بَابُ اَلْأَذَانِ
اذان: در لغت به معنی اعلام و باخبر ساختن است. و در شرع: اذان به معنی اعلام و باخبر ساختن به وقت نمازهای فرض است که به لفظهای مخصوصی گفته میشود. و اذان در سال اول هجری در مدینهی منوره مشروع شد و ارجح اقوال در مذهب شافعی این است که اذان و اقامه سنت مؤکده است و در قولی فرض کفایه است.
۱۹۰- عَنْ عَبْدَِللَّهِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِس قَالَ: طَافَ بِي -وَأَنَا نَائِمٌ- رَجُلٌ فَقَالَ: تَقُولُ: اَللَّهُ أَكْبَرَ اَللَّهِ أَكْبَرُ، فَذَكَرَ الآذَانَ بِتَرْبِيع التَّكْبِيرِ بِغَيْرِ تَرْجِيعٍ، وَالإِقَامَةَ فُرَادَى، إِلَّا قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ، قَالَ: فَلَمَّا أَصْبَحْتُ أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِص فَقَالَ: «إِنَّهَا لَرُؤْيَا حَقٍّ». الحَدِيثَ. أَخْرَجَهُ أَحْمَدُ، وَأَبُو دَاوُدَ، وَصَحَّحَهُ التِّرْمِذِيُّ، وَابْنُ خُزَيْمَةَ.
عبدالله بن زید بن عبد ربه خزرجی انصاریس در بیعت عقبه و غزوهی بدر و تمام مشاهد بعد از آن، همراه رسول اللهص بود. وفات او در مدینهی منوره به سال ۳۲ هجری بود.
و برای ذکر این حدیث سببی هست و آن اینکه موقعی که مردم زیاد شدند و نیاز به اعلام وقت نماز فرض برای حضور مردم برای نماز جماعت بود، در حضور رسول اللهص مذاکره شد که باید وقت نماز فرض اعلام شود تا مردم برای نماز با جماعت جمع شوند. گروهی گفتند: کاش ناقوس و جرس به کار میبردیم. رسول اللهص فرمود: ناقوس برای نصاری است. کسانی دیگر گفتند: کاش بوق به کار میبردیم. فرمود بوق برای یهود است. کسانی گفتند: کاش آتش را در محل بلندی روشن میکردیم. فرمود: آتش برای مجوس است. و از آن مجلس رفتند بدون اینکه بر چیزی اتفاق کرده باشند. همان شب عبدالله بن زید به خواب دید که شخصی از نزد او عبور کرد و ناقوسی به دست داشت. عبدالله بن زید به او گفت: این ناقوس را نمیفروشی؟ آن مرد گفت: ناقوس را برای چه میخواهی؟ عبدالله بن زید گفت: به وسیلهی ناقوس مردم را به سوی نماز دعوت میکنیم. آن مرد گفت: تو را راهنمایی نکنم به سوی چیزی که از آن بهتر است؟ عبدالله بن زید گفت: بله. آن مرد گفت: میگویی: الله أكبر الله أكبر، الله أكبر الله أكبر، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله، حی علی الصلاة حی علی الصلاة، حی علی الفلاح حی علی الفلاح، الله أكبر الله أكبر، لا إله إلا الله.
و الفاظ اقامه: الله أكبر الله أكبر، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، قد قامت الصلاة قد قامت الصلاة، الله أكبر الله أكبر، لا إله إلا الله.
بدون ترجیع در اذان ـ و قصد از ترجیع آن است که أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمدا رسول الله هر کدام را دوبار آهسته بگوید و دو بار به آواز بلند بگوید. و الفاظ اقامه هر کدام از شهادتین و حیعلتین را یک بار بگوید غیر از لفظ قد قامت الصلاة که دو بار میگوید.
عبدالله بن زید فرمود: صبح که شد به خدمت رسول اللهص آمدم و خواب خود را به ایشان گفتم. فرمود: «خواب حق است». و به بلال فرمود تا از عبدالله بن زید بشنود و به آواز بلند بگوید. عمرس هم همین خواب را دیده بود و با شنیدن اذان به سرعت به خدمت رسول اللهص آمد و عرض کرد که من همین را به خواب دیدهام. و افرادی دیگر هم به خواب دیده بودند و یقیناً وحی مؤیدشان بوده است. همین اذان اگر مؤذنی خوش آواز باشد و از دل بگوید تار و پود وجود آدمی را میلرزاند و به سوی توحید و اخلاص عمل میکشاند.
تکبیر اول اذان دو بار آمده و چهار بار نیز آمده است. جمهور علما و امت بر چهار بار گفتن تکبیر در اول اذان نظر دارند. و بزرگان مالکیه اول اذان صبح دو بار تکبیر میگویند. و بزرگان شافعیه شهادتین را به ترجیع یعنی دو بار آهسته و دو بار بلند میگویند. روایت شده که در اذان صبح بعد از حیعلتین دو بار الصلاة خیر من النوم و آواز بلند گفته میشود. ترجیع در اذان ابی محذوره آمده است. و تکبیر اول اذان دو بار در اذان ابی محذوره آمده است. و اذان نظر به اینکه برای خبر ساختن مردم است در محلی مرتفع و به آواز بلند گفته میشود. و اقامه نظر به اینکه برای مردم حاضر در مسجد گفته میشود آهستهتر از اذان گفته میشود. و اذان و اقامه برای منفرد و برای اعلام در مساجد و محل نماز سنت است. اذان واقامه برای همه، مرد و زن، سنت است. و زنان حتی برای نماز جماعتیشان، باید آهسته بگویند. و مستحب است مؤذن شخصی بالغ، عاقل، خوش آواز، بلند آواز، عادل و صالح باشد. والله سبحانه و تعالی أعلم. و کلمهی الله أکبر در اول اذان برای این است که با شنیدن اذان، هر کار دیگری را کنار بگذارند و بگویند: خدا بزرگتر است. و باید آمادهی نماز شد و دست از هر کار دیگر کشید. از این رو که خدا بزرگتر است. و همه آفریدگان خداوند پاک و منزه هستند.
۱۹۱- وَزَادَ أَحْمَدُ فِي آخِرِهِ قِصَّةَ قَوْلِ بِلَالٍ فِي آذَانِ الفَجْرِ: «اَلصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ».
و امام احمد بعد از روایت عبدالله بن زیدس در خصوص اذان به روایت از بلال زیاد نمود که: در نماز صبح مؤذن بعد از حی علی الصلاة و حی علی الفلاح میگوید: (الصلاة خیر من النوم)؛ «نماز از خواب بهتر است».
روی الترمذی و ابن ماجه و احمد من حدیث عبدالرحمن بن ابی لیلی عن بلال قال: قَالَ لِي رَسُولُ اللهص «لَا تُثَوِّبَنَّ فِي شَيْءٍ مِنَ الصَّلَاتِ إِلَّا فِي صَلَاةِ الفَجْرِ»؛ «الصلاة خیر من النوم را در اذان هیچیک از نمازهای فرض پنجگانه مگوی، مگر در اذان صبح». الصلاة خیر من النوم دو بار در اذان دوم نماز صبح گفته میشود. هر جا که دو اذان برای فجر گفته میشود، یکی یک ساعت یا کمی بیشتر قبل از اذان صبح صادق است. و دومی در وقت صبح صادق و دخول وقت نماز صبح. و الله سبحانه و تعالی أعلم.
۱۹۲- وَلِابْنِ خُزَيْمَةَ: عَنْ أَنَسٍس قَالَ: «مِنْ السُّنَّةِ إِذَا قَالَ المُؤَذِّنُ فِي الفَجْرِ: حَيّ عَلَى الفَلَاحِ، قَالَ: الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ اَلنَّوْمِ.
