بلوغ المرام من أدلة الأحکام - ترجمه فارسی

فهرست کتاب

فضایل وضو

فضایل وضو

در فضل وضو حدیث‌های صحیح بسیاری آمده است: از آن جمله روایت امام مالک از عبدالله صنابحیس قال: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِص قال: «إِذَا تَوَضَّأَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ فَتَمَضْمَضَ خَرَجَتِ الْخَطَايَا مِنْ فِيهِ، فَإِذَا اسْتَنْثَرَ خَرَجَتِ الْخَطَايَا مِنْ أَنْفِهِ، فَإِذَا غَسَلَ وَجْهَهُ خَرَجْتِ الْخَطَايَا مِنْ وَجْهِهِ حَتَّى تَخْرُجَ مِنْ تَحْتِ أَشْفَارِ عَيْنَيْهِ، فَإِذَا غَسَلَ يَدَيْهِ خَرَجَتِ الْخَطَايَا مِنْ يَدَيْهِ حَتَّى تَخْرُجَ مِنْ تَحْتِ أَظْفَارِ يَدَيْهِ، فَإِذَا مَسَحَ بِرَأْسِهِ خَرَجَتِ الْخَطَايَا مِنْ رَأْسِهِ حَتَّى تَخْرُجَ مِنْ أُذُنَيْهِ، فَإِذَا غَسَلَ رِجْلَيْهِ خَرَجَتِ الْخَطَايَا مِنْ رِجْلَيْهِ حَتَّى تَخْرُجَ مِنْ تَحْتِ أَظْفَارِ رِجْلَيْهِ، ثُمَّ كَانَ مَشْيُهُ إِلَى الْمَسْجِدِ وَصَلَاتُهُ نَافِلَةً لَهُ».

«وقتی که شخص مؤمن شروع به وضو گرفتن می‌نماید، آب که در دهن می‌گرداند با بیرون ریختن آب از دهان، همه‌ی گناهان از دهان او بیرون می‌ریزد و موقعی که آب به بینی بالا می‌برد، هنگام بیرون ریختن آب از بینی‌اش، همه‌ی گناهان از بینی او بیرون می‌ریزد، و موقعی که روی را می‌شوید، همه‌ی گناهان روی او بیرون می‌ریزد، حتی از زیر مژگان چشم او بیرون می‌آید، و وقتی که دو دست خود را می‌شوید، همه‌ی گناهان دو دست او بیرون می‌ریزد حتی از زیر ناخن‌های دو دستش بیرون می‌ریزد، و موقعی که دست تر به سر خود می‌کشد، همه‌ی گناهان از سر او بیرون می‌آید، حتی از دو گوش او بیرون می‌ریزد، و وقتی که دو پای خود را می‌شوید، گناهان از دو پای او بیرون می‌آید، حتی از زیر ناخن‌های دو پایش بیرون می‌ریزد، و به این ترتیب با کامل شدن وضویش همه‌ی گناهان اعضای او پاک شده و سپس پیاده رفتنش به مسجد و نماز او در مسجد همه مزید بر ثواب اوست».

و نزد بسیاری از علما وضو به این ترتیبی که هست از خصوصیت‌های این امت است.

و در شستن اضافی از اعضای وضو، بدین صورت که روی را که می‌شوید بالای گردن را نیز بشوید، و دو دست را که می‌شوید تا آخر بازو بشوید، و سر را همه‌ی آن مسح کند و دو گوش را ظاهر و باطن آن بعد از مسح سر دست تر بکشد، و پا را که می‌شوید تا آخر ساق بشوید، فضیلت‌های بسیار است. و در حدیث صحیح آمده: «تَبْلُغُ الْحِلْيَةُ مِنَ الْمُؤْمِنِ، حَيْثُ يَبْلُغُ الْوَضُوءُ»؛ «تا هرجا که آب وضو می‌رسد، زر و زیور بهشتی به آن جا می‌رسد».

و در فرموده‌ی رسول اللهص آمده است: «إِنَّكُمُ تُدعَونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ْغُرًّا ْمُحَجَّلینَ مِنْ فَمَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكُمْ أَنْ يُطِيلَ غُرَّتَهُ فَلْيَفْعَلْ» ‌«شما مسلمانان در روز قیامت خوانده می‌شوید، سفیدرویان و سفید دست و پایان، بدین صورت که رو و اعضای وضوی شما از روشنایی و نور می‌درخشد، بنابراین هر کدام از شما بتواند بر این نور و روشنایی اعضای خود بیفزاید به افزودن آن بکوشد».

و در عقوبت تساهل در وضو همین بس که: روزی رسول اللهص یکی از یاران را دید که به بسب شتابیدن در وضو پشت پای او آب وضو نرسیده است، فرمود: «وَيْلٌ لِلْأَعْقَابِ مِنَ النَّارِ»؛ «وای به حال پشت پاها که اگر آب وضو به آنها نرسید، آتش دوزخ به آنها می‌رسد». از این رو باید دقت شود که آب وضو به خوبی به همه‌ی اعضای وضو برسد، و یقین بداند که اگر تساهل نمود و آب وضو به یکی از اعضای وضو به خوبی نرسانید آتش دوزخ به آن می‌رسد.

و در مداومت بر وضو، بدین صورت که همین که بی‌وضو شد، وضو بگیرد تا همیشه با وضو باشد، در حدیث صحیح است که این را نمی‌تواند مگر مؤمن.

خواندن دو رکعت نماز سنت وضو بعد از هربار وضو گرفتن، باعث سبقت گرفتن در داخل شدن به بهشت است، چنان‌که در حدیث صحیح است که رسول اللهص به بلال فرمود: «صدای پای تو را در بهشت شنیدم، بر چه عملی مواظبت داری؟» بلال عرض کرد: همین که بی‌وضو شدم، وضو می‌گیرم و همین که وضو گرفتم دو رکعت نماز سنت وضو می‌خوانم.

و در حدیث صحیح است برای هر نماز فرض، وضوی تازه بگیرید. چنان‌که در روایت احمد ـ به اسناد حسن ـ‌ آمده است: «لَأَمَرْتُهُمْ عِنْدَ كُلِّ صَلَاةٍ بِوُضُوءٍ»؛ این مداومت بر وضو و طهارت، و این مواظبت بر دو رکعت سنت وضو بعد از هر وضو، و همیشه زبان را به یاد خدا و استغفار و صلوات بر رسول الله و آل و اصحاب او مشغول داشتن، وسیله‌ی مهمی برای ادامه‌ی طاعت و دوری از گناه است.

۳۶- وعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس عَنْ رَسُولِ اللَّهِص قَالَ: «لَوْلَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ مَعَ كُلِّ وُضُوءٍ»؛ أَخْرَجَهُ مَالِكٌ، وأَحْمَدُ، وَالنَّسَائِيُّ، وَصَحَّحَ اِبْنُ خُزَيْمَة وذَكره البخاری تَعلیقاً.

و از ابوهریرهس از رسول اللهص روایت است که فرمود: «اگر نه این بود که از واجب کردن مسواک بر هر وضو بر امتم دشوار می‌کردم، واجب می‌نمودم بر امتم مسواک زدن به هنگام هر وضو»، ولیکن نظر به این‌که امر وجوب بر امتم دشوار می‌شود، واجب نمی‌نمایم. اما سنت بودن مسواک به هنگام هر وضو از حضرت رسول اللهص وارد است هم به دستور دادن و هم به عمل.

در خصوص مسواک یکصد حدیث وارد شده و باعث تأسف است که باز هم در مسواک زدن کوتاهی می‌شود.

در حدیث طبرانی آمده که مردی عرض کرد:‌ اگر کسی دندان‌هایش را از دست داده باشد، باز هم مسواک می‌خواهد؟ رسول اللهص فرمود: بله، مسواک می‌خواهد. آن مرد گفت: چگونه؟ رسول اللهص فرمود: ‌انگشت را به دهن می‌برد و دهان را پاک می‌سازد، و بدین صورت وقتی که دندان نباشد باز هم مسواک مستحب است. رواه الطبرانی في الاوسط و فیه ضعف.

مسواک همیشه مستحب است و در هشت وقت مؤکد می‌شود.

هنگام تغییر کردن بوی دهان. مؤمن باید همیشه زبانش به یاد خدا آراسته باشد. باید همیشه دهنش خوشبو باشد. و موقعی که قرآن می‌خواند و یا به یاد خدا مشغول است، فرشته دهان به دهان او می‌نهد و از بوی بد دهان او متأذی می‌شود. و هنگام برخاستن از خواب. و موقع وضو گرفتن. و موقع قراءت قرآن. و هنگام به نماز ایستادن. و موقع طواف و سجود تلاوت یا شکر. و موقع داخل شدن به خانه.

و در احادیث آمده که مسواک زدن از سنن مرسلین است، و از خصلت‌هایی است که فطرت سلیم بر‌ آن است.

و در حدیث به روایت احمد و ابن خزیمه و حاکم و دارقطنی آمده است که نمازی که قبل از آن مسواک زده باشند از هفتاد نماز بدون مسواک بهتر است.

و در حدیث بخاری و مسلم آمده است: قال رسول اللهص: «لَوْلَا أَنْ أَشُقَّ عَلَى أُمَّتِي لَأَمَرْتُهُمْ بِالسِّوَاكِ عِندَ كُلِّ صَلَاةٍ»؛ «اگرنه این بود که واجب ساختن مسواک به هنگام هر نماز بر امتم دشوار می‌شد، بر امتم واجب می‌کردم،‌ مسواک زدن به هنگام هر نماز». اما دشوار بودنش باعث شد که آن را واجب نسازم و بر سنت بودن آن اکتفا نمایم.

و فقها برای مسواک فواید بسیاری یاد نموده‌اند: از قبیل پاکی و خوشبویی دهن، و خشنودی پروردگار و آسان شدن بیرون آمدن روح در وقت احتضار.

و لفظ سواک برای مصدر به معنی مسواک زدن می‌آید و نیز به معنی آلت و وسیله‌ی مسواک زدن و مذکر و مؤنث می‌آید. و جمع آن سُوُک است، مانند کتاب و کتب.

