عناصر تركيبى ناسيوناليزم
وحدت و اشتراک ناسیونالیزم همواره بر یک اصل استوار است، فرقی ندارد که چگونه محقق شود، هدف آن ایجاد روابط و ضوابط مستحکم و نیرومندی است که با وصف کثرت نفوس، بتواند مردم را بر یک محور واحد، تفکر واحد، هدف معین و عمل معین بسیج سازد؛ و ملت را با وجود تفاوتهایی که دارند، با باورهای مستحکم و ناگسستنى ناسیونالیزم پیوند داده تا تبدیل به یک ملت گردند. پس بر قلب و عقل ملت تا حدی تسلط و غلبه مییابند که در راه منافع ملى متحدانه، از هیچگونه ایثار و فداکارى دریغ نکنند.
به همین ترتیب وجوه بیشتری برای اشتراک و وحدت میتوان یافت، اما ملتهایی که از ابتدای تاریخ تا به امروز پا به عرصه وجود گذاشتهاند، بدون ناسیونالیزم اسلامى بنیاد شده بودند. تمامی آن حکومتها و ملیتها بر نوعی از انواع اشتراک که در ذیل ذکر میکنم، استوار و قائم بودهاند. البته مشترکات دیگرى نیز به این عوامل کمک میکردند:
- اشتراک نژاد: که آن را اشتراک نژادی نیز میگویند.
- اشتراک مرز و بوم: که به آن " ملیگرایی" نیز اطلاق میشود.
- اشتراک زبان: که به عنوان عامل عمده وحدت فکری در ساختار ناسیونالیزم تعریف میشود.
- اشتراک در رنگ پوست: این اشتراک، در میان انسانهای همرنگ، احساس همجنسى را بوجود آورده و سبب دوری جستن از انسانهایی میگردد که رنگ پوست متفاوتی دارند.
- اشتراک اهداف اقتصادى: این اشتراک، حامیان یک نظام اقتصادى را از حامیان نظام اقتصادى دیگر برتر میشمارند. بنابر این، هرکدام در راستای حفظ حقوق و منافع نظام اقتصادیای که به آن معتقدند، سعی و تلاش بیشتری میکنند.
اشتراک نظام حکومت: این نوع اشتراک، رعیت سلطنت یا حکومتی را در یک چهار چوب معین قرار میدهد. پس در مقابل رعایای سلطنت و حکومت دیگر، حدود و فاصله ایجاد میکند.
پس از بررسى ماهیت ملتها، از قدیم الایام تا به عصر روشنگری؛ یعنی قرن بیستم، معلوم خواهد شد که اشتراکات فوق الذکر در همه اشکال آن وجود داشته و دارد.
دو یا سه هزار سال قبل از امروز، یونانیزم، رومیزم، اسرائیلیزم، ایرانیزم و غیره بر پایههایی استوار بودند که امروز نیز آلمانیزم، ایتالویزم، فرانسویزم، انگلیسیزم، جاپانیزم (ژاپنیزم) و.... بر آنها استوارند.