بگذارید از مادرم عایشه صدیقه رضی الله عنها بگویم

فهرست کتاب

تقديم‌

تقديم‌

ـ به‌ معلّم‌ بزرگ‌ بشریّت‌، پیامبر عطوفت‌ و مهربانی‌ و نبی‌َّ رحمت‌، حضرت‌ محمد مصطفی‌ ج.

ـ به‌ همسران‌ پاک پیامبر، مادران‌ مؤمنان‌، آن‌ شیر زنانی‌ كه‌ با اختیار زندگی‌ ساده‌ و بی‌آلایش‌، به‌ جامعه‌ی‌ زنان‌ درس‌ سادگی‌ و ایثار را آموختند.

ـ به‌ عایشه‌ی‌ صدّیقه‌ ل، آن‌ زن‌ مظلوم‌ تاریخ‌ اسلام‌، كه‌ مسلمانان‌ از علم‌ و حلمش‌، از صبر و استقامتش‌ و از عشق‌ و ایثارش‌ درس‌ می‌گیرند.

ـ به‌ مادر مهربانم‌ كه‌ سختی‌های‌ بارداری‌ و گریه‌های‌ نیمه‌شبانه‌ی‌ كودكیم‌ را تحمل‌ نمود و چه‌ بسا شب‌هایی‌ را كه‌ بر گهواره‌ام‌ بیدار مانده‌ و خواب‌ شیرین‌ و راحتش‌ را به‌ خاطر آرام‌ كردن‌ من‌ فدا كرده‌است‌...

ـ به‌ همسر گرانقدرم‌ كه‌ با چشم‌پوشی‌ از تمام‌ حقوق‌ اولیه‌ی‌ یک زن‌ و تفریح‌ و... مرا در كارهای‌ تحقیاتیم‌ یاری‌ می‌كند.

ـ به‌ مادرانی‌ كه‌ می‌خواهند نسل‌ آینده‌ را بسازند.

ـ به‌ تمامی‌ مربیانی‌ كه‌ در فكر اصلاح‌ جامعه‌ هستند و در زندگی‌،عایشه ل‌ و فاطمه‌ را الگوی‌ خویش‌ قرار داده‌اند.

ـ به‌ خواهران‌ دینی‌ام‌ در مسجد جامع‌ قُبای‌ سنندج‌ كه‌ با دعاهایشان‌ مرا در نوشتن‌ مجموعه‌ حقایق‌ تاریخی‌، پشتیبانی‌ می‌كنند.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب‌ العالـمين‌ والصّلاة والسّلام‌ُ عَلی‌ أشرَف‌ الأنبياء وَالـمُرسَلين‌، مُحَمَّدٍ وَعَلی‌ آله‌ وَأصْحَابه‌ وَأزوَاجه‌ اُمَّهات‌ الـمؤمنين‌.

اگر بخواهیم‌ جامعه‌ای‌ پویا، سالم‌ و مترقی‌ را داشته‌ باشیم‌ باید به‌ روش‌های‌ تربیتی‌ درست‌ و سالم‌ توجه‌ نماییم‌. و این‌ روش‌های‌ درست‌ و سالم‌، نیازمند مادران‌ سالم‌ می‌باشد، كسانی‌ كه‌ كار اصلی‌ تربیت‌ و پرورش‌ كودک را ـ نسل‌ آینده‌ را ـ به‌ عهده‌ دارند. پس‌ اگر ما بتوانیم‌ مادرانی‌ خوب‌ و با تفكّر صحیح‌ داشته‌ باشیم‌ تا حدود زیادی‌ در تشكیل‌ جامعه‌ای‌ سالم‌ و سربلند گام‌ برداشته‌ایم‌. اما اگر مادران‌ از تفكّر و برنامه‌ی‌ صحیحی‌ برای‌ نسل‌ آینده‌ برخوردار نباشند، قطعاً با مشكلات‌ بسیار زیادی‌ روبرو خواهیم‌ شد كه‌ در وهله‌ی‌ اول‌ دامنگیر خود مادرانی‌ خواهد شد كه‌ آن‌ فرزندان‌ را به‌ جامعه‌ تحویل‌ داده‌اند. پس‌ لازم‌ است‌ برای‌ دست‌ یافتن‌ به‌ جامعه‌ای‌ پویا و نسلی‌ تلاشگر، به‌ فكر مادرانی‌ ایثارگر، متدین‌ و متعهد باشیم‌.

