دوری از فتنۀ کفر و تکفیر

اطاعت ولی امر واجب است [۶۷]

اطاعت ولی امر واجب است [۶۷]

سؤال: از جمله مسائل مورد بحث، قضیه‌‌‌ی رابطه‌‌‌ی بین مردم و حکومت و ضوابط شرعی آن است. جناب استاد، بعضی معتقدند در صورتی که حاکمان مرتکب معصیت و گناهان کبیره شوند خروج و قیام علیه آن‌‌‌ها واجب می‌‌‌گردد و لازم است برای تغییر دادنش تلاش شود هرچند این کار زیان‌‌‌هایی را نیز برای مسلمین در بر داشته باشد و مسائل عدیده‌‌‌ای را که جهان اسلام هم اکنون به آن مبتلا است، موجب شود. در این مورد رأی و نظر جناب‌‌‌عالی چیست؟

جواب: بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمين وصلي الله على رسول الله وعلى آله وأصحابه ومن اهتدى بهداه أما بعد:

خداوند متعال می‌‌‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا٥٩[النساء: ۵۹] «ای کسانی که ایمان آورده‌‌‌اید از خداوند، رسول و صاحبان امر اطاعت کنید و اگر در چیزی اختلاف کردید اگر به خداوند و روز قیامت ایمان دارید آن را به خدا و رسولش بازگردانید این بهتر و نیکوترین تفسیر است».

بر اساس این آیه، اطاعت صاحبان امر که حاکمان و عالمان دینی هستند، ثابت می‌‌‌گردد و سنت صحیح رسول الله جنیز لزوم این اطاعت را تبیین نموده و اعلام فرموده که این فرض بودن، به معروف برمی‌‌‌گردد.

نصوص سنت این معنی را روشن کرده و اطاعت صاحبان امر را به معروف مقید نموده است چنان‌‌‌که بر مسلمان اطاعت صاحبان امر را در معروف و امور پسندیده‌‌‌ی شرعی واجب و در معصیت و نافرمانی نهی نموده است. بنابراین اگر حاکمی به معصیت و گناه دستور دهد از او اطاعت و فرمان‌‌‌برداری نمی‌‌‌شود اما تنها به سبب آن، خروج و قیام علیه او واجب نمی‌‌‌گردد. چنانکه می‌فرماید: «أَلَا مَنْ وَلِيَ عَلَيْهِ وَالٍ فَرَآهُ يَأْتِي شَيْئًا مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَلْيَكْرَهْ مَا يَأْتِي مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ وَلَا يَنْزِعَنَّ يَدًا مِنْ طَاعَةٍ وَمَنْ خَرَجَ مِنْ الطَّاعَةِ وَفَارَقَ الْجَمَاعَةَ فَمَاتَ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» [۶۸]: «آگاه باشید هرکس معصیتی را از حاکم اسلامی مشاهده کرد آن را ناپسند بداند اما به سبب آن از اطاعت آن حاکم روی نگرداند چون هرکس از اطاعت حاکم اسلامی روی گرداند و از جماعت مسلمانان جدا گردد به مرگ جاهلیت مرده است».رسول الله جمی‌‌‌فرماید: «عَلَى الْمَرْءِ السَّمْعُ وَالطَّاعَةُ فِيمَا أَحَبَّ وَكَرِهَ إِلَّا أَنْ يُؤْمَرَ بِمَعْصِيَة الله فَإِنْ أُمِرَ بِمَعْصِيَة الله فَلَا سَمْعَ وَلَا طَاعَةَ»:«بر هر فردی واجب است که در آنچه می‌‌‌پسندد و نمی‌‌‌پسندد، حرف حاکم اسلامی را بشنود و اطاعت کند مگر این‌‌‌که او را به معصیت و گناهی دستور دهد که در آن صورت باید آن را نشنیده گرفته و اطاعت نکند».هنگامی که رسول الله جفرمود: کسانی بر شما حکومت خواهند کرد که بعضی از مسائل‌‌‌شان را شناخته و می‌‌‌پسندید ولی بعضی را ناپسند می‌‌‌دانید. صحابی‌‌‌ای پرسید: ای رسول خدا در چنان وضعی به ما چه دستوری می‌‌‌دهید؟ فرمود: «ادوا اليهم حقهم واسألوا الله الذي لكم»:«حقوق آن‌‌‌ها را بپردازید و از خداوند چیزی که نفع خودتان در آن است، درخواست کنید».

