بلوغ المرام من أدلة الأحکام - ترجمه فارسی

فهرست کتاب

بَابُ الْمَسَاجِدِ
بابی است در بیان احکام مساجد

بَابُ الْمَسَاجِدِ
بابی است در بیان احکام مساجد

مساجد جمع مسجد است و هرگاه مقصود از مسجد محل اجتماع مردم برای نماز با جماعت باشد مسجد به کسر جیم است. و هرگاه مقصود محل نهادن پیشانی برای سجود باشد مسجد به فتح جیم است. در کتاب: «مجمع الزوائد» تألیف هیثمی احادیثی است که دلالت بر فضل مسجد دارد، بسیار است.

۲۶۲- عَنْ عَائِشَةَل قَالَتْ: «أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِص بِبِنَاءِ المَسَاجِدِ فِي الدُّورِ، وَأَنْ تُنَظَّفَ، وَتُطَيَّبَ. رَوَاهُ أَحْمَدُ، وَأَبُو دَاوُدَ، وَالتِّرْمِذِيُّ، وَصَحَّحَ إِرْسَالَهُ.

و از عایشهل روایت است که گفت: رسول اللهص امر فرمود تا در میان خانه‌ها مسجد ساخته شود و دستور داد تا مساجد همیشه پاکیزه و خوشبو نگه داشته شود.

برای این امت همه جا محل نماز و عبادت است، چنان چه در حدیث صحیح آمده: «جُعِلَت لِي الأَرضُ كلُّهَا مَسجِداً وطَهُوراً»: «برای من همه جای زمین مسجد و محل عبادت است و خاک آن پاک کننده است». اما مسجدی که حکم خاص دارد و حائض و جنب نمی‌توانند در آن منزل بگیرند و اعتکاف نشستن در آن جایز است، جایی است که به قصد مسجد ساخته شده و وقف نماز و عبادت شده باشد. اما اگر در جایی از منزل مسکونی، خود با خانواده و بستگان نماز می‌خواند به آن جا مسجد گفته نمی‌شود، برای این که مسجد شدن مشروط است بر این که همراه با وقف آن و برای عموم باشد. در مذاهب ائمه‌ی سه‌گانه، امام ابوحنیفه و امام شافعی و امام احمد، وقتی که محلی وقف مسجد شد، برای همیشه مسجد است. اما نزد مالکس وقف موقت جایز است. کسی می‌خواهد مسجدی را پایین بیاورد و مسجد از نو بسازد، می‌تواند برای مدت یک سالی که مسجد ساخته می‌شود، خانه‌ی خود را وقف موقت برای نماز نماید. مسجد که ساخته شد و مدت وقف موقت پایان یافت، خانه‌اش به مالکیتش برمی‌گردد.

۲۶۳- وَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «قَاتَلَ اللَّهُ اليَهُودَ: اِتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ». مُتَّفَقٌ عَلَيْه. وَزَادَ مُسْلِمُ: «وَالنَّصَارَى».

از ابوهریرهس روایت است که گفت: رسول اللهص فرمود: «خدا لعنت فرماید یهودیان را که قبرهای پیغمبران‌شان را محل عبادت قرار دادند». و در روایت مسلم آمده است: «لَعَنَ اللهُ الیَهُودَ والنَّصَاری»: «خدا یهود و نصاری را لعنت فرماید که قبرهای پیغمبران‌شان را مساجد و معابد ساختند».

و در صحیح مسلم از عایشهل روایت نمود که گفت: ام سلمه و ام حبیبه در حبشه قبرهایی دیدند که در آنها صورت‌هایی، یعنی مجسمه‌هایی بود، و موقع برگشتن از حبشه آن چه را که دیده بودند برای رسول اللهص بازگو کردند. فرمود: آنان مردمی بودند که هرگاه شخص صالحی از ایشان می‌مرد بر قبر او عبادتگاهی می‌ساختند و آن اشکال را به تصویر می‌کشیدند. آنان نزد خداوند در روز قیامت پست‌ترین خلق هستند. و لفظ حدیث:

عَنْ عَائِشَةَل قَالَت: أَنَّ أُمَّ حَبِيبَةَ وَأُمَّ سَلَمَةَب ذَكَرَتَا لِرَسُولِ اللَّهِص كَنِيسَةً رَأَتَاهَا بِالحَبَشَةِ فِيهَا تَصَاوِيرُ، فَقَالَ: «أُولَئِكَ إِذَا كَانَ فِيهِمُ الرَّجُلُ الصَّالِحُ فَمَاتَ بَنَوْا عَلَى قَبْرِهِ مَسْجِدًا، وَصَوَّرُوا فِيهِ تِلْكَ التَصَاوِير، أُولَئِكَ شِرَارُ الخَلْقِ عِنْدَ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ القِيَامَةِ». رواه مسلم.

بعضی گفته‌اند که نصاری غیر از عیسی انبیایی نداشته‌‌اند که قبور آنان را بپرستند. اینان ندانسته‌اند که نصاری تابع یهودند، بنابراین انبیای یهود انبیای نصاری است. و باید دانست که نصاری عهد قدیم دارند، یعنی تورات و عهد جدید، یعنی انجیل و در اکثر احکام تابع یهودند.

و در روایت مسلم آمده است: «كَانُوا يَتَّخِذُونَ قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ وَصَالِحِيهِمْ مَسَاجِدَ»: «قبر انبیاء و صالحانشان را عبادتگاه می‌ساختند».