امروزه‌ اغلب‌ سخنانی‌ دال‌ّ بر ضعیف‌ بودن‌ و ناتوان‌ بودن‌ زنان‌ در امور تربیتی‌ و غیره‌، رواج‌ دارد كه‌ تا حدودی‌ باعث‌ از دست‌ دادن‌ آن‌ روحیه‌ی‌ اصلی‌ و قوی‌ از سوی‌ برخی‌ از زنان‌ شده‌ است‌، اما آیا واقعاً این‌گونه‌ است‌؟! آیا در اوراق‌ تاریخ‌ بشریت‌، زنانی‌ را نمی‌توان‌ یافت‌ كه‌ رهبری‌ جامعه‌ را در دست‌ داشته‌اند؟!

باید اذعان‌ نماییم‌ كه‌ در ادوار مختلف‌ تاریخ‌، بوده‌اند شیرزنانی‌ كه‌ هزاران‌ مرد را راهنمایی‌ و تربیت‌ كرده‌اند. بوده‌اند شیرزنانی‌ كه‌ به‌ خاطر صلابت‌، قاطعیت‌، عشق‌ و محبت‌ فراوان‌شان‌ نسبت‌ به‌ پروردگار یگانه‌، نامشان‌ در كتاب‌های‌ آسمانی‌ ثبت‌ شده‌ است‌؛ «مریم‌»، «آسیه‌»، «خدیجه‌»، «عایشه‌»، «فاطمه‌» و... –رضی الله عنهن- را بنگرید، زنان‌ نامدار و افتخارآفرین‌ برای‌ بشریت‌.

چه‌ كسی‌ می‌تواند شجاعت‌، عشق‌، ایثار و محبّت‌ «آسیه‌» را انكار نماید، هنگامی‌ كه‌ فرعون‌ او را با میخ‌ بر دیوار می‌كوبید، چقدر تصویر عجیبی‌ است‌ و از مرحله‌ی‌ بالای‌ ایمان‌ حكایت‌ می‌كند، (رَب‌ ابْن‌ لی‌ بَیتَاً عنْدَك في‌ الْجَنِّة) زنی‌ كه‌ همسایگی‌ خداوند و با پروردگار آرمیدن‌ را بر راحتی‌ و عیش‌ و نوش‌ دنیا ترجیح‌ می‌دهد. چگونه‌ تاریخ‌ می‌تواند چنین‌ تصویری‌ را از صفحات‌ خویش‌ پاک كند و بشریت‌ چگونه‌ می‌تواند چنین‌ صحنه‌هایی‌ را ـ كه‌ شاید از عهده‌ی‌ بسیاری‌ از مردان‌ هم‌ برنیاید ـ از یاد ببرد!.

«پیداست‌ كه‌ زن‌ به‌ هنگام‌ بعثت‌ پیامبر اكرم‌ جنیز سهم‌ به‌ سزایی‌ را در پیروزی‌ اسلام‌، تبلیغ‌ دعوت‌ اسلامی‌ و تسلط‌ اسلام‌ در زمین‌، به‌ خود اختصاص‌ داده‌ است‌ و آیا تاریخ‌ موقف‌ «خدیجه‌ ل» دختر خویلد را در بامدادان‌ دعوت‌ اسلامی‌ فراموش‌ می‌كند؟ موقف‌ شگفت‌انگیز «سمیه ل‌» مادر عمّار، نخستین‌ شهید راه‌ اسلام‌ كه‌ تا مرگ‌، بر اسلام‌ پایدار و ثابت ‌قدم‌ ماند و به‌ خاطر آن‌ شهید شد؟... یا موضعگیری‌ آن‌ دختر جوان‌ به‌ نام‌ »اسماء» معروف‌ به‌ »ذات‌ النطاقین‌» را به‌ روزگار هجرت‌؟ موضعگیری‌ »ام‌ عماره‌» و «نسیبه‌» را در نبرد «اُحد»؟... یا موقف‌ «ام‌سلیم‌» را در روز حنین‌؟ و مواقف‌ مادران‌ مؤمنین‌ (همسران‌ گرامی‌ پیامبر) را در حیات‌ حضرت‌ ختمی‌ مرتبت‌ جو حتی‌ بعد از وفات‌ ایشان‌؟

بی‌تردید كه‌ زن‌ مسلمان‌ در صدر اسلام‌، مادری‌ بود كه‌ فرزندانش‌ را شهادت ‌طلب‌ بار می‌آورد، همسری‌ بود كه‌ شوهرش‌ را به‌ جان‌ فدایی‌ و از خودگذشتگی‌ وا می‌داشت‌، زن‌ مؤمنی‌ بود كه‌ فعّالانه‌، شخصاً، در راه‌ خدا سهیم‌ می‌شد، بانویی‌ بود كه‌ قرآن‌ را حفظ‌ می‌نمود و احادیث‌ گهربار آن‌ حضرت‌ را روایت‌ می‌كرد و در علوم‌ دینی‌ فقیه‌ و دانشمند می‌گردید، با بینش‌، مردم‌ را به‌ سوی‌ خدا می‌خواند و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر می‌نمود...» [۱].

