مثال سوم:
روایت شد که عبدالله بن زبیربدر خواب دید که با عبدالملک بن مروان کشتی میگیرد و عبدالله، عبدالملک بن مروان را بر زمین میزند و او را با چهار میخ بر زمین میخکوب میکند. وقتی صبح بیدار شد به خوابش اهمیّت داد و کسی را نزد محمد بن سیرین فرستاد و گفت: خواب را برای ابن سیرین تعریف کند بدون اینکه بداند دو کشتیگیر چه کسانی هستند، وقتی مرد خواب را برای ابن سیرین بازگو کرد؛ ابن سیرین گفت: این، خواب خودت نیست و ممکن نیست کسی آن را ببیند، جز عبدالله بن زبیر و عبدالملک بن مروان. مرد انکار کرد و ابن سیرین گفت: خواب را تعبیر نمیکنم مگر اینکه حقیقت را بیان کنی. مرد نزد عبدالله بن زبیر برگشت و ماجرا را تعریف کرد. عبدالله گفت: برگرد و به ابن سیرین بگو من این خواب را دیدهام. ابن سیرین گفت: عبدالملک بر عبدالله غلبه مییابد و او را به قتل میرساند و بعد از عبدالملک چهار نفر از اولاد او به خلافت میرسند و این، تفسیر چهار میخ است. حقیقتاً همچنانکه او/تعبیر کرده بود اتفاق افتاد.
تحلیل:
هر خواب مرموزی به ضدش تعبیر میشود مگر خوابی که به دلالت قرآن و سنت تعبیر شود که آنگاه از آنها عدول نمیگردد. «قاعدۀ ۳»
و چون اینجا دلالاتی وجود ندارد، حمل بر ضد میگردد. پس عبدالملک برنده کشتی و عبدالله بازندهی آن اعلام میشود، و تعبیر بر اساس اختلاف انسانها در هیأت و منزلت، مختلف است. «قاعدۀ ۱۶»
میخهای زمین که کوهها هستند باید به کسانی تعبیر شود که دارای ارزش و ولایت باشند و این، همان قرینۀ مورد توجه در تعبیر است. «قاعدۀ ۳۳»
که با عبدالملک و عبدالله بن زبیر مناسبت دارد. و إعلام اینکه ملک و خلافت عبدالملک بعد از خودش به فرزندانش میرسد، به قرینۀ دیگری راجع است، و آن میخکوب کردن در زمین است که بر آن تکیه میشود. «قاعدۀ ۳۳»