفتار شد که سالیان متمادی انسانهای بیگناه را در آنها شکنجه میکرد. و معمر قذافی به همان شیوهای به درک واصل شد که نزدیک به نیم قرن مردم را به خاک و خون میکشید، و پوزه علی زین العابدین تونسی و علی عبدالله صالح یمنی به زمین مالیده شد و سایر استبدادگران در انتظار کوس رحیل برخود میلرزند!
ابرقدرتهای غرب بدین نتیجه رسیدهاند که برای حفظ منافع خود در منطقه، سیاست قلدرانهشان را به شیوهای دیگر ترتیب دهند. آنها مجبورند از این پس بجای چپاول بیمقابل ثروتهای منطقه با ملتها سر معامله بنشینند.
در این فضای جدید -که در اسرائیل از آن به عنوان «تغییر موقعیت استراتیژی» نام میبرند- رابطه جهان غرب و ملتهای شرق پله پله بسوی آرامش و احترام متقابل و زندگی مسالمتآمیز و حفظ منافع دو طرف پیش خواهد رفت.
بدون شک تنها موذیانی که تحمل چنین فضای آرامی برایشان غیر ممکن است، و نهایت خود را در استقرار و امنیت منطقه میبینند صهیونیستهای استبدادگر اسرائیلند!
* حکایت فیلم:...
فیلمی بسیار ضعیف به کارگردانی «موریس صدقی» از مسیحیان فراری مصر -با سوابق دزدی اموال عمومی و تقلب و کارهای خلاف و زندان -که مسیحان آن کشور از کلیسا خواستهاند او را تکفیر و از رحمت خداوند طرد کند! بر زبان رسانهها افتاد، ولی واقعیت پشت پرده چیز دیگری است!
این فیلم به کارگردانی سام باسل یهودی اسرائیلی که ملیت آمریکایی دارد است. این صهیونیست ۵۶ ساله ادعا میکند برای تهیه فیلم ۱۰۰ تاجر یهودی را بسیج کرده تا با مبلغ ۵ ملیون دلار او را در تهیه این فیلم یاری دهند. و مهمترین کسی که او را تأمین نموده «ستیف کلیفن» است که در دشمنی با اسلام تاریخی بس سیاه و پلید دارد. سپس کشیش آمریکایی؛ دشمن اسلام، که قرآن را آتش زد «تیری جونز» از آن حمایت کرد. نظری گذرا بر این فیلم ضعیف و افتاده از نظر فنی و اخراج بیانگر این است که آن شاید کمتر از ۱۰۰ هزار دلار خرچ برداشته، که این خود پرده از نزاهت کارگردانی که ۵ ملیون دلار به جیب زده برمیکشد!
فیلم یک سال پیش ساخته شده، و بنا به گزارش -فرانس پرس- قبل از سه ماه از رد فعلهای سبتامبر گذشته این فیلم دو ساعته در هالیوود به نمایش گذاشته شده، و کسی هم کوچکترین توجهی بدان نکرده. تنها به عنوان یک فیلم بسیار ضعیف از چشم فیلمسازان افتاد.
همزمان با سالروز شکست سازمانهای اطلاعاتی آمریکا در ۱۱ سبتامبر از گروهک قاعده که برای بیرون راندن استعمار از سرزمینهای اسلامی با ابرقدرت قلدر جهان در ستیز است و همزمان با دیدار پاپ از کشورهای مشرق عربی، ۱۴ دقیقه از فیلم توسط یک شبکه مصری به عربی ترجمه و در «یوتیوپ» منتشر شد. و از سوی رسانههایی به هدف تحریک عواطف مسلمانان مطرح گشت!
این حکایت ما را به یاد نویسنده گمنام و بیمحتوای هندی به نام «سلمان رشدی» میاندازد که در یک رومان پوچ به پیامبر اکرم جتاخته بود، و قبل از اینکه از غم و اندوه شکست خود بمیرد، کارش توسط برخی از رسانههای مغرض مطرح شد، و با حرکت برخی از رهبران شکست خورده به هدف سیاسی کسب توجه یا محبوبیت عامه مردم با فتواها و تهدیدهای پوچ و تعیین مبالغ خیالی برای کشتنش از کاه ناچیز کوهی ساخته، شهوت این بیمار تشنه به شهرت را سیراب کردند!