ابن خزیمه/ به اسناد خود از انس بن مالکس روایت نمود که انس بن مالک، خدمتکار رسول اللهص فرمود: «از سنت، یعنی از طریقه و راه و روش رسول اللهص است، گفتن الصلاة خیر من النوم، پس از اینکه مؤذن گفت: حی علی الفلاح». ولیکن در روایت نسایی آمده است: «الصَّلاةُ خَیرٌ من النَوم، الصَّلاةُ خَیرٌ من النَوم مِنَ الأَذَانِ الأَوَّل مِنَ الصُّبح»؛ «الصلاه خیر من النوم در اذان اول صبح گفته میشود»، برای اینکه برای بیدار کردن افراد خوابیده است. و لفظ نسایی در سنن کبری: از جهت سفیان از ابی جعفر از ابی سلیمان از ابی محذوره آمده است که فرمود: «كنتُ أُؤَذِّنُ لِرَسُول اللهص فَكنتُ أَقُولُ فِي أَذَانِ الفَجرِ الأول حيّ عَلَی الصَّلاة، حَيّ عَلَی الفَلَاح، الصَّلَاةُ خَیرٌ مِنَ النَّوم، الصَّلَاةُ خَیرٌ مِنَ النَّوم»؛ «اذان برای رسول اللهص میگفتم و در اذان اولی فجر میگفتم: حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، الصلاة خیر من النوم، الصلاة خیر من النوم». حی علی الصلاة: بشتابید به سوی نماز. حی علی الفلاح: بشتابید به سوی رستگاری و نیکبختی دنیا و آخرت.
۱۹۳- عَنْ أَبِي مَحْذُورَةَس أَنَّ النَّبِيَّص عَلَّمَهُ الآذَانَ، فَذَكَرَ فِيهِ التَّرْجِيعَ. أَخْرَجَهُ مُسْلِمٌ. وَلَكِنْ ذَكَرَ التَّكْبِيرَ فِي أَوَّلِهِ مَرَّتَيْنِ فَقَطْ. وَرَوَاهُ الخَمْسَةُ فَذَكَرُوهُ مُرَبَّعًا.
مسلم از ابی محذوره روایت نمود که ابومحذوره گفت: رسول اللهص اذان را به من تعلیم فرمود. و در این تعلیم آمده است که رسول اللهص به ابومحذوره فرمود که شهادتین را هر کدام در ابتدا دو بار آهسته بگوید و سپس دو بار بلند بگوید. و در این روایت آمده است که الله اکبر اول اذان دو بار است. و همین حدیث را امام احمد و ابوداود و نسایی و ترمذی و ابن ماجه از ابومحذوره روایت کردهاند که رسول اللهص الله اکبر اول اذان را چهار بار فرمود، مثل روایت عبدالله بن زید که تکبیر اول اذان در آن چهار بار است.
و حکایت تعلیم اذان به ابومحذوره از این قرار است که موقعی که رسول اللهص بعد از فتح مکه به حنین رفتند، ابومحذوره و نه نفر از اهل مکه نیز به حنین رفتند. و موقعی که اذان شنیدند هر کدام اذان را تکرار نمودند. رسول اللهص فرمود: من اذان شخص خوش آوازی را شنیدم. کسی را فرستاد و آن ده نفر را آورد و از هر کدام خواست اذان بگوید. ابومحذوره از آن ده نفر آخرین کسی بود که در حضور رسول اللهص اذان گفت، و رسول اللهص به ابومحذوره فرمود: بیا، ابومحذوره میگوید که رسول اللهص به من فرمود بیا و مرا جلو خود نشاند و دست بر پیشانیم کشید و سه بار فرمود: بارک الله علیک. آنگاه فرمود: برو و در مسجدالحرام اذان بگو. گفتم: اذان را به من تعلیم فرما، رسول اللهص همان الفاظ اذان را که در روایت عبدالله بن زیدس آمده است به وی تعلیم فرمود. و در روایت ابوداود آمده است: که بعد از الله اکبر گفتن، دو بار اشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمدا رسول الله را آهسته بگو و آنگاه به آواز بلند بگوید. دو بار شهادتین را آهسته گفتن و دو بار دیگر بلند گفتن ترجیع نام دارد و جمهور علما بر مشروع بودن ترجیع در اذان نظر دارند. اما امام ابوحنیفهس و افراد دیگری به حدیث عبدالله بن زید که ترجیع در آن نیست عمل نمودهاند. و ابن عبدالبر در کتاب استدکار آورده که الله اکبر اول اذان در روایت عبدالله بن زید و در روایت ثقات از ابی محذوره چهار بار است. و ابن تیمیه روایت تکبیر چهار بار در اول اذان از ابومحذوره را روایت مسلم از او نیز دانسته و قاضی عیاض گفته که روایت چهار بار تکبیر اول اذان در بعضی از طرق روایت فارسی از صحیح مسلم دانسته و مصنف بیشتر روایات که به روایت خمسه است معتبر دانسته است.
۱۹۴- وَعَنْ أَنَسِس قَالَ: أُمِرَ بِلَالٌ أَنْ يَشْفَعَ الآذَانَ، وَيُوتِرَ الإِقَامَةَ، إِلَّا الإِقَامَةَ، يَعْنِي قَوْلَهُ: قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ، وَلَمْ يَذْكُرْ مُسْلِمٌ الإسْتِثْنَاءَ.
بخاری و مسلم/ روایت کردهاند از انسس که به بلال امر شده بود، یعنی رسول اللهص به بلال امر فرمود که: «کلماتی که در اذان میآورد دوتا دوتا بگوید و هرچه در اذان دو بار گفته میشود در اقامه یک بار گفته میشود، مگر اقامه، یعنی قد قامت الصلاه». و در صحیح مسلم این استثنا که لفظ قد قامت الصلاه جدا از آن قاعده است، نیامده است.
الحاصل: تکبیر اول اذان چهار بار میباشد و تکبیر اول اقامه دو بار است. و شهادتین هر کدام در اذان دو بار گفته میشود و در اقامه هر کدام یک بار گفته میشود و حی علی الصلاه و حی علی الفلاح هر کدام در اذان دو بار گفته میشود و در اقامه هر کدام یک بار گفته میشود و کلمهی قد قامت الصلاه در اذان نیست و در اقامه دو بار گفته میشود، و کلمهی توحید لا إله إلا الله در اذان و در اقامه در هر کدام یک بار گفته میشود.
و مقصود از شفع تکبیر: چهار بار گفتن آن است. و مقصود از شفع شهادتین و حیعلتین دو بار گفتن آنهاست. و مقصود از وتر اقامه: دو بار تکبیر و یک بار أشهد أن لا إله إلا الله و یک بار أشهد أن محمدا رسول الله، و یک بار حی علی الصلاه و یک بار حی علی الفلاح و دو بار قد قامت الصلاه است. و کلمهی توحید لا إله إلا الله در اذان و اقامه یک بار گفته میشود.
کلمات اذان بدون ترجیع: الله أکبر الله أکبر، الله أکبر الله أکبر، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله، حی علی الصلاه حی علی الصلاه، حی علی الفلاح حی علی الفلاح، الله أکبر الله أکبر، لا اله الا الله.
و کلمات اذان با ترجیع: الله أکبر الله أکبر، الله أکبر الله أکبر، دو بار أشهد أن لا إله إلا الله آهسته و دو بار أشهد أن محمدا رسول الله آهسته و دوبار أشهد أن لا إله إلا الله به آواز بلند و دو بار أشهد أن محمدا رسول الله به آواز بلند، دو بار حی علی الصلاه، دو بار حی علی الفلاح، دو بار الله أکبر، یک بار لا إله إلا الله.
و در نماز صبح: الله أکبر الله أکبر الله أکبر الله أکبر، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن لا إله إلا الله، أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله، حی علی الصلاه حی علی الصلاه، حی علی الفلاح حی علی الفلاح، الصلاه خیر من النوم الصلاه خیر من النوم، الله أکبر الله أکبر، لا إله إلا الله.
اما نزد حنفیها: کلمات اذان و اقامه با هم فرقی ندارد و دلیلشان حدیثی است که میگوید: «أَنَّ بِلَالًا كَانَ يُثَنِّي الْأَذَانَ، والْإِقَامَةَ» رواه عبدالرزاق ودارقطنی والطحاوی. حاکم گفته است: این حدیث منقطع است. و به چند طریق آمده که در همه ضعف است.
و نزد مالکیها همهی الفاظ اقامه یک بار یک بار گفته میشود، حتی قد قامت الصلاه هم یک بار گفته میشود. و گفتهاند که عجیب این است که در عهد صحابه و تابعین در اذان و اقامه هیچ اختلافی نبود و همان روایت عبدالله بن زید معمول بود، چه شد که بعد از ایشان اختلاف آمد در حالی که روزی پنج بار به آواز بلند گفته میشود و آن هم در منارهها.
اکنون در سراسر عالم اسلامی، اذان همان اذان به روایت عبدالله بن زید و ابومحذوره است، فقط نزد حنفیها الفاظ اقامه و اذان یکی است. و الله سبحانه و تعالی أعلم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله و صحبه و سلم.