و نزد بسیاری ازعلما مسواک همیشه مستحب است، و نزد شافعی‌ها برای روزه‌دار بعد از اذان ظهر مکروه است تا آن بوی دهان که مختص روزه‌داران است از بین نرود.

و مناسب‌ترین اوقات آن قبل از خواب است تا ذرات طعام لابه‌لای دندان نماند و آن را فاسد نکند.

۳۷- وَعَنْ حُمْرَانَس: «أَنَّ عُثْمَانَس دَعَا بِماءٍ، فَغَسَلَ كَفَّيْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ تَمَضْمَضَ، وَاسْتَنْشَقَ، وَاسْتَنْثَرَ، ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ غَسَلَ يَدَهُ اَلْيُمْنَى إِلَى الْمِرْفَقِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ الْيُسْرَى مِثْلَ ذَلِكَ، ثُمَّ مَسَحَ بِرَأْسِهِ، ثُمَّ غَسَلَ رِجْلَهُ الْيُمْنَى إِلَى الْكَعْبَيْنِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ الْيُسْرَى مِثْلَ ذَلِكَ، ثُمَّ قَالَ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِص تَوَضَّأَ نَحْوَ وُضُوئِي هَذَا» مُتَّفَقٌ عَلَيْه.

رسول اللهص، آل بیت و صحابه‌ی خود را طوری تعلیم فرمود که هر کدام نشان دهنده‌ی تعلیم ایشانند، چنان‌که حُمران که آزاد شده‌ی خلیفه‌ی سوم، عثمانس است روایت می‌نماید که:

عثمانس دستور داد آب بیاورند. وقتی که آب آوردند، اول دو کف دست خود را سه بار شست، آن‌گاه سه بار آب را به دهن گردانید، سپس سه بار آب را به بینی بالا برد و از آن فرو ریخت، آن‌گاه روی خود را به دو دست سه بار شست، آن‌گاه دست راست خود را تا آرنج سه بار شست، آن‌گاه دست چپ خود را مانند دست راست خود تا آرنج سه بار شست، آن‌گاه مسح سر نمود و دست تَر را به همه‌ی سر کشید سه بار، آن‌گاه پای راست خود را تا دو قوزک سه بار شست، آن‌گاه پای چپ خود را مانند پای راستش سه بار تا دو قوزک شست، آن‌گاه گفت: دیدم رسول اللهص را که مانند وضوی من وضو گرفت». یعنی این وضویی که من گرفتم از برکت تعلیم رسول اللهص و همانند وضوی ایشان است. و تمام حدیث به این جمله است: «مَنْ تَوَضَّأَ نَحوَ وُضُوئِي هَذَا، ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ لَا يُحَدِّثُ فِيهِمَا نَفْسَهُ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ». «کسی که وضو بگیرد مانند این وضو که من گرفتم و پس از آن دو رکعت نماز بخواند و در آن دو رکعت حدیث نفس و صحبت دنیا در دل نیاورد گناهان گذشته‌اش آمرزیده شود».

کلمات: تمضمض: آب در دهن گردانید. استنشق: آب به بینی بالا برد. استنثر: آب از بینی بیرون ریخت. إلی المرفق‌: تا مرفق (مرفق به معنی آرنج)، در ین‌جا إلی المرفق: به معنی همراه با آرنج است که آرنج هم شسته شود.

امام شافعی/ فرمود: «لا اعلم خلافا في إيجاب دخول المرفقين في الوضوء»:‌ «میان علما اختلافی ندیده‌ام در این‌که شستن دو آرنج در وضو واجب است».

و طبرانی در چگونگی وضوی عثمانس آورده است: «إنه غسل يديه إلی المرفقين حتی مسح أطراف العضدين»: «دو دست و دو آرنج خود را شست تا این‌که اطراف دو بازو را نیز شست». اسناد آن حَسَن است.

و طبرانی و بزار در چگونگی وضو از حدیث وائل بن حجرس آورده‌اند: «وَ غَسَلَ ذِراعَيهِ حتی جَاوَزَ المَرافِق»: «و دو دست خود را شست تا این‌که از دو آرنج گذشت و به دو بازو رسید».

و طحاوی و طبرانی از حدیث ثعلبه بن عبادس آورده‌اند که: «ثم غسل ذراعيه حتی سَالَ المَاء عَلی مِرفَقَيهِ»: «پس از آن دو دست خود را شست تا جایی که آب بر دو آرنج او روان شد».

که از مجموع این احادیث، ثبوت واجب بودن شستن دو آرنج به دست می‌آید. این حدیث، نظر به این‌که ثم آورد که هر عضوی را بعد از دیگری قرار داد، ترتیب را معین نمود، و نزد حنفی‌ها ترتیب واجب نیست.

التفصیل: بسم الله الرحمن الرحیم در اول وضو و در اول هر کار شایسته مستحب است. مضمضه و استنشاق در وضو و غسل در هر دو سنت هستند،‌ و نزد حنفی‌ها در وضو سنت است و در غسل جنابت مضمضه و استنشاق فرض است. مسواک زدن به دهان در آغاز هر وضو سنت است. و یکصد حدیث در این‌باره آمده که می‌رساند کسی که این سنت را ترک گوید خود را از اجری عظیم محروم ساخته است. و سه بار مضمضه و استنشاق سنت است. و شستن صورت سه بار و مسح سر یک بار و یا سه بار هر دو ثابت است. و شستن دو دست با دو آرنج سه بار و شستن پا همراه با دو کعب سه بار، مستحب است و دو رکعت سنت وضو نیز مستحب است.

و در حدیث: شستن هر عضوی یک بار و یا دو بار نیز آمده که می‌رساند یک بار شستن هر کدام فرض است. و اضافه بر یک بار سنت است.

مسح سر نزد شافعی‌ها هر مقدار از سر مسح شود کافی است، و اگر مسح بر موی سر نماید شرط است که موی آن کوتاه باشد که اگر کشیده شود از حد سر بیرون نرود، و نزد حنفی‌ها مسح ربع سر لازم است و نزد مالکی‌ها مسح همه‌ی سر واجب است.

آن کسی که می‌خواهد وضویی بگیرد که همه‌ی علما بگویند وضوی او صحیح است، به این ترتیب است: بسم الله در آغاز وضو می‌گوید، دو کف دست را می‌شوید، آب به دهن می‌گرداند و بیرون می‌ریزد، آب به بینی بالا می‌برد و بیرون می‌ریزد، و روی را از رستنگاه موی سر تا چانه می‌شوید، و دو دست را با دو آ‌رنج می‌شوید، و مسح همه‌ی سر می‌نماید و دو پا را با دو کعب می‌شوید، و در آغاز وضو نیت وضو که قصد از آن خالص نمودن عبادت برای خدا است به جا می‌آورد، و ترتیب میان اعضای وضو را رعایت می‌نماید، و موقع شستن هر عضوی از اعضای وضو دست به آن می‌کشد که آب ریختن بر عضو و دست کشیدن بر آن همراه باشد و بعد از تکمیل وضو می‌گوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ الله، اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ، وَاجْعَلْنِي مِنَ المُتَطَهِّرِينَ وَاجعَلنِي مِن عِبَادِكَ الصَّالِحِين»؛ وضوی چنین شخصی نزد همه‌ی علما صحیح است.

شرح حال حمرانس: نام او حمران و نام پدرش اَبان است، در بعضی از جهادهای خالد بن الولیدس برده‌ی خالد شده بود. خالد او را برای عثمان س فرستاد و عثمان او را آزاد کرد. حمران از یاران پیغمبرص می‌باشد.

۳۸- وَعَنْ عَلِيٍّس فِي صِفَةِ وُضُوءِ النَّبِيِّص قَالَ: ـ وَمَسَحَ بِرَأْسِهِ وَاحِدَةً. ـ أَخْرَجَهُ: أَبُو دَاوُد والنسائي والترمذي باسناد صحيح، بل قال الترمذي انه أصح شيء في الباب.

و از علی‌بن ابی‌طالبس در بیان چگونگی وضوی رسول اللهص روایت است که علی فرمود: ‌رسول اللهص مسح سر را یک بار می‌نمود.

این حدیث جزیی از حدیث طولانی است که وضوی رسول اللهص را از اول تا آخر بیان می‌کند،‌ و نظر به این‌که در باقی مسایل، مانند روایت عثمانس می‌باشد، مؤلف فقط محل استدلال که یک بار مسح سر کردن باشد یاد نمود، و مسح سر به روایت عثمان چنان‌که ابوداود روایت نمود، مسح سر را سه بار یاد نموده و امام حافظ و ابن خزیمه آن را صحیح دانسته‌اند.

این حدیث را ابوداود و نسایی و ترمذی روایت نمودند، و ترمذی گفت: در خصوص مسح سر، یک بار مسح نمودن صحیح‌ترین چیزی است که در باب مسح سر آمده است.

ابوداود این حدیث را از شش طریق روایت نمود. و در بعضی از طرق حدیث ذکری از مضمضه و استنشاق نیامده است. و در بعضی از طریق حدیث در خصوص مسح سر آمده است: «وَ مَسَحَ عَلَی رَأسِهِ حَتّی لَم يَقطُر»: «و دست تر به سر کشید، تا جایی که هیچ قطره‌ای آب از آن نچکید». و نظر به این‌که سه بار مسح سر نمودن در حدیث صحیح ثابت است، می‌رساند که یک بار و یا دوبار و یا سه بار مسح سر نمودن، هر کدام جایز است و وارد است. والله سبحانه و تعالی اعلم.

شرح حال: امیرالمؤمنین ابوالحسنین ابن عم المصطفی و زوج البتول الزهراء علی بن ابی‌طالبس، رابع الخلفاء. رسول اللهص روزی به منزل ایشان آمد و از فاطمة الزهرا پرسید: علی کجاست؟ زهرا گفت: میان من و او سخنی پیش آمده و او به مسجد رفته است. رسول اللهص به مسجد آمد و دید در مسجد خوابیده و گرد و خاک بر روی مبارک اوست، فرمود: «قم أبا تراب»،‌ از آن روز بهترین کنیه نزد ایشان ابوتراب است.

