ما و پیامبر
رسول اکرم جبرای رساندن پیام پروردگار یکتا به ما، چه رنجها و سختیها که متحمل نشدند! ما و آیندگان همیشه در ذهن آن مقام حضور داشتیم. ایشان چه بسا تمنا داشتند که ما را ملاقات کنند!
در روایتی آمده که رسول خدا جبه یارانش فرمودند: «ای کاش میشد برادرانم را ببینم!» همراهان پرسیدند: یا رسول الله! آیا ما برادران شما نیستیم؟ آن جناب فرمودند: «شما یاران و صحابه و دوستانم هستید، برادران من آن کسانیند که پس از من میآیند و مرا ندیده به من ایمان میآورند. اجر و پاداش هریک از آنها پنجاه برابر است». صحابه پرسیدند: پنجاه برابر برخی بر برخی دیگر از آنها ؟! حضرت رسول جفرمودند: «نه، پنجاه برابر شما!».
شاگردان و صحابه آن مقام والا در محبت و عشق ورزیدن به ایشان چنان تصویرهایی بر دفتر گیتی ثبت کردهاند که تاریخ بشریت بدانها افتخار میورزد. این جانفشانیهای صحابه بود که آنها را «خیر القرون قرني»«بهترین نسلهای مؤمنان آن قرنی است که همراه من است» قرار داد.
در اعتراف عروة بن مسعود یکی از سرکردههای کفر -که البته بعدها ایمان آورد و در راه توحید جام شهادت سرکشید- پس از مذاکره با پیامبر در ماجرای صلح حدیبیه تصویری است گویا از این معنی است:
«من نزد امپراطورهای جهان؛ خسرو فارس، و قیصر رومیان، و نجاشی حبشه رفتهام، هیچ کسی را ندیدهام که محبت یارانش چون عشق و محبت یاران محمد نسبت به او باشد!».
سیرت و زندگینامه پیامبر مملو است از تصاویر جانفشانیها و از خودگذشتگیهایی که معانی عشق و محبت در فضای آنها بکلی سر در گم میشود!
پیامبر خدا جآیتی بود از بردباری و حلم، صبر و از خودگذشتگی و ایثار، زیبایی و نظافت و خوش بویی، محبت و عشق و بیآلایشی، شجات و مردانگی، سخاوت و جود و کرم، خوش اخلاقی و لبخند و تبسم، خاکی و سادگی، هیبت و احترام و خلاصه همه معانی و صفات کمال، و هر انسان به فطرت آدمی خود کمال را دوست داشته بدان عشق میورزد.
مرد دهاتی چون به مجلس پیامبر وارد میشود، نمیتوانست ایشان را از بین یارانش تشخیص دهد، میپرسید: کدام یک از شما محمد است؟!
تصویری از نهایت تواضع و فروتنی!..
در سفر چون گوسفندی سر میبریدند، یکی میگفت: ذبحش با من. دیگری: پوست کندنش با من. سومی: پختنش با من. پیامبر: جمع کردن هیزم با من!
و حاضر نمیشود چون رهبر و پیشوا و فرمانرواست استراحت و آرامش را حق مسلم خود بشمارد. بلکه خود را چون یکی از دیگران میدید و مشکلترین کار را بر عهده میگرفت.
در غزوه بدر که شتران سواری کم بودند پیامبر شترش را با علی و ابولبابه تقسیم کرد. و چون دو یار شیفته ایشان خواستند از حق خود بگذرند تا پیامبر تمام راه را سوار شوند و آنها با عشق و علاقه و رضایت پیاده، پیامبر فرمودند: هرگز! نه شما از من قویترید، و نه من از اجر و پاداش الهی بینیازترم!
شهروندان طائف که مست غرور و خودخواهی بودند، پیامبر خدا را با دشنام و ضرب و شتم از شهر خود رانده تا چند فرسخ راه او را با سنگ زدند. باز هم پیامبر خسته و کوفته با پاهای زخمی و تن خون آلود، دست نیاز به درگاه پروردگار دراز کرده میفرماید: بار الها اگر تو از من ناراض و خشمگین نیستی من هیچ پرواهی ندارم.
و چون فرشته کوهها برای انتقام جویی از پیامبر تمام قدرت خود را در اختیار ایشان میگذارد تا اگر بخواهد دو کوه را بر سر مشرکان طائف واژگون کند، پیامبر رحمت و مهر و شفقت میفرمایند:
«نه!.. نه!.. شاید از نسلهای اینها افرادی برآیند که خداوند را به درستی عبادت کنند».
و در حق این ظالمان ستمگر چنین دعا میکند: بارالها! قوم و خویشان مرا هدایت فرما، اینها نمیدانند...
آیا نباید در محبت و عشق به پیامبری که در کمال چنین آیتی باشد، فنا شویم؟!
عشق و محبت به پیامبر و کمال دوستی او نشانه ایمان، و نشناختن پیامبر پرتگاه هلاکت و گمراهی است:
﴿... وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ٧﴾[الحشر: ٧].
«... و آنچه را پیامبر به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، باز ایستید و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا سخت کیفر است».
رسول اکرم جمیفرمایند: «سه چیز اگر در شخصی باشد لذت ایمان را خواهد چشید: ۱- خدا و فرستادهاش نزد او از همه چیز محبوتر باشند. ۲- معیار محبت و دوست داشتن نزد او خداوند یکتا باشد. (اگر کسی را دوست دارد دوستیش تنها برای کسب رضایت الهی باشد). ۳- بازگشت به کفر پس از آنکه خداوند او را از آن رهایی داد نزد او آنچنان ناپسند باشد که پرتاب شدن در آتش سوزان» (متفق علیه).
و فرمودند: «تا وقتی من در قلب شخصی از والدین و فرزندش و از همه انسانها عزیزتر و محبوبتر نباشم آن فرد مؤمن برشمرده نمیشود» (متفق علیه).
این محبت در یاران پیامبر آنچنان تجلی کرده بود، که برای تسکین خود آرزوی برپایی قیامت را داشتند. شخصی خدمت رسول خدا جرسیده پرسیدند: قیامت کی برپا میشود؟!
پیامبر با تعجب از این شخص شیفته آخرت پرسیدند: «برای قیامت چه آماده داری؟ که چنین مشتاق برپایی آنی -؟!» گفت: نه نماز زیادی دارم و نه صدقه و زکاتی فراوان. تنها خداوند و رسولش را دوست دارم. پیامبر خداجفرمودند: «در قیامت تو همراه کسانی خواهی بود که دوستشان داری!».
جای دارد از خود بپرسیم: پیامبر در قلب و روح و روان ما از چه جایگاهی برخوردار است؟!