و در این اختلاف منافاتی نیست و مانعی ندارد که بگوییم همهی آنها سنت است، چنانکه در اختلاف در الفاظ تشهد و انواع صلاه خوف میگوییم.
۱۹۵- وَلِلنَّسَائِيِّ: أَمَرَ النَّبِيُّص بِلَالاً.
قصد مصنف این است که در حدیث ۱۹۴ که به لفظ امر بلال بود مقصود از آن این بود که رسول اللهص به بلال امر فرمود تا دانسته شود که اگرچه فعل حدیث به صیغهی مجهول بود، حدیث مرفوع است و امر فرماینده شخص رسول اللهص میباشد.
امام خطابی فرمود که اسناد تثنیه اذان و افراد اقامه اَصَح روایات است و در حرمین و حجاز و شام و یمن و مصر و نواح غرب و اقصی نقاط کشورهای اسلامی به آن عمل میشود. آنگاه یک یک ائمهای که این را میگویند برشمرد.
۱۹۶- وَعَنْ أَبِي جُحَيْفَةَس قَالَ: رَأَيْتُ بِلَالاً يُؤَذِّنُ وَأَتَتَبَّعُ فَاهُ، هَاهُنَا وَهَاهُنَا، وَإِصْبَعَاهُ فِي أُذُنَيْهِ. رَوَاهُ أَحْمَدُ، وَالتِّرْمِذِيُّ وَصَحَّحَهُ.
۱۹۷- وَلِابْنِ مَاجَةْ: وَجَعَلَ إِصْبَعَيْهِ فِي أُذُنَيْهِ.
۱۹۸- وَلِأَبِي دَاوُدَ: لَوَى عُنُقَهُ، لَمَّا بَلَغَ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، يَمِينًا وَشِمَالاً وَلَمْ يَسْتَدِرْ. وَأَصْلِهِ فِي الصَّحِيحَيْنِ.
امام احمد و ترمذی از ابی جحیفهس روایت نمودند که ابوجحیفه گفت: دیدم بلال اذان میگوید و من نظر میکردم که دهان خود را به این سو و آن سو مینمود تا صدای اذانش به همه طرف برسد و موقع اذان بلال دو انگشت شهادهی خود را در دو گوش خود کرده بود. ترمذی گفت که این حدیث صحیح است.
و همین حدیث به روایت ابن ماجه آمده است که بلال دو انگشت شهادهی خود را در دو گوش خود قرار داد. و همین حدیث به روایت ابوداود آمده است که بلال موقع گفتن حی علی الصلاه گردن خود را به طرف راست و چپ میچرخاند، اما بدن خود را از قبله نمیچرخاند.
الحاصل: مؤذن موقع اذان گفتن دو انگشت شهادهی خود را در دو گوش خود قرار میدهد تا کسی که دور است یا کر است با دیدن آن بداند که مؤذن مشغول اذان است. و فقط موقع حی علی الصلاه و حی علی الفلاح رو به سمت راست و چپ میکند و در باقی کلمات اذان رو به قبله مینماید.
امام احمد فرموده است: اگر در مناره اذان میگوید میتواند بدن خود را به طرف راست و چپ بچرخاند تا مردم آن دو طرف اذان او را بشنوند.
و ظاهراً رو به طرف راست و چپ در حی علی الصلاه و حی علی الفلاح در موقع اذان است. و ترمذی از اوزاعی نقل نمود که در اقامه هم موقع حی علی الصلاه و حی علی الفلاح رو به طرف راست و چپ نمودن مستحسن است.
ابوجحیفه: نام او وهب بن عبدالله سؤایی عامری است و گفته شده ابوجحیفه: وهب بن مسلم است. او از صغار صحابه است، برای اینکه روزی که رسول اللهص رحلت فرمود، ابوجحیفه هنوز به سن بلوغ نرسیده بود. علی بن ابیطالبس و کرم الله وجهه: ابوجحیفه را بر بیتالمال مسلمین قرار داد. و ابوجحیفه در تمام مشاهد علی همراه او بود. وفات ابوجحیفه به سال ۷۴ در کوفه بود.
۱۹۹- وَعَنْ أَبِي مَحْذُورَةَس أَنَّ النَّبِيَّص أَعْجَبَهُ صَوْتُهُ، فَعَلَّمَهُ الْآذَانَ. رَوَاهُ اِبْنُ خُزَيْمَةَ.
ابن خزیمه/ روایت مینماید به اسناد خود از ابومحذورهس که ابومحذوره گفت: رسول اللهص آواز مرا پسندید و اذان را به من آموخت. قبلاً داستان ابومحذوره و تعلیم او در شرح حدیث ۱۹۳ بیان شد. و در این حدیث دانسته میشود که مستحب است مؤذن خوش آواز باشد، برای اینکه آواز خوش قوت روح است و مایهی جذب افراد به سوی مسجد و نماز است. و اما شخص بدآواز به قول سعدی:
گر تو قرآن بدین نَمَط خوانی
ببری رونق مسلمانی
و سید محمد رشیدرضا در تفسیر خود میآورد که: در الجزایر مؤذن خیلی خوش آوازی بود. او به حج رفت به جای او مؤذن بدآوازی آورده بودند. روزی سفیر فرانسه مرا دید و گفت: خیر ببیند کسی که این مؤذن را آورد، برای اینکه اگر مؤذن خوش آواز اولی مانده بود، زن و فرزندم هم از دستم رفته بودند، برای اینکه به سبب اذان او زن و فرزندم تصمیم بر مسلمان شدن گرفته بودند. اما با آمدن این مؤذن بدآواز فکرشان تغییر کرده است. و سعدی در گلستان، قصهی مؤذنی بد آواز میآورد که در هر مسجدی که به اذان میپرداخت چیزی به او میدادند تا از مسجد بیرون برود و اذان نگوید. خدای متعال در آواز خوب لذتی قرار داده است که روح را تازه میکند، وقتی که آوازخوانی در طاعت خدای تعالی باشد. والله سبحانه و تعالی أعلم.
۲۰۰- وَعَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةٍب قَالَ: صَلَّيْتُ مَعَ النَّبِيِّص العِيدَيْنِ، غَيْرَ مَرَّةٍ وَلَا مَرَّتَيْنِ، بِغَيْرِ أَذَانٍ وَلَا إِقَامَةٍ. رَوَاهُ مُسْلِمٌ.
مسلم/ از جابر بن سمرهب روایت مینماید که جابر گفت: نماز دو عید را همراه رسول اللهص خواندم نه یک بار و نه دوبار، یعنی بارها، بدون اینکه برای آن اذان و اقامه گفته شود. یعنی در عهد رسول اللهص و همچنان در زمان خلفای راشدین نماز دو عید خوانده میشد، بدون اینکه برای آن اذان و اقامه و یا الصلاة جامعة گفته شود. و نظر به اینکه برای نماز کسوف الصلاة جامعة گفته میشد در نماز عیدین الصلاة جامعة به قیاس بر نماز کسوف گفته شد. و روایت شده که در زمان عبدالله بن زبیرس و معاویهس و عمر بن عبدالعزیزس برای نماز دو عید اذان و اقامه گفته میشد، به قیاس بر نماز جمعه.
به هر حال هیچ کدام از اذان و اقامه و الصلاة جامعة برای عیدین سنت نیست. و شاید علما از باب استحباب الصلاة جامعة را به کار بردهاند و شاید حدیث: «مَا رَآهُ المُسلِمُونَ حَسَنًا فَهُوَ عِندَالله حَسَنٌ» مؤید آن باشد، برای اینکه عمل مسلمین در سراسر جهان مؤید آن است و میرساند که مسلمانان: الصلاة جامعة را برای عیدین مستحسن دانستهاند. و حدیث ۲۰۱ دلیل سنت نبودن آن است.
۲۰۱- وَنَحْوُهُ فِي المُتَّفَقِ عَلَیهِ عَنْ اِبْنِ عَبَّاسٍب، وَغَيْرُهُ.
و مانند حدیث شمارهی ۲۰۰ که دلالت دارد بر اینکه در عهد رسول اللهص برای نماز عیدین نه اذان گفته میشد و نه اقامه و نه الصلاة جامعة، در حدیث متفق علیه در صحیحین از عبدالله بن عباسب آمده و همچنین از غیر ابن عباس همان معنی روایت شده است.
و گفتیم عمل مسلمین در اقطار جهان به گفتن الصلاة جامعة برای عیدین میرساند که آن مستحسن است و خالی از دلیل نیست.
