بلوغ المرام من أدلة الأحکام - ترجمه فارسی

فهرست کتاب

بَابُ اَلْمَسْحِ عَلَى اَلْخُفَّيْنِ

بَابُ اَلْمَسْحِ عَلَى اَلْخُفَّيْنِ

مسح: به معنی دست تر کشیدن. خفین: دو کفش. جورب: ‌معرب جوراب: پاپوشی که آن را می‌پوشند و کفش را روی آن می‌پوشند.

مسح خفین:‌ دست تر کشیدن بر دو کفش به جای شستن دو پا. در حال عادی انسان وقتی که وضو می‌گیرد نیت وضو می‌نماید و رو را می‌شوید، سپس دو دست را می‌شوید، سپس مسح سر می‌نماید، سپس دو پا را می‌شوید، اما در شهرهای سردسیر که شستن دو پا در هر بار وضو گرفتن زحمت است، و در مسافرت که هر بار مسافر نمی‌خواهد کفش‌ها را از پا بیرون بیاورد، ابتدا وضو کامل می‌گیرد و کفش حائزالشرایط که تا دو کعب را می‌پوشاند و می‌توان با آن راه رفت و محکم است و سوراخ و پاره نیست، وقتی که وضوی کامل گرفت، دو کفش را می‌پوشد، آن‌گاه شخص مقیم تا یک روز و یک شب به جای بیرون آوردن کفش از پا و شستن آن، همان‌گونه که پاها در کفش هستند، دست بر دو کفش می‌کشد و وضوی او کامل است و می‌تواند نماز و طواف و قراءت قرآن را انجام دهد. و شخص مسافر تا سه روز و سه شب می‌تواند همین استفاده را ببرد، و این یک نوع رخصت و تسهیل در امور عبادت به شمار می‌آید و اکنون دلیل آن:

۶۳- عَنْ المُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَس قَالَ: كُنْتُ مَعَ النَّبِيِّص فَتَوَضَّأَ، فَأَهْوَيْتُ لِأَنْزِعَ خُفَّيْهِ، فَقَالَ: «دَعْهُمَا، فَإِنِّي أَدْخَلْتُهُمَا طَاهِرَتَيْنِ»، فَمَسَحَ عَلَيْهِمَا. مُتَّفَقٌ عَلَيْه.

در حدیث صحیحین بخاری و مسلم این حدیث چنین مختصر آمده است که مغیره بن شعبهس گفت: در سفری همراه رسول اللهص بودم. رسول اللهص وضو گرفت، من خود را پایین آوردم تا کفش را از پای ایشان بیرون بیاورم، فرمودند: «کفش را بیرون میاور که من پاها را در حال پاکی و داشتن وضو در کفش کرده‌ام». آن‌گاه دست تر بر دو کفش کشید.

مغیره بن شعبه از جمله خدمتکاران رسول اللهص است که همیشه وقتی که به حاجت می‌رفت ابریق آب با او بود و ابریق را به رسول اللهص می‌سپرد و موقع وضو آب بر دست مبارک ایشان می‌ریخت. از این رو خود را پایین آورد تا کفش‌ها را از پای مبارک ایشان بیرون آورد و ندانسته بود که رسول اللهص قصد مسح خفین دارد.

مسح خفین: حدیث آن به تواتر رسیده، چنان‌که در این نظم آمده است: «مسح لخف وبناء مسجد.... ورفع لليد، ورؤية الله بدار الأخرة، هذا الذي قد قبلوا تواتره»؛ یعنی «مسح خفین و بنای مسجد.... و بالا بردن دست موقع بستن نماز، و دیدن مؤمنان خدای تعالی را در آخرت از جمله‌ی احادیث متواتره است که علما آن را قبول کرده‌اند. و علامه جلال‌الدین در کتاب «قطف الأزهار المتناثرة في الأحادیث المتواترة»، احادیث متواتره را جمع‌آوری فرموده است.

گفتیم که مؤلف حدیث شماره‌ی یک باب مسح الخفین را مختصر آورد.

