بلوغ المرام من أدلة الأحکام - ترجمه فارسی

فهرست کتاب

بَابُ اَلتَّيَمُّمِ

بَابُ اَلتَّيَمُّمِ

تیمم در لغت به معنی قصد کردن است و در شرع: به کار بردن خاک در مسح رو و دو دست در عبارت به جای وضو و یا غسل به سبب نبودن آب و یا بودن عذر در به کار نبردن آب است.

۱۳۶- عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِب: أَنَّ النَّبِيَّص قَالَ: «أُعْطِيتُ خَمْسًا لَمْ يُعْطَهُنَّ أَحَدٌ قَبْلِي: نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ، وَجُعِلَتْ لِي الأَرْضُ مَسْجِدًا وَطَهُورًا، فَأَيُّمَا رَجُلٍ أَدْرَكَتْهُ الصَّلَاةُ فَلْيُصَلِّ». وَذَكَرَ الحَدِيثَ.

از جابربن عبدالله انصاریب روایت است که رسول اللهص فرمود: «پنج چیز به من داده شد که پیش از من به هیچ‌کس داده نشده است: یکم خدا پیروزی و نصرت مرا قرار داد در ترسی که در دل دشمن می‌انداخت در فاصله‌ی یک ماه راه. دوم زمین برای من در حکم مسجد قرار داده شد و خاک آن برایم طهور شد تا هر یک از امت من هرگاه وقت نماز بر او داخل شود در هر جای پاک که باشد نماز بخواند و اگر آب نباشد خاک آن برای تیمم به کار ببرد. سوم: و روا شد برای من تصرف در مال غنیمت که در جهاد از کفار به دست می‌آید در حالی که برای پیغمبران پیشین غنیمتی که به دست‌شان می‌آمد آتشی از آسمان می‌آمد و آن را می‌سوزاند. چهارم: و به من داده شد شفاعت عظمی در روز قیامت که خلق را از موقف سهمناک نجات می‌دهد. و در انواع شفاعت دیگر نیز بزرگ‌ترین سهم برای اوست، و پنجم: و هر پیغمبری پیش از من به سوی قوم خودش مبعوث می‌شد و من مبعوث شده‌ام به سوی همه‌ی خلق». و معلوم است که هر کدام از این پنج مورد به رسول اللهص اختصاص دارد و این پنج مورد بزرگ‌ترین خصایص را نشان می‌دهد اگر چه خصایص مختص به رسول اللهص خیلی بیش از این است و جلال الدین سیوطی/ در کتاب «خصایص» آن را به دویست مورد رسانیده است.

شرح کلمات:

نصرت بالرعب: یاری داده شدم به ترس دشمن از من. رعب به معنی ترس. مسیرة شهر: یک ماه راه. و در روایت طبرانی: مسیرة شهرین: دو ماه راه که یک ماه راه مناطق رو به رو و یک ماه راه مناطق پشت سر. و این حدیث می‌رساندکه ترس از او همه‌ی دشمنان را فرا گرفته است و یک ماه راه به حساب این‌که در جزیرة العرب هیچ طرف آن از یک ماه راه بیشتر نبوده است و وقتی که یک ماه راه به وسایل مختلف در نظر گرفته شود، همه‌ی جهان را شامل می‌شود، چنان‌که هم‌اکنون کفار از اسلام در هراسند.

وجعلت لی الأرض: همه‌ی زمین برای من مسجد و پاک شد. که همین زمین از خاک و سنگ و چوب آن به همه‌ی آنها تیمم روا باشد، چنان‌که مذهب امام مالکس است که تیمم به هرچه از زمین باشد و صنعت بشر در آن داخل نباشد، جایز است. اما گچ که صنعت در آن داخل شده تیمم به آن روا نیست.

۱۳۷- وَفِي حَدِيثِ حُذَيْفَةَس: «وَجُعِلَتْ تُرْبَتُهَا لَنَا طَهُورًا، إِذَا لَمْ نَجِدِ المَاءَ».

«و خاک زمین برای ما پاک و پاک‌کننده شد تا هر وقت آب نیافتیم به خاک تیمم نماییم». و این حدیث صحیح می‌رساند که تیمم باید به خاک باشد، و حدیث بعدی نیز همین دلالت را دارد.

۱۳۸- وَعَنْ عَلِيٍّس عِنْدَ أَحْمَدَ: «وَجُعِلَ التُّرَابُ لِي طَهُورًا».

