بین الوهیت و نبوت کهکشانهاست!
پیامبر اکرم جنزد پروردگار یکتا از مکانت و جایگاه خاصی برخوردار است.
خطاب قرآن بدین اشاره دارد که خداوندی که پیامبران پیشین را با نامهایشان مورد خطاب قرار میداد، مثلا: ﴿يَٰيَحۡيَىٰ خُذِ ٱلۡكِتَٰبَ بِقُوَّةٖۖ...﴾[مریم: ۱۲]. «ای یحیی! کتاب را با قوّت و برگیر..»، و ﴿إِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ٱذۡكُرۡ نِعۡمَتِي عَلَيۡكَ وَعَلَىٰ وَٰلِدَتِكَ...﴾[المائدة: ۱۱۰]. «ای عیسی پسر مریم! به یاد آور نعمت مرا که بر تو و مادرت ارزانی داشتم؛..»رسول اکرم را همیشه با صفات و القاب مورد ندا قرار میداد، بطور مثال:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٤﴾[الأنفال: ۶۴].
«ای پیغمبر! خدا برای تو و برای مؤمنانی که از تو پیروی کردهاند کافی و بسنده است».
﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ لَا يَحۡزُنكَ ٱلَّذِينَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡكُفۡرِ...﴾[المائدة: ۴۱].
«ای پیغمبر! مایهی اندوه تو نشود (کار کافرانی که) در کفر بر یکدیگر سبقت میگیرند».
و به مؤمنان دستور داد تا پیامبرشان را از باب احترام به شیوهای شایان مقام او صدا زنند:
﴿لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَيۡنَكُمۡ كَدُعَآءِ بَعۡضِكُم بَعۡضٗاۚ قَدۡ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمۡ لِوَاذٗاۚ فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ٦٣﴾[النور: ۶۳].
«(ای مؤمنان)! شما دعای رسول جو ندا کردن او را مانند ندای بین یکدیگر (بدون حفظ ادب مقام رسالت) قرار مدهید، خدا به حال آنان که (برای سرپیچی از حکمش) به یکدیگر پناه برده و از میان شما رخ پنهان میدارند آگاه است. پس باید کسانی که امر خدا را مخالفت میکنند و از آن روی میگردانند بترسند که مبادا به فتنهای بزرگ یا عذاب دردناک دیگر گرفتار شوند».
و سیرت و زندگی او را دیانت و مکتب والای اسلام معرفی نموده، آموزش سنت و سیرت پیامبر را بر هر مسلمانی فرض عین قرار داد:
﴿... وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ٧﴾[الحشر: ٧].
«...و شما آنچه رسول حق دستور دهد بگیرید و هر چه نهی کند واگذارید و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است».
آیا امکان دارد شخص پیامبر را نشناسیم، و از اوامر و دستورات یا نواهی ایشان اطلاعی نداشته باشیم باز هم ادعای مسلمانی و پیروی از ایشان را داشته باشیم؟
خداوند متعال دین اسلام را بر مبنای دو ستون محکم برپا نمود:
۱- وحی قرآنی که مؤمنان با تلاوت آن قلبهایشان را آلایش داده، زبانهایشان را با کلام الهی عطراگین مینمایند.
۲- و وحی دیگری که بر قلب پیامبر تجلی کرده بر زبان ایشان روان میگردد که سنت آن مقام والاست. وحی سنت در حقیقت شرح و تفصیلی است از قوانین کلی و اساسنامه قرآن پاک یزدان: ﴿... وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ٤٤﴾[النحل: ۴۴]. «...و بر تو این ذکر (یعنی قرآن) را نازل کردیم تا برای مردم آنچه را که به آنان فرستاده شده بیان کنی، تا عقل و فکرت کار بندند».
و این وحی دوم که شیوه زندگی پیامبر خداست الگو و نمونه پیروی و فرمانبرداری درست از احکام الهی برشمرده شده است:
﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا ٢١﴾[الأحزاب: ۲۱].
