قاعدۀ دوّم: آنچه در مورد دارالحق میآید غالباً با وجود قرائن حق است
مقصود به دارالحق، آخرت است آنچه در مورد آن میآید از قبیل: دیدن مردگان، دیدن بهشت و جهنم، زنده شدن، پل صراط و مانند آن، حق است. نمونۀ آن قصّه ثابت بن قیس استسکه هنگامیکه در جنگ یمامه به شهادت رسید، زرهی گرانقیمتی بر تن داشت. در خوابی یکی از مسلمانها آمد و به او گفت: تو را به وصیّتی سفارش میکنم مبادا! بگویی این خواب است و آن را ضایع کنی: وقتی شهید شدم یکی از مسلمانها بر من گذشت و زرهم را برداشت، منزلش از منزل بقیه دورتر است و در کنار چادرش اسبی است که با افسارش بسته شده است. دیک را بر زره سرازیر کرده و بر دیک جهاز شتری را گذاشته است. پیش خالد برو و بگو کسی را بفرستد و زرهم را پس بگیرد. اگر پیش خلیفهی رسول خدا ابوبکرسرفتی بگو بر من دَینی است چنین و چنان. و فلان بندهام آزاد باشد. صاحب خواب پیش خالد بن ولید آمد و خوابش را باز گفت. خالد کسی را فرستاد و زره را باز پس گرفت. و بعداً پیش ابوبکرسرفت و قصّه را برای او نیز تعریف کرد و وصیتش را بعد از مرگش تنفیذ کرد. گفته شده شنیده نشده است، کسی بعد از مرگ وصیت کرده و وصیتش اجرا شده باشد جز ثابت بن قیسس. [المستدرک: الحاکم – مع التخلیص): ۳/۲۳۵، و ذهبی آن را تصحیح نموده است]
شیخ محمد بن عثیمین/گفته است: هر خوابی که قرائن بر صدق آن، دلالت کند هیچ مانعی نیست که به مفاد آن عمل شود [۳].
[۳] نگا: الرؤی والاحلام: احمد العرینی، ص ۴۸.