و در حدیثی که به روایت ابوداود و ترمذی و نسایی و ابن ماجه است از ابن عباسب چنین روایت شده است: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِص زَائِرَاتِ الْقُبُورِ، وَالْمُتَّخِذِينَ عَلَيْهَا الْمَسَاجِدَ وَالسُّرُجَ»: «رسول اللهص لعنت فرمود زنانی را که به زیارت قبرها می‌روند و مردمی که بر قبرها عبادتگاه می‌سازند و چراغ‌ها بر آنها می‌افروزند. و اختصاص منع به زنان داد، برای این‌که زن‌ها در آن جاها به گریه و زاری می‌پردازند و غافل می‌شوند از این‌که زندگی و مرگ هر دو در دست خداست و هر دو یک امر طبیعی هستند و باید به هر دو راضی بود، برای این که سنت و قانون همه‌ی کاینات زنده این است که روزی باید بمیرند. و به جای گریه و زاری باید بر اموات رحمت فرستاد و شکر خدا را در برابر همه‌ی نعمت‌های او به جا آورد.

بیضاوی فرموده است: چون که یهود و نصاری بر قبور پیغمبران‌شان برای تعظیم‌شان سجده می‌کردند و قبرها را قبله‌ی خود در عبادتشان قرار می‌دادند، رسول اللهص آنان را لعنت فرمودند، زیرا قبرها را بت‌ها ساختند. اما اگر کسی مسجدی در جوار قبر شخصی صالح بسازد و قصدش تبرک به نزدیکی او باشد، نه این‌که در نماز رو به آن بنماید و قصدش تعظیم او باشد چنین شخصی در آن وعید داخل نمی‌شود. و در بسیاری از جاها دیده می‌شود که پهلوی دروازه‌ی مسجد قبر صالحی قرار داده‌اند و علما آن را انکار ننموده‌اند، بنابر این که نماز به سوی آنها خوانده نمی‌شود. و در بسیاری از شهرها قبور را در اطراف مسجد ساخته‌اند تا روزهای جمعه و عید به زیارت اموات خودشان بروند و فاتحه برایشان بخوانندن. در مصر و در هند و در جاهای دیگر چنین قبرهایی هست. و نظر به این که مسلمان هیچ‌گاه غیر از خدای یکتا را نمی‌پرستد و یقین عقیده بر این دارد که خدا هیچ قدرتی در دست ندارد و کسی نیست که زندگی و مرگ و حیات بعد از مرگ و نفع و ضررش در دست خدا نباشد. و در صحیح مسلم است: «لَا تَجْلِسُوا عَلَى الْقُبُورِ، وَلَا تُصَلُّوا إِلَيْهَا ولَا عَلَیهَا»: «بر قبرها منشینید و نماز به سوی آنها نخوانید و نماز بر آنها نخوانید». بعضی از علما «لَا تَجلِسُوا عَلَی القُبُورِ» را تفسیر کرده‌اند که برای قضای حاجت بر آنها ننشینید، یعنی همان‌گونه که تعیم قبور و قبله قرار دادن آنها حرام است بی‌احترامی به آنها و قضای حاجت بر آنها نیز حرام است.

الحاصل: مسلمان باید همیشه دیده‌ی دلش به سوی خدا باشد و در همه احوال آن‌چه می‌خواهد از خدا بخواهد و زیارت صالحین به قصد اقتدا به ایشان باشد. و همانند او شدن در پیروی از پیغمبرص هدف اول و آخر او باشد. والله سبحانه و تعالی أعلم.

۲۶۴- وَلَهُمَا مِنْ حَدِيثِ عَائِشَةَل: «كَانُوا إِذَا مَاتَ فِيهِمْ الرَّجُلُ الصَّالِحُ بَنَوْا عَلَى قَبْرِهِ مَسْجِدًا». وَفِيهِ: «أُولَئِكَ شِرَارُ الخَلْقِ».

و بخاری و مسلم/ از حدیث عایشهل از فرموده‌ی رسول اللهص آورده‌اند: «یهود و نصاری وقتی شخص صالح و شایسته کاری از آنان می‌مرد روی قبرش عبادتگاهی می‌ساختند تا آن را قبله‌گاه خود قرار بدهند». و نیز در آن آمده است: «آنان بدترین آفریدگان هستند».

کسی که از عقاید یهود و نصاری اطلاع دارد می‌داند که هیچ کدام اهل توحید نیستند. مگر نه یهودیان گفتند: (عزیر بن الله): «عزیر پسر خداست». در برابر گفتار نصاری که گفتند: (المسیح ابن الله): «عیسی پسر خداست». مگر نه تثلیث و سه‌گانه‌پرستی دین و عقیده‌ی نصاری است. این‌ها خیلی بیش از این در کفر و خرافات پیش رفته‌اند. و کسی که به واتیکان برود، می‌بیند که برای خدای که حی لا یموت است و شبیه و نظیری ندارد، مجسمه‌ای به صورت پیرمردی ساخته و بر کرسی نشانده‌اند. کسانی که درباره‌ی خدای تا این حد بی‌خبری و جهالت دارند، دیگر توقعی از دینداری می‌توان از آنان داشت!