علیس اولین جوان از خاندان پیغمبرص بود که مسلمان شد، و بعد از هجرت رسول اللهص از مکه به مدینه در تمام مشاهد با رسول اللهص همراه بود. سن ایشان موقع مسلمان شدن‌شان مورد اختلاف است. از هفت سالگی تا شانزده سالگی گفته‌اند. فقط در غزوه‌ی تبوک رسول اللهص ایشان را در مدینه به جای خود قرار داد و موقعی که ایشان از دوری رسول اللهص اظهار نگرانی نمود، رسول اللهص فرمود: «ألَا تَرْضى أنْ تكونَ مِنَي بمنزلَةِ هارونَ مِن موسى؟» «آیا خشنود نمی‌شوی که منزلتت نزد من، مانند منزلت هارون نزد موسی باشد؟» موسی موقع رفتن به کوه طور هارون را به جای خود در میان بنی‌اسرائیل گمارد. ایشان از سیدة نساء العالمین فاطمه الزهراء دو پسر به نام حسن و حسین و دو دختر به نام زینب و ام کلثوم دارد. و ذریه‌ی رسول اللهص منحصر در اولاد فاطمة الزهراء‌ می‌باشد، شهادت ایشان در نماز صبح روز جمعه هفدهم رمضان المبارک به سال چهلم هجری بود، و خلافت ایشان در روز شهادت عثمانس روز جمعه هجدهم ذیحجه سال سی و پنجم هجری بود، و مدت خلافت‌شان چهارسال و هفت ماه و چند روز بود. ضارب ایشان عبدالرحمان بن ملجم نگون‌بخت شقی بود.

۳۹- وَعَنْ عَبْدِ َللَّهِ بْنِ يَزِيدَ بْنِ عَاصِمٍب فِي صِفَةِ الْوُضُوءِ قَالَ: وَمَسَحَ رسُول اللهص بِرَأْسِهِ، فَأَقْبَلَ بِيَدَيْهِ وَأَدْبَرَ». مُتَّفَقٌ عَلَيْه.

۴۰- وَفِي لَفْظٍ لهُمَا: «بَدَأَ بِمُقَدَّمِ رَأْسِهِ، حَتَّى ذَهَبَ بِهِمَا إِلَى قَفَاهُ، ثُمَّ رَدَّهُمَا إِلَى الْمَكَانِ الَّذِي بَدَأَ مِنْهُ».

بخاری و مسلمس از عبدالله بن زید بن عاصمب روایت نموده‌اند که: او در بیان چگونگی وضوی رسول اللهص در خصوص مسح سر، چنین گفت: رسول اللهص مسح سر نمود و در مسح سر برای این‌که رطوبت مسح به همه‌ی سر برسد، دست خود را از جلو سر به پشت سر برد.

و در لفظی دیگر از بخاری و مسلم آمده است که: عبدالله بن زید گفت: رسول اللهص دو دست خود را از جلو سر به پشت سر برد و از پشت سر به جلو آورد، به همان محلی از سر که ابتدا از آن‌جا شروع کرده بود.

بدین صورت که دو انگشت شصت را بر دو بناگوش نهد و باقی انگشتان دو دست را با هم از جلو به عقب ببرد و از عقب به جلو آورد، و در این حال مسح به همه‌ی سر می‌رسد.

و در حدیثی که ابوداود از مِقدام روایت نموده، مقدام گفت: «موقعی که رسول اللهص در وضو به مسح سر رسید، دو کف دستش را بر جلو سر نهاد و آن دو را تا پشت سر کشید، و از پشت سر برگردانید تا محلی که از آن‌جا آغاز نموده بود. و چنان‌که گفتیم، دلالت می‌دهد که مقصود مسح همه‌ی سر است و به هر نوع می‌تواند این مسح را انجام دهد.

شرح حال: عبدالله بن زید بن عاصم، انصاری است و از مازن بنی النجار است. اولین مشاهد او، غزوه‌ی احد است و او کسی است که با وحشی در کشتن مسیلمه کذاب شرکت نمود و شر مسیلمه را از سر خلق کوتاه نمود. عبدالله بن زید بن عاصمس ـ یوم الحره ـ‌ به سال ۶۳ هجری در مدینه‌ی منوره به شهادت رسید.

۴۱- وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍوب ـ فِي صِفَةِ الْوُضُوءِـ قَالَ: «ثُمَّ مَسَحَص بِرَأْسِهِ، وَأَدْخَلَ إِصْبَعَيْهِ السَّبَّاحَتَيْنِ فِي أُذُنَيْهِ، وَمَسَحَ بِإِبْهَامَيْهِ ظَاهِرَ أُذُنَيْهِ. أَخْرَجَهُ أَبُو دَاوُدَ، وَالنَّسَائِيُّ، وَصَحَّحَهُ اِبْنُ خُزَيْمَة.

و از عبدالله بن عمروب در چگونگی وضوی رسول اللهص، در خصوص مسح دو گوش بعد از مسح سر، روایت است که گفت: رسول اللهص پس از آن‌که مسح سر نمود، مسح دو گوش کرد و دو انگشت شاهد را در دو گوش نمود تا مسح باطن دو گوش نماید و دو انگشت شصت را بیرون دو گوش قرار داد تا ظاهر دو گوش را با آن دو مسح نماید.

و مسح دو گوش و دست تر کشیدن به ظاهر و باطن دو گوش در چند حدیث آمده است:

از حدیق مِقدام بن معدیکرب به تخریج ابوداود و طحاوی به اسناد حسن، و از حدیث الربیع به تخریج ابوداود. و از حدیث انس به تخریج دارقطنی و حاکم. و از حدیث عبدالله بن زید، که در آن آمده است: «أَنَّهُص مَسَحَ أُذُنَيهِ بِمَاءٍ غَيرَ المَاء الَّذِي مَسَحَ بِه رَأسَه. وقال البيهقي فيه: هذا إسناد صحيح».

رسول الله ص مسح دو گوش نمود و دست تر به دو گوش کشید به آبی که غیر از آن آبی بود که در مسح سر به کار برده بود. و بیهقی گفت که اسناد این حدیث صحیح است. و این حدیث دلیل شافعی‌ها است که آب مسح گوش غیر از آ‌ب مسح سر است.

ابن دقیق العید گفته‌ی بیهقی را تعقیب نموده که در روایت ترمذی و ابن حبان آمده: «وَ مَسَحَ رَأسَهُ بِمَاءٍ غَير فَضل يَدَيه»؛ «و سر را به آبی مسح نمود که از اضافی آب دست شستن نبود». و در این روایت صحبت از مسح گوش نیامده، اما تأیید بیهقی ظاهراً بر روایت غیر ترمذی و ابن حبان است. والله اعلم.

و نیامدن ذکر مسح گوش در حدیث عبدالله بن زید و عثمان و عبدالله بن عمرو که وضوی رسول اللهص را توصیف می‌نماید، و آمدن آن در غیر آن روایات، دلیل سنت بودن مسح دو گوش و فرض نبودن آن است.

شرح حال: عبدالله بن عمرو بن العاص بن وائل السهمی و القرشی، نسب او با رسول اللهص در کعب بن لؤی به هم می‌رسد.

عبدالله بن عمروب پیش از پدرش مسلمان شد. و تفاوت سن عبدالله با پدرش ده سال یا سیزده‌سال نوشته‌اند. عبدالله بن عمرو از یاران پیغمبرص و دانشمندی عبادتکار و از حفاظ حدیث پیغمبرص است. وفات او به سال ۶۳ هجری اتفاق افتاد، اما در این‌که مدفن او مکه یا طایف یا مصر است، اختلاف‌نظر است.

۴۲- وَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «إِذَا اِسْتَيْقَظَ أَحَدُكُمْ مِنْ نَومِهِ فَلْيَسْتَنْثِرْ ثَلَاثًا، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ يَبِيتُ عَلَى خَيْشُومِهِ». مُتَّفَقٌ عَلَيْه.

و از ابوهریرهس روایت است که گفت: رسول اللهص فرمود: «هر موقع یکی از شما از خواب بیدار شد، سه بار آب را به بینی بالا ببرد و از آن بیرون ریزد، برای این‌که شیطان بر بُن بینی او شب را به سر می‌آورد».

در این حدیث امر است به استنثار و آب به بینی بالا بردن و از آب بیرون ریختن. بعضی از علما به موجب این حدیث استنثار را بعد از بیدار شدن از خواب شبانه واجب دانسته‌اند، اما جمهور علما برآنند که بعد از بیدار شدن بردن آب به بینی و بیرون ریختن آب از آن سنت است و واجب نیست، برای این‌که چنان‌که از حدیث رفاعهس دانسته می‌شود، رسول اللهص به اعرابی امر فرمود:‌ «تَوَضَأ كَمَا أَمَرَكَ الله»؛ «وضو بگیر آن چنان‌که خدا به تو امر فرمود». و چگونگی به جا آوردن فرمان خدا در وضو را این‌چنین برای او بیان فرمود:‌ «إِنَّهَا لَا تَتِمُّ صَلَاةُ أَحَدٍ حَتَّى يُسْبِغَ الْوُضُوءَ كَمَا أَمَرَهُ اللهُ، فَيَغْسِلُ وَجْهَهُ وَيَدَيْهِ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ وَيَمْسَحُ رَأْسَهُ، وَرِجْلَيْهِ إِلَى الْكَعْبَيْنِ».

«کامل نمی‌شود وضوی کسی تا این‌که وضو را آن‌چنان که خدا به او فرمود به انجام رساند: روی خود را بشوید، دو دست خود را با دو آرنج بشوید، مسح سر نماید و دو پای خود را با دو کعب بشوید». در این حدیث یادی از مضمضه و استنشاق و استنثار نیامده است. و کعب: قوزک است. نزد جمهور علما، هر پایی دو قوزک دارد و نزد حنفی‌ها هر پایی یک قوزک دارد و آن بر پشت پا قرار دارد.