عبادهسمی‌‌‌گوید: ما با رسول الله جپیمان بستیم که با حاکمان اسلامی و صاحبان امر در آسایش و سختی، شادی و گرفتاری، نزاع ننماییم و پیامبر جفرمود: «إِلَّا أَنْ تَرَوْا كُفْرًا بَوَاحًا عِنْدَكُمْ مِنْ اللَّهِ فِيهِ بُرْهَانٌ» [۶۹]: «تنها در صورتی که کفر آشکاری را از آن‌‌‌ها مشاهده کردید که بر آن از جانب خداوند دلیل محکم داشته باشید».و این می‌‌‌رساند که نزاع و درگیری با حاکمان و قیام کردن علیه آن‌‌‌ها درست نیست و تنها در صورتی که مرتکب کفر آشکاری که بر آن مستند شرعی دارید، شده باشند؛ می‌‌‌توانید از اطاعت‌‌‌شان سرپیچی کرده و علیه آن‌‌‌ها قیام کنید. و برای این از قیام کردن نهی شده؛ زیرا به سبب آن فساد و شر عظیمی ایجاد می‌‌‌گردد و به موجب آن امنیت از بین می‌‌‌رود و حقوق بسیاری ضایع و منع ظالم و یاری رساندن به مظلوم ناممکن شده و راه‌‌‌ها ناامن می‌‌‌شود و به طور کلی در نتیجه قیام علیه حاکمان، شر عظیم و فساد بزرگی برپا می‌‌‌گردد. ولی در صورت ارتکاب کفر آشکار توسط حاکمان، قیام علیه آن‌‌‌ها در صورت قدرت و توانایی اشکالی ندارد که در صورت عدم توانایی و یا در صورتی که ملاحظه شد خروج و قیام موجب شر و فساد بزرگتری خواهد شد بخاطر رعایت مصالح عمومی نباید قیام نمود.

یک قاعده‌‌‌ی شرعی که بر آن اجماع شرعی وجود دارد این است که: نباید شر و فساد را با چیزی که موجب شر و فساد بیشتری می‌‌‌شود زایل کرد بلکه واجب است شر و بدی را به وسیله‌‌‌ی چیزی که بتواند آن را حذف و یا حداقل تخفیف دهد، از بین برد و به اجماع مسلمین از بین بردن شر و بدی به چیزی که موجب فساد بیشتر است، نادرست می‌‌‌باشد. در صورتی که جماعتی بخواهد حکومتی را که مرتکب کفر آشکاری شده، حذف کند و توانایی لازم برای انجام آن را هم داشته باشد و بتواند حکومت صالح و پاکی را جایگزین آن نماید ولی تحقق آن موجب فساد بیشتر و رواج ناامنی و ظلم بر مردم و کشتن بی‌‌‌گناهان و گرفتاری‌‌‌ها و مصائب دیگر شود، درست نیست؛ بلکه واجب است صبر نماید و در امورات پسندیده و معروف اطاعت و فرمان‌‌‌برداری شود و صاحبان امر و حاکمان را نصیحت و دعوت به خیر نماید و در کم کردن شر و بدی و تکثیر و افزایش خیر، بکوشد و این همان راه درستی است که واجب است پیموده شود چون موجب حفظ مصالح عمومی مسلمانان و تقلیل شر و افزایش خیر می‌‌‌گردد و همچنین امنیت را حفظ و مسلمانان را از در افتادن به شر و بدی بیشتر محفاظت می‌‌‌نماید. برای همگی از خداوند متعال خواهان توفیق و هدایت هستیم.