یهود و نصاری همه در اخلاق به کلی سقوط کرده‌اند و این دشمنی همگی‌شان و پدید آوردن جنگ صلیبی همه برای از بین بردن آن‌ چه خودشان از آنها محروم هستند می‌باشد. عفاف و پاکدامنی، توحید و خداپرستی، ایمان و طاعت، سلامت نسل و نسب و وفور نعمت که نزد مسلمین است و از آنها محرومند، آنان را بر این دشمنی وا داشته است. و مسلمین با این‌که حیات ملت‌ها که نفت باشد، در دست‌شان است، اما متأسفانه بر اثر ضعف و جدایی‌شان به یغما می‌رود. خدای متعال مسلمانان را بیدار و هوشیار سازد تا بیش از این حقوق‌شان پایمال نشود. آینده از آن مسلمانان است و دوران هوشیاری و تجدید عظمت اسلام نزدیک است. والله أعلم.

۲۶۵- وَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: بَعَثَ النَّبِيُّص خَيْلاً، فَجَاءَتْ بِرَجُلٍ، فَرَبَطُوهُ بِسَارِيَةٍ مِنْ سَوَارِي المَسْجِدِ. الحَدِيثَ. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.

و از ابوهریرهس روایت است که گفت: رسول اللهص دسته‌ای از سواران را به طرف نجد فرستاد و رئیس‌شان ثمامه بن أثالی را اسیر کرده و به مدینه آوردند و او را در مسجد رسول اللهص به ستونی از ستون‌های مسجد بستند. رسول اللهص هر بار که به مسجد می‌آمد نزد ثمامه می‌رفت و از ثمامه می‌پرسید: «ما عندك یا ثمامه»: «چه داری، چه خواهشی داری؟» ثمامه عرض می‌کرد: اگر مرا بکشی، کسی را می‌کشی که خونخواه دارد و خونش ضایع نمی‌شود. و اگر منت بگذاری، منت بر کسی می‌گذاری که قدردانی می‌کند. و اگر مال و سربها بخواهی می‌پردازم.

رسول اللهص این سؤال و جواب را با ثمامه می‌کرد و برای امامت و نماز خواندن با اصحاب می‌رفت. ثمامه به چشم خود می‌دید که چگونه اصحاب صف می‌بستند و در حرکات و سکنات از امام پیروی می‌کردند و به گوش خود قراءت رسول اللهص را می‌شنید. قراءتی که دل‌های مرده را زنده می‌کرد و مردم غفلت‌زده را به هوش می‌آورد و مشرکان و کافران را به حقیقت اسلام آگاه می‌ساخت و محبت رسول اللهص را در دل‌ها مستحکم می‌ساخت. بعد از سه روز فرمود: (اطلقوا ثمامه): «ثمامه را آزاد کنید». سخن و عمل و اخلاق رسول اللهص در دل ثمامه اثر کرد، آن‌گاه رفت و بدن شست و آمد و ایمان به رسول اللهص آورد. و از مدینه به مکه رفت و در مکه به کفار قریش گفت: از این به بعد یک دانه گندم از یمامه برای شما نمی‌آید، مگر با اجازه‌ی رسول اللهص.

از این حدیث دانسته می‌شود که آمدن کافر به مسجد، اگر کاری داشته باشد یا امید ایمان او باشد جایز است. اگر قاضی در مسجد برای داوری نشسته است و نزد او بیاید جایز است. اگر بدهکارش در مسجد است و برای مطالبه‌ی بدهکارش بیاید جایز است. و در سنن ابوداود به روایت از ابوهریرهس می‌آورد که یهودیان به خدمت رسول اللهص در مسجد می‌آمدند. و دانسته می‌شود که بستن اسیر کافر در مسجد جایز است. و سؤال و جواب با اسیر کافر در مسجد جایز است. فقط مسجدالحرام مکه مستثنا می‌باشد، زیرا فرموده‌ی آفریدگار است: ﴿فَلَا يَقۡرَبُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ ٱلۡحَرَامَ «نزدیک به مسجدالحرام مکه نشوند». و از حج و عمره منع شوند.

۲۶۶- وَعَنْهُس أَنَّ عُمَرَس مَرَّ بِحَسَّانَ يَنْشُدُ فِي المَسْجِدِ، فَلَحَظَ إِلَيْهِ، فَقَالَ: قَدْ كُنْتُ أَنْشُدُ، وَفِيهِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْكَ. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.

و در حدیث صحیح متفق علیه از ابوهریرهس روایت است که عمرس به حسان بن ثابت، شاعر رسول اللهص عبور کرد در حالی که ابیاتی از شعر خود را می‌خواند. عمرس از گوشه‌ی چشم نظری به او افکند ـ بدین منظور که سرودن شعر در مسجد مطلوب نیست ـ حسانس گفت: من در همین مسجد شعر را در حضور بهتر از تو می‌خواندم. یعنی شعر را در حضور رسول اللهص می‌خواندم و اعتراضی نمی‌فرمود.

و امام بخاری اشاره فرمود به این‌که حسان در مسجد ابیاتی می‌خواند که با آنها جواب کافران می‌داد و دفاع از رسول اللهص می‌کرد. و احادیثی هم آمده که معارض این حدیث است، مثل حدیثی که ابن خزیمه روایت نموده و ترمذی فرموده صحیح است:

عَن عَمرو بن شُعَیب عَن أَبِیهِ عَن جَدِّه قَال: «نَهَى رَسُولُ اللهِص عَنْ تَنَاشُدِ الْأَشْعَارِ فِي الْمَسْجِدِ»: «رسول اللهص منع فرمود از خواندن شعر در مسجد». و وجه جمع میان این دو حدیث این است که از خواندن سرود و اشعاری منع شده است که از اشعار جاهلیت و یا در بطالت و بیهودگی باشد و غرض صحیحی در آن نباشد. اما خواندن علومی که به نظم است و اشعاری که بیان دفاع از رسول اللهص و یا ترغیب در طاعت است منعی ندارد، مشروط بر آن‌که مایه‌ی تشویش نمازگزاران نباشد یا در وقتی باشد که وقت نماز فرض نیست که مردم به مسجد می‌آیند.

