بگذارید از مادرم عایشه صدیقه رضی الله عنها بگویم

فهرست کتاب

* غروب‌ خورشيد نبوت‌ در حجره‌ی‌ عايشه ل

* غروب‌ خورشيد نبوت‌ در حجره‌ی‌ عايشه ل

رسول‌اكرم‌ جدر روزهای‌ آخر حیات‌ مباركش‌، در حجره‌ی‌ عایشه لبه‌ سر می‌برد، و هنگام‌ پرواز كردن‌ روح‌ مطهرش‌، سر مبارک آن‌ حضرت‌ جدر آغوش‌ عایشه صدیقه‌ لقرار داشت‌.

سیره‌نگاران‌ و محدثین‌ واقعه‌ را این‌گونه‌ نقل‌ كرده‌اند:

ماه‌ ربیع‌ الاول‌ بود، رسول‌ الله جدر مریضی‌ به‌ سر می‌برد، و هر روز بر شدت‌ مریضی‌اش‌ افزوده‌ می‌شد. به‌ دلیل‌ اینكه‌ اخلاق‌ كریمانه‌ای‌ داشت‌، صراحتاً نمی‌فرمود كه‌ دوست‌ دارد نزد كدام‌ یک از همسرانش‌ باشد، بلكه‌ می‌فرمود: فردا نوبت‌ كدام‌ خانه‌ است‌؟ همسران‌ نیز به‌ دلیل‌ محبّت‌ رسول‌ الله جنسبت‌ به‌ عایشه لگفتند: یا رسول‌الله! در هر خانه‌ای‌ كه‌ دوست‌ دارید، بمانید.

بالاخره‌ حضرت‌ علی‌ سو حضرت‌ عباس‌ س، رسول‌الله جرا به‌ خانه‌ی‌ حضرت‌ عایشه لمنتقل‌ نمودند، تا آخرین‌ روزهای‌ حیاتش‌ را نزد محبوبه‌اش‌ بگذراند، و می‌رفت‌ كه‌ این‌ برگ‌ زرّین‌ بر دفتر افتخارات‌ عایشه ل افزوده‌ گردد.

رسول‌ اكرم‌ جكاملاً ضعیف‌ شده‌، طوری‌ كه‌ برای‌ نماز نمی‌تواند به‌ مسجد برود. دستور می‌دهد دوست‌ و همراه‌ همیشگی‌اش‌، یعنی‌ ابوبكر صدیق‌ سدر جایگاهش‌ برای‌ مسلمانان‌ امامت‌ كند.

عایشه لیک لحظه‌ نیز پیامبر را تنها نمی‌گذارد. می‌گوید: وقتی‌ به‌ او نگاه‌ كردم‌، دیدم‌ به‌ سوی‌ آسمان‌ می‌نگرد و می‌فرماید:

«فی‌ الرفیق‌ الأعلى‌، فی‌ الرفیق‌ الأعلى‌». «نزد بالاترین‌ رفیق‌، نزد بالاترین‌ رفیق»‌.

در این‌ هنگام «عبدالرحمن‌ بن‌ ابی‌بكر» برای‌ عیادت‌ آمد و مسواكی‌ در دست‌ داشت‌. رسول‌ اكرم‌ جبه‌ مسواک نگاه‌ می‌كرد، فهمیدم‌ قصد دارد مسواک بزند. من‌ مسواک را گرفتم‌ و با دندان‌های‌ خودم‌ آن‌ را خوب‌ نرم‌ كردم‌. سپس‌ به‌ رسول‌ اكرم‌ جدادم‌، مانند گذشته‌ دندان‌هایش‌ را مسواک زد. بعد از آن‌ خواست‌ مسواک را به‌ من‌ بدهد، اما نتوانست‌ و مسواک از دستش‌ افتاد [۳۱].

پس‌ اینجا امتیاز دیگری‌ نصیب‌ حضرت‌ عایشه لگردید و آن‌، اینكه‌ در آخرین‌ لحظات‌ عمر مبارک مسواكی‌ را كه‌ او استعمال‌ كرده‌ بود، پیامبر به‌ دندان‌های‌ مبارک مالید و از آن‌ استفاده‌ كرد.

[۳۱] نبی‌َّ رحمت‌.