راهنمای مربیان برای تربیت دختران و پسران

فهرست کتاب

۱- نصیحت و راهنمایی کردن

۱- نصیحت و راهنمایی کردن

نصیحت و راهنمایی کردن، یکی از شیوه‌های اصولی در تعلیم و تربیّت است که نمی‌توان از آن بی‌نیاز بود و مربّی بزرگ، محمد ج، در برخورد با خردسالان و بزرگسالان آن را به کار گرفته است:

(أ) نصیحت و راهنمایی خردسالان: پیامبر جپسربچه‌ای را که کنار سفره با پررویی به سهم دیگران دست‌درازی می‌کرد؛ نصیحت کرد و شیوه‌ی غذا خوردن را به او آموخت و اینگونه خطاب کرد:

«یا غلام سمّ الله تعالی وكل بیمینك وكل ممّا یلیك»«متفق علیه»

«ای پسر، نام خدا را بر زبان بیاور و با دست راست بخور و از جلوی خودت بردار.»

مبادا کسی از شما بگوید که این شیوه در برخورد با خردسالان کم‌تأثیر است؛ زیرا من بارها آن را آزمایش کرده‌ام و آثار پرباری هم به دنبال داشته است؛ پند و اندرز دادن به دانش‌آموزی که به دین ناسزا می‌گفت، اما با پذیرش نصیحت از آن پشیمان شد، یکی از این موارد است.

یک بار، همراه معلّمی در خیابان راه می‌رفتم. کودکی را دیدم که در وسط خیابان ادرار می‌کرد. دوستم بر سر او داد زد و گفت: وای بر شما! این جا جای ادرار نیست! آن پسر، وحشت‌زده ادرارش را قطع کرد و پا به فرار گذاشت. به دوستم گفتم: تو فرصت نصیحت کردن این پسر را از من گرفتی. در پاسخ گفت: آیا جایز است به این پسر اجازه بدهیم که جلوی مردم در خیابان ادرار کند؟ گفتم: نه، جایز نیست. گفت: غیر از این می‌خواهی چه اقدام دیگری بکنی؟ گفتم: کودک را به حال خود رها می‌کردم تا دفع ادرار کند؛ سپس او را نزد خود می‌آوردم و با او آشنا می‌شدم؛ آنگاه به او می‌گفتم: پسرم، خیابان، محل عبور و مرور رهگذران است و ادرار کردن در آن جایز نیست و دستشویی به این جا نزدیک است؛ تو پسر باادبی هستی پس دیگر این کار را تکرار نکن؛ امیدوارم که موفق باشی. دوستم گفت: این یک شیوه، حکیمانه و سودمند است. گفتم: این، شیوه‌ی مربّی بشریّت، محمدبن عبدالله ج، است. در این جا داستان مشهور مرد «اعرابی» را برای او بازگو کردم.

(ب) نصیحت و راهنمایی در برخورد با بزرگسالان: بهترین نمونه در تأثیرگذاری پند و اندرز، داستان مرد اعرابی است که از این قرار است:

از انسسروایت شده است که فرمود: روزی با رسول خدا جدر مسجد بودیم که ناگهان یک اعرابی وارد شد و در داخل مسجد ادرار کرد. اصحاب رسول خدا جبر سر او فریاد زدند و گفتند: نکن نکن!

رسول خدا جفرمودند:

«لا تزرموه، دعوه لا تقطعوا بوله».

«او را به حال خود واگذارید؛ ادرارش را قطع نکنید.»

اصحاب، مرد اعرابی را به حال خود رها کردند تا ادرارش را تمام کرد. سپس رسول خدا جاو را پیش خود خواند و به او گفتند:

«إنّ المساجد لا تصلح لشيءٍ من هذا البول والقذر إنمّا هي لذكر الله، والصّلاة، وقراءة القرآن».

«مساجد، جای ادرار و کثافت نیست؛ بلکه جای یاد خدا و نماز و تلاوت قرآن است.»

آنگاه رسول خدا جبه اصحاب فرمودند:

«إنمّا بعثتم میسرین، لو تبعثوا معسّرین صبّوا علیه دلواً من الماء».

«شما برای این مبعوث شده‌اید که بر مردم آسان بگیرید و بر آنان سختگیری نکنید؛ یک سطل آب روی ادرارش بپاشید.»

مرد اعرابی گفت: خدایا، به من و محمد جرحم کن و به هیچ کس دیگری رحم نکن.

رسول خدا جفرموند:

«لقد تحجّرت واسعاً»«متفق علیه»

«رحمت خدا که واسع است، شما آن را تنگ کردی.»