قول راجح
١٦٧- واقعیت این است که امر مطلوب برای تحقق اجماع، همانا تحقق موافقتِ همهی مجتهدین بر رأی است و تحقق موافقت نیز، همچنان که به طریق صریح انجام میگیرد، به طریق دلالت نیز انجام میپذیرد و ما معتقد نیستیم به این که موافقت فقط در تصریح محصور شود، زیرا -چنان که طرفداران قول دوم میگویند- سکوت صلاحیت این را دارد که در صورت وجود قراین و انتفای موانع، طریقی برای دلالت بر موافقت باشد، زیرا در این حالت، سکوت خود یک بیان میشود، چه در محل نیاز قرار دارد و اگر رأی گفته شده باطل باشد، سکوتکردن در مقابل آن برای مجتهد حرام است، خصوصاً این که ظن ما به مجتهدین این است که آنان، برای اظهارِ حق، از آشکار ساختن رأی خود امتناع نمیکنند، گرچه به این خاطر دچار سختی و مشکلات هم شوند و همین ظن، این اعتقاد را در ما تقویت میکند که سکوت آنان حمل بر رضایت و موافقت میشود نه انکار و مخالفت. اما اگر: نه توانِ کامل این را یافتیم که دلالت سکوت بر رضایت را بدانیم و نه توان کامل اطلاع بر منتفیبودنِ موانعِ تصریح را، در این حالت، ما معتقد بدان هستیم که اجماع سکوتیِ حاصل شده، فقط یک حجّت ظنی است و اجماع به معنای مورد نظر از اجماع نیست.