قلب مؤمنان شاد شد، پشت خميده صفوان راست گرديد و شادي به خانه نبوّت و صديقيّت بازگشت
با نزول آیات آشكار و محكم ابتدای سورهی نور، دل رنجور مصطفی جشاد شد و چهرهی پژمرده و غمگین مادر مؤمنان، عایشه صدیقه لهمچون خورشیدی، منوّر و شادان گشت و پشت خمیدهی «صفوان بن معطل» از فرط مصیبت، راست شد و پوزهی منافقان كوردل بیمروّت به خاک رسوایی و ندامت كشیده شد و «عبدالله ابن ابی» و همدستانش تا ابد در عذاب این تهمت ناروا، گرفتار شدند و تاریخ برگ دیگری از ایام تلخ را پشت سر گذاشت.
پس از تلاوت آیات سورهی نور توسط رسولالله جشادی به بیت ابوبكر سبازگشت و دل پژمردهی آنان جان تازهای گرفت.
ابوبكر صدیق سوقتی آیات نازله در مورد پاكی و طهارت و عفت جگرگوشهاش، عایشه صدیقه لرا شنید، سریعاً بلند شد و پیشانی عایشه ل را بوسید. در این وقت عایشه لگفت: «ای پدر عزیزم! چرا قبلاً حرف مرا باور نكردی و مرا بیگناه نشمردی؟
ابوبكر صدیق سدر كمال صداقت و اخلاص گفت: «اگر در مورد این مسئله حرفی میزدم ـ در حالی كه هیچ علمی به حقیقت نداشتم ـ آنگاه كدام آسمان بر من سایه میانداخت و كدام زمین مرا حمل میكرد».