مفهوم اختلاف و خلاف
٣٧٢- اختلاف در لغت، به معنیِ عدم اتفاق بر یک چیز است، به این صورت که هرکس در حالت یا سخن یا رأی خود، راهی غیر از دیگری را برگزیند، کما این که به معنای عدم تساوی نیز میباشد و بنابراین، هر آنچه متساوی نباشد، دچار تخالف و اختلاف و تفاوت شده است. خلاف، به معنی ضدیت باهم است و مصدر آن مخالفة و خلافاً از باب مفاعله میباشد. پس لفظ خلاف هم بر همان معنایِ لفظ اختلاف دلالت دارد، گرچه معنای آن عامتر از معنای اختلاف میباشد، زیرا خلاف به معنی ضد است اما لازم نمیآید که هردو امر مختلفی که ضدِّ هم نیز باشند، گرچه هردو امر متضادی مختلف باهم نیز هستند[٣٢٨].
٣٧٣- اختلاف به معنیِ اصطلاحی آن در نزد فقها، عبارت است از اختلاف در آراء و آیینها و دینها و اعتقادات است از آن لحاظ که انسان به وسیلهی آن دارای سعادت یا دچار شقاوت در آخرت یا دنیا میگردد[٣٢٩].
٣٧٤- خلاف نیز همان معنایی را دارد که کلمهی اختلاف در استعمال فقها دارد، اما امام شاطبی / در کتاب الموافقات خود بر این باور است که: خلاف، آن چیزی است که نشأت گرفته از هوی و هوسِ گمراهکننده میباشد نه نشأت یافته از جستجوی مقاصد شارع با اتباعِ ادلّهی شرعی و به همین دلیل هم قابل اعتنا و اعتبار نیست، زیرا برآمده از هوی و هوس است و همچنین، مواردی که مخالف هستند با آنچه در شریعت به صحتِ آنها قطع و یقین وجود دارد، معتبر و قابل اعتنا نیستند. اما اختلاف، از نگاه ایشان، آراء و نظریاتی است که مجتهدین در مسایل اجتهادیای بیان کردهاند که در مورد آن مسایل نصی قطعی یافت نمیشود، یا آنچنان که خود وی میگوید: اختلاف آن است که در مسایلی پیش میآید که در بین دو طرفِ واضح واقع میشود که آن دو سو، به سببِ خفای برخی از ادلّه و عدم اطلاع بر آن ادلّه، در نگاه مجتهدان دارای تعارض هستند[٣٣٠].
٣٧٥- واقعیت این است که این فرق که امام شاطبی در میان خلاف و اختلاف قایل شده است، صرفاً یک اصطلاح است و برای آن سندی سراغ نداریم و فقها خلاف و اختلاف را در معنای واحدی به کار میبرند که آن معنی این است: آن دسته از مسایلِ اجتهاد که فقها در مورد آنها اتفاقنظر ندارند، بدون توجّه به درستی یا خطا یا شاذ بودنِ رأیِ گفته شده که از جملهی این استعمالات، سخن امام ابن تیمیه است که میگوید: «این قویتر از بسیاری از قیاسهاست... که بسیاری از افرادی که غرق در بحث مذاهب و خلاف در اصول فقه هستند، به آن تمایل پیدا کردهاند»[٣٣١]. و در جایی دیگر میگوید: «میان علما اختلافی نیست که بر آن واجب نمیباشد»[٣٣٢].
ابن خلدون میگوید: «بدان که در این فقهِ استنباط شده از ادلّهی شرعی، مجتهدان، به خاطر تفاوت در درکها و دیدگاههایشان، دچار اختلافی گزیرناپذیر شدهاند، به دلیل آنچه که قبلاً بیان شد»[٣٣٣]. از کلام ابن تیمیه و ابن خلدون به روشنی برمیآید که منظور از کلمهی خلاف، آرایی است که فقها بیان میکنند بدون آن که ارزش یا درستی یا خطای آنها مورد توجّه قرار گیرد و معنای اختلاف هم همین است.
[٣٢٨]- لسان العرب ١/ ٤٣٠؛ المفردات، راغب اصفهانی.
[٣٢٩]- الموافقات، شاطبی ٤/ ١٤٤ به بعد.
[٣٣٠]- الموافقات، شاطبی ٤/ ١١٠، ١٤٤ به بعد.
[٣٣١]- مجموع فتاوی ابن تیمیه: ٢٠/ ٤٢.
[٣٣٢]- همان ٣/ ١١٧.
[٣٣٣]- مقدمهی ابن خلدون، ص ٤٥٦.