و امام مالک و ابوداود/ آن سفر را تعیین کرده‌اند که غزوه‌ی تبوک بوده و آن نماز را تعیین نموده‌اند که نماز فرض صبح بوده است. بنابراین مغیره بن شعبه می‌گوید: «در غزوه‌ی تبوک، رسول اللهص برای نماز صبح، وضوی کامل گرفتند و مضمضه و استنشاق و مسواک و شستن رو و شستن دو دست و مسح سر انجام دادند، موقع شستن پا می‌خواستم کفش‌‌شان را بیرون آورم، فرمودند: «کفش را بیرون میاور که من پاها را پس از وضوی کامل به کفش کرده‌ام». و آن‌گاه دست تر به دو کفش کشیدند. حدیث متفق علیه و لفظ آن برای بخاری است.

بزار از شصت طریق این حدیث را از مغیره روایت نمود و ابوالقاسم بن منده چهل و پنج طریق آن را یاد کرد. امام احمد گفته است: در مسح خفین چهل حدیث مرفوع از صحابهش آمده است. ابن المنذر از حسن بصری/ روایت نمود که هفتاد تن از صحابه روایت کرده‌اند که رسول اللهص مسح خفین نمود. و ابوالقاسم ابن منده در تذکره‌ی خود یاد کرده است که نام کسانی که مسخ خفین را از رسول اللهص روایت کرده‌اند به هشتاد صحابه رسیده است. و مصنف گفته است: جماعتی از حفاظ حدیث تصریح بر آن دارند که حدیث مسح خفین متواتر است، و آن از علی و سعد و بلال و حذیفه و بریده و خزیمه بن ثابت و سلمان و جریر و غیر از آنانش به ثبوت رسیده است و ائمه‌ی اربعه‌ی اهل سنت از ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمد قایل به آن هستند.

و باید دانست که ابتدای مدت یک روز و یک شب برای مقیم و ابتدای مدت سه روز و سه شب برای مسافر از موقعی است که بعد از پوشیدن کفش بی‌وضو می‌شود. و شروط مسح خفین هم قبلاً گفتیم که کفش طاهر باشد، و پا را تا دو کعب بپوشاند از نوعی باشد که مسافر بتواند با آن راه برود و بعد از وضوی کامل آن را بپوشد. و الله سبحانه و تعالی اعلم.

۶۴- وَلِلْأَرْبَعَةِ عَنْهُ إِلَّا النَّسَائِيَّ: أَنَّ النَّبِيَّص مَسَحَ أَعْلَى الخُفِّ وَأَسْفَلَهُ. وَفِي إِسْنَادِهِ ضَعْفٌ.

و در روایت ابوداود و ترمذی و ابن ماجه از مغیره بن شعبهس آمده است که: رسول اللهص در مسح خفین بالای کفش و پایین آن دست تر کشید. و در اسناد این حدیث ضعف است به سبب این که نویسنده‌ی مغیره مورد اعتماد نیست.

۶۵- وَعَنْ عَلِيٍّس قَالَ: لَوْ كَانَ الدِّينُ بِالرَّأْيِ لَكَانَ أَسْفَلُ الخُفِّ أَوْلَى بِالْمَسْحِ مِنْ أَعْلَاهُ، وَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِص يَمْسَحُ عَلَى ظَاهِرِ خُفَّيْهِ. أَخْرَجَهُ أَبُو دَاوُدَ بِإِسْنَادٍ حَسَنٍ.

ابوداود/ به اسناد صحیح از علیس روایت نمود که علیس فرمود: اگر امور دین از روی قیاس و در نظر گرفتن معانی بود، پایین کفش شایسته‌تر بود به مسح کردن از بالای آن، در حالی که دیدم رسول اللهص را که بر بالای کفش مسح می‌نمود. و حدیث می‌رساند که واجب در مسح خفین همان مسح بالای آن است.

مصنف این‌جا گفته به اسناد حسن و در تلخیص گفت: إنه حدیث صحیح، برای این‌که حدیث حسن از انواع صحیح است.

