بلوغ المرام من أدلة الأحکام - ترجمه فارسی

فهرست کتاب

بَابُ اَلْحَثِّ عَلَى اَلْخُشُوعِ فِي اَلصَّلَاةِ

بَابُ اَلْحَثِّ عَلَى اَلْخُشُوعِ فِي اَلصَّلَاةِ

کلمه‌ی الحث: یعنی تشویق و ترغیب نمودن.

و خشوع: به معنی حضور قلب و سکون و آرامش اعضا.

یعنی بابی است در ترغیب به حضور قلب در نماز و سکون و آرامش اعضاء که آثار خشوع هم بر قلب و هم بر بدن ظاهر شود. و در حدیث علیس آمده است: «الخُشُوعُ فِي القَلبِ». أَخرَجَهُ الحَاكمُ. یعنی: «خشوع در قلب است».

و حدیث صحیح: «لَو خَشَعَ القَلبُ هَذَا لَخَشَعَت جَوَارِحُهُ»: «اگر دل این شخص در نماز حاضر بود اعضای بدنش ساکن و آرام می‌شد».

الحاصل: خشوع در قلب به حضور قلب و استحضار عظمت خداست. و خشوع در بدن به آرام گرفتن اعضای بدن است. امام غزالی در کتاب کم نظیر خود «احیاء علوم الدین» دلایل بسیاری بر واجب بودن خشوع در نماز آورده است. و امام نووی فرموده است که اجماع علما بر واجب نبودن خشوع است. چیزی که هست خشوع روح نماز است و نماز بی‌خشوع روح خود را از دست داده است. والله سبحانه و تعالی أعلم.

۲۵۱- عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِص أَنْ يُصَلِّيَ الرَّجُلُ مُخْتَصِرًا. مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ، وَاللَّفْظُ لِمُسْلِمٍ، وَمَعْنَاهُ: أَنْ يَجْعَلَ يَدَهُ عَلَى خَاصِرَتِهِ.

از ابوهریرس روایت است که گفت: رسول اللهص منع فرمود از این‌که کسی در نماز دست‌ها را بر تهیگاه خود بنهد.

مصنف خودش تفسیر حدیث را آورده و گفته است: مختصر: به معنی دست بر تهیگاه نهادن است که نشانه‌ی تکبر ورزیدن است.

خصر: به معنی تهیگاه: محلی در پهلوی آدمی که میان استخوان‌های دنده و استخوان لگن پا می‌باشد که در آن جا استخوانی نیست و معمولاً افراد متکبر در حال راه رفتن و ایستاده دو دست خود را بر دو تهیگاه خود می‌نهند.

تفسیر مصنف که مختصر: دست نهنده بر خاصره است اکثر علما برآنند. و اقوال ضعیف هم هست.

قیل: الإختصار في الصلاة هو أن یأخذ بیده عصا یتوكأ علیها: اختصار در نماز، یعنی آن که عصایی به دست گیرد که بر آن تکیه کند.

وقیل: إختصار بمعنی أن یختصر السورة ویقرأ آیة أو آیتین في آخرها. یعنی سوره را مختصر نماید و یکی دو آیه از آخر سوره را بخواند. و گفته شده که مختصر کسی است که از نمازش کم می‌کند و قیام و قعود و رکوع و سجودش را تکمیل نمی‌کند. اما هیچ یک از این قیل‌ها در این جا موردی ندارد، برای این که در صحیح بخاری از عایشه حکمت منع اختصار آمده است، و می‌رساند که اختصار با خشوع در نماز منافات دارد.

۲۵۲- وَفِي البُخَارِيِّ: عَنْ عَائِشَةَل أَنَّ ذَلِكَ فِعْلُ اليَهُودِ فِي صَلَاتِهِم.

در صحیح بخاری از عایشهل آمده است که دست نهادن بر تهیگاه در نماز عادت یهودیان است. و شایسته نیست که مسلمان از آنان در این امر مکروه تبعیت نماید. بنابراین درحدیث حکمت نهی از اختصار بیان شد و صحابی داناتر است به سبب ورود حدیث. و بیان صحابی محل اعتماد است و نیاز به اقوال دیگر مبنی بر این که عادت متکبران است یا غیر آن وجود ندارد. والله سبحانه و تعالی أعلم.