و این‌که در این حدیث صحیح آمده که شیطان بر خیشوم آدمی شب را به صبح می‌رساند، مقصود از آن یا همین مفهوم ظاهری است که رسول اللهص حقیقت واقع آن را می‌دانسته است، و یا این‌که مقصود معنی مجازی است که بینی باید پاک باشد تا از بوی بد که مایه‌ی ماندن شیطان بر آن است پرهیز شود، و صحیح آن همان است که حقیقت واقع است که رسول اللهص به نور نبوت آن را می‌داند و غیر او آن را نمی‌داند.

در بین حواس آدمی: چشم به وسیله‌ی دو پلک بسته می‌شود، زبان به وسیله‌ی دو لب بسته می‌شود، اما گوش و بینی همیشه باز است و بسته نمی‌شوند، و در حدیث آمده که شیطان در بسته را نمی‌گشاید، و بینی وسیله‌ی بوییدن است که هر بویی به وسیله‌ی بینی به دل می‌رسد و دل از آن آگاه می‌شود و پاکیزه نگه داشتن آن از اسباب تندرستی است. و الله سبحانه و تعالی اعلم.

۴۳- وَعَنْهُ: «إِذَا اِسْتَيْقَظَ أَحَدُكُمْ مِنْ نَوْمِهِ فَلَا يَغْمِسُ يَدَهُ فِي الْإِنَاءِ حَتَّى يَغْسِلَهَا ثَلَاثًا فَإِنَّهُ لَا يَدْرِي أَيْنَ بَاتَتْ يَدَهُ». مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ. وَهَذَا لَفْظُ مُسْلِم.

و بخاری و مسلم از ابوهریرهس روایت نموده‌اند که رسول اللهص فرمود: «هرگاه یکی از شما بیدار شد از خوابش، دست را به ظرف آب فرو نبرد تا این‌که اول دست خود را بشوید، برای این‌که نمی‌داند موقعی که به خواب بوده، دست او کجا مانده است». حدیث متفق علیه است که بخاری و مسلم هر دو از ابوهریره روایت دارند. و معنی هر دو روایت یکی است و مؤلف لفظ روایت مسلم را آورد، و این دلیل بر امانت علمی علمای حدیث است که اگر حدیث متفق علیه باشد و هر دو از یک صحابی روایت داشته باشند باز هم اگر لفظ یکی از دو روایت را گرفتند باز هم آن را بیان می‌نمایند.

موجب حدیث: وقتی که شخص از خواب بیدار می‌شود قبل از شستن دستش آن را به ظرف آب داخل نکند، برای این‌که احتمال نجاست دستش وجود دارد. و اگر دستش پلید شده باشد، داخل کردن آن در ظرف مایه‌ی پلیدی آب آن می‌شود، وقتی که احتمال نجاست کف دست باشد شستن آن قبل از فرو بردن آن در ظرف آب واجب است.

امامان شافعی و مالک/ امر به شستن کف دست را پیش از داخل کردن آن در ظرف امر نَدْب دانسته‌اند. هرگاه جای آب، مثل حوض و برکه و آب بسیار باشد،‌ داخل کردن کف دست در آن پیش از شستن آن ممنوع نیست، برای این که بسیار به آن پلید نمی‌شود. و اگر آب گرفتن از ظرف آب به پیمانه باشد، باز هم گرفتن آب از ظرف آب مکروه نیست، و اگر دستکش به دست داشته و دستکش را بیرون آورد، داخل کردن کف دست به ظرف آب مکروه نیست.

و آیا اگر به روز به خواب برود همین حکم را دارد و یا این که اختصاص به شب دارد، ظاهراً کلمه‌ی باتت دلالت بر شب ماندن آن دارد. والله اعلم.

۴۴- وَعَنْ لَقِيطِ بْنُ صَبْرَةَس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «أَسْبِغْ الْوُضُوءَ، وَخَلِّلْ بَيْنَ الْأَصَابِعِ، وَبَالِغْ فِي الِاسْتِنْشَاقِ، إِلَّا أَنْ تَكُونَ صَائِمًا».

۴۵- وَلِأَبِي دَاوُدَ فِي رِوَايَةٍ: «إِذَا تَوَضَّأْتَ فَمَضْمِضْ». وأَخرَجَهُ: أَحمَد والشَافِعِي وابن الجَارُود وابن حبان والحاكم والبيهقي، وصححه الترمذي والبغوي وابن القطان.

أسبع الوضوء: أبلغه مواضعه. اسباغ الوضوء: رسانیدن آب به درستی به هریک از اعضای وضو.

و از لقیط بن صبرهس روایت است که گفت: رسول اللهص فرمود: «وضو را کامل نما تا جایی که آب به هر یک از اعضای وضو به درستی برسد، و میان انگشتان دست و پا خلال نما، یعنی دقت نما که آب به میان انگشتان دست و پا برسد، و در آب به بینی بالا بردن مبالغه کن، یعنی کوشش نما که آب به همه جای بینی برسد، مگر در صورتی که روزه‌دار باشی که در این حالت مبالغه نکن، مبادا که آب از حلق پایین رود و روزه را باطل نماید». و در روایت دیگر نزد ابوداود: «هرگاه وضو گرفتی آب در دهن بگردان».

حدیث دلالت دارد بر وجوب اسباغ و کامل نمودن وضو، و دلالت دارد بر سنت بودن توجه بیشتر به میان انگشتان دست و پا، و دلالت دارد بر مبالغه در استنشاق، مگر برای روزه‌درا.

در خلال کردن انگشتان دست: ‌کف دست راست بر پشت کف دست چپ می‌نهد و انگشتان دست راست در میان انگشتان دست چپ فرو می‌نماید تا آب میان انگشتان برسد، و کف دست چپ بر پشت کف دست راست می‌نهد و انگشتان دست چپ در میان انگشتان دست راست فرو می‌نماید.

و در خلال کردن انگشتان پا: انگشت کوچک دست چپ را از زیر پا میان انگشتان پا می‌برد تا آب به میان آنها برسد. از انگشت کوچک پای راست شروع می‌نماید و به انگشت کوچک پای چپ به آخر می‌رساند.

شرح حال: لقیط بن عامر بن صبرهس صحابی مشهور است. کنیه‌ی او ابورزین است. او در شمار اصحابی است که در طایف بوده‌اند، لقیط: به فتح لام و کسر قاف و سکون یاء و طاء،‌ و صبره: به فتح صاد و کسر باء و فتح راء.

۴۶- وَعَنْ عُثْمَانَس أَنَّ النَّبِيَّص كَانَ يُخَلِّلُ لِحْيَتَهُ فِي الْوُضُوءِ». أَخْرَجَهُ التِّرْمِذِيُّ، وَصَحَّحَهُ اِبْنُ خُزَيْمَةَ.

و حاکم و دارقطنی و ابن حبان از روایت عامر بن شقیق از ابی وایلس روایت کرده‌اند، و حاکم برای این حدیث شواهدی از انس و عایشه و علی و عمارش آورده است. بخاری فرمود: حدیث ابی وایل حسن است.

و از عثمانس روایت است که: رسول اللهص موقع شستن روی در وضو، ریش خود را خلال می‌کرد، یعنی انگشتان را از زیر ریش به آن داخل می‌کرد تا آب به آن برسد.

و از مجموع آن احادیث مشروعیت خلال کردن ریش دانسته می‌شود، و همان گونه که کسی که ریش ندارد باید جای ریش را حتماً‌ بشوید، برای کسی که ریش دارد خلال آن برای رسیدن آب به ته آن مشروع است.

به هر حال احادیثی که در این باب است از مجموع آن، مشروعیت خلال کردن ریش و رسانیدن آب به ته آن دانسته می‌شود. و قوی‌ترین حدیث در این باب همان حدیثی است که مصنف به روایت عثمانس آورد.

شرح حال عثمان: عثمان بن عفانس الاموی القریشی، ابوعبدالله، سومینِ خلفای راشدین و یکی از عشره‌ی مبشره است، در آغاز ظهور اسلام مسلمان شد و دو هجرت نمود. هجرت به سوی حبشه و هجرت به سوی مدینه.

رسول اللهص ابتدا دخترش رقیهل را به نکاح عثمان درآورد، و موقعی که همسرش رقیهل درگذشت، رسول اللهص دختر دیگرش، ام کلثومل را به نکاح او درآورد. خلافت او در اول محرم سال ۲۴ هجری صورت گرفت و شهادت او در روز جمعه هجدهم ذیحجه سال ۳۵ هجری اتفاق افتاد و در شب شنبه در بقیع مدفون شد و عمر او در روز وفاتش ۸۲ سال بود.

عثمانس مانند دیگر خلفای راشدین همیشه مورد تقدیر و احترام رسول اللهص بود. و تاریخ زندگی او می‌رساند که خود و اموالش در خدمت رسول اللهص و اسلام بود.

در شرح حال ایشان کتاب‌های مفصلی نوشته شده که در این‌جا بسیار مختصر از آن یاد شد و به مناسبت این‌که عثمانس دو بار داماد رسول اللهص شد، ذی‌النورین لقب یافته است.

۴۷- وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَيْدٍس أَنَّ النَّبِيَّص أَتَى بِثُلُثَيْ مُدٍّ، فَجَعَلَ يَدْلُكُ ذِرَاعَيْهِ. أَخْرَجَهُ أَحْمَدُ، وَصَحَّحَهُ اِبْنُ خُزَيْمَة.

و از عبدالله بن زیدس روایت است که: دو ثلث مد آب برای وضوی رسول اللهص آورده شد، ایشان موقع شستن دست‌ها در وضو همراه ریختن آب بر دست‌ها، دست به آن می‌کشید تا آب به خوبی به دست‌ها برسد.

در این حدیث هم مشروع بودن دست کشیدن به اعضای وضو، موقع شستن آنها، و هم صرفه‌جویی در آب وضو و مقدار آن که دو سوم مد است دانسته می‌شود.