سؤال: پدر گرامی، می‌‌‌دانیم که این سخن، اصلی از اصول اهل سنت و جماعت می‌‌‌باشد اما متأسفانه از فرزندان اهل سنت و جماعت کسانی هستند این برداشت را دارند که این باعث ذلت و خواری می‌‌‌گردد و صاحبش را گریزان و ترسو بار می‌‌‌آورد و به همین دلیل جوانان را دعوت می‌‌‌نمایند که بنای عمل خویش را جهت تغییر وضع موجود بر اقدامات سخت‌‌‌گیرانه و خشن قرار دهند. نظر شما چیست؟

جواب: این سخنی نادرست و نشانه‌‌‌ی کم فهمی است و می‌‌‌رساند که گوینده،‌‌‌ آن‌‌‌گونه که شایسته است سنت را درک نکرده و نفهمیده است و تنها احساسات و روحیه‌‌‌ی جنگی برای از بین بردن منکرات، آن‌‌‌ها را واداشته که دچار مخالفت با شرع شوند همان‌‌‌گونه که خوارج و معتزله دچار آن شدند. یاری‌کردن حق و دفاع از آن، آن‌‌‌ها را به جرگه‌‌‌ی باطل در انداخت تا آن‌‌‌جا که به خاطر معاصی، مسلمانان را تکفیر و یا به خاطر ارتکاب گناه، حکم جهنمی بودن‌‌‌شان را برای همیشه صادر کردند. خوارج به واسطه‌‌‌ی معصیت، مسلمانان را تکفیر کردند و معتقد بودند که گناه‌‌‌کار برای همیشه در جهنم می‌‌‌ماند و معتزله نیز همین عقیده را دارند اما به حالت میانه در بین ایمان و کفر (منزلة بین المنزلتین) حکم کردند. این‌‌‌ها همگی باطلند و حق آن چیزی است که اهل سنت بر آن می‌‌‌باشند که می‌‌‌گویند: گناه‌‌‌کار تا زمانی که به حلال بودن گناهش معتقد نباشد به واسطه‌‌‌ی ارتکاب آن کافر نمی‌‌‌شود پس اگر زنا و دزدی نمود و شراب خورد، کافر نمی‌‌‌شود ولی چنین فرد گناه‌‌‌کاری دارای ایمانی ضعیف است و فاسقی است که حد بر او جاری می‌‌‌شود و تا زمانی که معصیت را حلال نداند، به واسطه‌‌‌ی انجام آن کافر نمی‌‌‌شود و هر آنچه خوارج در این زمینه می‌‌‌گویند، باطل است و حکم کردن‌‌‌شان به تکفیر مردم نیز نادرست و باطل می‌‌‌باشد و به همین دلیل است که رسول الله جدر موردشان می‌‌‌فرماید: «انهم يَمْرُقُونَ مِنْ الْإِسْلَامِ ثُمَّ لَا يَعُودُونَ اليه يَقْتُلُونَ أَهْلَ الْإِسْلَامِ وَيَدَعُونَ أَهْلَ الْأَوْثَانِ»:«آن‌‌‌ها از اسلام خارج می‌‌‌شوند سپس به سویش برنمی‌‌‌گردند با اهل اسلام می‌‌‌جنگند و بت‌‌‌پرستان را رها می‌‌‌کنند».