۲۶۷- وَعَنْهُس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يَنْشُدُ ضَالَّةً فِي المَسْجِدِ فَلْيَقُلْ: لَا رَدَّهَا اللَّهُ عَلَيْكَ، فَإِنَّ المَسَاجِدَ لَمْ تُبْنَ لِهَذَا». رَوَاهُ مُسْلِم.

و از ابوهریرهس روایت است که رسول اللهص فرمود: «کسی که شنید مردی در مسجد طلب گمشده‌اش می‌کند بگوید: خدا گمشده‌ات را برنگرداند، زیرا مسجد برای این گونه مسایل ساخته نشده است».

مسجد برای ذکر و نماز و علم و امور خیر ساخته شده و ظاهراً عبارت: (لا ردها الله علیک) را به صدای بلند بگوید. و آیا گفتن این عبارت بر او واجب است یا مستحب؟ به نظر می‌رسد که واجب است. چنان چه کسی چیزی را در مسجد گم کرده یا از او افتاده است، در مسجد سؤال آن را نکند، بلکه بیرون مسجد از کسانی که داخل مسجد می‌شوند و بیرون می‌آیند بپرسند.

۲۶۸- وَعَنْهُس: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِص قَال: «إِذَا رَأَيْتُمْ مَنْ يَبِيعُ، أَوْ يَبْتَاعُ فِي المَسْجِدِ، فَقُولُوا لَهُ: لَا أَرْبَحَ اللَّهُ تِجَارَتَكَ». رَوَاهُ النَّسَائِيُّ، وََلتِّرْمِذِيُّ وَحَسَّنَهُ.

و از ابوهریرهس روایت است که رسول اللهص فرمود: «هرگاه دیدید کسی را که در مسجد داد و ستد می‌کند به او بگویید: خدا معامله‌ات را بی‌فایده سازد. خدا نفعی در معامله‌ات قرار ندهد».

و علت آن همان است که گفتیم: رسول اللهص فرمود: «لَم تُبنَ المَسَاجِد لِهَذَا»: «مساجد برای این گونه چیزها از قبیل خرید و فروش و معامله ساخته نشده است». و ظاهراً این کلمه: «لَا أَربَحَ الله تِجَارَتَك» را به صدای بلند بگوید تا جلو او را بگیرد. اما چنان‌چه در مسجد خرید یا فروخت آیا بیع و خرید او صحیح است؟ ماوردی فرمود: به اتفاق علما اگر کسی بگوید که خرید و فروش او در مسجد صحیح نیست، بنابر نهی صریح از آن که در حدیث صحیح آمده دور از صواب نگفته است.

۲۶۹- وَعَنْ حَكِيمِ بْنِ حِزَامٍ (بن خُوَیلِد)س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «لَا تُقَامُ الحُدُودُ فِي المَسَاجِدِ، وَلَا يُسْتَقَادُ فِيهَا». رَوَاهُ أَحْمَدُ، وَأَبُو دَاوُدَ بِسَنَدٍ ضَعِيفٍ.

رسول اللهص فرمود: «اجرای حد شرعی و گرفتن قَوَد و قصاص قتل نباید در مسجد انجام بگیرد».

زدن چهل چوب به شارب خمر، بریدن دست دزد، کشتن قاتل، هیچ کدام در مسجد جایز نیست. مصنف در این جا حکم به ضعف سند آن نمود. و حاکم، ابن السکن، احمد، دارقطنی و بیهقی نیز آن را روایت نموده‌اند. مصنف در تلخیص فرمود: لابأس باسناده. اسناد این حدیث باکی ندارد. بنابراین، حدیث بالا بر حرام بودن اجرای حد شرعی و قصاص گرفتن در مسجد دلالت دارد. برای این‌که مسجد برای این کارها ساخته نشده است.

شرح حال حکیم بن حزام: او پسر برادر خدیجه بنت خویلد، اولین و گرامی‌ترین همسر رسول اللهص می‌باشد. امام نووی در تهذیب الأسماء فرمود: او در کعبه‌ی مشرفه به دنیا آمده است. او در سال فتح مکه مسلمان شد. و از بزرگان قریش در جاهلیت و در اسلام است. ۱۲۰ سال عمر کرد، ۶۰ سال در جاهلیت به سر برد و ۶۰ سال در اسلام گذرانید. دارای چهار پسر است: عبدالله، خالد، یحیی، هشام. هر چهار تن از صحابهش هستند. ولادت او در مکه‌ی مکرمه و وفات او در مدینه‌ی منوره به سال ۵۴ هجری قمری است.

۲۷۰- وَعَنْ عَائِشَةَل قَالَتْ: أُصِيبَ سَعْدٌ يَوْمَ الخَنْدَقِ، فَضَرَبَ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِص خَيْمَةً فِي المَسْجِدِ، لِيَعُودَهُ مِنْ قَرِيبٍ. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.

از عایشهل روایت است که گفت: رسول اللهص برای سعد بن معاذ در مسجد خیمه زد تا او را از نزدیک عیادت و دیدار کند.

سعد بن معاذ، ابوعمرو أوسی انصاری میان عقبه‌ی اول و دوم مسلمان شد و با مسلمان شدن او همه‌ی بنو عبدالاشهل مسلمان شدند. رسول اللهص او را سیدالانصار نامید. او دلاوری بلندنام و بین جماعت خود مطاع و مسموم الکلمه بود.