پس از آن کاریکاتورهای کشور دانمارک که پرچمش صلیب است توسط رسانههای صهیونیستی مطرح شد، و در پی آن آتش زدن پرچم آن کشور توسط برخی از مسلمانان خشمگین و مطرح شدن تصاویری که مسلمانان صلیب؛ رمز مسیحیت، را به آتش میکشند!
* چرا اهانت به پیامبر اسلام!..
اهانت به پیامبران شیوه قدیمی است در میان جنگ حق و باطل، هرگاه پیامبری مبعوث میشد اهریمنان جاه طلب برای حمایت بازار خود از کساد به شیوههای مختلف با او مخالفت میکردند، و او را به باد مسخره و استهزاء میگرفتند تا مردم را از او دور گردانند:
﴿وَلَقَدۡ كُذِّبَتۡ رُسُلٞ مِّن قَبۡلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَىٰ مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّىٰٓ أَتَىٰهُمۡ نَصۡرُنَاۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِ ٱللَّهِۚ وَلَقَدۡ جَآءَكَ مِن نَّبَإِيْ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٣٤﴾[الأنعام: ۳۴].
«پیغمبران فراوانی پیش از تو تکذیب شدهاند (و مورد اذیّت و آزار قرار گرفتهاند) و در برابر تکذیبها (و اذیّت و آزارها) شکیبائی کردهاند (و بر عقیدهی خود ماندگار ماندهاند و سنگر را خالی نکردهاند) و اذیّت و آزار شدهاند (و گرفتاریها و شکنجهها را تحمّل کردهاند) تا یاری ما ایشان را دریافته است)و در مبارزهی حق و باطل پیروز شدهاند. تو نیز چنین باش. این سخن خداوند است و مبتنی بر وعدهی پیروزی است) و هیچچیز نمیتواند سخنان خدا را دگرگون سازد. به تو اخبار و سرگذشت پیغمبران رسیده است (و میدانی که رسالت با شدائد همراه است و سرانجام سختیها پیروزی در دنیا و آن گاه جَنَّةُ الْمَأْوی است)».
با گذشتن مدت زمان اندکی از وفات هر پیامبر دین او بکلی از بین میرفت و حتی نامش به فراموشی سپرده میشد.
بشریت از ۱۲۴۰۰۰ پیامبر یا بیشتر تنها نام ۲۵ پیامبری که قرآن ثبت کرده را میداند! و از پیامبران اولو العزم نیز جز موارد بسیار اندک چیز دیگری نمیداند! حضرت ابراهیم÷همان بت شکن و رمز توحید و بنای خانه خداست که قرآن معرفی کرده، و حضرت عیسی÷نزد پیروانش تنها در چند پند و اندرز اخلاقی خلاصه میشود، و حضرت موسی÷در نزد یهودیان نیز از چند قصه خیالاتی تجاوز نمیکند!
تنها پیامبری که بشریت ریز و درشت زندگیش را میداند، و تنها پیامبری که در زندگی هر فرد مسلمان با درصد بالا یا کم وجود دارد، و تنها پیامبری که شیوه و راه و رسم زندگیش همواره زنده بوده، در جامعههای اسلامی نمایان است، و تنها پیامبری که پژواک صدای آزادیخواهی، برابری و مساوات، انسان دوستی، ظلم ستیزی، جهاد با مستبدان و قلدران، حمایت و یاری مظلومان و مستضعفان، رسیدن به زیر دستان و احترام زنان و بزرگسالان، آموختن علم و دانش و پیشرفت و آبادانی جهان، زدن بر دست ویرانگران و سودجویان و خودپرستان و غیره.. همیشه در جهان شنیده میشود، آقا و سرورم، خواجه کونین، شمس رسل، عقل نخست، مطلع اشراق، زبده وجود، شهسوار ملک هستی، کریم السجا، گلشن دین و فخر عالم و آدم و رحمت عالمین حضرت محمد مصطفی جاست.