«و گردانیده شد برای ما خاک پاک‌کننده». و این حدیث صحیح نیز می‌رساند که تیمم باید به خاک باشد، و علیس برابر این روایت مؤید تیمم به خاک است.

۱۳۹- وَعَنْ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍب قَالَ: بَعَثَنِي النَّبِيُّص فِي حَاجَةٍ، فَأَجْنَبْتُ، فَلَمْ أَجِدِ المَاءَ، فَتَمَرَّغْتُ فِي الصَّعِيدِ كَمَا تَمَرَّغُ الدَّابَّةُ، ثُمَّ أَتَيْتُ النَّبِيَّص فَذَكَرْتُ لَهُ ذَلِكَ، فَقَالَ: «إِنَّمَا كَانَ يَكْفِيكَ أَنْ تَقُولَ بِيَدَيْكَ هَكَذَا»، ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدَيْهِ الأَرْضَ ضَرْبَةً وَاحِدَةً، ثُمَّ مَسَحَ الشِّمَالَ عَلَى اليَمِينِ، وَظَاهِرَ كَفَّيْهِ وَوَجْهَهُ. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ، وَاللَّفْظُ لِمُسْلِمٍ.

۱۴۰- وَفِي رِوَايَةٍ لِلْبُخَارِيِّ: وَضَرَبَ بِكَفَّيْهِ الأَرْضَ، وَنَفَخَ فِيهِمَا، ثُمَّ مَسَحَ بِهِمَا وَجْهَهُ وَكَفَّيْهِ.

عمار گفت: رسول اللهص مرا برای کاری فرستاد، من جُنُب شدم و آب نیافتم، در خاک غلتیدم، آن چنان که حیوان در خاک می‌غلتد. پس از آن به خدمت رسول اللهص آمدم و عرض کردم که جنب شدم و آب نبود که بدن بشویم و در خاک غلتیدم. رسول اللهص فرمود: «کافی بود که با دستان خود این چنین کنی». آن‌گاه دو دست خود را یک بار به خاک زد و دست چپ را بر دست راست مالید و پشت دو کف دست و روی خود را به خاک مسح کرد.

و در روایتی از بخاری: دو دست خود را به خاک زد و در دو دست خود نفس دمید تا غبار آن کم شود، آن‌گاه با آن دو صورت [پشت] دو کف دست خود را مسح کرد.

عمار بن یاسرب از سابقین به سوی اسلام هستند، خودش و پدرش یاسر و مادرش سمیه. کنیه‌ی او ابوالقیظان است. مادرش اولین شهید در اسلام است. او و شوهرش یاسر به دست پلید ابوجهل شهید شدند. عمار بن یاسر در تمام مشاهد از بدر تا تبوک همراه رسول اللهص بود. هجرت به حبشه و بعد هجرت به مدینه نمود. رسول اللهص او را الطیب و المطیب نامید. رسول اللهص به او فرمود: «تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ البَاغِيَةُ»؛ «گروه شورشگر تو را خواهند کشت». او در صفین در سپاه علیس بود که در سن ۷۳ سالگی کشته شد.

شرح کلمات:

أجنبت: جنب شدم. غسل بر من و اجب شد.

فتمرغت في الصعید: غلتیدم در خاک. گمان کرد که همان‌گونه که آب باید به تمام بدن برسد، خاک نیز باید به تمام بدن برسد و خاک را بر آب قیاس نمود.

صعید: ما صعد علی وجه الأرض: آن‌چه بالای زمین باشد. بیشترین چیزی که سطح خشکی را پوشانیده، خاک است، و اگر بر غیر خاک اطلاق شود. حدیث: «وَجُعِلَت تُربَتُهَا لَنَا طَهُوراً» مخصص آن می‌شود.

الدابة: جانور، بر هر حیوان که (یدب علی وجه الأرض): بر روی زمین راه می‌رود شامل می‌شود، اما اصطلاحاً دابه بر چهارپایان اطلاق می‌شود.

یکفیک أن تقول بیدیک هکذا: کفایت است که انجام بدهی تیمم را به دو دستت این چنین که رسول اللهص انجام داد: که دو دست خود را یک بار به خاک زد و دست چپ را بر دست راست مالید و ظاهر دو کف و روی شریف را به خاک مسح کرد.