۲۰۲- وَعَنْ أَبِي قَتَادَةٌس ـ فِي الحَدِيثِ الطَّوِيلِ، فِي نَوْمِهِمْ عَنْ الصَّلَاةِ ـ ثُمَّ أَذَّنَ بِلَالٌ، فَصَلَّى النَبِيَّص كَمَا كَانَ يَصْنَعُ كُلَّ يَوْمٍ. رَوَاهُ مُسْلِمٌ.
مسلم/ به اسناد خود از ابی قتادهس روایت نمود در حدیث طولانی که رسول اللهص و صحابهی همراه او از جهادی برمیگشتند و خسته بودند و به بلال امر فرمودند که نخوابد تا وقت صبح که روشن شد اذان بگوید. بلال نیز خسته بود و به خواب رفت و موقعی رسول اللهص بیدار شدند که آفتاب بلند بود و نماز قضا شده بود. باز هم برای نماز قضا به بلال امر فرمودند تا اذان بگوید. بنابراین برای نماز قضا هم اذان و اقامه سنت است. و باید دانست که اعمال رسول اللهص همه تشریع است و این واقعه پدید آمد تا حکم آن از عمل رسول اللهص دانسته شود.
۲۰۳- وَلَهُ عَنْ جَابِرٍس أَنَّ النَّبِيَّص أَتَى المُزْدَلِفَةَ فَصَلَّى بِهَا المَغْرِبَ وَالْعِشَاءَ، بِأَذَانٍ وَاحِدٍ وَإِقَامَتَيْنِ.
و مسلم/ به اسناد خود از جابر بن عبدالله انصاریب روایت نمود که رسول اللهص در حجه الوداع بعد از وقوف عرفه به مزدلفه آمد و در مزدلفه میان نماز مغرب و عشا جمع تأخیر نمود و برای نماز مغرب اذان و اقامه فرمود و برای نماز عشاء فقط اقامه فرمود. یعنی جمع بین نماز فرض مغرب و عشاء به یک اذان و دو اقامه نمود. و این میرساند که اگر بیش از یک نماز فرض خوانده میشود برای نماز اولی اذان واقامه است و برای باقی نمازها فقط اقامه است. و روایت جابر بن عبدالله انصاریب در بیان حجه الوداع رسول اللهص صحیحترین و جامعترین روایات حجه الوداع است. بنابراین احادیثی که با این حدیث معارض است، مثل:
۲۰۴- وَلَهُ عَنْ اِبْنِ عُمَرَب: جَمَعَ النَبِيُّص بَيْنَ المَغْرِبِ وَالعِشَاءِ بِإِقَامَةٍ وَاحِدَةٍ. وَزَادَ أَبُو دَاوُد: لِكُلِّ صَلَاةٍ. وَفِي رِوَايَةٍ لَهُ: وَلَمْ يُنَادِ فِي وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا.
و مسلم/ به اسناد خود از عبدالله بن عمرب روایت نمود که عبدالله بن عمر گفت: که رسول اللهص در مزدلفه جمع نمود میان نماز مغرب و عشاء به یک اقامه و ابوداود زیاد نمود در روایت از ابن عمر که برای هر یک از نماز مغرب و عشاء یک اقامه فرمود. و در روایت دیگری از ابوداود: برای هیچ یک از دو نماز مغرب و عشاء اذان نفرمود. چنان که سعید بن جبیر/ گفت که: ما همراه عبدالله بن عمرب از عرفه به مزدلفه آمدیم و در مزدلفه عبدالله بن عمرب میان نماز مغرب و عشاء به یک اقامه جمع نمود و آنگاه سلام داد و نماز را پایان داد و گفت: رسول اللهص در اینجا با ما این چنین نماز خواند، یعنی اذان نفرمود و برای هر یک از نماز مغرب و عشاء به یک اقامه اکتفا فرمود. و روایت ابن مسعوب معارض حدیث جابر و ابن عمر است. چنانکه بخاری/ از عبدالله بن مسعودب روایت نمود که عبدالله بن مسعود در مزدلفه نماز مغرب را با یک اذان و اقامه خواند و نماز عشاء را با یک اذان و اقامه خواند و گفت: دیدم رسول اللهص را که جمع بین مغرب و عشاء را اینچنین انجام میداد.
و در صحیح مسلم از ابوهریرهس و در روایت امام شافعی از ابوسعید خدریس آمده است که در روز خندق که به سبب فشار کافران و هجومشان نماز عصر از رسول اللهص فوت شد: أمَرَ بِلَالًا بِالإقَامَةِ. رسول اللهص به بلال امر فرمود تا اقامه برای نماز بگوید. در این روایت راجع به اذان نیامده که امر به آن فرمود و یا نه. بنابراین نمیتواند معارض حدیث جابر باشد.
اکنون حدیث ابوهریره و ابوسعید دلالت بر اقامهی تنها دارد، بدون ذکر اذان. و حدیث ابن عمر دلالت دارد بر اقامهی تنها. و حدیث ابن مسعود دلالت دارد بر اذان و اقامه برای هر یک از دو نماز که جمع میشوند. و بنابراین ارجح در اعتماد حدیث جابر است که در جمع میان دو نماز، برای اولی اذان و اقامه است و برای نماز بعدی اقامهی تنها. و وجه ترجیح آن اینکه جابر از عمل رسول اللهص و جمع میان دو نماز که رسول اللهص انجام دادند خبر میدهد. و روایت ابن مسعود و ابن عمر از نمازی که ابن مسعود و ابن عمر خودشان خواندهاند و گفتهاند رسول اللهص این چنین خواندهاند خبر میدهد. و دیگر اینکه روایت جابر حد وسط را نشان میدهد. و اکنون عمل بر حدیث جابر استس و شافعیه به آن اعتماد نمودهاند. والله سبحانه وتعالی أعلم وصلی الله علی سیدنا محمد وآله وصحبه وسلم.
۲۰۵- وَعَنْ اِبْنِ عُمَرَ، وَعَائِشَةَش قَالَا: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «إِنَّ بِلَالاً يُؤَذِّنُ بِلَيْلٍ، فَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يُنَادِيَ اِبْنُ أُمِّ مَكْتُومٍ»، وَكَانَ رَجُلاً أَعْمَى لَا يُنَادِي، حَتَّى يُقَالَ لَهُ: أَصْبَحْتَ، أَصْبَحْتَ. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ. وَفِي آخِرِهِ إِدْرَاجٌ.
در حدیث متفق علیه است به روایت از عبدالله بن عمر و عایشهش که عبدالله بن عمر و عایشه گفتهاند: رسول اللهص فرمودند: «بلال موقعی اذان میگوید که هنوز شب است و شما میتوانید بخورید و بیاشامید تا اینکه اذان دوم را ابن مکتوم بگوید». تا اینجا حدیث است اما: و کان اعمی تا آخر در حدیث مدرج است. از گفتهی عبدالله بن عمر میباشد یا از گفتهی محمد بن شهاب زهری راوی از ابن عمر. که یکی از این دو گفته است که ابن مکتوم نابینا بود و اذان نمیگفت تا این که به او گفته میشد در وقت صبح هستی.
از این حدیث دانسته میشود که سنت است مسجد دارای دو مؤذن باشد تا یکی برای نماز صبح اذان اول را گوید و دیگری وقتی که وقت داخل شد اذان دوم را بگوید. و این اذان اول و دوم اختصاص به نماز صبح دارد. و اینکه درست است که مؤذن نابینا باشد. و این که درست است تقلید یک نفر. و این که اعتماد بر اذان مؤذن درست است وقتی که معروف باشد و شنونده او را بشناسد، اگرچه او را نمیبیند. و اینکه درست است ذکر عیب نمودن، مثل اینکه نابینا است یا کر است وقتی که مقصود معرفی او باشد. و این که درست است نسبت شخص به مادرش وقتی که به آن معروف باشد. والله سبحانه وتعالی أعلم وصلی الله علی سیدنا محمد وآله وصحبه وسلم.
۲۰۶- وَعَنْ اِبْنِ عُمَرَبإِنَّ بِلَالاً أَذَّنَ قَبْلَ الفَجْرِ، فَأَمَرَهُ النَّبِيُّص أَنْ يَرْجِعَ، فَيُنَادِيَ: «أَلَا إِنَّ العَبْدَ نَامَ». رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ وَضَعَّفَهُ.