و ابوداود از حدیث ام عماره الانصاریهلآورد که: «أَنَّهُ تَوَضَأ بِإِنَاءٍ فِيهِ قَدر ثُلُثَي مُدٍّ»؛ «یعنی ایشان وضو گرفتند از ظرفی که در آن دو سوم یک مد آب بود».

و بیهقی از حدیث عبدالله بن زید همین را روایت نمود، و ابوزرعه از حدیث عایشه صدیقه و جابر بن عبداللهش آورد: «أَنَّهُص كَانَ يَغتَسِلُ بِالصَّاعِ ويَتَوَضَّأ بِالمُدِّ»؛ «یعنی رسول اللهص برای بدن شستن یک صاع، یعنی سه لیتر آب و برای وضویشان یک لیتر کم ربع آب به کار می‌برد».

و مسلم از حدیث سفینه (خادم رسول اللهص) مانند همین را روایت نمود.

و رسول اللهص از اسراف در ریختن آب برای وضو منع کرد و فرمود: «مردمی می‌آیند که در آب ریختن برای وضو اسراف و زیاده‌روی می‌کنند». و اسراف و زیاده‌روی در ریختن آب جایز نیست، و بهترین راه پیروی از رسول اللهص در همه‌ی اوامر و نواهی‌شان است.

و کسانی که گفته‌اند موقع شستن اعضای وضو، دست کشیدن به آن اعضا واجب است به همین حدیث شماره‌ی ۱۰ به روایت عبدالله بن زید استدلال نمود‌ه‌اند. و کسانی که گفته‌اند دست کشیدن به اعضای وضو موقع شستن آنها سنت است برآنند که شستن اعضای وضو واجب است و دست کشیدن به آن اعضا جزء شستن آنها نیست.

۴۸- وَعَنْهُ، (أي عن عبدالله بن زيد) أَنَّهُ رَأَى النَّبِيَّص يَأْخُذُ لِأُذُنَيْهِ مَاءً غَیرَ الْمَاءِ الَّذِي أَخَذَه لِرَأْسِهِ. أَخْرَجَهُ البَيْهَقِيّ. وَهُوَ عِنْدَ مُسْلِمٍ مِنْ هَذَا الوَجْهِ بِلَفْظٍ: وَمَسَحَ بِرَأْسِهِ بِمَاءٍ غَيْرَ فَضْلِ يَدَيْهِ، وَهُوَ المَحْفُوظ.

شیخ‌الاسلام زکریا انصاری فرمود: ‌اسناد حدیث بیهقی اسنادی است صحیح.

و از عبدالله بن زید روایت است که: رسول اللهص را دید که برای مسح دو گوش آبی غیر از آبی که برای مسح سر گرفته بود می‌گرفت. یعنی رسول اللهص برای دست تر کشیدن به دو گوش از آب تازه غیر از آب مسح سر استفاده می‌نمود.

مؤلف/ می‌گوید: در صحیح مسلم به روایت عبدالله بن زید آمده که رسول اللهص برای مسح سر آب تازه می‌گرفت و از خیسی دست بعد از شستن دست در وضو برای مسح سر استفاده نمی‌کرد. و در صحیح ابن حبان و سنن ترمذی نیز روایت برای مسح سر به آب تازه است.

با این حال روایت بیهقی به قوت خود باقی است و همین هم دلیل شافعی و احمد است که برای مسح دو گوش به آب تازه غیر از آب مسح سر انجام داده می‌شود و همین هم دلیل است بر این‌که دو گوش عضو مستقلی هستند،‌ و احادیث بسیاری هم آمده است که سر و گوش را همراه هم مسح می‌نمود. و مجموع احادیث وارده در آن مایه‌ی تقویت آن است.

و در کتب فقه آمده که مسح گوش همراه شستن رو و همراه مسح سر و به آب تازه باشد، و موقع مسح دو گوش دو انگشت شهاده را در دو گوش قرار دهد و با انگشت شصت بیرون دو گوش را مسح نماید و دو کف دست بر دو گوش نهد. و الله سبحانه و تعالی اعلم.

۴۹- وَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِص يَقُولُ: «إِنَّ أُمَّتِي يَأْتُونَ يَوْمَ القِيَامَةِ غُرًّا مُحَجَّلِينَ، مِنْ أَثَرِ الوُضُوءِ، فَمَنْ اِسْتَطَاعَ مِنْكُمْ أَنْ يُطِيلَ غُرَّتَهُ فَلْيَفْعَلْ». مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ، وَاللَّفْظُ لِمُسْلِم.

و از ابوهریرهس روایت است که فرمود:‌ از پیغمبر خداص شنیدم که می‌فرمود: «امتم در روز قیامت بر اثر وضو با روی و دست و پای سفید می‌آیند، بنابراین کسی که می‌تواند بر سفیدی روی و دست و پا بیفزاید، آن را انجام دهد».

و جمله‌ی: «فمن إستطاع منكم أن يطيل غرته فليفعل»: ‌از فرموده‌ی رسول اللهص است، چنان‌که در روایت دیگر مسلم آمده است که: رسول اللهص فرمود: «أَنْتُمُ الْغُرُّ الْمُحَجَّلُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ إِسْباغِ الْوُضُوءِ، فَمَنِ اسْتَطَاعَ مِنْكمْ فَلْيُطِلْ غُرَّتَهُ وَتَحْجِيلَهُ».

«شما مسلمانان به برکت کامل کردن وضو در روز قیامت سفیدروی و سفید دست و پا هستید. و کامل کردن وضو نور و درخشش خاصی به شما بخشیده و شما را از ملت‌های دیگر جدا ساخته است، بنابراین هر یک از شما که بتواند بر این نور و روشنایی رو و دست و پای خود بیفزاید، بکوشد تا بر آن بیفزاید».

و در این حدیث غره و تحجیل هر دو را یاد فرمود: (فلیطل غرته و تحجیله)، تا دانسته شود که در حدیث قبلی هم و تحجیله منظور است.

عبارت: يأتون يوم القيامة، در صحیحین آمده است: يدعون يوم القيامة غراً محجلين. در روز قیامت خوانده می‌شوند، غرا محجلین. امتیاز و جدایی‌شان از دیگر ملت‌ها همین نور و روشنایی رو و دست و پا است.

غراً محجلین: بیض الوجوه و الیدین و الرجلین: مانند اسبی که اَغّر نامیده می‌شود وقتی که در روی او سفیدی باشد و محجل به اسبی گویند که دست و پاهای او سفید است. وقتی که اسبی به رنگ غیرسفید است و رو و دست و پاهای او سفید است، اغر محجل می‌نامند که نزد عرب بسیار مطلوب است. والله سبحانه وتعالي اعلم.

بنابراین وضو گیرنده برای افزودن روشنایی روی خود در روز قیامت، وقتی که روی را می‌شوید اطراف صورت از سر و گردن هم دست می‌کشد، و در شستن دو دست بالاتر از آرنج را نیز می‌شوید، و در شستن پاها بالاتر از دو قوزک را نیز می‌شوید.

۵۰- وَعَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّص يُعْجِبُهُ التَّيَمُّنُ فِي تَنَعُّلِهِ، وَتَرَجُّلِهِ، وَطُهُورِهُ، وَفِي شَأْنِهِ كُلِّهِ. مُتَّفَقٌ عَلَيْه.

و از عایشهل روایت است که فرمود: رسول اللهص دوست می‌داشت شروع کردن از راست در پوشیدن نعلین و کفش و در شانه زدن به موی و در پاکیزگیش و در همه‌ی کارهایش.

امام نووی/ گفت که قاعده‌ی شریعت بر این است که هرچه از باب تکریم و گرامیداشت باشد، با راست شروع کردن در آ‌ن سنت است و هرچه برخلاف آن باشد جلو کردن چپ در آن سنت است.

در شستن بدن طرف راست را مقدم داشتن و در کفش پوشیدن پای راست را مقدم داشتن و در شانه زدن به موی سر، طرف راست را مقدم داشتن، و در وضو، شستن دست راست قبل از دست چپ و شستن پای راست قبل از پای چپ، و در داخل شدن به مسجد و خانه پای راست را جلو کردن و غیره.

و در کندن کفش از پای چپ شروع کردن، و در آب بینی گرفتن به دست چپ انجام دادن و در طهارت گرفتن به دست چپ انجام دادن، و در داخل شدن به مستراح پای چپ را جلو کردن و غیره، و در دو کف دست و روی و دو گوش هر دو را با هم شستن. و الله اعلم.

۵۱- وَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «إِذَا تَوَضَّأْتُمْ فابدأوا بِمَيَامِنِكُمْ». أَخْرَجَهُ الْأَرْبَعَةُ، وَصَحَّحَهُ اِبْنُ خُزَيْمَة.

و از ابوهریرهس روایت است که گفت: رسول اللهص فرمود: «هر موقع وضو گرفتید از راست شروع نمایید». در شستن دست، اول دست راست را بشویید و در شستن پا، اول پای راست را بشویید.

این حدیث دلالت دارد بر تربیت که اول اعضای راست و سپس چپ شسته شود. و بعضی همین جلو کردن راست را بر چپ واجب دانسته‌اند به این دلیل که رسول اللهص همیشه بر همین منوال وضو می‌گرفت و حتی یک بار هم خلاف آن نکرد که اول چپ بشوید و بعد راست بشوید، و شکی نیست در بهتر بودن رعایت جلو کردن راست بر چپ.

و در موالات و پیاپی شستن اعضای وضو و فاصله نینداختن میان آنها نیز حدیث است به روایت عبدالله بن عمرو زید بن ثابت و ابوهریرهش: «أَنَّهُص تَوَضَأ عَلَی الولَاءِ ثُمَّ قَال: «هَذَا وُضُوءٌ لَا يَقبَلُ اللهُ الصَّلاةَ إِلَّا بِهِ»؛ «این وضویی است که خدا نمی‌پذیرد نماز را مگر به آن».

