نامه نحس
پدر مهربانی از من خواست میان او و نامزد دخترش میانجیگری کنم. زمانی که از قضیه مطلع شدم دریافتم که عامل کوچکی که موجب ایجاد این مشکل بزرگ شده بود یک نامه بود.
اما جریان نامه از این قرار بود که جوان به دیدار نامزدش آمده بود. علیرغم اینکه شهر محل زندگیاش از محل زندگی نامزدش زیاد دور نبود. اما معمولاً بسیار کم و تقریباً هر چند ماه یکبار به دیدار نامزدش میآمد. جوان دانشجوی دکترای ریاضی بود.
شاید به طور وراثتی یا به خاطر رشته تحصیلیاش از نظر روحی دچار خشکی و افسردگی شده بود. او احساسات پسندیدهاش را به نامزدش ابراز نمیکرد. به همین دلیل در آخرین دیدار نامزدش گریه کرد و جوان او را ترک کرد تا به قرار ملاقاتش برسد. زمانی که شب به خانه برگشت در اینترنت جستجوی کاملی کرد و یک تحقیق کاملاً علمی را درباره گریه نزد یونانیها، رومیان، اقوام لاتین و عصر اسلام را از اینترنت استخراج نمود. سپس این نامه علمی را برای نامزدش فرستاد. این امر موجب تعجب و دوری بیشتر نامزدش از او شد و تصمیم گرفت نامزدی را به هم بزند. زیرا او یک انسان عاطفی بود که به مردی نیاز داشت که احساسات و عاطفه داشته باشد. ما برای او جوانی را یافتیم که اگرچه در همان رشته درس میخواند اما آن گونه بود که دختر جوان میخواست و اکنون آن دو در کمال سعادت و خوشبختی به سر میبرند و فرزندانی هم دارند.