خدا – قرآن – پیامبر؛ سه محور اصلی گفتگوی رسالت!..
خداوند متعال را در اصطلاح زبان؛ گوینده یا مرسل، و قرآن را رسالت یا پیام، و رسول را گیرنده یا مرسل الیه، مینامیم!
در هر محاوره و گفتگو باید این سه طرف وجود داشته باشند. حذف یکی از عنصرهای سهگانه به معنای نبودن مخاطبه یا گفتگو است.
این سادهترین تصویری است که میتوان از رابطه قرآن و پیامبر جبیان داشت. فهمیدن درست قرآن بدون شناختن پیامبر و مطالعه درست سیرت آن حضرت ناممکن است، چرا که تار و پود قرآن با پیامبر جبه شدت گره خورده است. و او چون هیکل یا ستون فقرات برای متن قرآنی است.
این چند سطر تلاش دارد این واقعیت که فهم و درک آن برای برخی شاید سنگین و دشوار باشد را بصورت ساده و روان باز کند.
بر کسی پوشیده نیست که قرآن از شخصیت پیامبر، رسالت و دعوت او، پیامبری و وحی، و تأیید پیامبری او و تأکید بر آن، دعوت به پیروی از او، گواهی بر شناخت رهبران و پیروان دیانتهای پیشین او را، صفات او در تورات و انجیل، اخلاق و ویژگیهای او، فضل و منت الهی بر او، پاسداری و حمایت خداوند از او، ادب مؤمنان با او، جزاء هر آنکس که او را بیازارد، سخنان کافران و وجدالشان با او، راستگویش، دلداری و ثابت نگه داشتن او، مژدههای خداوند بدو، سخن و خطاب خداوند با او، عتاب و سرزنش او، اسراء و معراجش بسوی آسمانها، هجرتش به مدینه و جایگاه و مکانت شاگردان او، اشاره به همسران و دختران، گواهی بر شهادت و صداقت یاران و شاگردان، و گواهی او و امتش بر سایر مردمان... و موضوعاتی دیگر که از دور یا نزدیک به پیامبر تعلق میگیرد در آیات بسیاری سخن گفته است.
ولی شاید بسیاری از دانش پژوهان به این نقطه دقت نکردهاند که حضور پیامبر خدا در قرآن کریم، چون قصههای سایر پیامبران تنها بصورت حکایت و داستانسرایی نیست!
قرآن از ۱۲۴ هزار پیامبر تنها به ۲۵ نفر از آنها اشاره میکند، به عبارت دیگر قرآن کتاب سرشماری پیغمبران و تعداد آنها نیست، در قرآن از پیامبران سرزمین فارس، هند، اروپا، استرالیا، آمریکا، چین، روسیه و غیره.. خبری نیامده، تنها به برخی از پیامبران از سرزمینهایی که عربهای آنروز با آن آشنا بودند، و در زندگی آنها پند و اندرز و درسهای خاصی است برای مؤمنان اشاره شده است. و از دیگران در زیر پوستین حکایت وجود بطور ضمنی یاد شده است: ﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ مِنۡهُم مَّن قَصَصۡنَا عَلَيۡكَ وَمِنۡهُم مَّن لَّمۡ نَقۡصُصۡ عَلَيۡكَۗ...﴾[المؤمن: ٧۸]. «پیش از تو پیغمبرانی را (برای رهنمود مردمان) فرستادهایم. سرگذشت بعضیها را برای تو بازگو کرده و سرگذشت برخیها را برای تو بازگو نکردهایم....».
شاید برای بسیاری جای تعجب داشته باشد که نام موسی در ۱۲۶ مورد، و نام حضرت عیسی در ۲۵، و حضرت ابراهیم در ۶٩ مورد ذکر شده است، در حالیکه نام پیامبر تنها ۵ بار (۴ بار محمد، ۱ بار احمد) در قرآن آمده است!
حقیقت ماجرا این است که سایر پیامبران به صورت حکایت و داستان فرد غایب ذکر شدهاند، و بهمین دلیل باید شمارش رقمی یا عددی آنها بالا باشد، در حالیکه پیامبر خدا جدر تمام تار و پود و نسج قرآن کریم است، درست چون وجود روح در جسم یا نگین در انگشتر!
قرآن از پیامبران خدا حکایت میکند و به دلیل عدم وجود آنها در صحنه اقتضا دارد نامشان ذکر شود. اما پیامبر خدا مخاطب قرآن است، قرآن با او سخن میگوید: و تنها وقتی حکایت از اوست -یعنی به عنوان سوم شخص- نیاز به ذکر نامش به میان میآید!
﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ...﴾[آل عمران: ۱۴۴].
«محمّد جز پیغمبری نیست و پیش از او پیغمبرانی بوده و رفتهاند؛...».
﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَۗ﴾[الأحزاب:۴۰].
«محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و بلکه فرستادهی خدا و آخرین پیغمبران است».
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٖ...﴾[محمد: ۲].
«و اما کسانی که ایمان بیاورند و کارهای نیک و شایسته بکنند، و چیزی را باور دارند که بر محمد نازل شده است...».
﴿وَإِذۡ قَالَ عِيسَى ٱبۡنُ مَرۡيَمَ يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُم مُّصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيَّ مِنَ ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَمُبَشِّرَۢا بِرَسُولٖ يَأۡتِي مِنۢ بَعۡدِي ٱسۡمُهُۥٓ أَحۡمَدُۖ...﴾[الصف: ۶].
«و خاطرنشان ساز زمانی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنیاسرائیل! من فرستادهی خدا به سوی شما بوده و توراتی را که پیش از من آمده است تصدیق میکنم، و به پیغمبری که بعد از من میآید و نام او احمد است، مژده میدهم...».
در غیر این موارد اگر نیاز به خطاب مباشر به میان آید، قرآن از باب احترام او را به وظیفه و رسالتش خطاب میکند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ...﴾(۳٩ مورد)، یا: ﴿... ٱلرَّسُولَ...﴾(٩۵ مورد)