این حال و وضع خوارج است و علت آن نیز افراط، جهل و گمراهی‌‌‌شان می‌‌‌باشد. بنابراین برای جوانان شایسته نیست از خوارج و معتزله تقلید کنند بلکه واجب است بر راه اهل سنت و جماعت که مقتضی دلایل شرعی است، باشند و بر آن حرکت کنند؛ همان‌‌‌طور که نصوص وارد شده بیان کرده آن را قبول و بر آن توقف نمایند و به خاطر ارتکاب معصیت و گناهان واقع شده نباید علیه امراء قیام کنند بلکه بر آن‌‌‌ها واجب است به وسیله‌‌‌ی نامه و گفتگو و یا راه‌‌‌های حکیمانۀ دیگر آن‌‌‌ها را نصیحت نمایند و به صورت نیکو با آن‌‌‌ها مجادله کنند تا زمانی که موفق شوند و شر و بدی تخفیف و خیر و نیکی افزایش یابد. نصوص وارد شده از رسول الله جنیز بدین گونه می‌‌‌باشد. خداوند متعال می‌‌‌فرماید: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَ[آل عمران: ۱۵۹] «به واسطه‌‌‌ی رحمت پروردگارت نسبت به ایشان نرم‌‌‌خو هستی که اگر درشت‌‌‌خو و سنگ‌‌‌دل بودی از اطرافت پراکنده می‌‌‌شدند».بر افراد شجاع و حماسی و دعوت‌‌‌گران به سوی هدایت لازم است که به خاطر خداوند به حدود شرع ملتزم باشند و کسانی را که خداوند ولایت و سرپرستی آن‌‌‌ها را به او واگذار کرده با کلام زیبا و سخنان پاک و خوشایند و حکمت آمیز مورد خطاب قرار دهند و نصیحت کنند تا این‌‌‌که خیر و نیکی افزایش و شر و بدی تقلیل یابد و دعوت‌‌‌گران به سوی الله زیاد شوند و در دعوت‌‌‌شان به شیوه‌‌‌ی نیکو و احسن شادمان باشند و از شیوه‌‌‌هایی که در آن سختگیری و شدت عمل وجود دارد، پرهیز کنند و حاکمان را به شیوه‌‌‌های گوناگون و پاک و پسندیده، نصیحت و خیرخواهی کنند و پشت سرشان برای آن‌‌‌ها دعا نمایند که خداوند آن‌‌‌ها را هدایت و موفق بدارد تا بر انجام کار خیر کمک‌‌‌شان کند و بر ترک گناه و معصیت و اقامه‌‌‌ی حق آنها را موفق بدارد و بدین صورت از خداوند بخواهد و به درگاهش تضرع نماید که صاحبان امر را هدایت و آنها را بر انجام حق کمک نماید و علاوه بر آن بر ترک باطل و برپا داشتن حق به شیوه‌‌‌های نیکو آن‌‌‌ها را کمک و یاری کند. همچنین باید برادران حماسی خویش را نصیحت و موعظه کند و آن‌‌‌ها را تذکر دهد که در دعوت، بنای کار خویش را بر اسلوب و روش‌‌‌های نیکو قرار دهند و از سختگیری و شدت عمل در کار بپرهیزند که با این عمل، خیر فراوان می‌‌‌شود و شر و بدی تقلیل می‌‌‌یابد که اگر خداوند صاحبان امر را برای انجام خیر هدایت بدارد و بر آن توفیق استقامت دهد سرانجام همگی نیکو خواهد شد.