از حیث روایت، این روایت صحیحین قوی‌ترین روایت در این باب است، و روایت بخاری به تنهایی که نَفَس دمید در دو دست تا غبار آن کم شود، همه دلالت دارد که یک دست زدن به خاک است و رو و دو کف دست مسح به خاک می‌شود. و امام بخاری در صحیح خود (باب التیمم للوجه والکفین) آورده است تا دانسته شود که معتمد نزد او مسح صورت و دو کف دست است.

اما مذهب شافعی به حدیث بعدی به روایت ابن عمرب اعتماد نموده است:

۱۴۱- وَعَنِ اِبْنِ عُمَرَب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «التَّيَمُّمُ ضَرْبَتَانِ ضَرْبَةٌ لِلْوَجْهِ، وَضَرْبَةٌ لِلْيَدَيْنِ إِلَى المِرْفَقَيْنِ». رَوَاهُ الطَّبرَانِيُّ، وَصَحَّحَ الأَئِمَّةُ وَقْفَهُ.

و از عبدالله بن عمرب روایت است که گفت: رسول اللهص فرموده است: «تیمم دوبار دست زدن به خاک است، یک بار دست به خاک زدن برای مالیدن دست خاکی به رو، و یک بار دست به خاک زدن برای مالیدن دست خاکی به دو دست با دو آرنج».

امام شافعی که از ائمه‌ی لغت است، صعید را به خاک تفسیر نموده است. و بیضاوی در تفسیر خود می‌آورد که قرآن دلالت دارد بر این‌که باید تیمم به چیزی باشد که اثر آن به اعضای تیمم برسد، چنان‌که در آیه‌ی:

﴿فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدٗا طَيِّبٗا فَٱمۡسَحُواْ بِوُجُوهِكُمۡ وَأَيۡدِيكُم مِّنۡهُۚ [المائدة: ۶].

که کلمه‌ی «منه» دلالت دارد بر این‌که بعضی از خاک به روی و دو دست برسد. در حالی که اگر تیمم بر سنگ باشد از سنگ اثری به اعضای تیمم نمی‌رسد. طبق آیه‌ی:

﴿فَٱغۡسِلُواْ وُجُوهَكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ إِلَى ٱلۡمَرَافِقِ [المائدة: ۶].

در وضو باید دست‌ها شسته شوند با دو آرنج، در تیمم هم قیاس بر وضو باید دست‌ها با دو آرنج خاک تیمم به آنها برسد. این آن چیزی است که از قرآن استنباط می‌شود و در حدیث بالا به روایت ابن عمرب که معروف به پیروی از رسول اللهص می‌باشد، غیرمعقول است که از نزد خود چیزی بگوید.

۱۴۲- وَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «الصَّعِيدُ وُضُوءُ المُسْلِمِ، وَإِنْ لَمْ يَجِدِ المَاءَ عَشْرَ سِنِينَ، فَإِذَا وَجَدَ المَاءَ فَلْيَتَّقِ اللَّهَ، وَلْيُمِسَّهُ بَشرَتَهُ». رَوَاهُ الْبَزَّارُ، وَصَحَّحَهُ اِبْنُ القَطَّانِ، ولَكِنْ صَوَّبَ الدَّارَقُطْنِيُّ إِرْسَالَهُ.

و از ابوهریرهس روایت است که رسول اللهص فرمود: «خاک تیمم در حکم آب وضوی مسلمان است که اگر تا ده سال آب نیابد، تیمم برای او کافی است، اما هرگاه آب بیابد از خدا بترسد و آب را در طهارت به کار ببرد».

کلمه‌ی صعید: نزد بیشتر علما به معنی خاک است و نزد بعضی از ائمه‌ی لغت آن‌چه روی زمین باشد، خواه خاک باشد یا سنگ باشد و اگرچه خاک بر آن سنگ نباشد.

از این حدیث دانسته می‌شود که اگر در جایی آب یافت نشود، خاک پاک جای آب را می‌گیرد، اگرچه ده سال آب نیابد. آن‌چه سرور کایناتص فرمود محقق است: مثلاً اگر کسی نزد کافران زندان باشد و آب برای وضو در اختیار نداشته باشد، تیمم با خاک پاک برای او در رفع جنابت و حیض و حَدَث کافی است.