۲۵۳- وَعَنْ أَنَسٍس أَنَّ رَسُولَ اللَّهِص قَالَ: «إِذَا قُدِّمَ العَشَاءُ فَابْدَءُوا بِهِ قَبْلَ أَنْ تُصَلُّوا المَغْرِبَ». مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ.

و از انسس روایت است که رسول اللهص فرمود: «هرگاه شام قبل از مغرب جلو شما نهاده شد، به خوردن آن شروع کنید، پیش از این که نماز مغرب را بخوانید».

جمهور علما بر این هستند که خوردن غذا قبل از نماز مغرب سنت است، یعنی اگر اول نماز مغرب را بخواند و بعد غذا را بخورد مانعی ندارد. و ظاهر حدیث دلالت دارد که اول غذا را بخورد و بعد از آن نماز مغرب را بخواند. نفرموده است: اگر حاجت به خوراک دارد و اگر ترس فاسد شدن غذا را داشته باشد و اگر غذای خفیف است، قبل از نماز مغرب بخورد، بلکه فرموده است: اگر غذا حاضر بود بر نماز مغرب تقدیم بدارد.

در بیان حکمت آن آورده‌اند که حضور طعام باعث تشویش خاطر می‌شود، چنان که از سخن بعضی از صحابه دانسته می‌شود. ابن ابی شیبه از ابوهریره و ابن عباسس روایت نمود: كانَا یَأكلَانِ طَعَامًا وَفِي التَّنُّورِ شِوَاء فَأَرَادَ المُؤَذِّنُ أَن یُقِیمَ الصَّلَاةَ فَقَالَ لَهُ ابنُ عَبَاس: (لَا تَعجَل لَا نَقُومُ وَفِي أَنفُسِنَا مِنهُ شَيء): «ابوهریره و ابن عباسس خوراکی می‌خوردند و در تنور چیزی بریان می‌شد، مؤذن می‌خواست اقامه‌ی نماز بگوید، ابن عباس به او گفت: شتاب نکن ما از خوراک بلند نمی‌شویم تا وقتی که در دل ما از خوردنی چیزی باقی است». به معنی حدیث ۲۵۳ است که وقتی غذا حاضر است اول غذا بخورند بعد نماز مغرب بخوانند، تا خشوع در نماز حاصل شود و دل نمازگزار به دنبال خوراکی نباشد. اما اگر وقت تنگ بود و چنانچه اول خوراک بخورد وقت نماز تمام می‌شود، در این حال اول باید نماز بخواند بعد خوراک بخورد. هم‌چنین اگر کاری است که ترک آن مایه‌ی تشویش خاطر نمازگزار می‌شود، اول آن کار را انجام دهد و بعد به نماز بپردازد. و از عبدالله بن عمرب به ثبوت رسیده است که اگر وقت نماز می‌شد، خوراک را ترک نمی‌کرد تا اول غذا بخورد و بعد به نماز برود.

الحاصل: رعایت خشوع در نماز و مراعات حضور قلب در نماز باید در نظر گرفته شود، مگر در صورتی که وقت تنگ باشد که باید اول نماز را انجام بدهد. والله سبحانه وتعالی أعلم وصلی الله علی سیدنا محمد وآله وصحبه وسلم.

۲۵۴- وَعَنْ أَبِي ذَرٍّس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «إِذَا قَامَ أَحَدُكُمْ فِي الصَّلَاةِ فَلَا يَمْسَحِ الحَصَى، فَإِنَّ الرَّحْمَةَ تُوَاجِهُهُ». رَوَاهُ الخَمْسَةُ بِإِسْنَادٍ صَحِيحٍ وَزَادَ أَحْمَدُ: «وَاحِدَةً أَوْ دَعْ».

ابوداود و ترمذی و نسایی و ابن ماجه و امام احمد از ابوذرس روایت نمودند که ابوذر گفت: رسول اللهص فرمود: «هرگاه یکی از شما به نماز ایستاد دست به پیشانی نمالد برای بردن اثر سنگ یا خاک، برای این که رحمت خدا رو به روی اوست».

و رحمت خدا در نظر گرفتن، باید مانع از آن باشد که خشوع خود را به دست کشیدن بر پیشانی مختل سازد. باید خشوع نماز را رعایت نماید، نه از بین بردن اثر سنگ و یا خاک بر پیشانی.