۵۲- وَعَنْ اَلْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةٍس: أَنَّ النَّبِيَّص تَوَضَّأَ، فَمَسَحَ بِنَاصِيَتِهِ، وَعَلَى الْعِمَامَةِ وَالْخُفَّيْنِ. أَخْرَجَهُ مُسْلِمٌ.

و از مغیره بن شعبهس روایت است که: رسول اللهص وضو گرفت و موقع مسح سر دست تر کشید بر پیشانیش و بر عمامه و دو خف. پیشانی قسمتی از سر است و همین دلیل شافعیه است که مسح قسمتی از سر کفایت می‌کند و اگرچه مسح یک تار موی باشد. و مسح خفین و دست تر کشیدن بر کفش به جای شستن پا در باب جداگانه می‌آید.

در لغت می‌گویند: مسحت بالجدار: دست به دیوار کشیدم. یک دیوار پهناور به کف دستی به آن کشیدن مسح آن حاصل می‌شود. و مسح بر موی وقتی کفایت می‌کند که اگر کشیده شود از حد سر خارج نشود.

و اما آن‌چه از رسول اللهص وارد شده مسح همه‌ی سر است که گاه مسح همه‌ی سر و گاه مسح بر ناصیه و تکمیل آن به مسح عمامه بوده است. روی این اصل بهتر است همیشه همه‌ی سر را مسح نمود. و الله اعلم.

شرح حال مغیره بن شعبهس: ابوعبدالله یا ابوعیسی مغیره بن شعبه از سیاستمداران عرب است که در برابر مشکلات می‌توانست راه‌های متعدد برای آن بیابد. او در سال پنجم هجری به خدمت رسول اللهص آمد و اسلام آورد. اولین مشاهد او حدیبیه است که در سال ششم هجری اتفاق افتاد. و در خیبر و حنین و فتح مکه همراه رسول اللهص بود و بعد از رحلت رسول اللهص در جهادهای مسلمین با ایران شرکت داشت. در ایام معاویهس از طرف او حاکم کوفه بود و به سال پنجاهم هجری در کوفه درگذشت.

۵۳- وَعَنْ جَابِرٍ بْنِ عَبْدِاللَّهِب فِي صِفَةِ حَجِّ النَّبِيِّص قَالَص:«اِبْدَؤُوا بِمَا بَدَأَ اللَّهُ بِهِ». أَخْرَجَهُ النَّسَائِيُّ، هَكَذَا بِلَفْظِ الْأَمْرِ وَهُوَ عِنْدَ مُسْلِمٍ بِلَفْظِ الخَبَرِ.

و از جابر بن عبداللهب در چگونگی حج پیامبرص روایت است که: رسول اللهص وقتی که در حج موقعی که از باب صفا برای سعی میان صفا و مروه بیرون رفتند فرمودند: «ابتدا کنید به آن‌چه خدا آن را مقدم داشت و خود به آن ابتدا فرمود».

در روایت نسایی به لفظ امر است: (ابدؤوا): ‌«ابتدا کنید». و در صحیح مسلم به لفظ خبر است، یعنی رسول اللهص فرمود: «نبدأ بما بدأ الله به»، «ما ابتدا می‌نماییم به آن‌چه خدا آن را در آیه‌ی کریه اول آورد»: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ «در حقیقت صفا و مروه از شعایر خداست».

خدای متعال اول نام صفا و بعد نام مروه را آورد، لذا باید از صفا شروع بشود، زیرا خدا از آن شروع کرد.

چنان که در حج به هنگام سعی شروع از صفا لازم است، در شروع وضو هم به همان ترتیبی که خداوند در آیه ذکر کرده است شروع می‌شود، یعنی نخست شستن صورت، سپس دست‌ها، سپس مسح سر و سپس شستن پاها.

شرح حال: جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام انصاری سلمی، از مشاهیر صحابه است. جابر و پدرش عبدالله هر دو از صحابه هستند. عبدالله در جنگ احد شهید شد، و جابر از اهل بدر است که در روز بدر آب را می‌آورد و به رسول اللهص و اصحاب می‌رسانید. بعد از آن در تمام مشاهد همراه رسول اللهص بود. و در جنگ صفین همراه علی بن ابی‌طالب کرم الله وجهه بود. در آخر عمر نابینا شد و در مدینه‌ی منوره در عمر نود سالگی به سال ۹۴ هجری درگذشت. او آخرین صحابی است که در مدینه درگذشته‌اند. از جمله‌ی چند تن از یاران حفاظ پیغمبرص است که به بسیاری روایت معروفند.

۵۴- وَعَنْهُ (اي عن جابر بن عبدالله) قَالَ: كَانَ رسول اللهص إِذَا تَوَضَّأَ أَدَارَ المَاءَ عَلَى مِرْفَقَيْهِ». أخرجه الدار قطني بإسناد ضعيف. [وصرح بضعف الحديث جماعة من الحفاظ كالمنذري وابن الصلاح والنووي وغيرهم، قال المصنف ويغني عنه: حديث أبي هريرة عند مسلم: أنَّهُ تَوَضَأ حَتی أَشرَعَ في العَضُدِ وقال هكذا رأيتُ رَسُول اللهص تَوَضَّأ].

و از جابر روایت است که گفت: رسول اللهص هرگاه وضو می‌گرفت موقع شستن دست آب را بر دو آرنج می‌گردانید تا دو آرنج به خوبی شسته شوند. این حدیث به روایت دارقطنی،‌ اسناد آن یعنی رجال سند آن ضعیفند. و مؤلف گفت که جای این حدیث ضعیف را می‌گیرد، حدیث صحیح مسلم به روایت ابوهریره که او وضو گرفت و در موقع شستن دست تمام آرنج‌ها را شست تا به بازو رسید. و می‌گفت که رسول اللهص را دیدم که این چنین وضو می‌گرفت، یعنی آرنج‌ها را تا بازو می‌شست.

شرح حال دارقطنی: دارقطن نام محله‌ای است در بغداد که دارقطنی نسبت به آن دارد. نام او ابوالحسین علی بن عمر بن احمد بغدادی است. ذهبی درباره‌ی او گفت: «هو حالفظ الزمان ابوالحسين علي بن عمر بن أحمد بغدادي الحافظ الشهير صاحب السنن». در زمانه‌ی خودش از مشهورترین حفاظ است. حاکم گفت: «صار الدار قطني أوحد عصره في الحفظ والفهم والورع وإماما في القراء‌ة والنحو، وله مصنفات يطول ذكرها وأشهد أنه لم يخلق علي أديم الأرض مثله» دارقطنی یگانه‌ی روزگار در حفظ و فهم و پرهیزگاری بود و در علم قراء‌ت قرآن و در علم نحو امام گردید و تألیفاتی دارد که یاد کردن آن به طول می‌انجامد و من گواهی می‌دهم که بر روی زمین کسی همانند او آفریده نشده است. ائمه‌ی حدیث همه از او به نکویی یاد کرده‌اند. وی به سال ۳۰۶ هجری چشم به دنیا گشود و در سال ۳۸۵ دیده از جهان فرو بست.

۵۵- وَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «لَا وُضُوءَ لِمَنْ لَمْ يَذْكُرِ اِسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ» أَخْرَجَهُ أَحْمَدُ، وَأَبُو دَاوُدَ، وَابْنُ مَاجَهْ، بِإِسْنَادٍ ضَعِيف.

و از ابوهریرهس روایت است که گفت: رسول اللهص فرمود: «وضو ندارد کسی که نام خدا را بر وضو یاد نکند». باعث ضعف حدیث این است که یعقوب بن سلمه اللیثی از پدرش روایت می‌کند و می‌گوید پدرش از ابوهریره روایت نموده، در حالی که امام بخاری می‌فرماید نه یعقوب از پدرش روایت دارد و نه پدرش از ابوهریره روایت دارد. و همین حدیث طرق دیگر دارد نزد دارقطنی و بیهقی به روایت دیگری ولیکن آنها هم ضعیفند.

و طبرانی به اسناد خود از ابوهریرهس روایت می‌نماید که رسول اللهص فرمود:‌ «إِذَا تَوَضَّأْتَ فَقُلْ: بِسْمِ اللَّهِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ؛ فَإِنَّ حَفَظَتَكَ لَا تَسْتَرِيحُ تَكْتُبُ لَكَ الْحَسَنَاتِ حَتَّى تُحْدِثَ مِنْ ذَلِكَ الْوُضُوءِ» ولكن سنده واه.

«وقتی که خواستی وضو بگیری بگو: بسم الله و الحمدالله؛ زیرا فرشتگانی که نگهبان تو هستند همواره مشغول نوشتن حسنات برای تو می‌شوند تا وقتی که بی‌وضو شوی از آن وضو». و این روایت هم سند آن به کلی ساقط است.

و یکی از علایم حدیث ضعیف همین است که برای کاری اندک، فضایل بسیار آورند.

و عجیب است از مؤلف که با آن همه تبحر او در علم حدیث، آن حدیث ضعیف را آورد، در حالی که نسایی آن را به اسناد درست آورده است که: ‌انسس گفت: «بعضی از یاران پیغمبرص، در جستجوی آب برای وضو برآمدند و آن را نیافتند. فقالص: «هَلْ مَعَ أَحَدٍ مِنْكُمْ مَاءٌ؟» فأُتيَ بِمَاءٍ فَوَضَعَ يَدَهُ فِي الإناء الذي فِیهِ الماء ثُمَّ قَال: «تَوَضَّئُوا بِسْمِ اللَّهِ». فَرَأَيْتُ الْمَاءَ يَفُورُ مِنْ بَيْنِ أَصَابِعِهِ حَتَّى تَوَضَّئُوا نَحوُ سَبْعِينَ رَجُلاَ».

رسول اللهص فرمود: «آیا همراه یکی از شما آب هست؟» آن‌گاه برای ایشان آب را آوردند، رسول اللهص فرمود: «با نام خدا وضو بگیرید». انس می‌گوید: به چشم خود دیدم که آب از میان انگشتان رسول اللهص می‌جوشید تا جایی که قریب هفتاد نفر از آن وضو گرفتند.