خواجه دنیا و دین گنج وفا
صدر و بدر هر دو عالم مصطفی
آفتاب شرع و دریای یقین
نور عالم رحمة للعالمین
خواجه کونین و سلطانِ همه
آفتابِ جان و ایمانِ همه
کریم السجایا جمیل الشیم
نبی البرایا شفیع الامم
امام رسل، پیشوای سبیل
امین خدا مهبط جبرئیل
شفیع الوری، خواجة بعث و نشر
امام الهدی صدر دیوان حشر
شفیع و مطاع نبی کریم
قسیم جسیم نسیم و سیم
این است که خفاشان شب پرست را تاب دیدن آفتاب پر فروغ او نیست، و چون ابله نادان بسوی آفتاب تف میاندازد، که آن آب دهان کثیفشان وجبی بیش بالا نرفته بر صورت زشت و پلیدشان باز میگردد!
﴿يُرِيدُونَ لِيُطۡفُِٔواْ نُورَ ٱللَّهِ بِأَفۡوَٰهِهِمۡ وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ٨﴾[الصف: ۸].
«میخواهند نور (آئین) خدا را با دهانهایشان خاموش گردانند، ولی خدا نور (آئین) خود را کامل میگرداند، هرچند که کافران دوست نداشته باشند».
* دفاع یا یاری؟!
دفاع از پیامبر خدا جحرفی است بیجا. چرا که دفاع همیشه بیانگر ضعف و ناتوانی است!
حضرت خاتم جدر نزد پروردگارش بس عزیز است تا بدانجا که نامش را همیشه در ردیف نام خود در اذان زنده نگه داشته تا ترانه زیبای بشریت تا بروز قیامت باشد. ﴿وَرَفَعۡنَا لَكَ ذِكۡرَكَ٤﴾[الشرح: ۴]. «وآزهی تو را بلند کردیم و بالا بردیم؟».
و در اذان ندای «أشهد أن محمدا رسول الله»برای یک لحظه هم در جهان هستی سکوت نمیکند..
مؤمنان همیشه با یاری رساندن خداوند و پیامبرشان به خود شرف و مکانت داده، یاری و پایداری را از پروردگارشان به ارمغان میبرند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ يَنصُرۡكُمۡ وَيُثَبِّتۡ أَقۡدَامَكُمۡ ٧﴾[محمد: ٧].
«ای مؤمنان! اگر (دین) خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری میکند (و بر دشمنانتان پیروز میگرداند) و گامهایتان را استوار میدارد (و کار و بارتان را استقرار میبخشد)».
﴿... وَلَيَنصُرَنَّ ٱللَّهُ مَن يَنصُرُهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ٤٠﴾[الحج: ۴۰].
«...و به طور مسلّم خدا یاری میدهد کسانی را که او را یاری دهند. خداوند نیرومند و چیره است (و با قدرت نامحدودی که دارد یاران خود را پیروز میگرداند، و چیزی نمیتواند او را درمانده کند و از تحقّق وعدههایش جلوگیری نماید)».
﴿إِن يَنصُرۡكُمُ ٱللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمۡۖ وَإِن يَخۡذُلۡكُمۡ فَمَن ذَا ٱلَّذِي يَنصُرُكُم مِّنۢ بَعۡدِهِۦۗ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡيَتَوَكَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١٦٠﴾[آل عمران: ۱۶۰].
«اگر خداوند شما را یاری کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد، و اگر خوارتان گرداند کیست که پس از او شما را یاری دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند و بس».
مؤمنان دریافتهاند تنها راه سعادت و رستگاری آنها زندگی در آغوش عزت و نور هدایت پروردگار و خالق آنهاست:
﴿... فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٥٧﴾[الأعراف: ۱۵٧].
«... پس کسانی که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کنند و وی را یاری دهند، و از نوری پیروی کنند که (قرآن نام است و همسان نور مایهی هدایت مردمان است و( به همراه او نازل شده است، بیگمان آنان رستگارند».
البته آنها میدانند پیامبر خداوند را هیچ نیازی به کمک و یاری آنها نیست، بلکه این تنها رتبه شرفی است که خداوند میخواهد بندگان مؤمنش را بدان آراسته گرداند:
﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ...﴾[التوبة: ۴۰].
«اگر پیغمبر را یاری نکنید (خدا او را یاری میکند، همان گونه که قبلاً) خدا او را یاری کرد...».