و علمای شافعیه در کتب فقه آورده‌اند که مستحب است دست تر کشیدن بر دو کفش بر بالای آن و پایین آن و پشت آن در حالی که انگشتان دست از هم جدا باشد و به صورت خط‌خط مسح شود، به دلیل حدیثی که ابن ماجه و غیر او روایت نمودند که: «إِنَّهُص مَسَحَ عَلَی خُفَيهِ خُطُوطاً من المَاء» و برای نشان دادن این‌که مسح خفین خط خط باشد، فقها گفته‌اند که دست چپ را پشت کفش بنهد و دست راست را بر پشت محل انگشتان در کفش،‌‌ آن وقت دست راست را بکشاند تا ساق پا و دست چپ را بکشاند تا سر انگشتان، به دلیل حدیثی که به این طریق آمده و بیهقی و غیر او آن را از ابن عمرب روایت کرده‌اند. و مسح خفین یکبار است و تکرار مسح طوری که دوبار یا سه بار مسح خفین نماید مکروه است. در هر بار وضو یک بار مسح خفین جایز است. والله سبحانه و تعالی اعلم.

۶۶- وَعَنْ صَفْوَانَ بْنِ عَسَّالٍس قَالَ: كَانَ النَبِيص يَأْمُرُنَا إِذَا كُنَّا سَفْرًا أَنْ لَا نَنْزِعَ خِفَافَنَا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَلَيَالِيَهُنَّ، إِلَّا مِنْ جَنَابَةٍ وَلَكِنْ مِنْ غَائِطٍ، وَبَوْلٍ، وَنَوْمٍ. أَخْرَجَهُ النَّسَائِيُّ، وََلتِّرْمِذِيُّ وَاللَّفْظُ لَهُ، وَابْنُ خُزَيْمَةَ وَصَحَّحَاهُ.

و امام شافعی و ابن ماجه و ابن حبان و دارقطنی و بیهقی/ نیز همین حدیث را روایت کرده‌اند و ترمذی و خطابی آن را صحیح دانسته‌اند.

صفوان بن عسالس می‌گوید: موقعی که ما مسافر بودیم، رسول اللهص به ما امر می‌فرمود: «آن‌که سه روز و سه شب کفش را از پای خود بیرون نیاوریم و مسح خفین نماییم، مگر برای جنابت که غسل لازم می‌شد، کفش‌ها را بیرون می‌آوردیم و بدن می‌شستیم و مجدداً دو کفش را می‌پوشیدیم، ولیکن از بول و غائط و نوم، کفش‌ها را بیرون نمی‌آوردیم و برای وضو، مسح خفین می‌نمودیم».

و در توضیح الأحکام آورده است که:

امام احمد/ مسح جَوْرَبَین را جایز دانسته است: روی الإمام أحمد وأبوداود والترمذي عن المغيرة بن شعبة: «أنَّ النبيص مَسَحَ عَلَی الجَورَبَينِ وَالنَّعلَين».

در توضیح الأحکام مغیره بن سعید نوشته شده و شاید اشتباه چاپ باشد، برای این که در صحابه کسی به نام مغیره بن سعید نیست و در الأعلام مغیره بن سعید به عنوان یکی از دجالان آورده است.

امام احمد/ به دلیل حدیثی که: «رسول اللهص مسح بر جوربین و نعلین فرموده»، دست تر کشیدن بر جوراب را به جای شستن دو پا در وضو جایز دانسته است، و این برای کسانی که ناراحتی پا دارند و نمی‌توانند همیشه پاها را در وضو بشویند نعمتی بزرگ است.

ابن المنذر/ گفته است که: «از نه تن از صحابهش روایت است که مسح بر جوراب را جایز می‌دانسته‌اند، و ایشان علی و عمار و ابن مسعود و انس و ابن عمر و براء و بلال و ابی ابی أوفی و سهل بن سعدش هستند.

و عطاء بن ابی رباح و حسن بصری و سعید بن المسیب و عبدالله بن المبارک و سفیان ثوری و اسحاق بن راهویه و ابی یوسف و محمد بن الحسن نیز همین قول را دارند.