۵۶- وَلِلترْمِذِيِّ/ عَنْ سَعِيدِ بْنِ زَيْدٍ وَأَبِي سَعِيدٍ نَحْوُه وَقَالَ أَحْمَدُ: لَا يَثْبُتُ فِيهِ شَيْءٌ.

«و ترمذی/ در کتاب جلیل خود السنن از سعید بن زید و ابوسعید خدریب مانند آن حدیث: «لَا وُضُوءَ لِمَنْ لَمْ يَذْكُرِ اسْمَ الله عَلَيْهِ» روایت نمود. امام احمد گفت: در خصوص گفتن بسم الله در اول وضو، چیزی به ثبوت نرسیده است. و گفتیم که نسایی این حدیث را به اسناد درست روایت نموده و همین در ثبوت آن کافی است.

و همان حدیث: «لَا وُضُوءَ لِمَنْ لَمْ يَذْكُرِ اسْمَ الله عَلَيْهِ» مانند آن را بزار و احمد و ابن ماجه و دارقطنی و غیره روایت نموده‌اند. و مجموع این روایات برای تقویت یکدیگر و ثبوت آن کافی است. روی این اصل: الامام الحافظ ابن ابی شیبه/ فرمود: برای ما ثابت شده که رسول اللهص فرموده است: «لَاوُضُوءَ لِمَنْ لَمْ يَذْكُرِ اسْمَ الله عَلَيْهِ». و حدیث ضعیف دیگری نیز هست که دارقطنی به اسناد خود از ابوهریرهس روایت نموده که رسول اللهص فرمود: «مَن ذَكرَ الله أَوَّلَ وُضُوئِه طَهُرَ جَسَدُهُ كُلُّهُ، وَإِنْ لَمْ يَذْكُرِ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ لَمْ يَطْهُرْ مِنْهُ إِلَّا مَوَاضِعَ الْوُضُوءِ»: «کسی که در اول وضویش نام خدا را یاد کرد همه‌ی بدنش طاهر می‌شود و کسی که نام خدا را در اول وضو یاد نکرد، فقط اعضای وضوی او طاهر می‌شود».

گفتیم سنت بودن گفتن بسم الله در اول وضو، به حدیث صحیح نسایی ثابت گردید، و نیز به حدیث: «كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَا يُبْدَأُ فِيهِ بِبِسمِ اللَّه الرَّحمنِ الرَّحِیم، فَهُوَ أَقْطَعُ»: رواه ابوداود وغيره وحسنه ابن الصلاح وغيره.

رسول اللهص فرمود: «هر کار با اهمیتی که آغاز آن بسم الله الرحمن الرحیم گفته نشد، آن کاری است که خیر و برکت از آن قطع شده است». بنابراین دو حدیث یاد شده به روایت نسایی و ابوداود برای سنت بودن گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در اول آن کافی است.

شرح حال سعید بن زیدس: سعید بن زید بن عمرو بن نفیل: صحابی جلیل‌القدر از عشره‌ی مبشره است. سعید بن زید العدوی القریشی، شوهر فاطمه بنت الخطاب، خواهر عمرس، از آغاز ظهور اسلام مسلمان شد و به مدینه هجرت نمود و در تمام مشاهد با رسول اللهص همراه بود، مگر در بدر که رسول اللهص او را برای انجام کاری فرستاده بود. او دارای رأی درست و شجاعت و شهامت بود. در واقعه‌ی یرموک و حصار دمشق شرکت داشت. از طرف ابوعبیدهس بر دمشق والی بود. ولادت او به سال ۲۲ قبل از هجرت در مکه و وفات او در مدینه به سال ۵۱ هجری بود. در کتب حدیث ۴۸ حدیث دارد.

۵۷- وَعَنْ طَلْحَةَ بْنِ مُصَرِّفٍ، عَنْ أَبِيهِ (مُصَرِّفٍ)، عَنْ جَدِّهِ (كعب بن عمرو الهمداني) قَالَ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِص يَفْصِلُ بَيْنَ الْمَضْمَضَةِ وَالِاسْتِنْشَاقِ». أَخْرَجَهُ أَبُو دَاوُدَ بِإِسْنَادِ ضَعِيف.

از طلحه بن مصرف از پدرش از جدش کعب بن عمروس روایت است که گفت: ‌دیدم رسول اللهص را که در میان مضمضه و استنشاق فاصله می‌انداخت. یعنی به یک کف دست آب در دهان می‌گردانید، و به کفی دیگر آب را در بینی بالا می‌برد و بیرون می‌ریخت. در مضمضه و استنشاق چند روایت آمده است: سه بار مضمضه و استنشاق به سه کف که به هر کف دستی آب هم در دهان می‌گردانید و هم به بینی بالا می‌برد واین قوی‌ترین روایت است، چنان‌که بیهقی در سنن آورده و فرموده که حدیث عبدالله بن زید: «ثُم أَدخَلَص يَدَهُ في الإنَاءِ فَمَضمَضَ، وَاستَنشَقَ، وَاستَنثَر ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن ثَلَاثِ غَرَفاتٍ من مَاء»، که بخاری در صحیح روایت نموده دلالت بر آن دارد، و به همین دلالت است روایت ابن حبان: ثلاث مرات من ثلاث حفنات.

و سه بار مضمضه را جداگانه و سه بار استنشاق را جداگانه:‌ چنان که ابوعلی بن السکن در صحاح خود از علی و عثمان.م روایت نمود که مضمضه را جدا و استنشاق را جدا انجام دادند و فرمودند: این چنین دیدیم رسول اللهص را که وضو می‌گرفت.

و سه بار مضمضه و استنشاق از یک کف دست آب، چنان‌که در روایتی در صحیح بخاری: «ثَلاثَ مَرَّاتٍ غُرفَةً وَاحِدةً»: «سه بار مضمضه و استنشاق کرد از یک کف آب».

و از این روایت دانسته می‌شود که رسول اللهص هر سه نوع را انجام می‌داده است، تا وضو گیرنده اختیار داشته باشد هر نوع از آن سه نوع را که خواست انجام دهد و کافی باشد.

شرح حال طلحه بن مصرف: کنیه‌ی او ابومحمد یا ابوعبدالله طلحه بن مصرف یکی از تابعین بلندنام مورد اعتماد است و جد او کعب بن عمرو از صحابهش می‌باشد. طلحه داناترین اهل کوفه در قراءت است که روی همین اصل او را سید القراء می‌نامیدند، از افراد معتبر در رجال حدیث است و دارای ورع و پرهیزگاری و عبادت بود. از سال ولادت او اطلاعی نیست، و سال وفات او ۱۱۲ هجری است.

۵۸- وَعَنْ عَلِيٍّس فِي صِفَةِ الْوُضُوءِ: ثُمَّ تَمَضْمَضَص وَاسْتَنْثَرَ ثَلَاثًا، يُمَضْمِضُ وَيَنْثِرُ مِنْ الكَفِّ الَّذِي يَأْخُذُ مِنْهُ المَاءَ. أَخْرَجَهُ: أَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِيُّ.

از علیس در بیان چگونگی وضوی رسول اللهص روایت است که فرمود: پس از آن رسول اللهص آب را در دهان گردانید و آب را به بینی بالا برد و بیرون می‌ریخت از کف دستی که آب از آن می‌گرفت. یعنی از یک کف آب، هم مضمضه و هم استنشاق می‌نمود. و این دلیل جمع کردن مضمضه و استنشاق از یک کف آب است، و احتمال دارد که از یک کف آب مضمضه و استنشاق را سه بار انجام می‌داد و یا از سه کف آب سه بار مضمضه و استنشاق را انجام می‌داد.

۵۹- وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَيْدٍس فِي صِفَةِ الوُضُوءِ: ثُمَّ أَدْخَلَص يَدَهُ، فَمَضْمَضَ وَاسْتَنْشَقَ مِنْ كَفٍّ وَاحِدَةٍ، يَفْعَلُ ذَلِكَ ثَلَاثًا. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.

و از عبدالله بن زیدس در چگونگی وضو روایت است که گفت: پس از آن رسول اللهص دست خود را در ظرف آب داخل کرد و آب از ظرف به کف دست گرفت و از هر کف دست آب مضمضه و استنشاق را انجام داد و این را سه بار انجام داد. و این دلیل جمع میان مضمضه و استنشاق است که به سه کف آب سه بار مضمضه و استنشاق را انجام می‌داد. و این دو حدیث قسمتی از حدیث طولانی است که وضوی رسول اللهص از اول تا آخر بیان می‌نماید، و مؤلف محل استدلال از حدیث را می‌آورد.

۶۰- وَعَنْ أَنَسٍس قَالَ: رَأَى النَّبِيُّص رَجُلًا، وَفِي قَدَمِهِ مِثْلُ الظُّفْرِ لَمْ يُصِبْهُ المَاءُ، فَقَالَ: «اِرْجِعْ فَأَحْسِنْ وُضُوءَكَ». أَخْرَجَهُ أَبُو دَاوُدَ، وَالنَّسَائِيّ.

ظُفْر: به ضم ظا به معنی ناخن، جمع آن أظفار و جمع الجمع آن أظافیر است.

و از انسس روایت است که گفت: رسول اللهص مردی را دید که وضو گرفته و در پای او به قدر ناخنی آب به آن نرسیده است، رسول اللهص به آن مرد فرمود: «برگرد و وضو را کامل نما».

و ابوداود روایت نمود از طریق خالد بن معدان از بعضی از یاران پیغمبرص که رسول اللهص مردی را دید که نماز می‌خواند و پشت پایش به قدر یک درهم آب نگرفته است. رسول اللهص به او امر فرمود برود و از نو وضو بگیرد و از نو نماز بخواند. وقتی که از امام احمد پرسیده شد: اسناد این حدیث درست است؟ گفت: بله.