از ابن عمرب روایت است که بلال پیش از وقت اذان میگفت و رسول اللهص به بلال امر فرمود که برگردد و بگوید: «آگاه باشید که بنده به خواب رفته است و اذان او قبل از وقت بوده است». ابوداود راوی حدیث گفت که این حدیث ضعیف است.
بنابراین: اولاً این حدیث ضعیف است و نمیتواند معارض حدیث صحیحین باشد و اگر وقتی به ثبوت برسد، حمل میشود بر وقتی که تنها بلال اذان میگفت و اذان اول مشروع نشده بود. بعد از آن ابن ام مکتوم مؤذن شد و بلال اذان اول را میگفت تا مردم بیدار شوند و سحری بخورند و کسانی که دوست دارند به عبادت و نماز شب بپردازند تا وقتی که ابن ام مکتوم اذان دوم را در اول وقت صبح بگوید و مردم از خوردن و آشامیدن دست بکشند.
۲۰۷- وَعَنْ أَبِي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «إِذَا سَمِعْتُمْ النِّدَاءَ، فَقُولُوا مِثْلَ مَا يَقُولُ المُؤَذِّنُ». مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.
در حدیث متفق علیه به روایت از ابی سعید خدری آمده است که گفت: رسول اللهص فرمود: «هرگاه اذان مؤذن شنیدید، مانند او بگویید». شنونده باید مثل کلمات مؤذن را بگوید، خواه بر طهارت باشد یا بر طهارت نباشد و جنب و یا حائض باشد. اما اگر در حال جماع باشد یا مشغول قضای حاجت باشد به زبان نگوید و بر دل بیاورد. و این که مانند مؤذن بگوید، یعنی اگر مؤذن گفت: الله أکبر، شنونده هم مثل او بگوید: الله أکبر، اگر مؤذن گفت: أشهد أن لا إله إلا الله شنونده هم بگوید: أشهد أن لا إله إلا الله. اگر مؤذن گفت: أشهد أن محمدا رسول الله، شنونده هم بگوید: أشهد أن محمدا رسول الله. اگر مؤذن گفت: حی علی الصلاة، شنونده هم بگوید: (چنان که علامه ابن حجر فرموده است) حی علی الصلاة و نیز بگوید: لا حول و لا قوة إلا بالله. و اگر شنید که مؤذن میگوید: حی علی الفلاح، شنونده بگوید: حی علی الفلاح و نیز بگوید: لا حول و لا قوة إلا بالله. اگر شنید که مؤذن در اذان صبح میگوید: الصلاة خیر من النوم، بگوید: صدقت و بررت. الصلاة خیر من النوم. ووقتی که مؤذن گفت: الله أکبر، شنونده بگوید: الله أکبر. و وقتی مؤذن گفت: لا إله إلا الله، شنونده هم بگوید: لا إله إلا الله.
و در اقامه نیز مانند گفتار اقامه گوینده بگوید و وقتی که گفت: قد قامت الصلاة. شنونده بگوید: «أقامها الله وأدامها مادامت السماوات والأرض وجعلني من صالحي أهلها»: خدا همیشه نماز را برپا بدارد و آن را بر دوام و پایدار بسازد تا وقتی که آسمانها و زمینها برقرارند و مرا از شایستگان اهل نماز به شمار آورد.
۲۰۸- وَلِلْبُخَارِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَس مِثله.
و بخاری/ از معاویهس مانند حدیث قبلی روایت نمود که شنوندهی اذان مانند کلمات مؤذن بگوید. القول کما یقول المؤذن: گفتار شنوندهی کلمات اذان، مانند کلمات مؤذن در اذان است.
۲۰۹- وَلِمُسْلِمٍ: عَنْ عُمَرَس فِي فَضْلِ القَوْلِ كَمَا يَقُولُ المُؤَذِّنُ كَلِمَةً كَلِمَةً، سِوَى الحَيْعَلَتَيْنِ، فَيَقُولُ: «لَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاَللَّهِ».
و مسلم/ از عمرس روایت نمود در خصوص فضیلت و ثواب کسی که اذان میشنود اینکه مانند مؤذن کلمه کلمه میگوید به جز پس از حی علی الصلاة و حی علی الفلاح که میگوید: «لا حول و لا قوة إلا بالله».
عمرس روایت نمود که رسول اللهص فرمود: «إذَا قَالَ السَّامِعُ مَعَ ذَلِك مِن قَلبِهِ دَخَلَ الجَنَّة»؛ «وقتی که شنوندهی اذان مانند مؤذن از دل و از روی اخلاص گفت، همین باعث داخل شدن او به بهشت میشود». و باید دانست که گفتن مانند گفتار مؤذن، مقتضی عمل به آن است که وقتی گفت: أشهد أن لا إله إلا الله و اقرار به یکتایی خدا نمود، فرمان خدا را گردن نهد و مطیع او شود. و وقتی که مثل مؤذن گفت: أشهد أن محمدا رسول الله و اعتراف به رسالت خاتم الانبیاء کرد، مطیع فرمان او شود. و وقتی که شنید: حی علی الصلاة: بشتابید برای نماز، اگر عذری ندارد برای نماز جماعت به سوی مسجد بشتابد. و موقع شنیدن: حی علی الصلاة و حی علی الفلاح: بشتابید به سوی نماز و بشتابید به سوی رستگاری. بگوید: لا حول و لا قوة إلا بالله: نه توانایی دور شدن از معصیت دارم و نه پایداری بر طاعت میتوانم، مگر به کمک و تأیید خدا. امیدوارم خدا مرا کمک نماید تا از عهدهی گزاردن نماز برآیم و خدا مرا تأیید بفرماید تا بر راه رستگاری پایدار بمانم. زیرا وظیفهی مؤمن است همیشه بر قدرت خدا اعتماد کند و همیشه از خدا مدد بخواهد. و قبلاً در شرح حدیث گفتیم که رأی علامه ابن حجر این است که هم حی علی الصلاة را بگوید و هم لا حول و لا قوة إلا بالله را بگوید تا میان خاص و عام جمع نموده باشد.
الحاصل: اسلام دین خداست و کلمات اذان همه برخاسته از زبان خاتم الانبیاء است. و هرگاه گویندهی اذان مؤمن خوش آواز مخلص باشد، اذان او تار و پود وجود هر شنوندهای را به سوی طاعت خدا تشویق مینماید. ببیند در ادیان دیگر برای اعلام وقت نماز نزد یهود بوق است و نزد نصاری جرس است و ناقوس. کدام یکی از آن دو قابل مقایسه با اذان است. خدای متعال مسلمانان را توفیق دهد تا در انواع علوم پیشرفته شوند و از دشمنانشان جلو بیفتند تا مشتی بدکار لادین و لامذهب نتوانند ثروتهای مسلمانان را به یغما ببرند و مسلمانان را ذلت دهند و آن خدایی که به قدرتش قدرت کمونیست را بر باد داد قادر است غرور سرمایهداری نصاری را نیز در هم شکند.
الحاصل: فهم اذان و اقامه و تکرار قول مؤذن و مقیم و عملی ساختن دعوت به سوی نماز و رستگاری از اسباب سعادت دو جهان است. و در فرمودهی رسول اللهص آمده که معنایش این است: اگر مردم اهمیت اذان و ثواب عظیم آن دو را میدانستند اذان و اقامه به قرعه انجام میشد تا چه کسی قرعه به نام او بیفتد و شرف اذان و اقامه گفتن را دریابد. والله سبحانه وتعالی أعلم وصلی الله علی سیدنا محمد وآله وصحبه وسلم.
۲۱۰- وَعَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِي الْعَاصِس أَنَّهُ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّه اِجْعَلْنِي إِمَامَ قَوْمِي. قَالَ: «أَنْتَ إِمَامُهُمْ، وَاقْتَدِ بِأَضْعَفِهِمْ، وَاتَّخِذْ مُؤَذِّنًا لَا يَأْخُذُ عَلَى أَذَانِهِ أَجْرًا». أَخْرَجَهُ الخَمْسَةُ، وَحَسَّنَهُ التِّرْمِذِيُّ، وَصَحَّحَهُ الحَاكِمُ.
امام احمد و ابوداود و ترمذی و نسایی و ابن ماجه/ از عثمان بن ابی العاص ثقفیس روایت کردهاند که او گفت: یا رسول اللهص، مرا امام و پیش نماز قوم و جماعتم قرار ده. رسول اللهص فرمود: «تو امامشان هستی و نظرت به سوی ضعیف قوم خودت باشد، وقتی که پشت سرت در نماز افراد ضعیف هستند، خواه ضعف بزرگسالی و خواه ضعف بیماری و خواه ضعف ناتوانی، در این صورت نماز را طولانی مساز و رعایت حال مأمومان را داشته باش. و مؤذنی برگزین که از اذان گفتن مزدی نخواهد». ترمذی گفت: حدیث حسن و حاکم گفت: حدیث صحیح.