در سال پنجم در جنگ خندق تیری به شاهرگ دست او اصابت کرد و خون آن بند نیامد. او رو به خدا کرد و گفت: خدایا، مرا زنده بدار تا از یهود انتقام بگیرم، برای این‌که رسول اللهص او را نزد یهود بنی‌قریظه فرستاد تا از همدستی و همکاری با کفار قریش که مدینه را محاصره کرده بودند دست بردارند و بر معاهده‌ی خود با رسول اللهص استوار بمانند، اما آن نابخردان شروع به بد و بیراه گفتن به جناب ختمی مرتبت کردند. و شگفت این‌که وقتی کفار قریش نومیدانه به مکه برگشتند و رسول الله و اصحاب آنان را محاصره کردند، گفتند: بر حکم سعد بن معاذ رضایت داریم. و پس از این‌که در برابر خیانت یهود دستور سعدس اجرا شد زخم سعد تازه شد و به شرف شهادت رسید.

سعد بن معاذس از بزرگان صحابه و از اسباب انتشار اسلام در مدینه و همیشه یار و فداکار رسول اللهص در همه‌ی موارد بود. او بعد از یک ماه از اصابت تیر به شاهرگ دستش در ماه ذیقعده سال ۵۴ هجری به شرف شهادت رسید.

۲۷۱- وَعَنْهَا قَالَتْ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِص يَسْتُرُنِي، وَأَنَا أَنْظُرُ إِلَى الحَبَشَةِ يَلْعَبُونَ فِي المَسْجِدِ. الحَدِيثَ. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.

و از عایشهل روایت است که فرمود: «رسول اللهص را دیدم که مرا می‌پوشانید و من به حبشیان که در مسجد بازی می‌کردند، نگاه می‌کردم».

در روایت بخاری: «أَنَّ لَعِبَهُم كانَ بِالدَّرَقِ وَالْحِرَابِ»: «بازی شان با سپرهای پوستین و نیزه بود».

و در روایتی از مسلم: «یَلعَبُونَ فِي المَسجِدِ بِالحِرَابِ»: «در مسجد با نیزه‌ها بازی می‌کردند».

و در روایت بخاری: «وَكانَ یَومُ عِید»: «روزی که حبشی‌ها در مسجد به سپر و نیزه بازی می‌کردند روز عید بود».

و بعضی گفته‌اند: این حدیث منسوخ است به آیه‌ی: (فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه): «در خانه‌هایی که خدا اجازه‌ی بالا بردنش و یاد خدا کردن در آن را داد».

و به حدیث: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمْ صِبْيَانَكُمْ»: «مسجدهایتان را از کودکان‌تان نگه دارید». و این ادعای نسخ مردود است به دلیل این‌که حدیث ضعیف است. و آیه هم هیچ تصریحی بر آن ادعا ندارد و تاریخ هم معلوم نیست تا منسوخ بودن آن معلوم شود.

و گفته شده که بازی حبشی‌ها در بیرون مسجد بوده است و این هم مردود است به این‌که در بعضی از طرق حدیث آمده است که عمرس بازی کردن آنان را در مسجد انکار کرد و رسول اللهص فرمود: (دَعهُم): «بگذارشان». «لِتَعْلَمَ الْيَهُودُ أَنَّ فِي دِينِنَا فُسْحَةً وَإِنِّي بُعِثْتُ بِالحَنِيفِيَّةِ السَمْحَةِ»: «تا یهود بدانند که در دین ما فراخی هست و بدانند که من به دین اسلام دارای تسامح مبعوث شده‌ام».

طبری شیخ المفسرین گفته است: برای حبشه که اجازه داده شده‌اند جایز بوده و برای غیر از آنان روا نیست. و این‌که کار حبشه بازی نبوده و به وسایل جنگی مثل سپر و تیر و نیزه بازی نامیده نمی‌شود.

الحاصل: رسول اللهص به بازی حبشیان در مسجد اجازه داد و فرمود که این دین وسعت دارد و در روز شادمانی که روز عید باشد اظهار شادمانی جایز است. و اما نظر عایشهل به سوی فرد معینی نبوده و نظر به سوی جمع و مردم بدون قصد شهوت رواست، چنان‌که موقع بیرون رفتن از مسجد و در کوچه‌ها پیش می‌آید.

۲۷۲- وَعَنْهَا: أَنَّ وَلِيدَةً سَوْدَاءَ كَانَ لَهَا خِبَاءٌ فِي المَسْجِدِ، فَكَانَتْ تَأْتِينِي، فَتَحَدَّثُ عِنْدِي. الحَدِيثَ. مُتَّفِقٌ عَلَيْهِ.

