ناسیونالیزم اسلامی

اساس ناسيناليزم اسلامى

اساس ناسيناليزم اسلامى

به این ترتیب خدا و رسولش تمام بنیاد‌های توهمى، حسى، مادى و قیود جاهلیت را که کاخ‌هاى ملی‌گرایی مختلف بر آن پایه گذارى و استوار شده بود، از بیخ برکند. تفرقه‌های نامعقول رنگ، نسل، وطن، زبان، اقتصاد و سیاست که انسان بنا بر جهالت و نادانى‌اش، انسانیت را به واسطه آن تقسیم می‌کرد، از بین رفت. تمام انسان‌ها از نگاه ماده انسانیت، باهم مساوى و یکسان قرار گرفتند.

خداوند و پیامبرش همزمان با واژگون کردن ناسیونالیزم جاهلی، ناسیونالیزم جدیدى را متکى بر بنیاد‌های منطقى بنیاد نهادند. پایه‌های این ناسیونالیزم نیز بر امتیاز بنا شده بود، اما نه بر امتیاز مادى و غرضى، بلکه بر امتیاز روحانى و معنوى. این ناسیونالیزم به انسان صداقت طبیعى مى‌بخشد، ناسیونالیزمی که نامش «اسلام» است و تمام بشریت را به اطاعت و بندگى خداوند، تزکیه و طهارت نفس، عمل نیک و پرهیزگارى فرا می‌خواند و بعد می‌گوید: آنانی که این دعوت را پذیرفتند، همه یک ملت‌ می‌باشند و اگر در این تردید داشته باشند، از ملتی دیگر و غیر از اسلام هستند. چون کسانی که اسلام را پذیرفته‌اند، همه آنان افراد یک ملت واحد می‌باشند.

﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا [البقرة: ۱۴۳]

«و همچنین شما را امت میانه قرار دادیم».

و افراد و گروه‌های دیگر اهل کفر و گمراهى هستند، اما متابعین آن‌ها با تمام اختلافات ذات البینى، یک گروه محسوب می‌شوند.

﴿وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡكَٰفِرِينَ [البقرة: ۲۶۴]

«و الله گروه کافران را هدایت نمی‌کند».

بناى امتیاز بین این ملیت‌ها نسل و نسب نه، بلکه اعتقاد و عمل است. این بسیار بعید نیست که دو برادر از یک پدر، بخاطر کفر و اسلام از هم جدا شوند، اما دو شخص اجنبى و ناشناخته بر اثر متعهد بودن به اسلام، یک ملت بوده و با هم دوست و شریک باشند.

در این میان، مسلمانان، کشورهای مختلف را تشکیل می‌دهند، اختلاف وطن وجه امتیاز به حساب نمی‌آید، بلکه امتیاز مبنى بر حق و باطل است و این بر اساس کشور نیست. ممکن است ملیت دو همشهرى، یا محله‌اى و حتی افراد یک خانه بنا بر اختلاف اسلام و کفر از هم جدا شوند، اما برعکس یک شخص حبشى بنا بر تشرف به اسلام با یک مراکشى پیوند برادری برقرار نماید.

اختلاف رنگ نیز در جامعه اسلامی باعث افتراق و جدایی امت از یکدیگر نمی‌شود، در اسلام رنگ چهره اعتبار ندارد، بلکه رنگ خدایی اعتبار دارد و آن بهترین رنگ‌هاست.

﴿صِبۡغَةَ ٱللَّهِ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ صِبۡغَةٗۖ [البقرة: ۱۳۸]

«رنگ الهی (را بپذیرید) و چه کس در رنگ کردن از الله نیکوتر است؟!»

امکان پذیر است که یک سپید و یک سیاه بنا بر اعتبار اسلام یک ملت شوند، برعکس دو سپید بنا بر اعتبار کفر، ملت مخالف یکدیگر را تشکیل دهند.

امتیاز زبانی نیز در اسلام عامل اختلاف نمی‌باشد، اینجا زبان دهان معتبر نبوده بلکه زبان قلب مدار اعتبار است، زبانی که همه جهانیان با آن حرف می‌زنند و فهمیده می‌شود. بنابراین اعتبار، یک عرب و یک افریقایى می‌توانند هم‌زبان باشند، اما دو عرب که زبان‌شان عربی است از یکدیگر دور باشند و زبان یکدیگر را [زبان قلبی] درک نکنند.

اختلاف نظام‌های سیاسى و اقتصادى نیز از نظر اسلام اهمیتى ندارند. در نظام اسلامی جنگ بر سر سرمایه و طلا نیست، بلکه همه چیز وابسته به سرمایه ایمان است. کشمکش بر سر سلطنت انسانى نیست، بلکه براى سلطنت خداوند است. آنانی که به حکومت الهى وفادارند و خویشتن را به خداوند فروخته‌اند، همه یک ملت‌اند، خواه در هندوستان باشد یا ترکستان. اما آنانی که از حکومت الهى سرباز زده‌اند و با مال و جان در خدمت طاغوت می‌باشند، ملت دیگری هستند. دیگر ملت مسلمان به آنان کاری ندارد که در کشورشان چه نظامی حاکم است و یا چه نظام اقتصادی دارند.

به این طریق، دایره‌ای که اسلام براى ناسیونالیزم ترسیم کرده، دایره مادى و حسى نبوده، بلکه یک دایره بخصوص معنوى است. این دایره‌اى است که دو نفر را به سبب اعتقادی، اگر چه از یک خانواده باشند از هم جدا می‌نماید، اما دو شخص را گرچه یکی در شرق و دیگری در غرب باشد، به هم پیوند داده و در داخل یک دایره قرار می‌دهد.

سر عشق از عالم ارحام نیست
او ز سام و حام و روم و شام نیست
کوکب بى شرق و غرب و بى غروب
در مدارش نى شمال و نى جنوب

محیط دایره کلمه «لا اله الا الله محمد رسول الله» است. مدار دوستی و دشمنی همین کلمه است.. اقرار بدان باعث تجمع و انکار آن باعث جدایی و از هم پاشیدگی است. آنانى را که این کلمه از هم جدا کرده باشد، پیوند‌های خونی، خاک، زبان، رنگ و حکومت، نمی‌تواند متفق و متحد گرداند. همچنین آنانی را که بدور این کلمه جمع شده باشند، هیچ دریا، کوه، اقیانوس، زبان، نسل و رنگى نمی‌تواند از هم جدا نماید. چون در اسلام امتیاز جز به تقوا نیست، لذا هیچ چیزی نمی‌تواند بین مسلمانان جدایی و تفرقه بیاندازد.. هر مسلمان خواه از چین باشد یا مراکش، سپید باشد یا سیاه، هندى حرف بزند و یا عربى، سامى باشد یا آریایی، تبعه این حکومت باشد یا آن حکومت، فردى از ملت مسلمان است و عضو جامعه اسلامیست، تبعه حکومت اسلامیست، سرباز ارتش اسلامیست و مستحق حفاظت قانون اسلامیست. ماده‌اى در شریعت اسلامى وجود ندارد که در عبادات، معاملات، معاشرت، معیشت، سیاست و بالاخره در تمام شئون زندگى، مسلمانى را نسبت به مسلمان دیگر بخاطر زبان یا جنسیت، یا وطن امتیاز بیشتری بدهد.