انواع کفر
کفر دو نوع است: کفر جحد و عناد و کفر عمل.
۱. کفر جحد این است که انسان به چیزی که میداند رسول الله جآن را بیان و ابلاغ نموده، به قصد انکار و سرپیچی کافر باشد گرچه چیز مورد انکار مربوط به اسمها و صفات و یا افعال و یا احکام پروردگار باشد. این نوع کفر از هر جهت ضد ایمان است.
۲. کفر عمل به دو بخش قابل تقسیم است: کفری که ضد ایمان است و کفری که ضد آن نیست.
نوع اول آن؛ چون سجده برای بت، بیاحترامی کردن به قرآن، کشتن پیامبر و ناسزا گفتن به او میباشد که ضد ایمان است.
اما نوع دوم؛ چون حکم به غیر شریعت اسلام و ترک کردن نماز به طور قطع جزء کفر عملی میباشد و ممکن نیست بعد از آنکه خدا و رسولش بر آن اسم کفر نهادهاند، از آن نفی نمود پس حاکم به غیر ما انزل الله، کافر است و ترک کنندهی نماز به نص فرمودهی رسول الله جکافر است ولی آن کفر اعتقاد نیست بلکه کفر عملی میباشد.
رسول الله جایمان را از زناکار، دزد، شرابخوار و از کسی که همسایهاش از تعدی و ظلم او در امان نیست، نفی کرده است و هرگاه ایمان از کسی نفی شود، آن فرد از جهت عمل کافر است ولی کفر جحد و انکار و اعتقاد از او منتفی است چنانکه رسول الله جمیفرماید: «لَا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّارًا يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ» [۷]«بعد از من با کشتن همدیگر به کفر برنگردید». این کفر، کفر عملی است و همچنین میفرماید: «مَنْ أَتَى كَاهِنًا فَصَدَّقَهُ أَوْ امْرَأَةً فِي دُبُرِهَا فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ» [۸]«هرکس پیش غیبگویی رود و او را نیز تصدیق کند یا از عقب با زنی نزدیکی نماید به آنچه بر محمد جنازل شده کافر است».و میفرماید: «إِذَا قَالَ الرَّجُلُ لِأَخِيهِ يَا كَافِرُ فَقَدْ بَاءَ بِهِ أَحَدُهُمَا» [۹]«هرگاه مردی به برادرش بگوید: ای کافر، یکی از آن دو کافر خواهد شد».
ایمان عملی ضد کفر عملی و ایمان اعتقادی ضد کفر اعتقادی است؛ رسول الله جدر یک فرموده آنچه را ما بیان کردیم اعلان میدارد؛ میفرماید: «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ وَقِتَالُهُ كُفْرٌ» [۱۰]«ناسزا گفتن به مسلمان فسق و کشتنش کفر است».بین ناسزا و کشتن فرق گذاشته است یکی را فسق نامیده که به واسطهی آن کافر نمیشود و دیگری را کفر نامیده است و معلوم میشود مقصود از آن کفر عملی است و کفر اعتقادی منظور نمیباشد چیزی که باعث خروج از دین به طور کلی نمیگردد همانگونه که زناکار، دزد و شرابخوار به واسطهی ارتکاب گناهشان از دین خارج نمیگردند هرچند اسم ایمان از آنها نفی شده است.
این تفصیل سخن اصحاب است؛ همانگونه که عالمترین افراد امت به کتاب خدا، اسلام و کفر و لوازم آنها میباشند؛ پس این مسائل را تنها باید از آنها دریافت نمود؛ اما متأخرین منظور آنها را فهم نکردهاند به همین سبب به دو دسته تقسیم شدهاند:
۱. دستهای مرتکبین گناهان کبیره را از دایرهی اسلام خارج کردند و بر صاحبان گناه کبیره حکم ماندگاری در آتش را صادر نمودند. (اینها همان خوارجاند).
۲. دستهای دیگر مرتکبین گناهان کبیره را مؤمنان کامل خواندند. (اینها نیز مرجئه بودند).
خداوند متعال اهل سنت را به راه و روش برگزیده و میانه راهنمایی کرد چیزی که در بین مذاهب، چون اسلام در بین ادیان است؛ آن راه وسط همان توضیحی است که علمای اهل سنت در بیان انواع کفری که باعث خروج از دایره ایمان نیست دادهاند؛ یعنی اینکه کفر است اما پایینتر از آن کفری که باعث خروج از دین شود؛ نفاق است اما نه آن نفاقی که باعث خروج از دین گردد؛ شرک است اما پایینتر از حد آن شرکی است که باعث خروج از دین است و فسق و ظلم است اما غیر از آن فسق و ظلمی است که باعث خروج از دین میشود. [۱۱]
[۷] متفق علیه. [۸] احمد و غیره این حدیث را روایت کردهاند. [۹] متفق علیه. [۱۰] متفق علیه. [۱۱] کتاب الصلاة، ابن القیم (ص:۵۵).