عثمان بن ابی العاص از ثقیف طایف بود و در زمان رسول اللهص والی طایف بود. و در زمان ابوبکر صدیقس نیز والی طایف بود و چند سالی از خلافت فاروقس والی طایف بود. بعد از چند سال از خلافت فاروقس او را از ولایت طایف معزول نمود و او را والی عمان و بحرین نمود. او مردی با کفایت بود. و بعد از رحلت رسول اللهص که مردم طایف میخواستند از دین اسلام بیرون بروند، به آنان گفت: ای مردم، بعد از همهی مردم جزیره العرب مسلمان شدهاید، مبادا پیش از همه مرتد بشوید. مردم نصیحت او را شنیدند و بر اسلام خود پایدار ماندند. اوس به سال ۵۱ هجری در بصره درگذشت.
از این حدیث دانسته میشود که افرادی که در وجود خود صلاحیت و کفایت امامت میبینند، حق دارند طالب امامت باشند. یوسف÷ هم به پادشاه مصر گفت: ﴿ٱجۡعَلۡنِي عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ﴾ [يوسف: ۵۵] «مرا بر گنجینههای زمین بگمار». و در آیهای دیگر آمده است: ﴿وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا٧٤﴾ [الفرقان: ۷۴] «ما را پیشوایان پرهیزگاران بساز». و درستش هم همین است که افراد صالح و باکفایت درخواست مسوؤلیت و سررشته داری امور نمایند تا از این راه بتوانند خدماتی ارزنده را انجام دهند. والله سبحانه و تعالی أعلم.
در این حدیث رسول اللهص به عثمان بن ابی العاص فرمود: مؤذنی برگزین که بر اذان خود مزد نگیرد. از روزی که امامت و اذان برای نماز برپایهی حقوق قرار گرفته و سعی بر این است که شخصی که امامت و مؤذنی شغل اوست به کار گرفته شود، لذت و خیر امامت و اذان از دست رفته است. خدای متعال به ما مسلمانان توفیق فهم فرمایشات رسول اللهص عطا فرماید. آنچه ما به یاد داریم، مردم صالح امامت و مؤذنی را لله و برای خدا انجام میدادند و خیر و برکت و عزم مردم وجود داشت ولیکن این هم مثل دیگر کارها دستخوش تغییر شد. فلا حول و لا قوة إلا بالله.
اما حکم مزد گرفتن بر اذان: نزد شافعیها مزد گرفتن بر اذان با کراهت درست است و مثل این است که شخص مزد بر اذان نمیگیرد، بلکه مزد بر مواظبت در محلی مخصوص میگیرد که مقید شدن به آن محل باعث آن است. و نزد حنفیها مزد گرفتن بر اذان حرام است.
۲۱۱- وَعَن مَالِكِ بنِ الحُوَيْرِثِس قَالَ: قَالَ لَنَا النَّبِيُّص: «وَإِذَا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَلْيُؤَذِّنْ لَكُمْ أَحَدُكُمْ». الحَدِيثَ. أَخْرَجَهُ السَّبْعَةُ.
این حدیث که مصنف آن را مختصر نمود و فقط محل استدلال از آن را آورده تفصیل آن از این قرار است: چنانکه بخاری آورده است که مالک گفت: من و چند نفر از گروه خودم به خدمت پیغمبرص آمدیم و بیست شب نزد او ماندیم. رسول اللهص رحیم و رفیق، یعنی مهربان و مهماننواز بود، وقتی که دید ما قصد برگشتن به محل خود داریم و مشتاق اهل و جماعت خود شدهایم، فرمود: برگردید به سوی گروهتان و مسایل دینی که این جا به شما تعلیم شده است به آنان بیاموزید و نماز بخوانید و موقعی که وقت نماز فرض داخل شد، یکی از شما برایتان اذان بگوید و کسی که در میان شما بزرگتر است او امامتان بشود.
مصنف فقط این عبارت را آورده است که مالک گفت: پیغمبرص به ما فرمود: «وقتی که وقت نماز فرض داخل شد، یکی از شما برایتان اذان بگوید». این حدیث را احمد و بخاری و مسلم و ابوداود و ترمذی و نسایی و ابن ماجه روایت کردهاند. و از اینکه رسول اللهص امر فرمود که وقت نماز فرض یکی از شما اذان بگوید، بعضی این را دلیل فرض بودن نماز جماعت دانستهاند.
و از این حدیث دلیل گرفته شده که برای مؤذن فقط ایمان شرط است و شرط دیگری ندارد. برای اینکه فرمود: یکی از شما مؤمنان برایتان اذان بگوید.
مالک بن الحوریث لیثیس به خدمت رسول اللهص آمد و بیست روز خدمت پیغمبرص اقامت داشت و بعد در بصره ساکن شد و سال ۹۴ هجری در بصره درگذشت.
۲۱۲- وَعَنْ جَابِرٍس أَنَّ رَسُولَ اللَّهِص قَالَ لِبِلَالٍ: «إِذَا أَذَّنْتَ فَتَرَسَّلْ، وَإِذَا أَقَمْتَ فَاحْدُرْ، وَاجْعَلْ بَيْنَ أَذَانِكَ وَإِقَامَتِكَ مِقْدَارَ مَا يَفْرُغُ الآكِلُ مِنْ أَكْلِهِ». الحَدِيثَ. رَوَاهُ التِّرْمِذِيُّ وَضَعَّفَهُ.
و از جابرس روایت است ـ هرگاه گفته شد جابر و نام پدر او برده نشد، مقصود جابر بن عبدالله انصاری استب ـ که رسول اللهص به بلال فرمود: «هر موقع اذان گفتی به تأنی اذان بگو و شتاب نکن و هرگاه اقامهی نماز گفتی، شتاب مکن. و میان بانگ و اقامه مقداری از وقت قرار بده که کسی که میخواهد خوراک بخورد از خوراک خوردن فارغ شود». ترمذی این حدیث را روایت نمود و آن را ضعیف دانست. مصنف/ حدیث را مختصر کرد و فرمود: الحدیث، یعنی دنبالهی حدیث را بخوان:
دنبالهی حدیث، یعنی لفظ کامل حدیث که از این قرار است:
«إِذَا أَذَّنْتَ فَتَرَسَّلْ، وَإِذَا أَقَمْتَ فَاحْدُرْ، وَاجْعَلْ بَيْنَ أَذَانِكَ وَإِقَامَتِكَ مِقْدَارَ مَا يَفْرُغُ الآكِلُ مِنْ أَكْلِهِ، وَالشَّارِبُ مِنْ شُرْبِهِ، وَالمُعْتَصِرُ إِذَا دَخَلَ لِقَضَاءِ الحَاجَةِ، وَلَا تَقُومُوا حَتَّى تَرَوْنِي».
«وقتی که اذان گفتی به تأنی اذان بگو (یعنی اذان برای خبر دادن مردمی است که در بیرون از مسجد هستند، هرقدر بیشتر طول بکشد، بیشتر مهلت به مردم میدهد تا برای نماز حاضر شوند) و هرگاه اقامه برای نماز گفتی در آن بشتاب (برای اینکه اقامه برای مردم حاضر در مسجد است و مردم حاضر در مسجد میخواهند هرچه زودتر اقامهی نماز گفته شود و از نماز فارغ شوند و به کار و زندگی خود برسند) و میان اذان و اقامه مدتی قرار بده که کسی که خوراک میخورد از خوراک خوردن فارغ شود و کسی که میخواهد آب بیاشامد از آشامیدن فارغ شود. و کسی که به دستشویی نیاز دارد از رفتن به آن فارغ شود. و شما مردمی که در مسجد هستید تا نبینید که من آمدهام برای نماز برنخیزید، وقتی بلند شوید که ببینید من به مسجد آمده و حاضر برای نماز شدهام».