«قطعا براى شما در [رفتار] رسول خدا سرمشقى نیکوست، براى کسى که به خدا و روز واپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مىکند».
و برای استقرار و پاکی این وحی دوم خداوند پیامبرش را معصوم قرار داد.
﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡيٞ يُوحَىٰ ٤﴾[النجم: ۳-۴].
«و از روى هوس سخن نمىگوید * نیست این سخن جز وحیى که نازل مىشود».
تا کسی را توان اعتراض و زبان درازی بر فرامین رسول اکرم جنباشد. سنت و فرمودههای ایشان چون آیات قرآن کریم خطاب همه بشریت و همه زمانها و مکآنهاست.
البته باید توجه داشت که با وجود اینکه پیامبر سرور و آقای فرزندان آدم و حبیب و خلیل پروردگار یکتاست، در میان تار و پود محبت ایشان باید مسافت بسیار گسترده مقام الوهیت و خداوندی با مقام نبوت و بندگی واضح و روشن، نمایان گردد.
برای روشن شدن این فضای بسیار بزرگ که گه گداری شاید در کالبد برخی انسانهای کوتاه فکر، و دیدهای تنگ و عقلهای کوچک به نظر نیاید، و برای جلوگیری از فتنه و لغزشی که مسیحیان در منجلاب آن ضایع شدند، و بر تن حضرت عیسی÷لباس الوهیت و خدایی پوشانیدند-، قرآن کریم به صراحت پیامبرش را در آیات متعددی مورد عتاب و سرزنش قرار میدهد، از آنجمله است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ١﴾[التحریم: ۱].
«اى پیامبر! چرا براى کسب خشنودى همسرانت چیزى را که خدا براى تو حلال کرده حرام مىکنى؟! و خداوند آمرزندهى مهربان است».
﴿وَلَوۡ تَقَوَّلَ عَلَيۡنَا بَعۡضَ ٱلۡأَقَاوِيلِ ٤٤ لَأَخَذۡنَا مِنۡهُ بِٱلۡيَمِينِ ٤٥ ثُمَّ لَقَطَعۡنَا مِنۡهُ ٱلۡوَتِينَ ٤٦ فَمَا مِنكُم مِّنۡ أَحَدٍ عَنۡهُ حَٰجِزِينَ ٤٧﴾[الحاقة: ۴۴-۴٧].
«و اگر او حتى یک کلمه بر ما دروغ مىبست * ما او را به شدت میگرفتیم * سپس شریان قلبش را قطع مىکردیم * آنگاه احدى از شما مدافع او نبود».
و بارها در سیرت پیامبر خاتم جما شاهد بودیم نزول آیات روشنگر قرآن بر خلاف خواسته ایشان به تأخیر افتاد. تا بدانجا که مشرکان او را به باد تمسخر گرفته میگفتند: گویا خدایت تو را فراموش کرده!
تا عقلهای خمول دریابند که مقام پروردگار غیر از مقام بندگی است.
و در همین معنا در سیرت پیامبر بدرستی مشاهده میکنیم که خداوند در مفهوم عصمت نبوی پیامبر برای ایشان فضایی از اجتهاد قرار داده، که در صورت موافقت اجتهاد با اولویت خواسته الهی وحی آن را تأیید میکند، و در صورت اجتهاد خلاف برتر وحی آن را مورد تصحیح قرار میدهد. تا فرق نبوت و الوهیت بدرستی بر همگان روشن گردد.
پیامبر خدا نیز به وصف الهی در شأن خود در «سوره اسراء: ۱»: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِيَهُۥ مِنۡ ءَايَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١﴾[الإسراء: ۱]. «منزّه است آن که بندهى خود را شبى از مسجد الحرام به سوى مسجد الأقصى که حومه آن را برکت دادهایم سیر داد، تا آیات خویش را به او بنماییم که همانا او شنواى بیناست».