امروز می‌خواهم‌ از بانویی‌ سخن‌ بگویم‌ كه‌ پروردگار جهانیان‌ او را مَحَكی‌ برای‌ جدا كردن‌ »منافق‌» و «مسلمان‌»، «مغرض‌» و «مخلص‌»، «موحَّد» و «مُشرک» قرار داده‌، و آیاتی‌ از كلام‌ نوارانی‌اش‌ را به‌ واقعه‌ی‌ زندگی‌ او اختصاص‌ داده‌ است‌.

آری‌! منظورم‌ مادر مؤمنان‌، همسر پاک و جانفدای‌ پیامبر اسلام‌ ج، معلَّم‌ و مربی‌ عصر نبوّت‌، حضرت‌ «عایشه ‌ی‌ صدّیقه‌» بمی‌باشد. پس‌ باید بنویسم‌ و به‌ قلم‌ بگویم‌ بنویس‌! قلم‌! بنویس‌!

از مادرم‌ بنویس‌، از توحید، عرفان‌ و اخلاصش‌.

قلم‌ بنویس‌! از مهر، صفا، صداقت‌، عطوفت‌ و رشادت‌ مادر مهربانم‌.

قلم‌ بنویس‌! از شجاعت‌ و دلیری‌ و سیاست‌ آن‌ نور چشمانم‌.

قلم‌ بنویس‌! چرا توقف‌ كرده‌ای‌؟ از زهد، تقوی‌ و ورع‌ مادر دلسوزم‌ بنویس‌.

نكند توقفت‌ به‌ خاطر ناجوانمردی‌ ما فرزندان‌ است‌!

نكند توقفت‌ از بی‌لیاقتی‌ و بی‌مهری‌ ما بیچارگان‌ است‌!

نكند توقفت‌ به‌ خاطر بی‌توجهی‌ ما از مادرمان‌ است‌!

نكند توقفت‌ به‌ خاطر دفاع‌ نكردن‌ و آرام‌ نشستن‌ ما در مقابل‌ توهین‌های‌ دشمنان‌ به‌ آن‌ محبوبه‌ی‌ پیامبر است‌!

اما باز هم‌ بنویس‌! بنویس‌ از علم‌ و فقاهت‌، پارسایی‌ و دانایی‌ مادر مهربان‌ و دلسوزی‌ كه‌ در كنار شمع‌ نبوّت‌، شب‌ و روز پَر می‌زد.

قلم‌ بنویس‌! از بی‌مهری‌ و بی‌توجهی‌ فرزندانی‌ كه‌ نه‌ تنها اوصاف‌ نیكوی‌ مادرشان‌ را نمی‌دانند، بلكه‌ در مقابل‌ توهین‌ و فحش‌ و ناسزای‌ مخالفان‌ آرام‌ نشسته‌اند!.

بنویس‌! تا این‌ فرزندان‌ ناخلف‌، مادرشان‌ را بشناسند، یا حداقل‌ از شیوه‌ی‌ زندگانی‌اش‌ خبری‌ بیابند.

بنویس‌ كه‌ ما نیازمندیم‌! بنویس‌ حقایق‌ را و به‌ مایان‌ بنمایان‌!

شاید كه‌ پند گیریم‌، شاید كه‌ هدایت‌ شویم‌، شاید توبه‌ای‌ كنیم‌ و قدر مادر مهربانمان‌ را بدانیم‌. شاید به‌ خاطر او گریه‌ای‌ سر دهیم‌ و مورد توجه‌ مهر سحرآسایش‌ قرار گیریم‌.

قلم‌ بنویس‌! تا فرزندان‌ جدید كوركورانه‌ به‌ دشمنی‌ با مادرشان‌ برنخیزند!

