برخی از اجتهادات مبتنی بر مصلحت
٢٢١- در مذاهب اسلامی، اجتهاداتی وجود دارد که مبتنی بر مصلحت مرسله است، از جمله:
مالکیه فتوا دادهاند که: جایز است که اگر مجتهد وجود نداشت، میتوان بهترین فرد از میان غیر مجتهدین را به عنوان امام منصوب کرد و نیز، بیعت با مفضول با وجود شخص فاضل جایز است؛ نیز جواز فرضِ مالیات بر ثروتمندان در صورت خالیشدن بیت المال از مال لازم برای صرف در هزینههای ضروریِ دولت، چون برطرفنمودن نیاز سپاهیان، تا آن که در بیت المال مالی جمع شود و یا در آن به قدر کفایت مال وجود داشته باشد[٢٣٤].
همچنین، به خاطر مصلحت، شهادت بچهها بر یکدیگر را در برخی جراحات جایز دانستهاند، زیرا عادتاً کسی غیر از خودشان شاهد بازی آنان نیست، گرچه بچهها فاقد شرط بلوغ هستند و بلوغ شرط عدالت شاهد است[٢٣٥].
شافعیه، قایل به جواز اتلافِ حیواناتی شدهاند که دشمنان سوار بر آنها میجنگند و نیز، اتلاف درختان آنان را جایز میدانند اگر جنگ و پیروزی بر دشمنان مستلزم این امر باشد[٢٣٦].
احناف، سوزاندن کالاها و گوسفندانی را که به غنیمت میبرند، جایز میدانند، اگر قادر به حمل آنها نباشند که در این صورت، گوسفندان را ذبح میکنند و گوشت آنها را میسوزانند و همچنین، کالاها را آتش میزنند تا دشمن از آنها بهرهمند نشود[٢٣٧]. نیز، یکی از انواع استحسان در نزد آنان، استحسان براساس مصلحت است که قبلاً به آن اشاره شد.
امام احمد بن حنبل فتوا داد که اهل فساد به سرزمینی تبعید شوند تا مردم از شر آنان در امان باشند[٢٣٨] و نیز، فتوا داد که: جایز است که به خاطر یک مصلحت معین، یکی از اولاد به هبه اختصاص داده شود، مثلاً مریض یا نیازمند و یا عیالوار و یا طالبِ علم باشد[٢٣٩].
فقهای حنبلی میگویند: ولیِّ امر میتواند محتکران را وادار کند که کالاهایی را که احتکار کردهاند، در هنگام نیازِ ضروری مردم به آنها، با ثمن مثل بفروشند. نیز، وی میتواند صاحبان مشاغل و حرفههایی را که مردم به آنها نیاز دارند و از کار در کارگاههای خود امتناع مینمایند، وا دارد که به اجرت المثل اقدام به کار نمایند[٢٤٠]. کسی که نیاز به این دارد که آب را از زمین دیگری عبور دهد و این امر برای آن دیگری ضرری ندارد، میتواند این کار را بکند، گرچه با وادار کردن صاحب زمین باشد؛ این از عمر بن خطاب نقل شده است و احمد بن حنبل هم، در یکی از دو روایت نقلشده از وی، به آنان قایل شده است و گروهی از حنابله هم آن را پذیرفتهاند. این رأی، رأیِ صحیحی است که قایلشدن به آن واجب است، زیرا تکروی و خودسری در استعمال حق، در شریعت منع شده است و این مسأله، یکی از تطبیقات این اصل است. از دیگر فتاویِ حنابله این است که: اگر کسی ناگزیر به اقامت در خانهی انسانی شد که غیر از آن فرد کس دیگری در آن خانه سکونت نداشت و آن خانه گنجایش سکونت وی و صاحب خانه را داشت، بنابر رأی برخی از حنابله، بر صاحب خانه واجب است که آن خانه را با اجرة المثل در اختیار این فرد قرار دهد و عدهای دیگر از آنان معتقدند که: باید آن خانه را به صورت مجانی در اختیار آن فرد قرار دهد[٢٤١].
[٢٣٤]- امام مالک، استاد ما محمد ابوزهرة، ص ٤٠٢.
[٢٣٥]- بدایة المجتهد، ٢/ ٣٨٤.
[٢٣٦]- الأشباه والنظایر، سیوطی، ص ٦٠- ٦١.
[٢٣٧]- الرد علی سیر الأوزاعی، امام ابویوسف، ص ٣.
[٢٣٨]- الطریق الحکیمة، ص ١٤.
[٢٣٩]- المغنی، ٦/ ١٠٧.
[٢٤٠]- الطرق الحکیمة، ص ٢٢٢- ٢٢٦.
[٢٤١]- همان ٢٣٩- ٢٤٠.