و در این‌که شستن دو پا بهتر است یا مسح خفین، شافعی‌ها بر آنند که شستن دو پا بهتر از مسح خفین است در صورتی که بی‌میلی به مسح خفین نشان ندهد، که اگر رغبت در مسح خفین نداشته باشد مسح خفین برای او بهتر است تا سنت را اجرا نماید، و بعضی از حنبلی‌ها مسح خفین را بهتر دانسته‌اند.

ابن القیم گفته است که رسول اللهص رعایت پاهای خود را می‌نمود، اگر پاهایشان برهنه بود، پاها را می‌شستند، و اگر کفش به پا داشت بر آن مسح می‌کرد، والله سبحانه و تعالی أعلم.

۶۷- وَعَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍس قَالَ: جَعَلَ النَّبِيُّص ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَلَيَالِيَهُنَّ لِلْمُسَافِرِ، وَيَوْمًا وَلَيْلَةً لِلْمُقِيمِ. يَعْنِي: فِي المَسْحِ عَلَى الخُفَّيْنِ. أَخْرَجَهُ مُسْلِمٌ وأَخرَجَهُ أبُودَاود والتِّرمِذِي وَابنُ حبَّان.

و کلمه‌ی: یعنی في المسح علی الخفین، مدرج است در حدیث. از سخن علیس و یا دیگری از روایت‌کنندگان حدیث است.

علیس فرمود: رسول اللهص مدت مسح خفین را برای مسافر سه روز و سه شب قرار داد و برای مقیم در محل یک روز و یک شب قرار داد.

ایام جمع تکسیر است برای یوم به معنی روز، و روز از اذان صبح است تا غروب آفتاب. صفت ایام را مؤنث می‌آورند و می‌گویند: ایام مبارکه: روزهای خجسته‌ای است. بعد از مغرب روز گذشته را دیروز می‌نامند.

ابتدای مسح مقیم پس از بی‌وضویی بعد از پوشیدن کفش است تا مانند آن وقت در روز دوم. و ابتدای مسح مسافر پس از بی‌وضویی بعد از پوشیدن کفش تا مانند آن وقت در روز چهارم.

معلوم است که شریعت مطهره‌ی اسلام رعایت حال مؤمنان را می‌نماید و برای راحتی مسافران مدت مسح بیشتری قرار داد.

۶۸- وَعَنْ ثَوْبَانَس قَالَ: بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِص سَرِيَّةً، فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَمْسَحُوا عَلَى العَصَائِبِ ـ يَعْنِي: العَمَائِمَ ـ وَالتَّسَاخِينِـ يَعْنِي: الخِفَافَ. رَوَاهُ أَحْمَدُ، وَأَبُو دَاوُدَ، وَصَحَّحَهُ الحَاكِمُ.

اولاً گفته‌ی حاکم که حدیث صحیح و بر شرط مسلم است موردنظر است، برای این‌که یکی از راویان حدیث ثور بن زید است که مسلم از او روایتی ندارد، و یکی دیگر از راویان حدیث راشد بن سعد است که بخاری و مسلم هیچ‌کدام از او روایتی ندارند و ابن حزم او را مورد اعتماد نمی‌داند هرچند که ابن معین و ابوحاتم و عجلی و یعقوب بن شبیه و نسایی او را ثقه دانسته‌اند.

معنی حدیث: رسول اللهص لشکریانی را به جهاد فرستاد و به ایشان فرمود تا موقع وضو به هنگام مسح سر، بر عمامه مسح کنند و به وقت شستن پا به جای آن دست تر بر دو کفش بکشند.

سریه: هر لشکری که خود رسول اللهص با آنان نبوده است، و هر لشکری که رسول اللهص با آنان بوده آن را «غزوه» می‌نامند.

تعداد سریه از پیادگان از پنج تا سیصد تن، و از سوارگان چهارصد سوار گفته‌اند.

از حدیث دانسته می‌شود که رسول اللهص موقع فرستادن مجاهدین رخصت‌های سفر از مسح خفین و غیره آن‌چه موردنیازشان بوده به آنان می‌آموخته‌اند.