و در روایت امام احمد از ابوذرس آمده است که گفت: سَأَلْتُ النَّبِيَّص عَنْ كلِّ شَيءٍ حَتَّی سَأَلْتُهُ عَن مَسْحِ الْحَصَاةِ فَقَالَ: «مَرَّةً، أَوْ دَعْ»: ابوذرس گفت از رسول اللهص درباره‌ی همه چیز پرسیدم، حتی از دست کشیدن بر پیشانی برای از بین بردن اثر سنگ. رسول اللهص فرمود: فقط یک بار می‌توانی دست به پیشانی بکشی یا این‌ که همان یک بار را هم ترک کن و خشوع در نماز را رعایت کن. مگر در صورتی که سنگ پیشانی را به درد آورده باشد که دست کشیدن به آن برای رفع درد جایز است.

ملاحظه فرمایید که مسجد در زمان رسول اللهص فرشی نداشته و جماعت مسجد نماز را بر خاک یا سنگریزه‌ی فرش شده در مسجد می‌خواندند. پیشانی بر خاک مالیدن در برابر عظمت خدای متعال خود اثری عظیم دارد و اگر فقیری در خانه فرشی نداشته باشد دلش به درد نمی‌آید، برای این که مسجد رسول اللهص فرش ندارد و رسول اللهص در سجده پیشانی را بر خاک می‌نهد. از این روی همه در فکر آخرت بودند و همه مرد دعوت به سوی حق و مرد جهاد در راه حق بودند.

۲۵۵- وَفِي الصَّحِيحِ عَنْ مُعَيْقِيبٍ نَحْوُهُ بِغَيْرِ تَعْلِيلٍ.

و در حدیث صحیح متفق علیه به روایت از معیقیب مانند حدیث شماره‌ی ۲۵۴ آمده است و در آن کلمه‌ی: «فإن الرحمة تواجهه» نیامده است. و لفظ حدیث این است که رسول اللهص به معیقیب فرمود: «لَا تَمْسَحْ الحَصَی وَأَنْتَ تُصَلِّي، فَإِنْ كُنْتَ لَا بُدَّ فَاعِلًا، فَوَاحِدَةٌ تَسْوِيَةَ الْحَصَى»: «موقعی که مشغول نماز هستی دست به سنگریزه مکش. چنان‌چه ناگزیر بودی پس فقط یک بار برای صاف کردن آن در زیر پیشانیت بر آن دست بکش». یعنی در موقع نماز که خشوع و حضور قلب لازم است از دست کشیدن بر سنگریزه بپرهیز، چنان‌چه ناچار باشی، پس به یک بار دست کشیدن اکتفا نما.

معیقیب بن ابی فاطمه الدوسی از سابقین به سوی اسلام است و موقعی که رسول اللهص در مکه بودند او مسلمان شد و در هجرت دوم به سوی حبشه، به حبشه رفت و در آن جا ماند تا وقتی که رسول اللهص به مدینه تشریف آورد و آن گاه به مدینه آمد. در غزوه‌‌ی بدر همراه رسول اللهص بود و رسول اللهص انگشتر مهردار خود را به او سپرده بود. بعد از رحلت رسول اللهص ابوبکر و عمر در موقع خلافتشان معیقیب را بر بیت‌المال مسلمین به کار گرفتند تا نگهداری بیت‌المال را به عهده بگیرد. او در سال ۴۶ هجری در مدینه درگذشت.

۲۵۶- عَنْ عَائِشَةَل قَالَتْ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِصعَنْ الِالْتِفَاتِ فِي الصَّلَاةِ؟ فَقَالَ: «هُوَ اِخْتِلَاسٌ يَخْتَلِسُهُ الشَّيْطَانُ مِنْ صَلَاةِ العَبْدِ». رَوَاهُ البُخَارِيُّ. وَالتِّرْمِذِيّ وَصَحَّحَهُ: «إِيَّاكَ وَالِالْتِفَاتَ فِي الصَّلَاةِ، فَإِنَّهُ هَلَكَةٌ، فَإِنْ كَانَ فَلَا بُدَّ فَفِي التَّطَوُّعِ».

و از عایشهل روایت است که گفت: از رسول اللهص پرسیدم: روی را به این سو و آن سو نمودن در نماز چه حکمی دارد؟ فرمود: «رباییدن شیطان از نماز بنده است».

یعنی وقتی که مسلمان به نماز می‌ایستد قصد او این است که در نماز دیده‌ی دلش به سوی خدا باشد و شیطان مراقب است که نگذارد مسلمان نماز خود را کامل نماید، وقتی که نمازگزار روی را به این سو و آن سو نمود، شیطان آن را مغتنم می‌شمارد و از توجه قلب به سوی خدا باز می‌دارد و چنان است که از نماز شخص خشوع آن را رباییده و دیده‌ی دل نمازگزار را نگذاشته است که متوجه درگاه خدا باشد. و این حدیث می‌رساند که التفات در نماز مکروه است. و التفات وقتی مکروه است که به سر و گردن باشد و سینه رو به قبله باشد، اما اگر سینه را از جهت قبله بچرخاند نمازش باطل است. و ترمذی از عایشهل روایت نموده و گفته است: این حدیث به روایت از عایشهل صحیح است: در این حدیث رسول اللهص فرمود: «تو را پرهیز می‌دهم از التفات و روی به این سو و آن سو نمودن در نماز، برای این که چنین کاری باعث هلاکت نمازگزار است، زیرا به بهترین عبادت خلل می‌رساند. و چنان‌چه ناگزیر از التفات باشد در نماز سنت التفات بنماید، نه در نماز فرض». گفته شده است: التفات در نماز وقتی مکروه است که حاجتی به آن نباشد، چنان‌چه حاجتی به آن باشد مکروه نیست؛ زیرا در نماز ظهر بود و مردم به نماز ایستاده بودند و ابوبکر امامشان بود، در این حال رسول اللهص از خانه بیرون آمد و ابوبکر رو به سوی حضرت رسول نمود و مردم همه رو به طرف ایشان نمودند و رسول اللهص اعتراضی بر ایشان نگرفت. و اگر ابوبکر و مردم التفات نکرده بودند، نه از بیرون آمدن رسول اللهص باخبر می‌شدند و نه از اشاره‌ی ایشان که اشارت فرمودند در محل خود باشید.

۲۵۷- وَعَنْ أَنَسٍس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «إِذَا كَانَ أَحَدُكُمْ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهُ يُنَاجِي رَبَّهُ، فَلَا يَبْزُقَنَّ بَيْنَ يَدَيْهِ وَلَا عَنْ يَمِينِهِ، وَلَكِنْ عَنْ شِمَالِهِ تَحْتَ قَدَمِهِ». مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ، وَفِي رِوَايَةٍ: «أَوْ تَحْتَ قَدَمِهِ».

و از انسس روایت است که گفت: رسول اللهص فرمود: «وقتی که یکی از شما به نماز ایستاد او مشغول سخن گفتن با پروردگار خود می‌باشد، پس جلوی خود و از دست راست خود آب دهان نیندازد، ولی آن را از دست چپش و زیر پایش بیندازد».

و در روایت بخاری: «فَإِنَّ رَبَّهُ بَینَهُ وبَینَ القِبلَة»؛ یعنی موقعی که مسلمان به نماز می‌ایستد پروردگارش میان او و قبله‌اش می‌باشد. بنابراین شایسته نیست که آب دهن خود را رو به روی خود یا سمت راست خود بیندازد، برای این که دست راست او فرشته‌ای است که حسنات و نیکوکاری‌های او را می‌نویسد، لیکن آب دهن را از دست چپ و زیر پای چپش بیندازد، وقتی که در مسجد نباشد و یا این‌که در ردای خود آب دهن بیندازد و محل آب دهن را بر هم نهد تا ظاهر نشود. و در این حدیث ارشاد است به رعایت ادب که در نماز جای آب دهن انداختن نیست، اگر ناچار شد از دست چپ و زیر پای چپ خود بیندازد و بهتر است که در دستمالی بیندازد و اطراف آن را بر هم جمع کند تا ظاهر نشود. نهی از آب دهن انداختن به طرف قبله و از دست راست چه در نماز و چه در غیر نماز آمده است، چنان که در حدیث متفق علیه به روایت ابوهریره و ابوسعید خدریب چنین آمده است: أَنَّ رَسُولَ اللهص رَأَى نُخَامَةً فِي جِدَارِ الْمَسْجِدِ فَتَنَاوَلَ حَصَاةً فَحَتَّهَا، وَقَالَ: «إِذَا تَنَخَّمَ أَحَدُكُمْ فَلَا يَتَنَخَّمَنَّ قِبَلَ وَجْهِهِ، وَلَا عَنْ يَمِينِهِ، وَلْيَبْصُقْ عَنْ يَسَارِهِ، أَوْ تَحْتَ قَدَمِهِ»: رسول اللهص موقعی که دیدند آب دهن کسی در دیوار مسجد پیداست، سنگی را برداشتند و با آن سنگ آن را پاک نمودند و فرمودند: «وقتی که یکی از شما آب دهن می‌اندازد رو به روی خود و از دست راست خود نیندازد، بلکه از دست چپ خود، یا زیر پای چپ خود بیندازد».