سؤال: در صورتی که خروج کردن و قیام جماعتی از حرکت‌‌‌ها و گروه‌‌‌ها را شرعی بدانیم آیا این امر کشتن همکاران آن حاکم و یا هرکس که در آن حکومت مشغول به کار می‌‌‌باشد چون پلیس و نیروهای امنیتی و غیره را توجیه می‌‌‌کند؟

جواب: من قبلاً گفتم که قیام علیه حکومت تنها با دو شرط جایز است:

شرط اول این است که: آن حاکم مرتکب کفر آشکاری شده باشد و بر آن دلیل قاطعی از جانب شرع موجود باشد.

شرط دوم این است که: قدرت از بین بردن حاکم موجود باشد طوری که شر و فساد بزرگ‌‌‌تری بر آن مترتب نگردد. که در غیر این صورت قیام کردن جایز نیست.

سؤال: بعضی از جوانان گمان می‌‌‌کنند که تجاوز و ظلم به کافران که در ممالک اسلامی زندگی می‌‌‌کنند و یا نمایندگان و سفرای دولت‌‌‌های کفر، مشروع است و به همین سبب بعضی کشتن و نابود کردن‌‌‌شان را در صورتی که مرتکب امورات منکر و ناپسند شوند جایز و حلال می‌‌‌دانند؟

جواب: کشتن کافری که با اجازه و امنیت از طرف دولت وارد کشور اسلامی شود، جایز نیست و همچنین کشتن کسانی که مرتکب گناهی شوند نیز نامشروع می‌‌‌باشد و تعدی کردن به آن‌‌‌ها جایز نیست بلکه باید آن‌‌‌ها را به محاکم شرعی حواله نمود و در مورد این مسائل باید شریعت حکم کند.

سؤال: اگر محاکم شرعی موجود نبودند؟

جواب: در صورت نبود محاکم شرعی فقط باید نصیحت کرد. رهبران و سرپرستان امور را باید نصیحت و به خیر تشویق و با آن‌‌‌ها همکاری نمود تا شرع خداوند حاکم گردد و از اقدام عملی و دست به ضرب و شتم زدن و قتل باید خودداری نمود بلکه باید با سرپرستان امور تا آن‌‌‌جا که شرع می‌‌‌پسندد، همکاری نمود تا این‌‌‌که شرع خداوند در بین بندگانش حاکم گردد. در غیر این صورت تنها نصیحت، تشویق و ترغیب و انکار کردن منکرات به شیوه‌‌‌ی پسندیده بر او واجب است چنان‌‌‌که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ[التغابن: ۱۶] «هر اندازه در توان دارید تقوای خدا داشته باشید».چون اقدامات عملی با دست و زدن و کشتن و غیره شر و فساد بزرگ‌‌‌تر را به دنبال می‌‌‌آورد. هرکس این مسائل را آزموده باشد این موارد را درک می‌‌‌کند و به آن آگاه خواهد شد اما آزمودن را باز آزمودن خطاست.

سؤال: آیا امر به معروف و نهی از منکر و به طور کلی ایجاد تغییر و تحول عملی، حق همگی است یا این‌‌‌که مشروط به وجود اجازه‌‌‌ی ولی امر مسلمانان و یا فردی که او تعیین کرده، می‌باشد؟

جواب: تغییرات و اصلاحات وظیفه‌‌‌ی همه است؛ رسول الله می‌فرماید: «مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَذَلِكَ أَضْعَفُ الْإِيمَانِ» [۷۰]: «هرکس از شما منکری را دید آن را با دست تغییر دهد اگر نتوانست با زبان در غیر این صورت با قلب از آن اعلام بیزاری کند که آن ضعیف‌‌‌ترین درجه‌‌‌ی ایمان است».اما تغییر عملی با دست باید همراه با قدرت باشد و شر و فساد بزرگ‌‌‌تری را به دنبال نداشته باشد؛ در جاهایی که صلاحیت تغییر با دست را دارد می‌‌‌تواند اقدام کند؛ مثلا در خانه در مورد فرزندان، زن، خدمتکار و یا یک کارگاه اختصاصی که چنان حقی را برای او قائلند. در مورد کارکنانش جهت اصلاح، دست به اقدامات عملی بزند ولی در غیر این صورت چیزی را که در صلاحیت او نیست هیچ اقدام عملی در موردش انجام نمی‌‌‌دهد؛ چون موجب فساد بیشتری خواهد شد و بین او و مردم و یا رابطه‌‌‌ی بین او و دولت بهم می‌خورد و شر بزرگ‌‌‌تری ایجاد می‌‌‌شود که در این صورت با زبانش باید در صدد تغییر برآید؛ مثلاً بگوید: ای فلانی از خدا بترس این کار جایز نیست بلکه حرام است و این کار بر شما واجب است و با دلایل شرعی برایش اثبات کنید. ولی اقدام عملی را تنها در جایی بکار برد که قادر به تنفیذ آن است؛ چنان‌‌‌که در خانه و در مورد کسانی که تحت ولایت او هستند و یا در هیئت‌های امر به معروف که ایشان سمت سرپرستی آن را بر عهده دارد، در چارچوب توانایی‌‌‌های موجود و به همان شیوه‌‌‌ی شرعی که مورد رضای پروردگار می‌‌‌باشد، اقدام نماید و چیزی هم بر آن نیافزاید.