در یكی‌ از شب‌ها، در مكانی‌ مقدس‌، او را خواب‌ دیدم‌، مرا به‌ نوشتن‌ امر فرمود. كتابی‌ را به‌ من‌ داد، و به‌ نوشتن‌ تشویقم‌ كرد. وقتی‌ سیمای‌ مباركش‌ را دیدم‌، نزدیک بود قلب‌ از سینه‌ام‌ بیرون‌ بپرد، می‌خواستم‌ پرواز كنم‌؛ چرا؟ چون‌ مادرم‌ را دیده‌ بودم‌. همان‌ مادر دلسوز، مهربان‌، باصداقت‌ و پاک و دوست‌ داشتنی‌ را. همان‌ كسی‌ كه‌ روزها و شب‌های‌ زیادی‌ سر مبارک رسول‌الله جبر بالین‌ او بوده‌. همان‌ مادری‌ كه‌ سر و صورت‌ و موهای‌ پیامبر جرا شانه‌ می‌زد...

صبح‌ همان‌ روز تصمیم‌ گرفتم‌ قلم‌ بردارم‌ و در مورد زندگانی‌اش‌ مختصری‌ بنویسم‌، اما تا امروز توفیق‌ آن‌، از بالای‌ آسمان‌ها نصیبم‌ نشده‌ بود.

امروز می‌خواهم‌ چند سطری‌ را در مورد عایشه ی‌ صدّیقه‌ بنویسم‌. راستی‌، او مادر شما نیز هست‌. آری‌! درست‌ حدس‌ زدی‌، منظورم‌ ام‌المؤمنین‌، عایشه‌ صدّیقه‌ لهمسر پاک و گرانقدر رسول‌اكرم‌ جمی‌باشد.

راستی‌ هیچ‌ می‌دانی‌ كه‌ این‌ مادر مهربان‌ چه‌ دَینی‌ برگردن‌ ما دارد؟ ما چقدر نسبت‌ به‌ ایشان‌ كوتاهی‌ كرده‌ایم‌؟ آیا فرزندانمان‌ را بااخلاق‌، رفتار، اعمال‌ و حتی‌ با نام‌ مباركش‌، آشنا كرده‌ایم‌؟!.

چقدر در نشر اوصاف‌ نیكویش‌ تلاش‌ نموده‌ایم‌؟ و هزاران‌ سؤال‌ دیگر. بله‌! باید صادقانه‌ و با شهامت‌ اعتراف‌ كنیم‌ كه‌ نسبت‌ به‌ این‌ مادر مهربان‌ و عزیز، قصور و كوتاهی‌ به‌ خرج‌ داده‌ایم‌.

باید قبول‌ كنیم‌ كه‌ امروزه‌ جمع‌ كثیری‌ از مسلمانان‌ با نام‌، صفات‌، اخلاق‌ و مقام‌ بزرگ‌ علمی‌ او آشنایی‌ ندارند. این‌ ظلم‌ بزرگی‌ است‌ كه‌ فرزندان‌ امت‌ اسلامی‌ با مادرشان‌ بیگانه‌ هستند و هیچ‌ توجهی‌ به‌ اوصاف‌ نیكویش‌ نكرده‌ و او را به‌ عنوان‌ اسوه‌ و الگو در جامعه‌ معرفی‌ ننموده‌اند.

اما از خداوند سبحان‌ امید عفو و بخشش‌ داریم‌ و امیدواریم‌ ما را از دعاهای‌ این‌ مادر مهربان‌ بهره‌مند بگرداند و به‌ زنان‌ و دختران‌ جامعه‌ی‌ ما توفیق‌ دهد تا رهرو خوبی‌ برای‌ آن‌ بانوی‌ بزرگوار باشند.

ما بر آن‌ شدیم‌ تا در این‌ مختصر، اندكی‌ در مورد زندگانی‌ و شخصیت‌ این‌ بانوی‌ بزرگوار اسلام‌ بنگاریم‌، باشد كه‌ گامی‌ جهت‌ تلاش‌ و تكاپوی‌ بیشتر در این‌ میدان‌ گردد. پس‌ اینک اندكی‌ در مورد زندگانی‌ پرفراز و نشیب‌ این‌ یار و همسنگر شب‌ و روز رسول‌الله جبدانیم‌.

نكته‌ای‌ قابل‌ توجه‌

ما در كشوری‌ زندگی‌ می‌كنیم‌ كه‌ ۹۸% جمعیت‌ آن‌ را مسلمانان‌ تشكیل‌ می‌دهند. از این‌ جمع‌ نیز درصد قابل‌ توجهی‌ را اهل‌ سنت‌ و جماعت‌، و اكثریت‌ را اهل‌ تشیع‌ به‌ خود اختصاص‌ داده‌اند. از آنجایی‌ كه‌ اعتقادات‌ این‌ دو فرقه‌ در بعضی‌ مسائل‌ فرق‌ دارد، لذا بسیار لازم‌ است‌ كه‌ این‌ دو فرقه‌ كاملاً مراعات‌ حال‌ یكدیگر را بكنند و به‌ اختلاف‌ و تفرقه‌ دامن‌ نزنند.