خاک پاک رفع حدث می‌نماید. خدای متعال فرمود: ﴿فَلَمۡ تَجِدُواْ مَآءٗ فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدٗا طَيِّبٗا [المائدة: ۶] «اگر آب نیافتید تیمم به خاک پاک کنید». که خاک را جای آب قرار داد تا حکم خاک، حکم آب باشد. دیگر این‌که خدا آن را طهور نامید. بنابراین، حقیقت واقع این است که خاک پاک در تیمم به جای وضو در حکم آب طهور است و آن‌چه به آب رفع می‌شود به خاک تیمم نیز رفع می‌شود و آن‌چه به وضو و غسل روا داشته می‌شود به تیمم به خاک نیز روا داشته می‌شود. وقتی که آب یافت به نسبت طهارت در مستقبل باید آب را به کار ببرد که گفته‌اند: جایی که آب است تیمم باطل است. و آبی که به قدرت آشامیدن دارد، نه بیشتر، در حکم عدم است و تیمم روا است. والله سبحانه و تعالی أعلم.

۱۴۳- وَلِلتِّرْمِذِيِّ: عَنْ أَبِي ذَرٍّ نَحْوُهُ، وَصَحَّحَهُ.

و ترمذی از ابوذر مانند حدیث ابی هریره روایت نموده است. و لفظ روایت ابوذر عبارت است از:

«إِنِّي اجْتَوَيْتُ الْمَدِينَةَ، فَأَمَرَ لِي رَسُولُ اللَّهِص بِإبِلٍ فَكُنْتُ فِیهَا، فَأَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِص فَقُلْتُ: هَلَكَ أَبُوذَر. قَالَ: «مَا بَالُكَ؟ قُلْتُ: إِنِّي كُنْتُ أَعْتَرِضُ لِلْجَنَابَةِ وَلَیسَ قُربِي ماء، قَال: الصَّعِيدُ طَهُورٌ، لمَنْ لَمْ یَجِدِ المَاءَ وَلَو عَشْرِ سِنِينَ». رواه الترمذی وصححه وابن حبان والدارقطنی صححاه أیضا. كما قال المصنف في الفتح.

ابوذرس فرمود: «اقامت در مدینه را ناخوش دانستم. آن‌گاه رسول اللهص مرا فرستاد نزد شترهای صدقه و من در آن‌جا بودم، آن‌گاه آمدم خدمت رسول اللهص و گفتم ابوذر هلاک شد. فرمود: «چه شده»؟ گفتم: جنب می‌شوم و آب نزدیک من نیست. فرمود: «خاک تیمم پاک کننده است برای کسی که آب نمی‌یابد، اگرچه ده سال آب را نیابد».

شرح حال ابوذر: نام او جندب بن جناده از قبیله‌ی غفار. از اعیان صحابه و پنجمین مرد مسلمان است. بعد از مسلمان شدن به محل خود رفت و بعد از غزوه‌ی خندق به مدینه آمد و بعد از رحلت رسول اللهص به ربذه رفت و به سال ۳۲ هجری در خلافت عثمان در ربذه درگذشت. ابن مسعود بر او نماز خواند و همان‌جا مدفون شد.

۱۴۴- وَعَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّس قَالَ: خَرَجَ رَجُلَانِ فِي سَفَرٍ، فَحَضَرَتْ الصَّلَاةَ وَلَيْسَ مَعَهُمَا مَاءٌ فَتَيَمَّمَا صَعِيدًا طَيِّبًا، فَصَلَّيَا، ثُمَّ وَجَدَا المَاءَ فِي الوَقْتِ. فَأَعَادَ أَحَدُهُمَا الصَّلَاةَ وَالوُضُوءَ، وَلَمْ يُعِدِ الآخَرُ، ثُمَّ أَتَيَا رَسُولَ اللَّهِص فَذَكَرَا ذَلِكَ لَهُ، فَقَالَ لِلَّذِي لَمْ يُعِدْ: «أَصَبْتَ السُّنَّةَ وَأَجْزَأَتْكَ صَلَاتُكَ» وَقَالَ لِلْآخَرِ: «لَكَ الأَجْرُ مَرَّتَيْنِ». رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ، والنَّسَائِي.

و از ابوسعید خدریس روایت است که فرمود: دو مرد از صحابه به سفر رفتند و وقت نماز داخل شد و آب همراهشان نبود. هر دو تیمم کردند و نماز خواندند، و وقت نماز باقی بود که آب به دست آوردند، یکی از آن دو وضو و نماز هر دو را اعاده نمود و دیگری اعاده نکرد. وقتی که به مدینه برگشتند به خدمت رسول اللهص آمدند و کارشان را به عرض ایشان رسانیدند. رسول اللهص به آن که اعاده نکرده بود فرمود: «به سنت عمل کردی و نمازت صحیح و کفایت نمود». و به دیگری فرمود: «دوبار ثواب داری».