و در حدیث انس به روایت احمد و مسلم این زیادت آمده است: ثُمَّ أَخَذَ طَرَفَ رِدَائِهِ، فَبَصَقَ فِيهِ ورَدَّ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ، فَقَالَ: «أَوْ يَفْعَلُ هَكَذَا»: سپس کنار ردای خود را گرفت و آب دهن را در آن انداخت و اطراف آن را بر هم نهاد و فرمود: «و یا این چنین نماید». و این ارشاد و راهنمایی است که در دستمال آب دهن انداختن بهتر است، برای این که جلوگیری از انتشار بسیاری از بیماری‌ها می‌نماید. امام نووی، آب دهن انداختن را به طرف قبله و رو به رو و از دست راست ممنوع دانست، خواه در نماز و یا خارج از نماز، در مسجد باشد یا در غیر آن. و ابوداود و ابن حبان از سائب بن خلاد روایت کرده‌اند که مردی در نماز امام شد و در حال نماز آب دهن را به طرف قبله انداخت، وقتی که آن شخص از نماز فارغ شد، رسول اللهص فرمود: این شخص امام شما نشود. یعنی پشت سر او نماز نخوانید، زیرا احترام قبله لازم است و مقتضی است که انسان در هر عبادتی روی را به قبله نماید و شایسته نیست آب دهن را به سوی قبله انداختن. بعضی از علما گفته‌اند: این‌که از دست راست آب دهن نینداز، برای این است که فرشته‌ای که حسنات را می‌نویسد در جهت راست بدن نشسته است و نماز مادر حسنات بدنی است و در آن سیئاتی نیست که فرشته‌ی نویسنده‌ی سیئات در طرف چپ نشسته باشد. و از معاذ بن حبلس روایت است که گفت: «مَا بَصَقتُ عَنْ يَمِينِي مُنْذُ أَسْلَمْتُ»: «از روزی که مسلمان شده‌ام، آب دهن را از دست راست نینداخته‌ام». و در روایت ابن ابی شیبه از حذیفهس آمده است: «وَلَا عَن یَمِینِهِ فَإِنَّ عَن یَمِینِهِ كاتِبُ الحَسَنَاتِ»: «و نه از سمت راستش، زیرا دست راست او فرشته‌ی نویسنده‌ی حسنات است». حدیث حذیفه موقوف است. و در روایت طبرانی از ابی امامهس آمده است: «فَإِنَّهُ یَقُومُ بَینَ یَدَيِ الله ومَلَك عَن یَمِینِهِ وقَرِینُهُ عَن یَسَارِه»: «وقتی که نماز می‌خواند جلو خدا می‌ایستد و فرشته دست راست اوست و قرین او، یعنی شیطان، دست چپ اوست». آب دهن بر شیطان بیفتد رواست. والله سبحانه وتعالی أعلم.

۲۵۷- وَعَنْهُ قَالَ: كَانَ قِرَامٌ لِعَائِشَةَل سَتَرَتْ بِهِ جَانِبَ بَيْتِهَا، فَقَالَ لَهَا النَّبِيُّص: «أَمِيطِي عَنَّا قِرَامَكِ هَذَا، فَإِنَّهُ لَا تَزَالُ تَصَاوِيرُهُ تَعْرِضُ لِي فِي صَلَاتِي». رَوَاهُ البُخَارِيُّ.

و از انسس روایت است که گفت: پرده‌ی نازک و یا کلفتی به چند رنگ بود که عایشهل یک طرف از خانه‌اش را به آن پوشیده بود. رسول اللهص به عایشه فرمود: «این پرده را دور کن، برای این که تصاویر آن در نمازم برایم نمایان می‌شود».

بنابراین هرچه مایه‌ی تشویش نمازگزار می‌شود، باید برداشته شود. اما در این حدیث دلالتی بر بطلان نمازی که در برابر پرده‌ی رنگارنگ و مصور خوانده شده است وجود ندارد، برای این که رسول اللهص نمازی که در برابر آن پرده خوانده بود اعاده نفرمود.

