شرک در عبادتی که نزد قبور صورت میگیرد
خداوند – تبارک وتعالی – تنها به عبادت خودش و عدم اتخاذ شریک و ندّ برای او (در بندگی) امر کرده است.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ٢١ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّكُمۡۖ فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٢٢﴾[البقرة: ۲۱-۲۲].
«اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید; آنکه شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. آنکه زمین را بستر شما، و آسمان ( جو زمین) را همچون سقفى بالاى سر شما قرار داد; و از آسمان آبى فرو فرستاد; و به وسیله آن، میوهها را پرورش داد; تا روزى شما باشد. بنابر این، براى خدا همتایانى قرار ندهید، در حالى که مىدانید (هیچ یک از آنها، نه شما را آفریدهاند، و نه شما را روزى مىدهند)».
و در جایی دیگر میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ﴾[البينة: ۵]. «و دستوری به آنها داده نشده بود جز اینکه خدا را بپرستند، در حالی که دین خود را برای او خالص کنند».
و در جایی دیگر میفرماید: ﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ﴾[الإسراء: ۲۳]. «و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید».
و میفرماید: ﴿۞وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗاۖ﴾[النساء: ۳۶].
«و خدا را بپرستید! و هیچچیز را همتاى او قرار ندهید».
و میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ٥٦﴾[الذاريات: ۵۶]. «من جن و انس را نیافریدم (و پیامبران را برنگزیدم) جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!».
از معاذ بن جبلسروایت شده است که گفت: «در کنار پیامبر خداصسوار الاغ بودم، پیامبر خداصفرمودند: «يا معاذ أتدري ما حق الله على العباد؟ وما حق العباد على الله؟ قلت: الله ورسوله أعلم قال: «حق الله على العباد أن يعبدوه، ولا يشركوا به شيئاً، وحق العباد على الله أن لا يعذب من لا يشرك به شيئاً» [۱٩].
«ای معاذ آیا میدانی حق الله بر بندگان، و حق بندگان بر الله تعالی چیست؟ گفتم: الله و رسولش داناترند. فرمودند: حق خدا بر بندگانش این است که او را پرستش کنند، و هیچ چیز را شریک او قرار ندهند، و حق بندگان بر خداوند این است که کسی را که چیزی را شریک او قرار نمیدهد، عذاب ندهد.
در صحیحین از حدیث عبدالله بن مسعودسچنین آمده است. «قلت: يا رسول الله، أي الذنب أعظم؟ قال: أن تجعل لله نداً وهو خلقك» [۲۰].
«گفتم ای پیامبر خدا، چه گناهی بزرگترین گناه است؟ فرمودند: اینکه برای خداوند شریک قرار دهی در حالی که او تو را آفریده است».
و عبادت خداوند یعنی پیروی از او با اجرای تمام دستورات او که توسط پیامبرانش تبیین شدهاند. شیخ الاسلام (ابن تیمیه) میگوید: «عبادت اسم جامعی است برای اعمال و اقوال ظاهری و باطنی که خداوند آنها را دوست دارد و از آنها راضی است» [۲۱].
و اصل عبادت نهایت زلت و خضوع است، همانطور که اصل اسلام فرمانبرداری و تحت الامر در آمدن است.
تمام این تعاریف عنان انسان را به دست شرع میسپارد، و مقید به امر و نهی او میکنند، و جز کسی را که بر میگردد، فاسق میشود و تمرد میورزد استثناء نمیکند. این چنین شخصی عنان کارهایش را به شیطان مطرود میسپارد تا او را به طرف تاریکی شرک و پرتگاه سقوط ببرد، و بالاخره نمیداند در چه وادیی هلاک میگردد.
این چنین افرادی نباید به حال آنها ناراحت شد، و مورد ترحم قرار گیرند در حالی که فرمودۀ پیامبر معصومش را میشنوند که میفرماید: «تركتكم على البيضاء ليلها كنهارها لا يزيغ عنها إلاَّ هالك» [۲۲].
«شما را در سپیدهدمی رها کردم که شب آن مانند روزش روشن است. کسی از آن منحرف نمیشود مگر اینکه هلاک میگردد».