افتخار میورزید. و آن را بزرگترین تاج شرف بر خود میدانست. و از اینکه آیندگان به لغزش افتند بسیار نگران بود و در آخرین لحظات زندگیشان توصیه میکردند که قبر مرا عبادتکده و مزار مسازید و میفرمودند: در حق من چون مسیحیان در حق عیسی بن مریم افراط و زیادهروی نکنید.
در مسیر زندگی آن جناب ما بارها شاهد پرخاشگریهای شدید ایشان بودیم در مقابل تصرفات نادرست برخی از افراد که چنین فاصلهای را بدرستی هضم نکرده بودند!
روزی زنی در وصف ایشان چنین سرود:.. در میان ما پیامبری است که میداند فردا چه اتفاقی خواهد افتاد!
پیامبر فوراً جلوی حرف ایشان را گرفته اعلام داشتند که دانستن علم غیب از صفات پروردگار است و بس!
﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١٨٨﴾[الأعراف: ۱۸۸].
«بگو: من مالک سودی و زیانی برای خود نیستم، مگر آن مقداری که خدا بخواهد و اگر غیب میدانستم، قطعاً منافع فراوانی نصیب خود میکردم. و اصلاً شرّ و بلا به من نمیرسید - چرا که از موجبات آن آگاه بودم. حال که از اسباب خیرات و برکات و از موجبات آفات و مضرّات بیخبرم، چگونه از وقوع قیامت آگاه خواهم بود؟-. من کسی جز بیمدهنده و مژدهدهندهی مؤمنان - به عذاب و ثواب یزدان - نمیباشم».
سخنرانی دیگر در برابر ایشان سخن سرائی کرده گفتند: آنچه خداوند و شما بخواهید!
پیامبر فورا واکنش نشان داده فرمودند: عجب سخنران بد مزاجی هستید! مرا با خداوند شریک قرار میدهی. بگو: آنچه خداوند بخواهد اتفاق میافتد و آنچه نخواهد اتفاق نمیافتد.
و بارها پیامبر به افرادی که برای دادخواهی و قضاوت خدمت ایشان حاضر میشدند، میفرمودند: «شاید برخی از شما در دلیل تراشی از برخی دیگر چرب زبانتر و گویاتر باشید، و من بنابه آنچه از شما میشنوم حقی را به غیر از صاحبش واگذار کنم، بدانید که در چنین صورتی من در حقیقت قطعهای از آتش جهنم را بدو دادهام!».
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ إِنِّي مَلَكٌۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۚ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِيرُۚ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ٥٠﴾[الأنعام: ۵۰].
«بگو: به شما نمىگویم که خزاین خدا نزد من است، و نه غیب مىدانم و نه به شما مىگویم که فرشتهام. جز از آنچه به من وحى مىشود پیروى نمىکنم. بگو: آیا کور و بینا یکسانند؟ پس آیا نمىاندیشید؟!».
و این حقیقت را ابوبکر صدیق؛ یار و غمخوار و دست پرورده پیامبر خدا بدرستی درک کرده بود. و چون آن جناب چشم از جهان فانی بربست بسوی ملکوت أعلی پر گشود. ابوبکر در میان صحابهای که از شدت اندوه فراق یار عاطفههای جوشانشان مهار عقلهایشان را از آنها ربوده بود، و دیوانهوار میگریستند، داد برآورد:
هر کس محمد را میپرستید بداند که محمد وفات کرده است. و هر کس که خداوند را میپرستد بداند که خداوند همیشه زنده است و هرگز نمیمیرد: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٤٤﴾[آل عمران: ۱۴۴].
«و محمد نیست جز فرستادهاى که پیش از او هم پیامبران گذشتند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود عقبگرد مىکنید؟ و هر که عقبگرد کند، هرگز به خدا زیانى نمىرساند، و خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد».