اساس ناسيوناليزم اسلامى چگونه صورت میگيرد
در جماعتی که آسایش و سکونت در آن بر اسلام استوار شده باشد، پیوندهای خونی، وطنی، رنگ و زبان در آن جایی ندارد. در چنین جامعهای وقتی از سلمان ایرانیس خواسته میشد خود را معرفی نماید، وی میگفت: «سلمان بن اسلام». علىس در مورد وى میفرمود: «سلمان منا أهل البيت» [۱۶]: «سلمان از اهل بیت ماست».
در آن جماعت باذان بن ساسان و پسرش شهر بن باذان نیز عضویت داشتند، کسانی که شجره ایشان به بهرام گور میرسید. رسول الله ج باذان را والى یمن و پسرش را والى صنعا مقرر فرمودند. در آن جماعت، بلال حبشىس بود کسی که عمرس در موردش میفرماید: «بلال سيدنا ومولى سيدنا»: «بلال برده آقاى ما و آقاى ماست».
در آن جماعت صهیب رومىس بود کسی که عمرس او را بجای خود به امامت نماز میگماشت.
در آن جماعت سالمس غلام ابوحذیفهس نیز بود، کسی که در مورد او عمرس قبل از وفاتش فرموده بود: «اگر امروز وى زنده میبود، او را برای خلافت نامزد میساختم». در آن جماعت زید بن حارثه یک غلام بود، کسی که رسول الله ج دختر عمه خود زینبل را به نکاح او درآورد. در آن جماعت اسامه پسر زیدب بود، کسی که رسول الله ج وى را سردار سپاهی مقرر کرد که در آن ابوبکر صدیق، عمر فاروق، ابو عبیده بن الجراح و دیگر اصحاب جلیل القدرش شرکت داشتند.
عمرس به پسرش عبداللهس در مورد اسامهس فرمودند: پدر اسامهب از پدر تو برتر بود و شخص اسامهس نیز از تو برتر است.
[۱۶] مشهور است که در هنگام خندق، رسول الله ج این را به سلمان گفت؛ اما این روایت جدا ضعیف است؛ رک: سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة (۳۷۰۴). (مصحح)