در مسح خفین گفته‌اند که خف حائز الشرایط باشد و پاها را تا کعب بپوشاند و طاهر باشد و بتوان در آن راه رفت و پاره نشود. و آن دانشمندانی که گفته‌اند مسح بر جوراب جایز است امکان راه رفتن مسافر در آن را شرط ندانسته‌اند.

اگر خفین سوراخ باشند، نزد شافعی و احمد، مسح بر آن جایز نیست، برای این‌که هر محلی از پا که پیدا باشد، واجب است شستن آن و جمع بین اصل که شستن است و بدل که مسح است، جمع میان بدل و مبدل جایز نیست.

و نزد ابوحنیفه اگر سوراخ بیش از سه انگشت است مسح بر‌ آن جایز نیست و اگر کمتر از سه انگشت است مسح بر‌ ‌آن جایز است و نزد مالک اگر سوراخ کفش به حساب عرف زیاد است مسح بر آن جایز نیست.

و ابن تیمیه گفته است که: «بیشتر صحابهش فقیر بوده‌اند و کفشی که با آن به جهاد می‌رفته‌اند، اگر جایی از آن پاره و یا سوراخ می‌شده است توانایی تجدید و عوض کردن آن را نداشته‌اند و از محاسن اسلام است رفع حرج و سخت‌گیری و درست بودن مسح بر آن».

اما مسح عمامه به تنهایی:‌ فقها آن را جایز ندانسته‌اند، مگر این‌که قسمتی از سر مسح بشود و تکمیل مسح سر بر عمامه باشد.

ابن القیم می‌گوید که: «رسول اللهص هم مسح سر و تکمیل آن به مسح عمامه و هم مسح عمامه به تنهایی هر دو را انجام داده‌اند. والله سبحانه و تعالی اعلم.

شرح حال ثوبانس: ابوعبدالله یا ابوعبدالرحمن، ابن عبدالبر گفته است: کنیه‌ی او ابوعبدالله صحیح‌تر است. ابوعبدالله ثوبان بن بجدد، از مردم سراه که محلی است میان مکه‌ی مکرمه و مدینه‌ی منوره، او را به سَبْی، یعنی گرفتن او به زور و برده کردنش، چنان‌که مرسوم ایام جاهلیت بوده است، گرفته بودند. رسول اللهص او را خرید و آزاد کرد،‌ او ملازم و همراه رسول اللهص شد و در حضر و سفر با رسول اللهص همراه بود و ایشان را خدمت می‌کرد، و از خادمان رسول اللهص است. موقعی که رسول اللهص رحلت فرمود، به شام رفت و در حمص اقامت گزید و به سال ۵۴ هجری درگذشت.

کلمه‌ی: «العمائم» در تفسیر العصائب و «الخفاف» در تفسیر التساخین از گفته‌ی روای است که از حدیث نیست و در آن درج شده است. و مدرج به کلماتی می‌گویند که راوی برای تفسیرف کلماتی در اثنای حدیث بیاورد که از حدیث نباشد.

۶۹- وَعَنْ عُمَرَس ـمَوْقُوفًاـ (موقوف آن‌چه از گفته‌ی خود صحابی باشد و آن را به رسول اللهص نسبت ندهد) وَعَنْ أَنَسٍ ـ مَرْفُوعًاـ (مرفوع آن‌چه از فرموده‌ی رسول اللهص باشد و صحابی آن را به رسول اللهص نسبت بدهد): إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُكُمْ فَلَبِسَ خُفَّيْهِ فَلْيَمْسَحْ عَلَيْهِمَا، وَلْيُصَلِّ فِيهِمَا، وَلَا يَخْلَعْهُمَا إِنْ شَاءَ إِلَّا مِنْ جَنَابَةٍ. أَخْرَجَهُ الدَّارَقُطْنِيُّ، وَالْحَاكِمُ وَصَحَّحَهُ.

ابن دقیق العید/ گفت: روایت دارقطنی از فاروق اعظمس به روایت از اسد، کوفی و نسایی و بزار اسد را ثقه دانسته‌اند.

و روایت دار قطنی از انسس، اسناد آن صحیح است و راویان آن همه ثقه و مورد اعتمادند.

معنی حدیث: رسول اللهص فرمود: «هرگاه یکی از شما وضو گرفت و بعد از این‌که وضوی کامل گرفت دو کفش را پوشید، به جای شستن دو پا، مسح بر خفین نماید و نماز بخواند در حالی که دو کفش را پوشیده است و اگر خواست آن دو را بیرون نیاورد، مگر وقتی که جنب شد که بدن شستن واجب اوست و باید کفش‌ها را از پا بیرون بیاورد». در این حدیث بیان مدت مسح که بر مقیم یک روز و یک شب است و برای مسافر سه روز و سه شب است نیاورد، و بیان مدت از حدیث صفوان و علیب دانسته شد.

از این حدیث دانسته می‌شود: این‌که مسح خفین و نماز کردن در حال پوشیدن کفش و بیرون آوردن کفش بدون این‌که جُنُب شده باشد به اختیار شخص است، برای این‌که فرمود: إن شاء: اگر بخواهد.

و از این حدیث دانسته شد که اول باید وضوی کامل بگیرد و بعد کفش‌ها را بپوشد، چنان‌که از حدیث مغیره بن شعبه پیش از این دانسته شد.

و از این حدیث دانسته شد که مسح خفین رخصت است و واجب نیست، و مستحب بودن مسح خفین از اتباع رسول اللهص دانسته می‌شود که ایشان مسح خفین را انجام داده‌اند.

و قبلاً گفته‌ی ابن القیم را یاد کردیم که رسول اللهص اگر پای‌شان برهنه بود، پاها را می‌شستند و اگر کفش پوشیده بودند مسح خفین می‌نمودند.

و از این حدیث دانسته می‌شود که نماز خواندن در کفشی که مسح خفین شده مستحب است.

و حدیث وارد در سنن ابوداود و بیهقی به روایت از شداد بن اوسس که رسول اللهص فرمود: «خَالِفُوا اليَهُودَ فَإِنَّهُمْ لَا يُصَلُّونَ فِي نِعَالِهِمْ وَلاَ أَخفَافِهِمْ»؛ «خلاف یهود عمل کنید و نماز در نعلین و کفش بخوانید، برای این‌که آنان نماز را در نعلین و کفش نمی‌خوانند». این امر به مخالفت برای استحباب است و واجب نیست، برای این‌که در سنن ابوداود از عبدالله بن السائبس آمده که گفت: «رَأَيتُ رَسُولَ اللهص يُصَلِّي يَومَ الفَتحِ وَوَضَعَ نَعلَيهِ عَن يَسَارِه»: «در روز فتح مکه رسول اللهص را دیدم که نماز می‌خواند و نعلین‌شان را دست چپ‌شان نهاده بود. و الله سبحانه اعلم.

۷۰- وَعَنْ أَبِي بَكْرَةَس عَنْ النَّبِيِّص: أَنَّهُ رَخَّصَ لِلْمُسَافِرِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ وَلَيَالِيَهُنَّ، وَلِلْمُقِيمِ يَوْمًا وَلَيْلَةً، إِذَا تَطَهَّرَ فَلَبِسَ خُفَّيْهِ أَنْ يَمْسَحَ عَلَيْهِمَا. أَخْرَجَهُ الدَّارَقُطْنِيُّ، وَصَحَّحَهُ اِبْنُ خُزَيْمَة.

[ونقل البيهقي أن الشافعي صححه وصححه الخطابي أيضا وأخرجه ابن حبان وابن الجارود وابن ابي شيبة والبيهقي].

ابوبکرهس می‌گوید که: رسول اللهص رخصت به مسافر داد تا سه روز و سه شب مسح خفین نماید و رخصت به مقیم داد تا یک روز یک شب مسح خفین نماید وقتی که وضوی کامل گرفت و دو کفش را پوشید».

این حدیث مانند حدیث علیس می‌باشد در معین کردن مدت مسح خفین برای مسافر و مقیم. و مانند حدیث عمر و انس استب در این‌که اول باید طهر را کامل کند و بعد از طهر کامل دو کفش را بپوشد تا بتواند مسح خفین نماید.

و این حدیث می‌رساند که مسح خفین رخصت است و لازم نیست.

کلمات: رخصت: آن‌چه در آن نوعی تسهیل و تخفیف باشد که شخص می‌تواند آن را انجام دهد برای گرفتن آسانی و اتباع پیغمبرص در آن و می‌تواند آن را انجام ندهد. در مقابل رخصت، عزیمت است که باید آن را انجام داد و شخص را در آن اختیاری نیست. إذا تطهر: وقتی که وضوی کامل گرفت. بنابراین: شستن پا عزیمت است که باید انجام بگیرد، و مسح خفین رخصت است که برای تسهیل و تخفیف در سفر و در سردسیر روا شده است. و وجوب شستن پا ثابت است به دلیل شرعی، و مسح خفین به دلیل عارضی آن برای تسهیل و تخفیف به ثبوت رسیده است. اگر پا برهنه باشد حتماً باید شسته شود که اصل در وضو شستن دو پا با دو کعب است و اگر بعد از وضوی کامل کفش را پوشیده، مسح دو کفش رخصت است و برای تسهیل بر مسافر و مقیم روا است.

و در حدیث صحیح است: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ تُؤْتَى رُخَصُهُ، كَمَا يُحِبُّ أَنْ تُؤْتَى عَزَائِمُهُ».

«خداوند دوست می‌دارد که به رخصت‌های او عمل شود، چنان‌که دوست می‌دارد به عزائم او عمل شود».

شرح حال ابوبکرهس، بکره: چرخکی است که بر چاه می‌آویزند و دول آب را به بندی که در چرخک است از چاه بالا می‌کشند. و ابوبکره نامیده شد، برای این‌که موقعی که رسول اللهص طائف را محاصره کرده بود، او و چند کودک دیگر از قلعه‌ای به وسیله‌ی چرخک که بند به آن بسته بودند پایین آمدند و به خدمت رسول اللهص رسیدند و مسلمان شدند. رسول اللهص ابوبکره را آزاد کرد.

نام ابوبکره: نفیع بن مسروح است. و گفته شده ابن الحارث است، اما خود ابوبکره می‌گفت من آزاد شده‌ی پیغمبر خدا هستم و نسب خود را یاد نمی‌کرد. او از فضلای صحابهش است. بعد از مسلمان شدنش همیشه در رکاب رسول اللهص بود. او به سال ۵۱ هجری در بصره درگذشت. فرزندان و نوادگان او در علم و در حکمرانی از اشراف و بزرگان بصره بودند و از او فرزندان و نوادگان بسیار بر جای مانده است.

۷۱- وَعَنْ أُبَيِّ بْنِ عِمَارَةَس أَنَّهُ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِص أَمْسَحُ عَلَى اَلْخُفَّيْنِ؟ قَالَ: «نَعَمْ» قَالَ: يَوْمًا؟ قَالَ: «نَعَمْ»، قَالَ: وَيَوْمَيْنِ؟ قَالَ: «نَعَمْ»، قَالَ: وَثَلَاثَة أَیَّامٍ؟ قَالَ: «نَعَمْ، وَمَا شِئْتَ». أَخْرَجَهُ أَبُو دَاوُدَ، وَقَالَ: لَيْسَ بِالْقَوِيِّ.

[قال البخاري: لا يصح. وقال أبوداود: ‌اختلف في إسناده ولیس بالقوي. وقال الإمام أحمد: رجاله لایعرفون. وقال أبوالفتح الأزدي: هو حدیث لیس بالقائم. وقال ابن حبان: لا أعتمد علی إسناد خبره. قال الدار قطنی: هذا إسناد لا یثبت. قال ابن عبدالبر: لا یثبت ولیس له إسناد قائم. ونقل النووی في شرح المهذب اتفاق الأئمه علی ضعفه].

ابوداود/ به اسناد خود از ابی‌ بن عمارهس روایت نمود که ابی گفت: یا رسول اللهص، آیا مسح خفین بنمایم؟ رسول اللهص فرمود: «آری، مسح بر خفین نما». گفت: برای یک روز؟ فرمود: «آری». گفت: برای دو روز؟ فرمود: «آری». گفت: برای سه روز؟ فرمود: «برای سه روز و هرچند که بخواهی».

ابوداود پس از رویت این حدیث گفت: این حدیثی است که قوی نیست، یعنی ثابت نشده و صحیح نیست. بخاری فرمود: این حدیث به صحت نرسیده است. امام احمد فرمود: مردان سند این حدیث ناشناخته هستند. ابوالفتح ازدی گفت: این حدیث استوار نیست، یعنی ثابت نیست. ابن حبان گفت: اعتمادی بر رجال اسناد این حدیث ندارم. دارقطنی و ابن عبدالبر گفتند: این حدیث ثابت نشده. و امام نووی در مجموع آورده است که ائمه و پیشوایان علم حدیث همه بر ضعیف بودن این حدیث متفقند.

نظر به این‌که این حدیث ضعیف است و غیرثابت، اعتماد بر آن احادیث صحیح است که مدت مسح خفین را برای مقیم یک روز و یک شب و برای مسافر سه روز و سه شب معین نموده‌اند.

مؤلف این حدیث را آورد تا چگونگی آن را بیان نماید و کسی به آن اعتماد ننماید.

شرح حال ابی بن عمارهس: ابی بن عماره را از جمله‌ی صحابه یاد کرده‌اند، اما شرح حال مفصلی ندارد که دانسته شود در چه سالی به دنیا آمده و در چه سالی از جهان رفته است، قدر مسلم این است که اهل مدینه بوده و در مصر اقامت داشته است.

مسح جبیره: قصد از جبیره هر چیزی است که بر عضو شکسته یا بر زخم بسته شود، خواه از چوب باشد یا از سیخ یا پارچه یا گچ یا غیر آنها.

و اصل در باب جبیره حدیثی است که ابوداود و دارقطنی روایت کرده‌اند از جابر بن عبدالله انصاری: أنَّ النبيِّص قَال في صَاحِبِ الشجة: «إنما كانَ يكفيهِ أن يَعصِبَ، عَلَى جُرحِهِ خِرقةً، وَيَمسَح عليها ويَغسِل سائِرَ جَسَدِه»؛ رسول اللهص درباره‌ی کسی که از شتر افتاده بود و سرش شکاف برداشته بود و جنب شده و پرسیده بود باید چه کار کند، بعضی از صحابهش به او گفته بودند: باید بدن بشوید. او بدن شسته بود و آب به شکاف سرش داخل شده و مرده بود. وقتی که به رسول اللهص خبر دادند، فرمود: «او را کشتند، خدا آنان را بکشد، کفایت بود که بر محل شکاف از سرش پارچه‌ای ببندد و دست تر بر آن بکشد و باقی بدن را بشوید».

و این حدیث تقویت می‌شود به حدیث علیس در مسح بر جبیره، و مسح بر جبیره مانند مسح و دست تر کشیدن بر کفش و بر عمامه است.

و دست تر کشیدن بر جبیره برخلاف مسح بر خفین است در چهار چیز:

۱- در جبیره شرط نیست که محل فرض وضو را بپوشاند، برای این‌که جبیره ممکن است بر اعضای وضو یا غیر آن باشد.

۲- مسح بر جبیره در حَدَث اصغر و حدث اکبر است در حالی که مسح خفین فقط در حدیث اصغر است.

۳- مسح بر جبیره مدت معین ندارد، بلکه مسح بر جبیره می‌شود تا این‌که بهبود یابد و جبیره را بردارد.

۴- مسح بر جبیره بر همه‌ی جبیره است، در حالی که در مسح خفین، مسح قسمتی از بالای کفش کفایت دارد.