یاران رسول الله جاین مفهوم والا را بخوبی درک کرده، روح و روان و جانشان را بر کف نهاده در راه یاری رساندن به پیامبرشان از هیچ چیز دریغ نکردند، و این بود که یا به شرف مهاجر بودن نایل آمدند: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨﴾[الحشر: ۸]. «همچنین غنائم از آنِ فقرای مهاجرینی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدهاند. آن کسانی که فضل خدا و خوشنودی او را میخواهند، و خدا و پیغمبرش را یاری میدهند. اینان راستانند».
و یا به رتبه نصرت پیامبر –انصاربودن- رسیدند: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٧٤﴾[الأنفال: ٧۴]. «یگان کسانی که ایمان آوردهاند و مهاجرت کردهاند و در راه خدا جهاد نمودهاند، و همچنین کسانی که پناه دادهاند و یاری کردهاند، (هر دو گروه) آنان حقیقةً مؤمن و باایمانند (و شایستهی واژهی مهاجر و انصارند و تار و پود جاودانهی پرچم اسلامند و) برای آنان آمرزش (گناهان از سوی یزدان منان) و روزی شایسته (در بهشت جاویدان) است».
و چون با شهامت و مردانگی در صف ایمان صداقت و اخلاص خود را به نمایش گذاشتند پاداش بزرگ بدست آوردند؛ آری! رضایت و خشنودی پروردگار در بهشتهای برین:
﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا١٨﴾[الفتح: ۱۸].
«خداوند از مؤمنان راضی گردید همان دم که در زیر درخت با تو بیعت کردند. خدا میدانست آنچه را که در درون دلهایشان (از صداقت و ایمان و اخلاص و وفاداری به اسلام) نهفته بود، لذا اطمینان خاطری به دلهایشان داد، و فتح نزدیکی را (گذشته از نعمت سرمدی آخرت) پاداششان کرد».
عجب خشنودی و رضایتی و عجب سعادت و کمالی!.. که تا روز قیامت ورد زبان قرآن و ترانه شیرین گوشهای مؤمنان و زمزمه قلبهای خوبان است!
* آزادی بیان!
برخی ساده اندیشان بر این ساز میزنند که این آزادی بیان است. در آمریکا هرکس میتواند به هر پیامبری که خواست بتازد و هیچ کس تار مویی از سرش کم نخواهد کرد!..
فرهنگ لنگ غرب هنوز نتوانسته بین آزادی بیان و احترام مقدسات انسجامی برقرار کند!
این اسلام است که به بشریت میآموزد شما آزادید، و این آزادی تا مرز شروع شدن آزادیهای دیگران ادامه دارد. در جامعه همه آزادند اما نباید آزادی فردی باعث شود آزادی فرد دیگری ضایع گردد. شما آزادید هوا را هر آنطوری که میخواهید با مشت بزنید ولی آزادیتان در کنار دماغ دیگران باید متوقف شود!
اسلام از بشریت خواست تا در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند. و به پیروان خود آموخت تا به مقدسات دیگران هر چند پوچ و بیاساس و احمقانه و ابلهانه باشد تجاوز نکنند: ﴿وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَسُبُّواْ ٱللَّهَ عَدۡوَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖۗ...﴾[الأنعام: ۱۰۸]. «(ای مؤمنان!) به معبودها و بتهائی که مشرکان بجز خدا میپرستند دشنام ندهید تا آنان (مبادا خشمگین شوند و) تجاوزکارانه و جاهلانه خدای را دشنام دهند...».
بلکه به عقل و اراده افراد آزادی کامل دهند، چه که هر کس در روز حساب جوابگوی تصرفات خودش خواهد بود: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّۚ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ٢٥٦﴾[البقرة: ۲۵۶]. «اجبار و اکراهی در (قبول) دین نیست، چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخّص شده است، بنابراین کسی که از طاغوت (شیطان و بتها و معبودهای پوشالی و هر موجودی که بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف کند) نافرمانی کند و به خدا ایمان بیاورد، به محکمترین دستاویز درآویخته است (و او را از سقوط و هلاکت میرهاند و) اصلاً گسستن ندارد. و خداوند شنوا و دانا است (و سخنان پنهان و آشکار مردمان را میشنود و از کردار کوچک و بزرگ همگان آگاهی دارد)».
﴿... وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ...﴾[الزمر: ٧]. «...هیچ کس بار گناهان دیگری را بر دوش نمیکشد (و گناهان دیگری را به گردن نمیگیرد)...».