قرام: پرده‌ای که بر دیوار آویزند و رنگارنگ و مصور باشد. وقتی که رسول اللهص از وجود پرده‌ای منقوش و رنگارنگ در قبله‏ی نمازش دوری می‌جست، جا دارد که نمازگزار آن‌چه را که موجب از بین رفتن خشوع و حضور قلب در نماز باشد، جلو نماز خود قرار ندهد. و حکم این‌گونه چیزها ـ والله أعلم ـ کراهت تنزیهی است، برای این‌که به حرام نمی‌کشد.

۲۵۸- وَاتَّفَقَا عَلَى حَدِيثِهَا فِي قِصَّةِ أَنْبِجَانِيَّةِ أَبِي جَهْمٍ، وَفِيهِ: «فَإِنَّهَا أَلْهَتْنِي عَنْ صَلَاتِي».

و بخاری و مسلم متفق هستند بر حدیث عایشه در قصه‌ی خمیصه‌ای که ابوجهم، عامر به حذیفه، برای رسول اللهص هدیه فرستاد و در آن خمیصه اعلام، یعنی خط خط بود و رسول اللهص آن را برگرداند و انبجانیه‌ی ابی جهم را درخواست نمود.

و لفظ حدیث چنین است: عَنْ عَائِشَةَل: أَنَّ النَّبِيَّص صَلَّى فِي خَمِيصَةٍ لَهَا أَعْلاَمٌ، فَنَظَرَ إِلَى أَعْلاَمِهَا نَظْرَةً، فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ: «اذْهَبُوا بِخَمِيصَتِي هَذِهِ إِلَى أَبِي جَهْمٍ وَأْتُونِي بِأَنْبِجَانِيَّةِ أَبِي جَهْمٍ، فَإِنَّهَا أَلْهَتْنِي آنِفًا عَنْ صَلاَتِي»: ابوجهم عامر بن حذیفه خمیصه، یعنی لباسی که خط خط داشت برای رسول اللهص فرستاد. رسول اللهص آن را پوشید و در آن نماز خواند و در حال نماز یک بار به خط‌هایی که در آن بود نظر فرمود، از نماز که فارغ شد فرمود: «این خمیصه را برای ابوجهم ببرید و انبجانیه ـ لباسی کلفت و بی‌خط ـ برایم بیاورید، زیرا آن چند لحظه پیش مرا از نمازم غافل کرد». و با برگردانیدن خمیصه، انبجانیه را درخواست کرد تا ابوجهم ناراحت نشود که هدیه‌اش را برگردانیده‌اند. و همین حدیث به روایت امام مالک در موطا چنین است: عَن عَائِشَةَل قَالَت: أَهدَی أبُو جَهم بن حُذیفة إلی رَسُولِ اللهص خَمِيصَةٍ لَهَا أَعْلامٌ، فَشَهِدَ فِیهَا الصَّلَاةَ، فَلَمَّا انْصَرَفَ، قَالَ: «رُدِّي هَذِهِ الخَمِيصَة إِلَى أَبِي جَهْمٍ»، وفِي روایة عَنهَا: «كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَى عَلَمِهَا، وَأَنَا فِي الصَّلاَةِ فَأَخَافُ أَنْ تَفْتِنَنِي».

عایشهل گفت: ابوجهم بن حذیفه خمیصه‌ای را برای رسول اللهص هدیه فرستاد. آن خمیصه خط خط داشت. رسول اللهص در آن خمیصه نماز خوند. از نماز که فارغ شد فرمود: «در نماز نظر به خط خمیصه می‌نمودم، می‌ترسم مرا به خود مشغول سازد. آن را برای ابوجهم برگردانید و انبجانیه او را بیاورید».

از این حدیث دانسته می‌شود: که اگر کسی هدیه‌ای برگردانید به جای آن چیزی درخواست نماید تا هدیه دهنده ناراحت نشود. در نماز لباس خط خط یا هر لباسی که فکر انسان را مشغول می‌سازد نپوشد تا در نماز فقط به فکر طاعت خدا باشد و بس. و این‌که پوشیدن لباس خط خط و مشغول کننده در نماز مکروه است و این‌که دل‌های طاهر و پاک از دیدن تصویر و خط در نماز اثری می‌یابد که او را از خشوع و حضور قلب باز می‌دارد. بنابراین فرش مسجد و سجاده اگر نقش و نگار داشته باشد و نمازگزار را به خود مشغول کند، همین حکم را دارد. والله سبحانه و تعالی أعلم.