و در حدیث صحیح است که رسول اللهص دیدند که جماعتی از صحابه به سبب عجله کردن در وضو گرفتن پشت پاهایشان آب نگرفته است، فرمودند: «وَيلٌ لِلأَعقَابِ مِنَ النَّار»؛ «وای به حال پس پاها از آتش دوزخ». هرجا که آب وضو به آن‌جا نرسیده آتش دوزخ به آن‌جا می‌رسد. بنابراین رسیدن آب به همه‌ی اعضای وضو واجب است.

و در حدیث بالا که رسول اللهص به کسی که به قدر ناخنی به پایش آب نرسیده بود فرمود برود و وضو را به خوبی از سرگیرد و نفرمود همان محلی که آب به آن نرسیده بشوید، از همین حدیث دلیل گرفته شده بر لازم بودن موالات و پیاپی گرفتن وضو طوری که میان شستن اعضای وضو فاصله نیفتد. و استدلال شده بر این‌که کسی که وضو ناقص گرفت، باید وضوی کامل بگیرد، خواه از روی نسیان و فراموشی وضویش ناقص بوده و خواه از روی جهل و نادانی و خواه از روی عمد.

۶۱- وَعَنْهُ (أي عن أنس بن مالكس) قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِص يَتَوَضَّأُ بِالْمُدِّ، وَيَغْتَسِلُ بِالصَّاعِ إِلَى خَمْسَةِ أَمْدَادٍ. مُتَّفَقٌ عَلَيْه.

«رسول اللهص وضو می‌گرفت به یک مد و بدن می‌شست به یک صاع تا پنج مد».

یک مد لیتر است و یک صاع چهار مد است که ۳ لیتر باشد و پنج مد یک صاع و ربع است که ۳ لیتر باشد.

و در حدیث شماره‌ی ۱۰ باب وضو از عبدالله بن زیدس روایت بود که رسول اللهص از دو ثلث مد وضو می‌گرفت. به هر حال این دو حدیث می‌رساند که رسول اللهص در مصرف آب وضو و غسل صرفه‌جویی می‌کرد.

علما مکروه دانسته‌اند که مسلمان در وضو و غسل بیشتر از مقدار آبی که رسول اللهص به کار می‌برده‌اند، به کار برد.

۶۲- وَعَنْ عُمَرَس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ يَتَوَضَّأُ، فَيُسْبِغُ الوُضُوءَ، ثُمَّ يَقُولُ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، إِلَّا فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الجَنَّةِ الثَمَانِيَة». أَخْرَجَهُ مُسْلِم.

وَأَخرَجَهُ أبُودَاود وَابنُ مَاجَة وََلتِّرْمِذِيُّ، وَزَادَ: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ التَّوَّابِينَ، وَاجْعَلْنِي مِنْ الْمُتَطَهِّرِينَ».

وَأَخرَجَ الحَاكِمُ في المُستَدرَك مِن حَدِيثِ أَبِي سَعِيدس بِلَفظ: «مَن تَوَضَّأ فَقَالَ: سُبحَانَكَ اللهم وبِحَمدِكَ أَشهَدُ أَن لَا إِلَه إِلَّا أَنتَ استَغفِرُكَ وأَتُوبُ إِلَيكَ،‌ كُتِبَ فِي رق طَبع بِطَابع فَلَا يكسر إِلی يَوم القِيَامَة».

عمرس گفت که رسول اللهص فرمود: «هر یک از شما که وضو بگیرد و وضوی خود را کامل نماید و بعد از کامل کردن وضو بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»: «گواهی می‌دهم بر این‌که نیست معبودی به حق مگر خدای یکتا که او را هیچ شریکی نیست و گواهی می‌دهم بر این که محمد بنده و فرستاده‌ی خداست؛ درهای هشت‌گانه‌ی بهشت برای او گشوده شود تا از هر کدام که بخواهد به بهشت داخل شود». مصنف پایان باب وضو را به این حدیث و دعا به پایان رسانید.

و ابوداود و ابن ماجه و ترمذی هم همین حدیث را آورده‌اند، و ترمذی زیاده بر آن از رسول اللهص نقل نموده که بعد از شهادتین بگوید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ التَّوَّابِينَ، وَاجْعَلْنِي مِنْ الْمُتَطَهِّرِينَ»؛ «خدایا بگردان مرا از توبه‌کاران و بگردان مرا از پاکیزگان»، تا مورد محبتت قرار گیرم که فرمودی:‌ «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ المُتَطَهِّرِينَ»؛ «خدا دوست می‌دارد توبه‌کاران را و دوست می‌دارد پاکیزگان را».

و حاکم در مستدرک از ابوسعید خدریس روایت می‌نماید که رسول اللهص فرمود: «مَن تَوَضَّأ فَقَالَ: سُبحَانَكَ اللهم وبِحَمدِكَ أَشهَدُ أَن لَا إِلَه إِلَّا أَنتَ استَغفِرُكَ وأَتُوبُ إِلَيكَ»: «تنزیه و تسبیح تو می‌گویم ای خدا و به ستایش تو مشغولم، گواهی می‌دهم بر این‌که نیست معبودی به حق مگر تو، طلب آمرزش می‌کنم از تو، و توبه و رجوع می‌کنم به درگاه تو». کسی که این را بگوید در پوست آهو نوشته شود و مهر شود، و مهر آن باز کرده نشود تا روز قیامت.

امام نووی/ گفت که این ذکر بعد از وضو بعد از غسل هم گفته می‌شود. شیخ‌الاسلام زکریا انصاری گفت که دعای اعضای وضو مجموع روایات آن به آن قوت می‌دهد و گفتنش خوب است.

شرح حال عمرس: ابوحفص عمر بن الخطاب القریشی، نسب ایشان با نسب رسول اللهص در کعب بن لؤی به هم می‌پیوندد. ایشان دومین خلفای راشدین، فاروق اعظم نمونه‌ی عدل در جهان است. در سیرت مطهره و عدالت ایشان و خدمتی که به دین مبین اسلام کرد کتاب‌ها نوشته شده است و در این مختصر جای تفصیل آن نیست. ایشان چهلمین مرد مسلمان بودند و چنان‌که عبدالله بن مسعودس گفت، اسلام او برای مسلمین عزت بود و خلافت‌شان برای مسلمین فتح و نصرت بود، و از روزی که مسلمان شد، اسلام مانند کسی بود که روی به اقبال دارد، و وفات‌شان برای اسلام، مانند کسی بود که روی به ادبار دارد، از روز اسلام آوردن‌شان هیچ‌وقت از رسول اللهص جدا نشد، نه در سفر، و نه در حضر، در تمام مشاهد همراه رسول اللهص بود. و نه فقط در حیات رسول اللهص همیشه همراه ایشان بود، بلکه بعد از شهادت هم برای همیشه در جوار رسول اللهص آرمیده است. علی بن ابی‌طالبس دختر خود ام‌کلثوم کبری را به ازدواج او درآورد و یکی از پسرانش را عمر نام گذاشت که همراه برادرش حسین از شهیدان کربلاست. و می‌توان ایشان را فاتح دنیا دانست، برای این‌که دو قدرت بزرگ ایران و روم را درهم شکست و اسلام را در شرق و غرب جهان بسط و انتشار داد، و در زهد و دادگری و روی آوردن به آخرت نمونه‌ای است هک باید هر حاکمی به او تأسی و اقتدا نماید. و معروف است که (الفضل ما شهدت به الأعداء): «بزرگواری شخص به ظهور می‌رسد وقتی که دشمنان به آن اعتراف نمایند». گاندی هندی وقتی که هند را به استقلال رسانید، گفت: «کسی نیست که بتوانم او را سرمشق خود در دادگری قرار دهم جز ابوبکر و عمر». در سیرت عمرس و در دانایی و در عدل و دادگری ایشان کتاب‌های مفصل نوشته شده است. ایشان همیشه دعا می‌کردند: «اللهُمَّ ارزُقنِي الشَهَادة فِي سَبِيلِكَ، وَفِي بَلَدِ نَبِيِّكَ»: «خدایا شهید شدن در راهت را نصیبم گردان و آن هم در شهر پیغمبرت مدینه». دخترش حفصه همسر رسول اللهص گفت: «شهادت در مدینه چگونه به دست می‌آید؟» فرمود:‌ «يَأتِيَنِي بها الله إن شَاء»: «خدا آن را برایم می‌آورد اگر بخواهد». خدا دعایش را به اجابت رسانید و بر دست کافری حرام‌زاده به نام ابولؤلؤ در مسجد رسول اللهص موقعی که مشغول نماز صبح بود ضرباتی خوردکه به شهادت ایشان منتهی شد. و هنگامی که به ایشان خبر دادند که ابولؤلؤ مجوسی ضارب اوست، سجود شکر نمود و فرمود: «الحَمدُلِلَّهِ الَّذِي لَم يَجعَل شَهَادَتِي عَلی يَدِ رَجُل سَجَدَ لله سَجدَة وَاحِدة»: «ستایش‌ها همه برای خدایی است که شهادت من بر دست کسی قرار نداد که یک بار برای خدا سجود کرده باشد». یعنی شهادت من بر دست دشمنان خدا بود. و ابولؤلؤ در تاریخ معلوم است که نتیجه‌ی زنای رستم فرخ‌زاد با یزدگرد است که مادرش برای این‌که معلوم نشود زاده‌ی اوست، او را به اهواز فرستاد و از کسی که سرپرستش قرار داده خواست که همیشه به وی تلقین کنند که قاتل خلیفه‌ی مسلمین اوست. ابولؤلؤ لعنة الله علیه از مشت و لگد مسلمین به جایی رسید که معلوم نمی‌شد جسد انسان است تا این‌که به قعر جهنم افتاد. برای زهر دادن به سرور کایناتص غدر یهود خیبر بود و برای شهادت امیرالمؤمنین غدر یهود و مجوس با هم بود. مدت خلافت ایشان ده سال و شش ماه بود که همه در طاعت حق تعالی و خدمت به دین اسلام و امت اسلام گذرانید و در غره‌ی محرم سال ۲۴ هجری در مدینه‌ی منوره در جوار رسول اللهص و ابی‌بکر صدیق به آرامگاهش سپرده شد.