ترمذی فرمود که این حدیث ضعیف است، برای اینکه نیافتهایم آن را، مگر به روایت عبدالمنعم و اسناد او مجهول است. و شاهد و گواه برای این حدیث چنان که حاکم آن را از ابوهریره و ابوالشیخ از حدیث سلیمان و عبدالله بن احمد از حدیث ابی بن کعب روایت کردهاند، همه واهی و افتاده و غیرقابل اعتمادند. اما از حیث معنی صحیح است، برای این که احتمالاً باید میان اذان و اقامه فاصله باشد تا مردم پس از شنیدن اذان خود را برای آمدن به مسجد آماده نمایند و حد قطعی برای آن معین نشده است، اما سی دقیقه برای نماز صبح و بیست دقیقه برای سایر نمازها مناسب است.
۲۱۳- وَلَهُ: عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس أَنَّ النَّبِيَّص قَالَ: «لَا يُؤَذِّنُ إِلَّا مُتَوَضِّئٌ». وَضَعَّفَهُ أَيْضًا.
و ترمذی از ابی هریرهس روایت نموده که ابوهریره گفت که رسول اللهص فرمود: «نباید اذان بگوید، مگر کسی که دارای وضو باشد». و ترمذی این حدیث را ضعیف دانست. و گفت صحیحش آن است که از گفتار خود ابوهریره است که مؤذن در حال اذان باید بر طهارت وضو باشد. و بنا بر این حدیث، بعضی گفتهاند که مؤذن باید پاک از حدث اکبر و اصغر باشد. و بعضی گفتهاند باید از حدث اکبر پاک باشد. و نزد شافعیها مکروه است که کسی بیوضو اذان بگوید و کراهت اقامه در حال بیوضویی شدیدتر است.
و روایت ترمذی از زهری از ابوهریره ضعیف است، برای اینکه محمد بن شهاب زهری از ابوهریره نشنیده است. و روایت ترمذی از یونس از زهری موقوف بر ابوهریره صحیحتر است ولیکن موقوف آن به لفظ: لا یناد إلا متوضی: نباید اذان بگوید، مگر وضودار. و ابوالشیخ در کتاب اذان از ابن عباسب روایت نموده که رسول اللهص فرمود: «أَنَّ الأَذَان مُتَّصِلٌ بِالصَّلَاةِ فَلا یُؤذَن أَحَدُكم إِلَّا وهُوَ طَاهِرٌ»؛ «اذان به نماز پیوسته است و نباید اذان بگوید، مگر کسی که از حدث اکبر و حدث اصغر پاک باشد». حدث اکبر، مثل جنابت و حدث اصغر، مثل بیوضویی. و بعضی قیاس اذان بیوضو بر قراءت قرآن بدون وضو گرفتهاند، در حالی که جایی که نص وجود دارد، قیاس نمیآید.
الحاصل: شایسته این است که مؤذن با وضو باشد و مقیم با وضو بودنش از باب اولی است، برای این که نزدیکتر به نماز است. و موقوف بودن حدیث بر ابوهریره ضرری ندارد، زیرا این گونه مسایل در حکم مرفوع بودن است. والله سبحانه وتعالی أعلم وصلی الله علی سیدنا محمد وآله وصحبه وسلم.
۲۱۴- وَلَهُ: عَنْ زِيَادِ بْنِ الحَارِثِس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهص: «وَمَنْ أَذَّنَ فَهُوَ يُقِيمُ». وَضَعَّفَهُ أَيْضًا.
و ترمذی از زیاد بن الحارث صُدایی روایت نمود که زیاد بن الحارث گفت که رسول اللهص فرمود: «کسی که اذان گفته است، اقامهی نماز هم خود او بگوید». ترمذی گفت که در اسناد این حدیث زیاد بن انعم افریقی است که قطان و ابوحاتم و ابن حبان روایت او را ضعیف دانستهاند.
ترمذی فرمود که نزد اهل علم به همین حدیث عمل میشود که کسی که اذان گفت اقامه هم او بگوید.
و مؤید این حدیث است: حدیثی که به روایت عبدالله بن عمرب میباشد که زیاد بن الحارث اذان گفت و بلال میخواست اقامه بگوید و رسول اللهص فرمود: «مَهْلًا يَا بِلَالُ فَإِنَّمَا يُقِيمُ مَنْ أَذَّنَ»؛ «ای بلال صبر کن، اقامهی نماز را فقط کسی میگوید که اذان آن نماز را گفته است». و حدیث ابن عمر را روایت نمودهاند: طبرانی و عقیلی و ابوالشیخ. اگرچه ابوحاتم و ابن حبان همین حدیث را نیز ضعیف دانستهاند. و زیاد بن الحارثس روزی که به خدمت رسول اللهص آمد و با رسول اللهص بیعت نمود، در حضور رسول اللهص اذان گفت. و مؤید عمل به این حدیث، حدیث بعدی است.
۲۱۵- وَلِأَبِي دَاوُدَ: فِي حَدِيثِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَيْدٍ أَنَّهُ قَالَ: أَنَا رَأَيْتُهُ - يَعْنِي: الأَذَان - وَأَنَا كُنْتُ أُرِيدُهُ. قَالَ: «فَأَقِمْ أَنْتَ». وَفِيهِ ضَعْفٌ أَيْضًا.
و ابوداود از حدیث عبدالله بن زیدس روایت دارد که خواب اذان دیده بود و خواب خود را خدمت رسول اللهص عرض کرد و رسول اللهص به بلال امر فرمود تا اذان بگوید. عبدالله بن زید گفت خودم خواب اذان دیده بودم و خودم میخواستم اذان بگویم. رسول اللهص فرمود: «اقامهی نماز را خودت بگو». و معلوم است که عبدالله بن زید به دستور رسول اللهص کلمات اذان را به بلال میگفت و بلال آن کلمات را به آواز بلند میگفت. بنابراین اذان گوینده عبدالله بن زید بود که کلمات آن را آهسته به بلال میگفت و بلال آن را به آواز بلند میگفت. و بعضی این حدیث را دلیل بر آن دانستهاند که مقیم میتواند غیر مؤذن باشد. ابوداود که این حدیث را روایت نمود گفت که این حدیث ضعیف است. اما نه ابوداود و نه مصنف هیچ کدام سبب ضعف حدیث را بیان نفرمودهاند.
حافظ منذری گفت که بیهقی فرموده است در اسناد و متن حدیث اختلاف است و ابوبکر حازمی که در اسناد این مقال است. بنابراین، این حدیث صلاحیت استدلال به آن ندارد.
الحاصل: درست است که مقیم غیرمؤذن باشد و حدیث بعدی شمارهی ۱۸۹ این را تأیید مینماید.
۲۱۶- وَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهص: «المُؤَذِّنُ أَمْلَكُ بِالْأَذَانِ، وَالْإِمَامُ أَمْلَكُ بِالْإِقَامَةِ». رَوَاهُ اِبْنُ عَدِيٍّ وَضَعَّفَهُ.
۲۱۷- وَلِلْبَيْهَقِيِّ نَحْوُهُ عَنْ عَلِيٍّس مِنْ قَوْلِهِ.
امام حافظ مشهور ابو احمد عبدالله بن عدی جرجانی که به ابن القطار نیز شهرت دارد و صاحب کتاب «کامل» در جرح و تعدیل است و از اعلام میباشد این حدیث را به اسناد خود از ابوهریرهس روایت کرد که رسول اللهص فرمود: «اذان واگذار به مؤذن شده و او امین بر اذان است، برای اینکه اعلام وقت نماز به عهدهی اوست. و امام حق دستور اقامهی نماز را دارد، برای اینکه مؤذن به اشارهی امام، اقامهی نماز میگوید». این عدی پس از روایت این حدیث، اظهار داشت که این حدیث ضعیف است، برای این که این حدیث را در شرح حال شریک قاضی آورد و شریک در روایت این حدیث تنهاست و دیگری آن را روایت ننموده است. بیهقی فرمود: این حدیث محفوظ نیست، یعنی ائمهی حدیث آن را معتبر ندانستهاند. و ابوالشیخ آن را روایت نموده و در روایت او نیز ضعیف است.
الحاصل: مراقبت وقت و اذان هر نماز فرض در وقت آن گفتن واگذار به مؤذن شده و او امین در آن است. و اقامهی نماز به اشارهی امام گفته میشود. و معلوم است که بلال اذان میگفت، اما برای اقامهی نماز گفتن به منزل رسول اللهص میرفت و ایشان را به رسیدن وقت اقامهی نماز آگاه مینمود. و خبر دادن رسیدن موقع اقامهی نماز، دلیل اجازه خواستن از حضرت رسول اللهص در گفتن اقامه است. یعنی بلال مراقب بود و هر موقع میدید رسول اللهص به مسجد میآیند، شروع به گفتن اقامهی نماز مینمود.