و از عایشهل روایت است که کنیزی سیاه‌ چهره خیمه‌ی کوچکی در مسجد داشت ـ به جاروب مسجد و نظافت آن می‌پرداخت ـ او نزد من می‌آمد و با من گفت‌وگو می‌کرد. هربار که نزد من می‌آمد این بیت شعر را می‌خواند: «وَيَوْمُ الْوِشَاحِ مِنْ تَعَاجِيبِ رَبِّنَا، أَلَا إِنَّهُ مِنْ بَلْدَةِ الْكُفْرِ أَنْجَانِي». به او گفتم: هربار که نزد من می‌آیی این بیت را می‌خوانی قضیه آن از چه قرار است؟ گفت که او کنیز یکی از قبایل عربی بوده است که او را آزاد کردند. روزی که همراه آنان بود، روسری سرخ رنگی از سر دختری که همراهشان بود افتاد و مرغ گوشت‌خواری که از آن‌جا عبور می‌کرد، گمان کرد که آن گوشت است و آن را ربود و پرید. آنان به جست‌وجوی آن برآمدند و مرا متهم به برداشتن آن روسری کردند. من با آنان بودم که مرغ گوشت‌خوار همان روسری را میان آنان انداخت. گفتم: این همان روسری سرخ رنگ است که مرا به آن متهم کردید و همه جای بدنم را به خاطر آن تفتیش نمودید و نیافتید در حالی که من از تهمت برئ بودم. او به خدمت پیغمبرص آمد و مسلمان شد. در مسجد پیغمبرص خیمه‌ی کوچکی یا اتاق کوچکی داشت که منزلش بوده و معنی آن بیت این است: «روزی که روسری سرخ رنگ را مرغ گوشت‌خوار ربوده بود و مرا متهم به آن کردند و همه جای بدنم را به خاطر آن تفتیش کردند و نیافتند، بعداً مرغ گوشت‌خوار آن را میان ایشان انداخت و مرا تبرئه کرد. این روز از شگفتی‌های پروردگارمان است، آگاه باشید که او مرا از دیار کفر نجات داد».

۲۷۳- وَعَنْ أَنَسٍس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «البُزَاقُ فِي المَسْجِدِ خَطِيئَةٌ وَكَفَّارَتُهَا دَفْنُهَا». مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.

و از انسس روایت است که رسول اللهص فرمود: «آب دهن در مسجد انداختن گناه است و کفاره‌ی آن دفن کردن آن است».

بصاق، بساق، بزاق. به صاد و سین و زا، به معنی آب دهن است که از دهن بیرون انداخته شود و مادامی که در دهن است ریق نام دارد. قبلاً حدیثی یاد شد که فرمود: آب دهن ازجلو یا از دست راست انداخته نشود، بلکه از دست چپ یا زیر قدم انداخته شود یا در گوشه‌ای از لباس یا دستمال انداخته شود و به هم مالیده شود تا اثر آن برود. و در این حدیث کفاره‌ی آن را فقط دفن آن دانست.

امام نووی فرمود: هر دو حدیث دلالت بر عموم دارند و حدیث از دست چپ یا زیر پا انداختن مخصوص به غیر مسجد است. و قاضی عیاض فرمود: آب دهن انداختن در مسجد وقتی گناه است که دفن نشود، اگر دفن شد گناه نیست. و ائمه‌ی حدیث بر آن نظر دارند. و دلالت بر آن دارد روایت احمد و طبرانی از ابوامامه از رسول اللهص که فرمود: «مَنْ تَنَخَّعَ فِي الْمَسْجِدِ فَلَمْ يَدْفِنْهُ فَسَيِّئَةٌ، فَإِنْ دَفَنَهُ حَسَنَةٌ»: «کسی که بلغم یا آب دهن را در مسجد انداخت و آن را دفن نکرد، گناه است و اگر دفن کرد دفن کردنش نیکی و حسنه است. در صحیح مسلم به روایت از ابوذر آمده است که رسول اللهص فرمود: «وَجَدْتُ فِي مَسَاوِئِ أُمَّتِي النُّخَاعَةَ تَكُونُ فِي الْمَسْجِدِ لَا تُدْفَنُ»: «در بدی‌های اعمال امتم آب دهن و بلغمی یافتم که در مسجد باشد و دفن نشود». و سلف صالح این چنین فهم کرده بودند، چنان‌که در سنن سعید بن منصور است که ابوعبیده بن الجراح شبی آب دهن را در مسجد انداخت و فراموش کرد آن را دفن کند، به خانه که آمد یادش آمد. شعله‌ای از آتش گرفت و به مسجد رفت و آن را پیدا کرد و دفن نمود و گفت: الحمدالله که امشب گناهی بر من نوشته نشد. و وجهی هم یاد شد که گناه وقتی محسوب می‌شود که به طرف قبله یا از دست راست باشد، نه از دست چپ یا زیر پا. و این وجهی از جمع میان دو حدیث نامبرده دانسته شد. باید دانست که اگر مسجد فرش آن خاک است دفن آب دهن در آن مقدور است، اما اگر کف مسجد از سیمان یا کاشی یا فرش قالی یا غیره است، دفن در آن مقدور نیست و در این حالت باید آب دهن در دستمال یا گوشه‌ای از لباس باشد و در خانه آن را بشوید. و آب دهن حتی در غیر مسجد در معابر عمومی نیز باید دفن شود و اگر مقدور نباشد در دستمال انداخته شود و یا در سطل آشغال انداخته شود تا در کوچه نباشد که با حرارت آفتاب میکرو‌ب‌های آن منتشر شود و باعث سرایت امراض گردد. والله أعلم.

۲۷۴- وَعَنْهُس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يَتَبَاهَى النَّاسُ فِي المَسَاجِدِ». أَخْرَجَهُ الخَمْسَةُ إِلَّا التِّرْمِذِيُّ، وَصَحَّحَهُ اِبْنُ خُزَيْمَةَ.

رسول اللهص فرمود: «قیامت به پا نمی‌شود تا این‌که مردم مباهات و افتخار کنند در ساختن مساجد».

