سقوط خانه عنکبوت
خداوند میفرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِيهِمَا مِن شِرۡكٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥۚ﴾[سبأ: ۲۲-۲۳]. «بگو: «کسانى را که غیر از خدا (معبود خود) مىپندارید بخوانید! (آنها هرگز گرهى از کار شما نمىگشایند، چرا که) آنها به اندازه ذرهاى در آسمانها و زمین مالک نیستند، و نه در (خلقت و مالکیت) آنها شریکند، و نه یاور او (در آفرینش) بودند. هیچ شفاعتى نزد او، جز براى کسانى که اذن داده، سودى ندارد».
این آیه بر یاران بیت عنکبوت تمام راههایی را که با دعا کردن از مردگان و وابستگی به آنان از آن راهها به شرک وارد میشدند. مسدود میکند، و در روبهروی آنها تمام درها را میبندد، و از چهار طریق استحکام میبخشد، زیرا دعاکننده با مدعو خود تعلق ندارد، مگر به امید رسیدن به سود، و یا کشف ضرری که از مدعو خود انتظار دارد، و الا اگر امید منفعت را در هر حال از او نداشته باشد قلبش به او وابسته نمیگردد، و رغبت و رهبت از او ندارد. این چهار طریق عبارتند از:
۱- باید مدعو اسباب جلب نفع و دفع ضرر به دعاکننده را دارا باشد، در حالی که خداوند این راه را قطع کرده است و به ما خبر میدهد که این مدعوین غیر خدا ﴿لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾[سبأ: ۲۲]. «آنها به اندازه ذرهاى در آسمانها و زمین مالک نیستند». ملکیت همه از آن خداست. هر طور که بخواهد در آن تصرف میکند.
۲- اینکه مدعو شریک مالک اصلی (خداوند) باشد در این صورت میتواند به دعاکنندۀ خود به اندازۀ سهمش از شراکت کمک کند. اما خداوند این امر را نیز نفی میکند و میفرماید: ﴿وَمَا لَهُمۡ فِيهِمَا مِن شِرۡكٖ﴾«و نه در (خلقت و مالکیت) آنها شریکند».
۳- اینکه مدعو وزیر و معاون مالک باشد و در کارهایش به او کمک کند، لذا از جایگاهش برای کمک به دعاکننده استفاده کند. در اینجا خداوند وجود معاون در ملکش را نفی میکند. ﴿وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ٢٢﴾.«و نه یاور او (خداوند در آفرینش) بودند».
۴- آنچه باقی مانده این است که مدعو مقام و منزلت و یا محبوبیتی نزد مالک داشته باشد که بتواند با آن نزد مالک برای دعاکنندهاش شفاعتی کند. که خداوند در این باره میفرماید: ﴿لَّا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ إِلَّا مَنۡ أَذِنَ لَهُ﴾[طه: ۱۰٩]. «شفاعت هیچکس سودى نمىبخشد، جز کسى که خداوند رحمان به او اجازه داده». پس هیچ شفاعتی وجود ندارد جز در مواردی که قبلاً مفصلاً بیان شد.
اینان به چه طنابی دست آویختهاند؟ و به چه دلیلی تمسک جستهاند؟ در مقابل نصوص قرآن و سنت به چه جهتی افتخار میکنند؟! خداوند متعال مالک الملک است و در ملک خودش طبق ارادهاش تصرف میکند و او ذاتاً غنی و بینیاز از هر چیز غیر خود است. او شریک ندارد، وزیر و یاور ندارد، و هیچکس نزد او شفاعت نمیکند جز به شروطی که مطرح نموده است، و جز در محدودهای که بیان شده است. پس آیا این اموات مدفون شده این شرائط و ضوابط را دارند.
بلکه خداوند متعال در چندین جا از قرآن از آنها میخواهد که دلیل سمعی یا عقلی برای اثبات مدعای خود و حقانیت عملکرد خود بیاورند اگر راست میگویند، خداوند میفرماید: ﴿قُلۡ أَرَءَيۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَرُونِي مَاذَا خَلَقُواْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ لَهُمۡ شِرۡكٞ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِۖ ٱئۡتُونِي بِكِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ هَٰذَآ أَوۡ أَثَٰرَةٖ مِّنۡ عِلۡمٍ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٤﴾[الأحقاف: ۴]. «به آنان بگو: این معبودهایى را که غیر از خدا پرستش مىکنید، به من نشان دهید چه چیزى از زمین را آفریدهاند، یا (با خداوند) شرکتى در آفرینش آسمانها دارند؟ کتابى آسمانى پیش از قرآن، یا اثر علمى از گذشتگان براى من بیاورید (که دلیل صدق گفتار شما باشد) اگر راست مىگویید!».