از این حدیث دانسته می‌شود که نماز با تیمم در وقت نبودن آب صحیح است و کفایت می‌کند و اگر وقت باقی بود و آب یافت اعاده نمی‌خواهد. و از حدیث دانسته می‌شود که اجتهاد در عهد رسول اللهص جایز است و از حدیث دانسته می‌شود که اعاده کردن وضو و نماز در وقت جایز است و ثواب هم دارد، ثواب نماز با تیمم و ثواب نماز با وضو. و این حدیث می‌رساند که اگر بعد از خواندن نماز آب به دست آورد خواه در وقت و یا بعد از وقت، نماز او صحیح است و اعاده نمی‌خواهد؛ و اگر بعد از تیمم و قبل از نماز خواندن یا در حال نماز آب به دست آورد باید وضو بگیرد و نماز بخواند. از این حدیث دانسته می‌شود که طلب آب و انتظار به دست آوردنش لازم نیست، برای این‌که این دو صحابی با نبودن آب تیمم کردند و نماز خواندند و جست‌وجوی آب نمودند و انتظار آن را نکشیدند. و می‌توان گفت که جست‌وجوی آب نکردن و انتظار آب نکشیدنشان در اثر این بوده که یقین به نبودن آب داشته‌اند.

و در خصوص حدیث ابی سعید: منذری در مختصر سنن فرمود که نسایی این حدیث را مرسل و مسند روایت نمود ولیکن مصنف فرمود که همین روایت را ابن السکن در صحیح خود آورده است. و این حدیث شاهدی دارد از حدیث ابن عباس که اسحاق بن راهویه در مسند خود آورد: أُنَّهُص بَالَ ثُمَّ تَیَمَّمَ فَقِیلَ لَهُ أَنَّ المَاءَ قَرِیبٌ قَالَ: (فَلَعَلِّي لا أَبلغه)؛ رسول اللهص بول نمود و بعد از آن تیمم نمود. به ایشان گفته شد: آب نزدیک است، فرمود: «شاید به آب نرسم»، و در حدیث قبلی: «فَإِذَا وَجَدْتَ الْمَاءَ قَبل الصَّلاة فِي الوَقت فَأَمِسَّهُ بَشَرَتَك»؛ «هرگاه آب یافتی پیش از نماز خواندن، آب را به بدن برسان». بدن بشوی، اگر جنابت از پیش داشتی، و وضو بگیر اگر جنابت از پیش نداشتی. این حدیث می‌رساند که نماز با تیمم کافی است، وقتی که آب نباشد و اعاده نمی‌خواهد والله سبحانه و تعالی أعلم.

۱۴۵- وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍب فِي قَوْلِهِ عز وجل وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ قَالَ: «إِذَا كَانَتْ بِالرَّجُلِ الجِرَاحَةُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالقُرُوحُ، فَيُجْنِبُ، فَيَخَافُ أَنْ يَمُوتَ إِنْ اِغْتَسَلَ: تَيَمَّمَ». رَوَاهُ الدَّارَقُطْنِيُّ مَوْقُوفًا، وَرَفَعَهُ البَزَّارُ، وَصَحَّحَهُ اِبْنُ خُزَيْمَةَ، وَالحَاكِم.

ابن عباسب در تفسیر قول الله (وان كنتم مرضی او علی سفر...)؛ «اگر باشید بیماران یا مسافران...» فرمود: هرگاه شخصی در جهاد في سبیل الله زخم برداشته باشد، یا دانه‌هایی مثل آبله در بدن او باشد و جنب شود و بترسد از این‌که اگر بدن شست بمیرد، او می‌تواند تیمم کند.

