آسودن در باغهای محبت
یقول قلبی لطرفی أن بکی جزعا
تبکی وأنت الذي حملتنی الوجعا
قلبم به چشمهایم میگویند با جزع و فزع گریه کنید زیرا شما بودید که مرا به تحمل درد و رنج مجبور کردید.
فقال طرفی له فیما یعاتبه
بل أنت حملتنی الآمال والطمعا
چشمهایم در پاسخ به سرزنش قلب پاسخ دادند: بلکه این تو بودی که ما را وادار به طلب آرزوها و طمعها کردی
نادتهما کبدی لاتبعدا فلقد
قطعتمانی بما لاقیماً قطعاً
جگرم آن دو را مورد ندا قرار داد: از من دور شوید زیرا شما به خاطر اموری که هیچ ارزشی نداشت مرا تکهتکه کردید.