وطنيت یا ملیگرایی
حقیقت اشتراک مرز و بوم از این هم موهومتر است، جایی که انسان در آن پا به عرصه وجود گذاشته از یک متر مربع تجاوز نمیکند، اگر این محیط را وطن اصلىاش قرار دهد، پس نمیتواند کشورى را به حیث وطنش معرفى کند. اما گاهی مایلها و کیلومترها، گاهى هم صدها و هزارها مایل دورتر از این محیط کوچک را سر حد منطقه و محیط خود ترسیم مینماید و میگوید: تا فلانجا وطنم هست و خارج از آن، به من تعلق نمیگیرد.
این تنها تنگ نظرى اوست، گرنه هیچ عاملى نمیتواند او را از قرار دادن تمام روى زمین به حیث کشورش منع نماید. بنا بر دلیل قبلىاش، اگر شخص میتواند وطنش را از یک متر مربع به هزارها متر مربع گسترش دهد، چه دلیل و برهانی وجود دارد که نتواند همه کره زمین را وطن خویش بداند؟! اگر انسان زاویه دیدش را تنگ نسازد، خواهد توانست فلان دریا، یا کوه را که حدود وطنش تصور میکند، به دیگر دریاها و کوهها و غیره گسترش دهد، زیرا در بین آن دریا و کوه با دیگر دریاها و کوهها فرقی وجود ندارد. همه و همه اجزاى یک زمین است، روى چه اصلى و دلیلی به دریاها، کوهها و غیره این صلاحیت را داده است که او را در حدود ویژهاى محصور نگهدارد؟ چرا نمیگوید: من بر روی زمین زندگی مینمایم، پس تمام کره زمین وطنم است؟! تمام افرادی که در آن سکونت دارند و زندگى میکنند، هموطن من میباشند. همه در روی کره زمین، مستحق همان حقوقی هستند که در آن یک متر مربع چشم به جهان گشودهاند.