نابودی و هلاکت حاصل نمیشود جر در معصیت اوامر خداوند –ﻷ– و سرپیچی از دستورات پیامبرانش÷چرا که وظیفه آنها است که رسالات الهی را به مردم برسانند که محور این رسالتها بندگی خداوند یکتا و کفر به چیزهایی است که شریک او قرار داده میشوند. خداوند میفرماید: ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّۚ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ٢٥٦﴾[البقرة: ۲۵۶]. «در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنابر این، کسى که به طاغوت ( بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست».
کسی که اخبار گذشتگان و داستان بازماندگان را که خداوند در کتابش بیان کرده است، بیازماید. اندازۀ خطر و بزرگی جنایت را در مییابد، بدین خاطر این آیات در قرآن زیاد تکرار شده است. که الله (أ) میفرماید: ﴿إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩﴾[الرعد: ۱٩]. «تنها صاحبان اندیشه متذکر مىشوند».
و میفرماید: ﴿فَٱعۡتَبِرُواْ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَبۡصَٰرِ٢﴾[الحشر: ۲].
«پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم و بصیرت».
و میفرماید: ﴿فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ١٥﴾[القمر: ۱۵].
«آیا کسى هست که پند گیرد؟».
و میفرماید: ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗۖ وَمَا كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِينَ٨﴾[الشعراء: ۸]. «در این، نشانه روشنى است (بر وجود خدا); ولى بیشترشان هرگز مؤمن نبودهاند!». و میفرماید: ﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ﴾[ص: ۲٩]. «این کتابى است پربرکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبر کنند».
امثال این آیات در قرآن فراوانند، برای اینکه قلبهای پاک از آن پند گیرند، و انسانهای روشن فکر در آن تامل کنند، و هرکس در قرآن کریم تامل کند مشاهده میکند که قرآن حول محور توحید عبادت خداوند یکتا میچرخد. قرآن خبر میدهد از خداوند و اسماء، صفات، افعال و اقوال او، پس قرآن توحید عملی خبری است. و دعوت است به سوی بندگان او به تنهایی و بدون شریک و دوری از هر چیز غیر از او است که پرستش میشود، پس قرآن توحید ارادی و اکتسابی و شامل امر و نهی و الزام به پیروی از این امر و نهی است. پس قرآن بیان حقوق توحید و مکملات آن است. و همچنین قرآن خبر میدهد از احترام موحدان و سرنوشت آنان در دنیا و پاداش نیک یکتاپرستی آنان در آخرت، و همچنین خبر میدهد از مشرکین و سرانجام بد آنها در دنیا و عذاب دردناکی که در قیامت بخاطر خروج از مسیر توحید برای آنان آماده شده است، پس تمام قرآن دربارۀ توحید و حقوق آن، و سرنوشت متمسکین به آن، و دربارۀ شرک و اهل آن، و جزاء مناسب حال آنان است [۲۳].
علیرغم همه این مطالب، عده زیادی از قبرپرستان با وجود حقوق خالص خداوند با گستاخی از راهی که وسیعتر از بیابان است به درون شرک اکبر افتادهاند که موجب خلود آنان در مراتب پایین عذاب جهنم است. - پناه بر خدا – پس بسیاری از عباداتی را که شایسته خداوند یکتا است برای غیر خدا انجام دادند. از جمله عباداتی که برای غیر خدا انجام میدهند عبارتند از:
[۱٩] متفق علیه، صحیح بخاری ۵/۲۳۱۲ حدیث (۵٩۱۲)، وصحیح مسلم ۱/۵۸ حدیث (۳۰). [۲۰] متفق علیه، صحیح بخاری (٧۰۸۲) و صحیح مسلم (۸۶). [۲۱] مجموع الفتاوی ۱۰/۱۵۰. [۲۲] مستدرک حاکم ۱/۱٧۵حدیث (۳۳۱)، وابن ماجه ۱/۱۶ حدیث (۴۳)، مسند امام احمد. [۲۳] مدارج السالکین / ابن القیم ۳/۴۵۰