زن هنرمند عراقی به نام «لیلی العطار» از باب آزادی کاریکاتور بوش پدر را جلوی در هتل رشید رسم کرد تا مردم عصبانی از سیاستهای این قلدر تبهکار و جنایتکار جنگی بر روی آن قدم زنند. ارتش آمریکا -در ۱٩٩۳م - به خشم آمده در یک عملیات بسیار پرهزینه خانه این زن را موشک باران کرد، و او و همسر و فرزندانش در زیر آوار برای همیشه پودر شدند! این است فرهنگ آمریکای قلدر و چپاولگر!
حال گناه همسر و فرزندان و همسایگان چه بود؟!
در جهان غرب کسی جرأت ندارد از قلدران و آدمکشان یهودی چیزی بگوید، آزادی بیان غرب (!) به کسی اجازه نمیدهد با کوچکترین اشارهای افسانه بهم بافته هولوکست و قتل عام یهودیان توسط هتلر را زیر سؤال ببرد.
از سال ۱٩۴٧م در استرالیا زیر قانون (Denazification) بر دهانها مهر سکوت در برابر حماقتها و جنایات یهودیان زده شد، و در ۱٩٩۲ برای کسی که حرفی بزند قانون مجازات تا ۲۰ سال زندانی تصویب شد!
در نروژ در قانون تعزیرات شماره ۴۴۴ هرگونه سخنی مخالف با ادعاهای یهودیان از سوی پلیس جنائی پیگیر شده، تا ۵ سال زندانی مجازات دارد. در جمهوری چک از کشورهای اروپای مرکزی از سال ۲۰۰۱ قانون مخالفت با یهودیان ۸ سال زندانی و ۳ سال زندانی برای کسی که با مجرم اظهار همدردی کند تصویب شد!
در ۱٩۸۱ قوانین مشابهی در فرانسه تصویب گشت که در تعزیرات آن ۴۲ مورد آمده است! در آلمان قانون مشابهی در ۱٩۸۱ به تصویب رسید و در ۱٩٩۲ بدان شدت بخشیده شد.
در مجارستان در فبرایر سال ۲۰۱۰م هرگونه مخالفت با یهودیان جنایت علیه بشریت شمرده شد که مستحق مجازات بسیار سنگین بین ۵ تا ۲۰ سال زندانی است.
زیر قانون (۱٧۳دی) در هلند هر گونه مخالفت با یهود جرم شناخته شد. در آئین نامه شماره ۵۵ در پولند سزای آن ۳ سال زندانی مشخص شد! در آئین نامه ۲۴۰ پرتغال نیز چنین چیزی ذکر شده است. در رومانیا در ۱۳ مارس ۲۰۰۲ این جرم به ۱۵ سال زندانی تصویب شد. قانون تعزیرات آئین نامه شماره ۶۰٧۱ اسپانیا مخالفت با یهود را مساوی با قتل انسان تلقی نمود! در آئین نامه (B۱) ۲۶۱ سزای آن ۳ سال زندانی است. اتحاد اروپا در ۲۰۰٧ همه کشورهای عضو را موظف نمود تا مجازات هرگونه مخالفت با یهود را حداقل ۳ سال زندانی تعیین نمایند.
البته قصههای ظلم و ستمی که بر اندیشمندانی که در این باره تحقیقاتی مبذول داشتند بر کسی پوشیده نیست. در ۱٩٩٧ «میرلی چین» و در ۱٩٩۸ «روجر گرادی» از سوی دادگاه فرانسه مجرم شناخته شده، سزایی بس سنگین داده شدند. «رگن گراف» در ۲۱ ژوئن ۱٩٩۸، و «کئیر بارد» در اوت ۱٩٩۸ در سویس از سوی دادگاه محکوم شده به زندان افتادند. فریدرک توین در استرالیا هفت ماه زندانی کشید و سپس در آوریل ۱٩٩٩ و در ۲۰۱۱ به همان جرم در آلمان به دادگاه کشیده شد.