و این‌که ابن عباسب فرمود: اگر در جهاد زخم برداشته باشد به عنوان مثال است، برای این‌که اگر از افتادن زخم برداشته باشد یا بیماری او مانع بدن شستن باشد نیز همین حکم را دارد. و این‌که در حدیث آمده اگر از بدن شستن ترس مردن دارد تیمم کند، ترس مرگ هم لازم نیست. فقها گفته‌اند: اگر با داشتن بیماری بدن بشوید یا آب به آن جا برساند و مثلاً باعث لکه‌ی زشت در صورت او بشود، می‌تواند نشوید و تیمم کند. و هم‌چنین اگر با استفاده از آب بیماری به طول انجامد یا شدید شود، می‌تواند تیمم نماید. و نزد ائمه‌ی مالک و شافعی و حنفیه ترس زیان دیدن از استعمال آب مجوز تیمم است. و نزد امام احمد ترس مرگ از بدن شستن، چنان‌که ابن عباس فرمود شرط است. و نزد امام داود ظاهری به مجرد بیماری، تیمم جایز است، ضرر برساند یا نرساند. والله سبحانه و تعالی أعلم.

۱۴۶- وَعَنْ عَلِيٍّس قَالَ: اِنْكَسَرَتْ إِحْدَى زَنْدَيَّ فَسَأَلَت رَسُولَ اللَّهِص فَأَمَرَنِي أَنْ أَمْسَحَ عَلَى الجَبَائِرِ. رَوَاهُ اِبْنُ مَاجَه بِسَنَدٍ وَاهٍ جِدًّا.

و از علیس روایت است که فرمود: یکی از دو بازوانم شکست و از رسول اللهص پرسیدم: به من امر فرمود که دست تر بر جبیره بکشم.

جبیره: آن‌چه از چوب و پانسمان که عضو زخمی و شکسته را با آن بپوشانند. و امروزه در گچ گرفتن عضو شکسته و پانسمان کردن زخم همین حکم را دارد. اما حدیث به کلی ضعیف است. و حدیث به روایت عمرو بن خالدی است که کذاب است و هیچ‌گاه بازوان قوی علیس شکسته نشده است. چیزی که هست در این حدیث حکم عضو شکسته شده است که اگر عضو کسی بشکند همین حکم را دارد.

۱۴۷- وَعَنْ جَابِرٍس فِي الرَّجُلِ الَّذِي شُجَّ، فَاغْتَسَلَ فَمَاتَ: «إِنَّمَا كَانَ يَكْفِيهِ أَنْ يَتَيَمَّمَ، وَيَعْصِبَ عَلَى جُرْحِهِ خِرْقَةً، ثُمَّ يَمْسَحَ عَلَيْهَا وَيَغْسِلَ سَائِرَ جَسَدِهِ». رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ بِسَنَدٍ فِيهِ ضَعْفٌ، وَفِيهِ اِخْتِلَافٌ عَلَى رُوَاتِه.

جابر بن عبدالله انصاریب فرمود: که مردی سرش شکسته بود و جنب شد. از بعضی از صحابه پرسید که راهی داردکه بدن نشوید؟ گفتند: باید بدن بشوید. او هم بدن شست و آب به مغزش رسید و درگذشت. به رسول اللهص خبر دادند. فرمود: «قَتَلُوهُ قَتَلَهُمُ اللَّهُ أَلَا سَأَلُوا إِذْ لَمْ يَعْلَمُوا، إِنَّمَا كَانَ يَكْفِيهِ أَنْ يَعْصِبَ عَلَى جُرْحِهِ خِرْقَةً، ثُمَّ يَمْسَحَ عَلَيْهَا وَيَغْسِلَ سَائِرَ جَسَدِه»؛ «او را کشتند خدا جزایشان بدهد، چرا وقتی که نمی‌دانستند سؤال نکردند. کفایت بود که پارچه‌ای بر محل زخم ببندد و بر آن پارچه دست تر بکشد و باقی بدنش را بشوید».

از این حدیث دانسته می‌شود که فتوا بدون علم حرام است و ممکن است به قتل بینجامد. فتوا وظیفه‌ی علماست که واقف بر احکام هستند. و کفایت بود که بر سرش پارچه‌ای می‌بست و تیمم می‌کرد و دست تر بر پارچه روی زخم می‌کشید و باقی بدن را می‌شست.

کلمات: شج به معنی کُسِرَ: شکسته شد. یعصب: بپیچید: علی جرحه: بر زخمش. خرقه: پارچه‌ای. یغسل سائر جسده. بشوید باقی بدنش.

حدیث مرفوع است و شایسته این بود که بفرماید: عن جابر عن النبیص، برای این‌که عبارت: إنما کان یکفیه تا آخر فرموده‌ی رسول اللهص است.