البته‌ این‌ نكته‌ قابل‌ ملاحظه‌ است‌ كه‌ ما كسی‌ را بد و بیراه‌ نگفته‌ و نمی‌گوییم‌ و خدای‌ ناكرده‌ به‌ هیچ‌ مسلمانی‌ از صدر اسلام‌ تا حال‌، كوچك‌ترین‌ اهانت‌ و توهینی‌ روا نمی‌داریم‌. چرا كه‌ معتقدیم‌، آنها اُمتی‌ بوده‌اند كه‌ گذشته‌اند، حسابشان‌ باخدایشان‌ است‌، در مورد اختلافات‌ و مشكلات‌ بین‌ آنها از ما سؤال‌ نمی‌شود. به‌ همین‌ جهت‌ ما تمام‌ آن‌ افرادی‌ را كه‌ با رسول‌الله جبوده‌اند و در كنار ایشان‌ برای‌ نشر دین‌ جان فدایی‌ كرده‌اند، با دیده‌ی‌ محبت‌ و احترام‌ می‌نگریم‌ و اهانت‌ و توهین‌ به‌ آنها و یا هر فردی‌ از تابعین‌ آنها را حرام‌ می‌دانیم‌. به‌ همین‌ دلیل‌ اگر فردی‌ از میان‌ اهل‌ سنت‌ یافته‌ شود كه‌ خدای‌ ناكرده‌، حضرت‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ سرا به‌ عنوان‌ یكی‌ از اصحاب‌ بزرگوار رسول‌الله جو خلیفه‌ی‌ چهارم‌ آنحضرت‌ و یا حضرت‌ حسین سو بقیه‌ی‌ ائمه‌ی‌ شیعه‌ را به‌ عنوان‌ اصحاب‌، تابعین‌ و اولیای‌ واقعی‌ خداوند قبول‌ نداشته‌ باشد، قطعاً و صد در صد او سُنی‌ واقعی‌ نیست‌ و این‌ را نباید به‌ حساب‌ اهل‌سنت‌ گذاشت‌.

با این‌ مقدمه‌ می‌خواهیم‌ به‌ این‌ نكته‌ اشاره‌ نماییم‌ كه‌ انتظار ما اهل‌سنت‌ نیز از مسؤولان‌ و مقامات‌ عالی‌رتبه‌ی‌ مملكتی‌ این‌ است‌ كه‌ اجازه‌ ندهند افرادی‌ جاهل‌، یاوه‌گو و متعصب‌ در رسانه‌های‌ گروهی‌ و روزنامه‌ها و یا به‌ صورت‌ چاپ‌ كتاب‌ به‌ اعتقادات‌ حقّه‌ی‌ مسلمانان‌ جهان‌، اهانتی‌ روا دارند. و با این‌ كار موجب‌ خدشه‌دار شدن‌ وحدت‌ میان‌ مسلمانان‌ گردند.

اگر اندكی‌ با تأمّل‌ نگریسته‌ شود، اختلافات‌ از این‌گونه‌ جاها و از این‌ نوع‌ افراد سرچشمه‌ می‌گیرد. پس‌ امیدواریم‌ كه‌ مسؤولان‌ امر با درنظر گرفتن‌ حقوق‌ شهروندی‌ برای‌ اهل‌ سنت‌ ایران‌، از توهین‌ و اهانت‌های‌ علنی‌ در رسانه‌ها جلوگیری‌ نمایند.

به‌ امید اینكه‌ وحدت‌ واقعی‌ و حقیقی‌ در جامعه‌ی‌ ما تحقق‌ یابد و از اهانت‌ و ناسزا گفتن‌ به‌ یاران‌ پیامبر و خاندان‌ رسول‌الله جدر جامعه‌ی‌ ایران‌ اثری‌ یافت‌ نشود.

ایوب‌ گنجی‌ ـ مسجد قُبای‌ سنندج‌

شعبان‌ المعظم‌ ۱۴۲۶ هـ. ق‌

[۱] نسل‌ پیروز، دكتر یوسف‌ قرضاوی‌، ترجمه ابراهیم‌ ساعدی‌، ص‌ ۳۷.