جین پلنیتن در ۲٧ مایو ۱٩٩٩م در فرانسه به زندان افتاد. و در ۱۱ آوریل ۲۰۰۰ لیستر آرمند در سویس، و دیوید آورنگ در ۲۰ فبرایر ۲۰۰۶ در استرالیا، و گیرمر رودلف در ۱۵ مارس ۲۰۰۶ در آلمان، و روبرت فروسین در ۳ اکتبر ۲۰۰۶ در فرانسه، و ارنست زیندل در ۱۵ فبرایر ۲۰۰٧ در آلمان، و ولف گینگ فروهیچ در ۱۴ جنوری ۲۰۰۸ در استرالیا به زندان افتادند.
پیگیری این طومار بلند نیاز به یک هزار من کاغذ دارد، که اینها تنها مشتی از خروار آزادی بیان (!) در این کشورهای به اصطلاح پیشرفته و حقوق انسان شناسی است.
این افراد کسی را مسخره نکردند، تنها با تحقیقات و پژوهشهای علمی و تاریخی قتل عام یهودیان توسط هیتلر در کورههای آدم پزی را افسانهای ساختگی ثابت کردند. این قانون که (Denail of Holocaust) نام دارد درطول تنها ده پانزده سال پیش در جهان پیشرفته آزادی شناس (!) به تصویب رسیده است!
این است مفهوم آزادی در جهان غرب!!
* تصویر حکایت:
تصور کنید شما در وسط واشنگتن قرار دارید و انبوه سیل آسای مردم به هر سو در حرکتند. انسانهایی که بکلی خود را در گیرودار زندگی مادی غرق کردهاند، و در فضایی از سردرگمی بسوی آیندهای تاریک و ویران میدوند و سعادت و خوشبختی خود را زیر پای شهوتهای آنی لگد مال میکنند، و از خدا و خالق خود و از آن مرامنامه والای رستگاری و سعادت دو جهان بکلی غافلند، شما با دیدن آن جگرخون شده آرزو دارید آنها را بسوی خود خوانده از آینده وحشتناک و تاریک بر حذر داشته، لختی از بلندای مهر و محبت و دلسوزی با آنها سخن گویید و چراغی بر معالم راهشان روشن گردانید تا نشاید در چاه هلاکت برای همیشه بیفتند و در قیامت طعمه آتش سوزان همان شهواتهایی شوند که در دنیا هیزم آن را بدوش میکشیدند.
ولی هیهات!..
نه امکانات و نه توان رسانهای و نه صدای رسای دلسوزانه شما را یاری میکند تا بتوانید توجه آنها را بخود جلب کنید.
در این میان سگی هار از میان این همه جمعیت تنها بطرف شما شروع میکند به پارس کردن!..
به یک آن جمعیت از حرکت میایستند به شما خیره میشوند! همه چشمها به شما خیره، و همه گوشها به شما دوخته شده است. چه خواهید کرد؟!
دو راه در پیش شماست: یا اینکه عصبانی شده، کنترل خود را از دست میدهید و دستپاچه با حرکاتی ناموزون سنگی برداشته بطرف سگ پرتاب کنید، و یا اینکه این را یک فرصت طلایی دانسته سگ را به حال خود رها کرده، به چشمهای خیره و گوشهایی که آرزو داشتی سخنت را به آنها برسانی از شیوههای رسیدن به محبت و سعادت و کامیابی و رشادت و راه و رسم بخدا رسیدن سخن خواهید گفت!
اگر با سگ گلاویز شوید، حتما نظارهگران خواهند گفت: عجب سگ زیرک و زرنگی که توانست از بین این جمعیت این فرد مشبوه و ناملایم را تشخیص دهد!
و اگر راه دوم را برگزینید به آرزویتان رسیدهاید و شاید باعث شوید هزاران شخص نابینای حقیقت را از افتادن در چاه هلاکت نجات داده، بر گزینه ساحل پر امن و آسایش اسلام قرار دهید!..
توهینهای متوالی غرب حقود به اسلام، و پر رنگ کردن آنها در رسانههای اجیر خود باعث میشود توجه عالمیان به اسلامی که مورد اتهام واقع شده مبذول گردد، در این میان وظیفه مسلمانان است که با تصویر درست اسلام و با ابراز مفاهیم قرآنی در زندگی خود جهانیان را به رشادت و شادکامی و رستگاری دعوت نمایند و از منجلاب کفر و تباهی نجات داده به نور هدایت راهنمایی کنند.
