مثالهایی در مورد قیاس
١. در مورد تحریم خمر، نص -در قرآن- وارد شده است که میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ٩٠﴾ [المائدة: ٩٠]، «ای کسانی که ایمان آوردهاید، میخوارگی و قماربازی و بتان و تیرهای بختآزمایی پلیدند و عمل شیطان میباشند؛ پس از پلیدی دوری کنید تا رستگار شوید». و «خمر» در نزد عدهای از فقها، اسم نوشیدنی مستکنندهای است که فقط از انگور به دست میآید؛[٢٠٤] پس این ماده، اصلی است که نص (قرآن) حکم آن را -که تحریم است- اعلام کرده و نبیذِ خرما یا جو فرعی است که نصی در مورد حکم آنها وارد نشده است، لکن علّت حکم وارد شده برای شرابِ انگور، یعنی مستکننده بودن، در نبیذ خرما و جو هم وجود دارد؛ پس این دو هم، به خاطر اشتراک در علت، بر شرابِ انگور قیاس شده، دارای حکم شراب انگور یعنی تحریم میگردند.
٢. قتل مورث به دست وارث، اصلی است که نص در مورد حکم آن وارد شده است و حکم، محرومشدن وارث از ارث است؛ نص مذکور هم این حدیث است که میفرماید: «لَا يَرِثُ الْقَاتِلُ»، «قاتل ارث نمیبرد». علّت حکم نیز به کار بردن قتل عمد عدوانی به عنوان وسیلهای برای زودتر رسیدن به ارث قبل از رسیدن زمان آن است که در حکم، این انگیزهی سوء قاتل به خودش برگشت داده شده، وی با محرومشدن از ارث مجازات میشود؛ حال در مورد حکم قتلِ موصِی به دست موصی له نصی وجود ندارد، لکن علّت موجود در واقعهی اول در این واقعه نیز وجود دارد که همان تلاش نامشروع برای زود رسیدن به یک چیز قبل از فرا رسیدن زمان آن است؛ پس واقعهی قتل موصِی به دست موصی له هم به علّت اشتراک دو موضوع دو علّت حکم، به واقعهی قتل مورث به دست وارث ملحق میشود و در حکم با آن مساوی میگردد و بدین وسیله، موصی له از موصِی به محروم میگردد.
٣. انجام بیع بر بیع دیگری یا خواستگاری بر خواستگاری دیگری جایز نیست، زیرا در نص از آن نهی شده است و رسول خدا ج در حدیثی میفرماید: «المؤْمِنُ أخُو المؤمِنُ، فَلا يَحِلُّ لِلمؤمنِ أنْ يَبْتاعَ على بَيعِ أخِيهِ، ولا يَخطُبَ على خِطْبةِ أخِيهِ حتى يَذَرَ»، «مؤمن برادر مؤمن است، پس برای وی حلال نیست که بر خواستگاریِ برادر خود خواستگاری کند یا بر بیع او بیع انجام دهد تا این که او آن خواستگاری یا بیع را ترک کند». علّت حکم در دو مورد مذکور در این جا آن است که در این کارها نوعی تجاوز به حق دیگری و آزار رساندن به او هست و در نهایت، موجب ایجاد دشمنی و کدورت میگردد؛ حال اگر کسی چیزی را اجاره گرفت و دیگری رفت تا آن را برای خود اجاره کند [یعنی اجاره بر اجاره انجام دهد] این واقعهای است که در مورد حکم آن نصی وجود ندارد؛ پس به علّت اشتراک این دو واقعه در علّت حکم، آن هم برای واقعهی اول قیاس شده و در این حکم، یعنی نهی از آن، با واقعهی اول مساوی میگردد.
٤. انجامدادن بیع در وقت اذان نماز جمعه، منهیٌ عنه است، زیرا خدای متعال در نصِّ آیه در مورد حکم آن میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَوٰةِ مِن يَوۡمِ ٱلۡجُمُعَةِ فَٱسۡعَوۡاْ إِلَىٰ ذِكۡرِ ٱللَّهِ وَذَرُواْ ٱلۡبَيۡعَۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٩﴾ [الجمعة: ٩]، «ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که در روز جمعه برای نمازِ جمعه اذان گفته شد، به سوی ذکر و عبادت خدا بشتابید و داد و ستد را رها سازید؛ این برای شما بهتر و سودمندتر است اگر بدانید و متوجه باشید». علّت حکم هم این است که انجام بیع فرد را از تلاش برای رفتن به نماز باز میدارد و احتمال فوت و قضا شدنِ نماز جمعه وجود دارد که این علّت در کارهای دیگری چون اجارهگرفتن یا رهنکردن و یا نکاحکردن در این وقت نیز وجود دارد؛ پس حکم این تصرفات هم -با قیاسِ آنها بر بیع- این میشود که آنها نیز مورد نهی هستند.
[٢٠٤]- صحیح این است که خمر اسم همهی مواد مستکننده است، چنان که در حدیث شریف آمده است: «هر چیزی که مستکننده است، خمر است و هر خمری حرام است». لکن ما جهت توضیح عملیات قیاس، قول این گروه از فقها را به عنوان مثال ذکر کردیم.