یعنی به زبان بگویند: مسجدی که من ساخته ام بهتر است از مسجدی که تو ساخته‌ای. یا عملاً بکوشد که مسجدی که او می‌سازد از مسجد دیگران در زیبایی و بلندی دیوار و نقش و نگار بهتر از مسجد دیگران باشد.

این حدیث می‌رساند که از نشانه‌های قیامت سعی کردن در زیبا ساختن و نقش و نگار نمودن مساجد است. رسول اللهص این را دانست و امت خود را از آن برحذر داشت. و همین مباهات و افتخار برای زینت و زیبا کردن مسجد باعث شده است که در مناطق فقیرنشین مسجد نباشد. و در مناطق ثروتمندنشین مسجدی باشد که بتوان به جای آن صد مسجد را در دیار فقرا بنا کرد. و مسجدی با آن مجللی ساخته شود وایتام و فقرا خانه‌ای نداشته باشند که از آفتاب و باران و سرما و گرما در آن پناه گیرند. همین خرج‌های بیهوده باعث شده است که از ایجاد کارخانه‌ها و بنای مراکز علمی و سعی در پیشرفت صنعت و علم جلوگیری شود. چه بسیار فقرا و ایتامی که اگر هزینه برای ادامه‌ی تحصیل می‌یافتند، نوابغی می‌شدند که بسیاری از نیازهای مردم را برطرف می‌کردند. و مصیبت بالاتر از آن ساختن مساجد از وجه زکات است که فقرا از بهره‌ای که خدا برایشان مقرر فرموده محروم شوند.

۲۷۵- وَعَنْ اِبْنِ عَبَّاسٍب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «مَا أُمِرْتُ بِتَشْيِيدِ المَسَاجِدِ»، أَخْرَجَهُ أَبُو دَاوُدَ، وَصَحَّحَهُ اِبْنُ حِبَّانَ.

و از ابن عباسب روایت است که رسول اللهص فرمود: «مأمور نشده‌ام به گچ‌کاری مسجدها».

شاد، یشید، شیداً و شاد البناء: طلاه بالشید: الجص و نحوه. و بعضی تشیید بنا را بالا بردن و ارتفاع دادن و سفیدکاری نمودن تفسیر کرده‌اند. یعنی: «خدا به من امر نفرمود تا به زینت‌کاری و بالا بردن مساجد بپردازم». زینت مساجد عبادت و آباد کردن آنها به اخلاص است و قصد از بنای مسجد، پناه داشتن از گرما و سرما و باران و آفتاب است، نه اظهار تجمل. و مسجد باید به نمازگزاران زیبا باشد نه به زینت‌کاری. مسجد نبوی در عهد رسول اللهص ستون‌های آن از تنه‌ی نخل و سقف آن از شاخه‌ی نخل و حصیر و فرش مسجد از خاک بود و موقع بارندگی سقف چکه می‌کرد و کف مسجد گل‌آلود می‌شد و رسول اللهص میان آب و گل سجود می‌فرمود، همین مسجد در آن مردانی تربیت یافتند که دنیا را به نور ایمان و توحید روشن ساختند و نور درخشان قرآن و سنت را در سراسر عالم بسط دادند و با دین محمدی عدالتی به جهان ارزانی داشتند که قبل از آن به خواب هم نمی‌دیدند. خانه‌ی رسول اللهص هفت گز مربع مساحت آن بود. دیوار چهار طرف آن از شاخه‌ی نخل تشکیل می‌یافت. و رسول اللهص با ازواج طاهرات در آنها زندگی می‌کردند. همین خانه‌ها و همان مسجد با آن سادگی‌اش دنیا را می‌لرزاند.

مسجد رسول اللهص در ایام خلافت عمرس نیاز به تعمیر داشت. اما عمرس آن را تعمیر نمی‌کرد تا به همان حالتی که در عهد رسول اللهص بود باقی بماند و تغییری نکند. اگر بر همین وضعی که در عهد رسول اللهص داشت باقی گذاشته شده بود به جهانیان ثابت می‌کرد که پیغمبر اسلامص هیچ‌گاه نظر به زیبایی ظاهر نداشته است و خود یک اثر بسیار با برکت محسوب می‌شد. اما به آن حالت گذاشته نشد و گفته‌ی ابن عباسب صادق آمد:

تمام الحدیث: قال ابن عباسب: «لَتُزَخْرِفُنَّهَا كَمَا زَخْرَفَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى» و این مدرج است در حدیث از کلام ابن عباسب: قسم به خدا که شما مسلمانان به نقش و نگار مساجد و زینت آنها می‌پردازید، همان‌گونه یهود در معابد و نصاری در کلیساها انجام دادند.

کلمه‌ی: لتزخرفنها: از زخرف گرفته شده و زخرف: به معنی طلاست. و مزخرف: به معنی آب داده شده به طلا. و این که گفته می‌شود: مزخرف است، یعنی طلا نیست، بلکه آب طلا داده شده و دیری نمی‌گذرد که آب طلا از آن می‌رود و حقیقتش نمایان می‌شود.

عمر با آن همه فتوحات که در ایام خلافت او پیش آمد، تغییری در مسجد رسول اللهص نداد و همان شاخه‌های نخل که پوسیده بود، عوض کرد و فرمود: «أَكِنَّ النَّاسَ مِنَ المَطَرِ، وَإِيَّاكَ أَنْ تُحَمِّرَ أَوْ تُصَفِّرَ فَتَفْتِنَ النَّاسَ»: «مردم را از باران پناهگاهی بسازد و تو را بر حذر می‌دارم از این که آن را سرخ یا زرد نمایی و مردم را به فتنه بیندازی».