امام مالک/ فرمود: حد معینی برای وقت به پا خواستن مردم برای نماز نشنیدهام و نظر من این است که به حسب طاقت و تحمل مردم فرق میکند. بیشتر علما گفتهاند: اگر امام با مردم در مسجد است، وقتی که مؤذن از اقامهی نماز فارغ شد مردم به سوی نماز میروند. و از انس روایت است که وقتی که اقامهگو میگفت: قد قامت الصلاه، انس برای نماز بلند میشد. و از ابوسعید بن المسیب/ روایت است که وقتی که اقامهگو گفت: الله اکبر، مردم برای نماز بلند میشوند و وقتی که گفت: حی علی الصلاه، صف راست میشود. و وقتی که گفت: لا إله إلا الله، امام تکبیره الاحرام نماز میگوید. و مثل این است که این نظر ابن المسیب است. و نزد شافعیها که بعد از اقامه هم، مانند بعد از اذان «اللهم رب هذه الدعوة التامة» را تا آخر میخوانند، امام بعد از آن نماز میبندد. و دلیلشان روایت بزار از ابوهریره است. و بیهقی که از علیس روایت نموده است: «المُؤَذِّنُ أَملَكُ بِالأَذَانِ والإِمَامُ أَملَكُ بِالإقَامَةِ» به عنوان این است که فرمودهی علیس است. ابن عدی مخرج حدیث ۲۱۶ به سال ۳۶۵ درگذشت. رحمه الله
۲۱۸- وَعَنْ أَنَسٍس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «لَا يُرَدُّ الدُّعَاءُ بَيْنَ الأَذَانِ وَالْإِقَامَةِ». رَوَاهُ النَّسَائِيُّ، وَصَحَّحَهُ اِبْنُ خُزَيْمَةَ.
رسول اللهص فرمود: «دعای میان اذان و اقامه برگشت ندارد». یعنی دعای میان اذان و اقامه مستجاب است. نسایی این حدیث را از انس روایت نمود و ابن خزیمه این حدیث را صحیح دانست.
۲۱۹- وَعَنْ جَابِرٍس أَنَّ رَسُولَ اللَّهِص قَالَ: «مَنْ قَالَ حِينَ يَسْمَعُ النِّدَاءَ: اَللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ، وَالصَّلَاةِ القَائِمَةِ، آتِ مُحَمَّدًا الوَسِيلَةَ وَالفَضِيلَةَ، وَابْعَثْهُ مَقَامًا مَحْمُودًا الَّذِي وَعَدْتَهُ، حَلَّتْ لَهُ شَفَاعَتِي يَوْمَ القِيَامَةِ». أَخْرَجَهُ الأَرْبَعَةُ.
رسول اللهص فرمود: «کسی که اذان را میشنود و پس از فراغت از اذان این دعا را نمود: خدایا، ای صاحب این دعوتی که کامل است ـ برای این که اذان دعوت به سوی نماز جماعت است و دعوتی کامل است. هم تکبیر خدای متعال در آن است و هم کلمهی شهادتین ضمن آن است و هم دعوت به سوی رستگاری است ـ و خدایا، ای صاحب این نمازی که در حال به پا شدن است. وسیله و فضیله که دو منزلت در بهشت است و اختصاص به سرور کاینات دارد به او عطا کن و او را به مقام شایستهای که به او وعده دادی برسان. رسول اللهص فرمود: کسی که این دعا نمود، شفاعتم در روز قیامت برای او روا میشود».
در حدیث صحیح است که رسول اللهص فرمود: «وسیله و فضیله دو منزلت در بهشت هستند که برای یکی از بندگان خداست و امیدوارم که آن بندهی مستحق وسیله و فضیله من باشم».
و در حدیث صحیح است که روز قیامت که مردم همه از اهوال قیامت به ستوه میآیند و پیش پیغمبران میروند تا کاری کنند که از آن اهوال نجات بیابند، همهی پیغمبران مردم را به سوی سرور کاینات میفرستند و میگویند تنها کسی که حل این مشکل در دست اوست، خاتم الانبیاء محمدص است. مردم همه نزد او میآیند و او میفرماید: «این کار من است». و از خدا میخواهد که اهوال قیامت را از مردم بزداید و مردم را به جایی که مستحق آن هستند برساند. خدا این دعای خاتمالانبیاء را به اجابت میرساند و حساب مردم شروع میشود تا هر کس به پاداش خود برسد. در آن روز همهی خلق ستایش خاتمالانبیاء را میگویند و همه به مدح و ثنای او میپردازند و امتیاز حضرت خاتمالانبیاء در آن روز بر همه آشکار میشود و این همان مقام محمود است که خدا نوید آن را به محمدص ارزانی داشت.
باید دانست دعایی که میان اذان و اقامه به اجابت میرسد، دعایی است که در آن گناه و قطع ارحام نباشد. بنابراین مراتبی که در اذان است به جا بیاورد: موقع گفتن: اشهد أن لا إله إلا الله، بگوید: رضیت بالله رباً و بالإسلام دینا و بمحمد نبیاً ورسولاً. و بعد از فراغت از اذان صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند. و این صلوات، همان صلواتی است که در تشهد اخیر نمازهای فرض گفته میشود: اللهم صل علی محمد و علی آل محمد، کما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم و بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم، في العالمین إنک حمید مجید. و آنگاه اللهم رب هذه الدعوة التامة تا آخر را بخواند.
و در حدیث نزد اصحاب سنن آمده است: «قُلْ مِثلَ مَا يَقُولُ الْمُؤَذِّنُ، فَإِذَا انتَهَیتَ فَسَلْ تُعْطَه»؛ «بگو مانند مؤذن و هنگامی که از اذان فارغ شدی دعا کن و از خدا بخواه که آنچه میخواهی به تو میدهد».
و ترمذی از ام سلمهل روایت نموده است که ام سلمه گفت: عَلَّمَنِي رَسُولُ اللَّهِص أَنْ أَقُولَ عِنْدَ أَذَانِ الْمَغْرِبِ: «اللَّهُمَّ هَذَا إِقْبَالُ لَيْلِكَ، وَإِدْبَارُ نَهَارِكَ، وَأَصْوَاتُ دُعَاتِكَ، فَاغْفِرْ لِي».
«خدایا این وقت، موقع رو آوردن شب و رفتن روز و شنیدن آواز دعوتکنندگان به سوی طاعتت میباشد، پس مرا بیامرز».
و حاکم از ابوامامه روایت نمود که رسول اللهص موقعی که اذان میشنید میفرمود: «اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ الْمُسْتَجَابَةِ الْمُسْتَجَابِ لَهَا دَعْوَةُ الْحَقِّ وَكَلِمَةُ التَقْوَى، تَوَفَّنِي عَلَیهَا وَأَحْيِينِي عَلَيْهَا وَاجْعَلْنِي مِنْ صَالِحِي أَهْلِهَا عَمَلًایَومَ القِیَامَة»؛ «خدایا، ای صاحب این دعوتی که مستجاب است و اجابت با آن است: دعوت حق و کلمهی تقوی. وفات مرا بر آن قرار ده و زنده شدنم پس از مرگ را بر آن قرار ده و مرا در عمل از شایستگان این دعا در روز قیامت به شمار آور». و رسول اللهص دعایی که میان اذان و اقامه گفته میشود بیان فرمود: «دُعَاءٌ بَینَ الأَذَانِ والإِقَامَة لا یُرَدُّ. قَالُوا: فَمَا نَقُولُ یَا رَسُول اللهص؟ قَالَ: «سَلُوا اللَّهَ الْعَفْوَ وَالْعَافِيَةَ فِي الدُنيَا وَالآخِرَةِ».
رسول اللهص فرمود: «دعای میان اذان و اقامه برگشت ندارد و پذیرفته میشود. گفتند: چه دعایی بنمایم ای رسول خداص؟ فرمود: از خدا بخواهید عفو و گذشت او را تا از سر تقصیرتان بگذرد و از خدا بخواهید عافیت دنیا و آخرت را». و عافیت دنیا و آخرت، شامل تندرستی و گشادهدستی و سلامت از ناملایمات و دوری از بدی عاقبت و رسیدن به آتش دوزخ است. و نیز شامل روسفیدی دنیا و آخرت است. والله سبحانه وتعالی أعلم وصلی الله علی سیدنا محمد وآله وصحبه وسلم.