* شیوههای وظیفهشناسی:
اینکه نه تنها مؤمنان، بلکه همه عاقلان از کوچکترین اهانتی به پیامبر عظیم الشأن بشریت، استاد و آموزگار انسانیت، ندای اخلاقی و علم و دانش، آزادمرد استبداد ستیزی که زنجیر بردگی را از گردن انسانیت برداشت، خشمگین و ناراحت شوند، امری است بسیار طبیعی و مطابق فطرت انسانی که همیشه کمال را ارج مینهد!
پرسش اینجاست که این خشم را چگونه میتوان بروز داد!
در برخی از کشورها روزی از هفته را تعطیل اعلام کرده ملت را به خیابانها ریخته با پرتاب مشتهای کوبنده خود به هوا شعارهای «مرگ» سر دادهاند. و ارگانهای امنیتی برای حفظ امنیت و اینکه مبادا تظاهرات خشونت آمیز شود موبایلها و تلفنها را یک روز کامل از کار انداختهاند!
روی خسارتهای اقتصادی این قضیه بر این کشورهای فقیری که در منجلاب ناداری دست و پا میزنند هیچ بحث نمیکنم. از خسارتهای روانی و مشکلاتی که برای شهروندان ایجاد شده نیز چشم پوشی میکنم. تنها میپرسم؛ چه کسی از این حرکتها سود میبرد؟! و چه ضرری برای فتنه افروزان دارد؟!
مگر نه این است که با این حرکتهایی که در آن عاطفه شعلهور شده، موذیان در پی سوء استفاده هستند، حرکتهای تشنجع آمیز نیز صورت میگیرد و رسانهها آنها را شکار کرده به جهانیان نشان میدهند، ما داریم پارس کردن سگ را توجیه میکنیم؟!
و مگر نه این است که شهوت تشنگی شهرت او را سیراب میکنیم؟!
و مگر نه این است که باعث تحریک افراد بیمار دیگری که تشنه شهرتند میشویم، تا با حرکات مشابهی ما را بشوراند و نام و نشانی جهانی کسب کرده عکسشان بر صفحه اول رسانهها قرار گیرد! آرزویی که رسیدن بدان افسانه خیال هر جوان غرب است که از محتوای فکری و عمق باور انسانی محروم مانده..
ولی اگر ما بجای تعطیل کردن یک روز، خشممان را با کار مضاعف در آنروز و تخصیص درآمد آن برای معرفی کردن چهره واقعی رسول اکرم جبه جهانیان ابراز میکردیم، آیا بهتر نمیبود؟!
اگر هر مسلمانی تنها یک دلار در این راه میداد، با بیش از یک و نیم ملیارد دلار میشد دهها فیلم از پیامبر اکرم جساخت و چهره تابان آفتاب هدایت را به همه بشریت و با همه زبانها معرفی نمود و باعث هدایت ملیونها انسان گشت!
خواننده عزیز!..
خشم شما از اهانت به رسول هدایت و رستگاری بشریت بجاست! ولی اگر از شما بپرسند: آیا شما پیامبرت را واقعا میشناسی؟ چند کتاب درباره زندگی ایشان، رفتار و سلوک و اخلاق ایشان، نحوه فکر و شیوه اصلاح ایشان خواندهای؟ چند بار قرآن کتاب رستگاری و هدایتی که پیامبرت از برای آن برگزیده شد را با فهم و درایت مطالعه کردهای؟ جوابت چه خواهد بود؟!..
کسی که رسول الله جرا به درستی نشناخته، آیا حق دارد دم از یاری و یا دفاع از او بزند؟!
آیا این حرکت زشت و نابسامان غرب نباید تلنگری بما زند، و ما را تشویق کند تا کتابخانه خود را با تصاویر گویای زندگی رحمت للعالمین جپر رونق و زندگیمان را در کنار پیامبرمان از اضطرابات روحی روانی و استرسها و عذاب الهی رهایی بخشیم. مگر نه این است که پروردگارمان میفرمایند:
﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡۚ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ ٣٣﴾[الأنفال:۳۳].
«خداوند تا تو در میان آنان هستی ایشان را عذاب نمیکند، و همچنین خداوند ایشان را عذاب نمیدهد در حالی که طلب بخشش و آمرزش مینمایند (و از کردهی خود پشیمانند و از اعمال ناشایست خویش توبه میکنند)».