۲۵۹- وَعَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةس قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِص: «لَيَنْتَهِيَنَّ أَقَوَامٌ يَرْفَعُونَ أَبْصَارَهُمْ إِلَى السَّمَاءِ فِي الصَّلَاةِ أَوْ لَا تَرْجِعَ إِلَيْهِمْ». رَوَاهُ مُسْلِمٌ.

و از جابر بن سمرهس روایت است که گفت: رسول اللهص فرمود: «مردمی که در حال نماز چشم‌ها را به سوی آسمان بالا می‌برند باید از این رفتار خودداری کنند، یا این‌که اگر خودداری از آن نکردند، چشم‌هایشان به سوی ایشان باز نمی‌گردد». یعنی چشم‌های خود را از دست می‌دهند.

امام نووی در شرح مسلم فرمود: در بالا بردن نظر به سوی آسمان نهی و وعید شدید است و اجماع بر آن نقل شده است و این نهی دلالت بر حرام بودن آن دارد. ابن حزم از علمای مذهب ظاهری می‌گوید: نماز شخص به بالا بردن نظر به سوی آسمان باطل می‌شود.

قاضی عیاض فرمود: در غیر نماز در حال دعا علما اختلاف دارند، بعضی آن را مکروه دانسته‌اند و بیشتر علما آن را جایز دانسته‌اند.

۲۶۰- وَلَهُ: عَنْ عَائِشَةَل قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِص يَقُولُ: «لَا صَلَاةَ بِحَضْرَةِ طَعَامٍ، وَلَا هُوَ يُدَافِعُهُ الأَخْبَثَانِ».

و مسلم/ از عایشهل روایت می‌نماید که عایشه گفت: شنیدم از رسول اللهص که می‌فرمود: «نماز نیست در حضور غذا و نه در حالتی که بول و غائط (ادرار و مدفوع) به او فشار می‌آورند».

یعنی ـ والله أعلم ـ نماز باید با حضور قلب و راحت جسم همراه باشد، وقتی که غذا حاضر است، دل حاضر نمی‌شود و هم‌چنین وقتی که انسان از بول یا غائط یا باد در فشار است، دل حاضر نمی‌شود و بدن هم راحت نیست. بنابراین در چنان احوالی نماز نخواندن بهتر است تا اول خود را راحت کند و بعد نماز بخواند. چنانچه وقت تنگ باشد و اگر با آن حالت نماز نخواند، نماز فوت می‌شود، در آن صورت نماز بخواند و نماز او صحیح است، اگرچه کراهت تنزیهی دارد. و از مذهب ظاهری نقل شده که نماز در آن حالت باطل است. والله سبحانه و تعالی أعلم.

۲۶۱- وَعَنْ أَبِي هُرَيْرَةَس أَنَّ النَّبِيَّص قَالَ: «التَّثَاؤُبُ مِنْ الشَّيْطَانِ فَإِذَا تَثَاءَبَ أَحَدُكُمْ فَلْيَكْظِمْ مَا اِسْتَطَاعَ». رَوَاهُ مُسْلِمٌ وَالتِّرْمِذِيُّ، وَزَادَ: «فِي الصَّلَاةِ».

رسول اللهص فرمود: خمیازه از شیطان است، وقتی که یکی از شما خواست خمیازه بکشد، جلو آن را بگیرد تا آن جا که می‌تواند». ترمذی در روایت اضافه نموده: «خمیازه در نماز از شیطان است».

و در خصوص خمیازه در صحیح بخاری هم آمده که خمیازه در نماز از شیطان است و هنگام خمیازه کشیدن نگوید «ها» برای این که شیطان از این گفته‌ی او به خنده می‌افتد. و در حدیثی که امام احمد و بخاری و مسلم روایت کرده‌اند، رسول اللهص فرمود:

«إِذَا تَثَاءَبَ أَحَدُكُمْ فَلْيَضَع يَدَهُ عَلَی فِیهِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ يَدْخُلُ مَعَ التَثَاؤُب»: «وقتی که یکی از شما خمیازه کرد، دست بر دهانش بگذارد، زیرا شیطان هنگام خمیازه کشیدن به درون بدن می‌رود». یعنی شیطان مایه‌ی سستی او می‌شود. والله أعلم.