و مصنف که فرمود: بسند فیه ضعف: این فرموده‌ی ایشان به سبب تنهایی زبیر بن خریق است. اما ذهبی فرمود: صدوق. و با این گواهی روایتش تعدیل می‌شود.

و این حدیث با حدیثی که از علیس روایت شد می‌رساند که بر زخم پارچه نهاده و دست تر بر آن کشیده می‌شود و نرسیدن آب به زیر آن مایه‌ی تیمم است و باقی بدن شسته می‌شود، یعنی تیمم و مسح و غسل با هم جمع شده است و مذهب ما شافعی‌ها هم موافق آن است.

و این حدیث دارای داستانی است که در روایت ابوداود آمده و مصنف آنرا مختصر نمود. لفظ ابوداود:

عَنْ جَابِرٍس قَالَ: خَرَجْنَا فِي سَفَرٍ فَأَصَابَ رَجُلًا مِنَّا حَجَرٌ فَشَجَّهُ فِي رَأْسِهِ، ثُمَّ احْتَلَمَ فَسَأَلَ أَصْحَابَهُ فَقَالَ: هَلْ تَجِدُونَ لِي رُخْصَةً فِي التَّيَمُّمِ؟ فَقَالُوا: مَا نَجِدُ لَكَ رُخْصَةً وَأَنْتَ تَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ فَاغْتَسَلَ فَمَاتَ، فَلَمَّا قَدِمْنَا عَلَى النَّبِيِّص أُخْبِرَ بِذَلِكَ فَقَالَ: «قَتَلُوهُ قَتَلَهُمُ اللَّهُ أَلَا سَأَلُوا إِذْ لَمْ يَعْلَمُوا فَإِنَّمَا شِفَاءُ الْعِيِّ السُّؤَالُ، إِنَّمَا كَانَ يَكْفِيهِ أَنْ يَتَيَمَّمَ وَيَعْصِرَ أَوْ يَعْصِبَ عَلَى جُرْحِهِ خِرْقَةً، ثُمَّ يَمْسَحَ عَلَيْهَا وَيَغْسِلَ سَائِرَ جَسَدِهِ».

از جابرس روایت است که فرمود: ما از مدینه بیرون رفتیم برای سفری. مردی از ما سنگی به سرش خورد و سرش شکست. او جنب شد از رفقایش پرسید: آیا رخصتی برایم می‌یابید که تیمم کنم و بدن نشویم؟ گفتند: با بودن آب رخصتی در تیمم نداری. او بدن شست و آب به مغزش رسید و مرد. وقتی که به مدینه آمدیم به رسول اللهص خبر داده شده بود. فرمود: «او را کشتند و خدا آنان را جزای کشتن بدهد، چرا وقتی که نمی‌دانستند سؤال نکردند. برای شفای نادانی سؤال کردن است. برای مجروح کفایت بود که تیمم بکند و بر زخم پارچه‌ای ببندد و دست تر بر پارچه بکشد و باقی بدن را بشوید».

۱۴۸- وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍب قَالَ: مِنْ السُّنَّةِ أَنْ لَا يُصَلِّيَ الرَّجُلُ بِالتَّيَمُّمِ إِلَّا صَلَاةً وَاحِدَةً، ثُمَّ يَتَيَمَّمُ لِلصَّلَاةِ الأُخْرَى. رَوَاهُ الدَّارَقُطْنِيُّ بِإِسْنَادٍ ضَعِيفٍ جِدًّا.

و از ابن عباسب روایت است که فرمود: از سنت پیغمبرص یعنی از جمله شریعت رسول اللهص می‌باشد که شخص با یک تیمم بیش از یک نماز فرض نخواند و سپس برای نماز دیگر تیمم کند.

اما نماز سنت و نماز جنازه هرقدر بخواهد با یک تیمم بخواند. و معلوم است که کلمه‌ی من السنه در حکم مرفوع است. اما این جا اسناد آن ضعیف است. و در این باب دو حدیث دیگر، یکی از علیس و دیگری از ابن عمرب هست، اما اسناد آن دو نیز ضعیف است. مذهب شافعی همین است که با یک تیمم بیش از یک نماز فرض خوانده نمی‌شود. اما جماعتی از ائمه‌ی حدیث معتقدند که تیمم در حکم وضو می‌باشد. والله سبحانه و تعالی أعلم. و وقتی که تیمم جای غسل هم می‌گیرد، درست بودن چند نماز فرض به یک تیمم بعید نمی‌نماید.