در علم اقتصاد میگویند: (Consumer is the king) -مصرف کننده پادشاه است!
همیشه شرکتها و کارخانجات و بازرگانان ناز خریدار را میخرند، و سعی دارند به هر صورتی شده خواستههای او را برآورده سازند.
جهان امروز در چنگال شرکتهای قاره پیماست! چهل هزار شرکت قاره پیما تجارت جهانی را در دست دارند، و ۲٩ % ثروت در دست تنها ۲۰۰ شرکت از آنهاست! و دفتر مرکزی بیشتر این شرکتهای غول پیکر در آمریکا و اروپاست. و اینها هستند که سیاستهای آمریکا و اروپا را در دست دارند، و نحوه انتخابات و اختیار سردمداران و گردانندگان دنیای سیاست و خلاصه سرنوشت ملتها بر سر میزهای اینها رقم زده میشود!
آنها برای کسب منافع اقتصادی و به جیب زدن ثروتهای کلان هر جا بخواهند آتش جنگی میافروزند و هر کس را بخواهند از فرش گدایی بر عرش شاهی مینشانند. «طالبان» چون حاضر نشدند طوق بردگی کمپانی «یونی کول» را بر گردن نهند غرب خشت خشت افغانستان را از جای برکند!..
متأسفانه ملتهای ما فاقد قدرت نظامی و سردمداران اجیر استعمارند و نه تنها هیچ توان سیاسی ندارند بلکه فاقد شخصیت ملی نیز میباشند. در این فضا ما میتوانیم از قانون «خریدار پادشاه است» استفاده کرده با قطع رابطه کامل با منتجاب غرب و تنها با خرید محصولات ملی باعث شویم آب به آسیاب خود ریخته چرخ آن را بحرکت درآوریم، و کوره دشمن حقود و کینهتوز را خاموش کنیم.
هر گاه نزدیک به دو ملیارد بشر، که بیش از یک پنجم خانواده بشریت را تشکیل میدهند از بازار شرکتهای غول پیکر کنار روند خواهید دید همین شرکتها به دست و پای ما افتاده به هر بهایی شده ناز ما را خواهند خرید. و نه تنها حاضر خواهند شد سیاستهای ظالمانه و انسان ستیز خود را در مقابل ما تغییر دهند، بکله هر آنچه ما بخواهیم را میتوانیم به آنها تحمیل کنیم. چر که خریدار پادشاه است! و فروشنده نیازمند خریدن ناز او!..
مقاطعه اقتصادی غرب با منع خرید از آنها چرخ سازندگی را در کشورهای ما بار دگر به حرکت درخواهد آورد، و ما با توجه به منابع نیرو و زمینهای حاصل خیز و سایر نعمتهای خدادادی در کشورهایمان در کوتاه زمان خواهیم توانست خوراک و پوشاک خود را تهیه کنیم. زیرا ملتی که در خورد و خوراک و پوشاکش نیازمند دیگران است فاقد هرگونه اختیار و کرامت است!
اگر ما به این مرحله از رشد عقلی برسیم دیگر بازیچه سیاستهای ضد انسانی این قلدران نخواهیم بود. دیگر آنها نخواهند توانست برای پرده پوشیدن بر جنایتهای وحشتناکشان در سوریه و فلسطین و غافل کردن ما از همیاری برادران ستمدیده و مظلوممان در عراق و افغانستان و چچن و بورما و غیره ما را با یک فیلم مشغول دارند.
و عجب از مردمانی که از تکه پاره شدن عاشقان رسول هدایت جو پیروان او و لگدمال شدن ضمیر و وجدان انسانیت و مقدسات اسلامی و توهین به برنامه سعادت بخش قرآن در کشورهای زیر یوغ استعمار، و زیر رگبار خمپاره اجیران آنها به خشم نمیآیند، و با این ترفند پوچ احمقی کینه توز دستپاچه شده کنترل خود را از دست میدهند!..
کدام با ارزشتر و اولاتر است؟! سنگ زدن بسوی سگی دیوانه در حال پارس کردن یا نجات دادن فلسطین و مقدسات اسلامی از غل و زنجیر استعمار و یاری کردن مجاهدان فرهیخته ایمان در سوریه، فلسطین، افغانستان، عراق و چچن و غیره؟!..