سؤال: بعضی فکر می‌‌‌کنند حق تمرد و سرکشی را نسبت به نیروهای انتظامی و نیروهایی که حاکم جامعه‌‌‌ی اسلامی آن‌‌‌ها را برای نظارت بر عبور و مرور و یا گمرک و حفظ امنیت و... بکار گمارده است، دارند و به همین دلیل آن را این‌‌‌گونه بیان می‌‌‌دارند که آن‌‌‌ها بر اساس شرع بنا نهاده نشده‌‌‌اند نظر شما چیست؟

جواب: این سخنی نادرست و باطل است قبلاً ذکر شد که خروج و قیام و اقدامات عملی جایز نیست بلکه در مسائلی که فاقد هرگونه امور ناپسندی است، سمع و طاعت لازم است. و این نهادها را حکومت برای مصالح عمومی مسلمانان ایجاد کرده است و در چنین مواردی باید اطاعت کرد؛ چون این کارها از جمله مسائل معروف و پسندیده‌‌‌ای است که به مسلمانان نفع می‌رساند. اما در مسائلی که ناپسند و منکر است چنان‌‌‌که مالیات‌‌‌هایی را که فکر می‌‌‌کنید نادرست است باید آن‌‌‌ها را با رؤسای دولت در میان نهید و آن‌ها را نصیحت و به رعایت تقوای خداوند و مصالح عمومی دعوت کنید و در این کار باید از اقدامات عملی‌‌‌ای چون زدن، کشتن و ریختن خون، عقاب و زجر بدون حجت و برهان شرعی پرهیز نمائید چون این کار احتیاج به قدرت و سلطه و حکومت دارد و در صورت عدم توانایی، نصیحت و توجیه کافی است و اقدامات عملی را تنها باید در جایی که قدرت و حکومت دارد به منظور رعایت مصالح زیردستان انجام دهد.

سوال: کسانی هستند که از دعا کردن برای صاحبان امر ممانعت می‌کنند؟

ج: این کار نشانه‌‌‌ی جهل و عدم بصیرت است؛ چون دعا کردن برای سرپرستان امور از جمله بزرگ‌‌‌ترین عبادات و بندگی است و از جمله نصیحت برای خدا و بندگانش می‌‌‌باشد. رسول الله جهنگامی که خبر نافرمانی دوس را به او دادند برایش دعا کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ اهْدِ دَوْسًا وَأْتِ بِهِمْ» [۷۱].

دعا کردن برای مردم جزو نیکی‌‌‌هاست و در این رابطه حاکم شایسته‌‌‌تر برای دعا کردن است چون اصلاحش موجب اصلاح امت می‌‌‌گردد. بنابراین از جمله مهمترین دعاهاست و از جمله مهمترین نصایح، درخواست توفیق و طلب کمک و یاری پروردگار برای صاحبان امر است که از شر نفس و همنشینان فاسد محفوظ بمانند.

محمد جمیل زینو می‌‌‌گوید: امام احمد برای خلیفه‌‌‌ی وقت و کسان دیگری که او را زدند و زندانی کردند، دعا کرده و برای‌‌‌شان از خداوند طلب مغفرت نموده است. [۷۲]

[۶۷] این سؤالات از جناب ابن باز/شده است. مترجم. [۶۸] به روایت مسلم [۶۹] به روایت بخاری و مسلم. [۷۰] به روایت مسلم. [۷۱] متفق علیه. «خدایا! دوس را هدایت کن و مشرف به اسلام گردان». [۷۲] نگاه کنید به مجموع الفتاوی، ابن تیمیه (۱۲/۴۸۹).