ابوبکرس در ایام خلافت خود چیزی بر مسجد نیفزود، اما عمرس در ایام خلافت خود بر آن افزود، ولی با ستون‌هایی از تنه‌ی نخل و دیوار خشتی و سقف آن از شاخه و برگ نخل، بر همان حالتی که در عهد رسول داشت، برای این که می‌دانست اگر در آن تغییری داده شود، کم‌کم تغییر داده می‌شود و چیزی از حالت اولی برایش نمی‌ماند.

أَخرَجَ البُخَارِيُّ مِن حَدِیثِ ابن عُمَرب: «أَنَّ مَسْجِدَهص كَانَ عَلَى عَهْدِهص مَبْنِيًّا بِاللَّبِنِ، وَسَقْفَهُ الْجَرِيدُ، وَعُمُدَهُ خَشَبُ النَّخْلِ».

بخاری از حدیث ابن عمرب روایت کرده است که: «ساختمان مسجد رسول اللهص در عهد رسول اللهص ساخته شده بود از خشت و سقف آن از چوب نخل و ستون‌های آن از تنه‌ی نخل». ابوبکر چیزی بر آن نیفزود و عمر بر آن افزود، اما با حفظ همان حالتی که در عهد رسول اللهص داشت. عثمان در عهد خود چیزی بر مسجد نیفزود، ولی سنگ و گچ در آن به کار برد، اما به حد زینت‌آرایی و نقش و نگار نرسید.

و با این‌که عثمان نقش و نگاری در آن به کار نبرده بود، باز هم مورد اعتراض صحابه قرار گرفت که چرا مسجد رسول اللهص را تغییر داده است.

و ولید بن عبدالملک بن مروان اولین کسی است که مسجد را به کلی تغییر داد و بنا به نقش و نگار مسجد را گذاشت، اما عهد او آخر ایام صحابه بود و مردم از ترس فتنه اعتراضی نگرفتند.

۲۷۶- وَعَنْ أَنَسٍس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «عُرِضَتْ عَلَيَّ أُجُورُ أُمَّتِي، حَتَّى القَذَاةُ يُخْرِجُهَا الرَّجُلُ مِنْ المَسْجِدِ». رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ، وَالتِّرْمِذِيُّ وَاسْتَغْرَبَهُ، وَصَحَّحَهُ اِبْنُ خُزَيْمَةَ.

و از انسس روایت است که رسول اللهص فرمود: «نشان من داده شد ثواب‌هایی که به امتم می‌رسد، حتی خار و خاشاکی که شخص از مسجد بیرون می‌برد».

قذاة: بر وزن حصاة چیزهای ریز و اندکی مثل خار و خاشاک که از مسجد بیرون برده می‌شود. و مفهوم حدیث دلالت دارد که داخل کردن خار و خاشاک به مسجد گناه است. و بیرون بردن آن ثواب است.

۲۷۷- وَعَنْ أَبِي قَتَادَةَس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «إِذَا دَخَلَ أَحَدُكُمْ المَسْجِدَ فَلَا يَجْلِسْ حَتَّى يُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ». مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.

و از ابوقتادهس روایت است که گفت: رسول اللهص فرمود: «هرگاه یکی از شما به مسجد داخل شد ننشیند تا اول دو رکعت نماز بخواند». و این دو رکعت سنت تحیت مسجد است.

جمهور علما برآنند که تحیت مسجد سنت است و بعضی از علما تحیت مسجد را واجب دانسته‌اند بنابر اوامر رسول اللهص که به هر کسی که داخل مسجد می‌شد امر می‌فرمود تا نماز سنت تحیت مسجد را بخواند. اما مسجدالحرام مکه، تحیت آن طواف است و بعد از طواف دو رکعت طواف است. در مسجدالحرام مکه همیشه سنت تحیت مسجد هست و آن‌جا اوقات کراهتی ندارد و این معتمد مذهب ما شافعی‌هاست. اگر در مسجد الحرام قصد طواف نداشته باشد، خواندن دو رکعت سنت تحیت مسجد سنت است. و در اوقات کراهت نماز، مثل بعد از نماز فرض صبح و نماز فرض عصر، معتمد مذهب ما شافعی‌ها در وقت کراهت نمازهای نافله، هر نمازی که سبب آن متقدم باشد، می‌خواند. مثل سنت وضو که اول وضو می‌گیرد و پس از آن سنت وضو را می‌خواند. اول داخل به مسجد می‌شود و سپس سنت تحیت مسجد را می‌خواند. هر نمازی که دارای سبب متقدم است خواندن آن در اوقات کراهت نماز رواست.

در حدیث آمده است که ننشیند تا اول سنت تحیت مسجد را بخواند، اگر نشست تحیت مسجد فوت شده است. اما در صحیح ابن حبان آمده است که مردی به مسجد آمد و نشست. رسول اللهص از او پرسید: سنت تحیت مسجد را خوانده‌ای؟ گفت: نه. فرمود: برخیز و دو رکعت سنت تحیت مسجد بخوان. اگر داخل به مسجد شد و دید اقامه‌ی نماز گفته می‌شود، نماز تحیت مسجد نخواند و همراه با امام جماعت نماز فرض را بخواند. و سنت تحیت مسجد به هر نماز دیگری خواه فرض و یا سنت حاصل می‌شود. اگر صحرا نماز عید یا غیره خوانده شود، تحیت ندارد، برای این که سنت تحیت اختصاص به مسجد دارد. والله أعلم