قضا و قدر و تأثیر آن در سلوک و رفتار انسان

فهرست کتاب

پاسخ یک اعتراض دیگر

پاسخ یک اعتراض دیگر

۴- گاهی از در اعتراض گفته می‌شود عقل در باور اسلامی از مکانت و ارزش و جایگاه مخصوصی برخوردار است مگر نه این است که ما به وسیله‌ی عقل خدا را می‌شناسیم و رسول او را تصدیق می‌نمائیم و دلایل و شواهدی بر آن اقامه می‌کنیم؟ آیا با این وصف می‌توان اهمیت نقش عقل را نادیده گرفت یا آن را تعطیل کرد و در میدان تحقیق و تفتیش از آن استفاده نکرد؟.

۵- جواب: عقل اساس تکلیف و مناط اهلیت است بنابراین به تعطیل کشاندن عقل و دورانداختنش از میدان معرفت [به عنوان یکی از اسباب معرفت] عقیده به هیچ وجه صحیح و جایز نیست و ما هرگز چنین ادعایی نداریم، بلکه آنچه بدان دعوت می‌کنیم و روی آن تأکید می‌ورزیم این است که جلو سرکشی و طغیان آن سد شود تا از حد مجاز تجاوز ننماید، نه تعطیل آن. زیرا هرگاه عقل از محدوده‌ی وظیفه خود تجاوز کند و راه افسارگسیختگی در پیش گیرد جز خیال و وهم دروغین چیزی به بارنمی‌آورد و نمی‌توان خیال و وهم را پایه و مبنای شناخت صحیح قرار داد.

۶- در واقع ما با دعوت به اصل وحدت مصدر ([وحی] در زمینه‌ی ایمان به قضا و قدر) مردم را به چیزی فرامی‌خوانیم که عقل سلیم بر آن دلالت می‌کند. زیرا از طریق عقل است که به صدق رسالت حضرت محمدصپی برده و حقانیت رسالت او را دریافته‌ایم، معنای رسول این است که او فرستاده‌ی خداست و باید از تعالیم و دستورات او پیروی شود و بر مخلوقات واجب است از سر رضایت و اختیار، تسلیم آنچه رسول‌اللهصاز آن خبر داده است شوند، و یکی از مسائلی که رسول خداصاز آن خبر داده عقاید اسلامی است و یگانه مصدر معرفت عقاید اسلامی نیز «قرآن و سنت» می‌باشد. بنابراین رد و انکار جزئی از وحی «قرآن یا سنت» بدلیل ناهم‌خوانی و مخالفت با یافته‌‌های عقلانی، مخالفت صریح با ایمان به نبوت فرستاده‌ی خداصکه از راه عقل ثابت است، می‌باشد. آیا کدام گروه خوشبخت و سعادتمندتر هستند؟ کسانی که بر عقیده‌ی صحیح می‌باشند و می‌گویند قرآن و سنت یگانه منبع معرفت عقاید [غیبیات] هستند یا آنهائی که به این اصل اعتراض دارند؟.

۷- وظیفه‌ی عقل بعد از ایمان به صداقت و حقانیت پیغمبرصاین است که اخبار و کلام او را فهم کرده و معانی آن‌‌ها را آن‌طور که هستند نه آن‌طور که خود در حال سرکشی و خروج از محدوده‌ی وظیفه‌ی خود در ذهن می‌پروراند - درک کند زیرا شناخت حقیقی هر چیزی این است که آن را آن‌طور که در عالم خارج و جهان واقع وجود دارد بشناسیم نه آن را آن‌طور که خود می‌خواهیم و دوست داریم تفسیر و تأویل کنیم. چنین شناختی، در واقع چیزی بیش از توهم ذهنی نبوده و هیچ سنخیتی با وجود آن شیئی در عالم خارج ندارد [۳].

عقل بسان چراغی است که در دسترس و اختیار انسان قرار دارد و با استفاده از آن حقایق موجودات را می‌شناسد عقل نمی‌تواند معدوم را خلق کند. اگر از عقل انتظار داشته باشیم که اشیاء غیرموجود را آن‌طور که انتظار داریم بر ما بنمایاند در واقع انتظارمان پوچ است و عقل از عهده‌ی آن برنمی‌آید مگر بر سبیل وهم و تخیل، که این دو نیز جزو اسباب معرفت صحیح نیستند.

[۳] گاهی اتفاق می‌افتد که نصی از قرآن یا سنت بر بیش از یک معنی حمل می‌شود و مجتهدین معناهای مختلفی از آن استنباط می‌کنند و آراء گوناگونی پیرامون مفهوم و مدلول آن دارند و این امر باعث می‌شود که معنای حقیقی مورد نظر از نص، در پس ابرهای متراکم دیدگاه‌ها و نظریات مختلف مستور بماند. در همچون مواردی چه باید کرد؟ اولا: در نصوص اعتقادی این اتفاق نادر است چون خداوند متعال و رسول بزرگوارصنصوص مربوط به عقاید را به صورت شفاف و روشن - طوری که ابهامی در فهم آنها نماند - تبیین کرده‌اند. ثانیا: در صورت مواجهه با مواردی از این قبیل فهم رسول‌اللهصاز نص و تبیین آن از سوی او یا توضیح آن بوسیله‌ی نص دیگر قرآنی، و فهم اصحاب بزرگوار (و در مجموع سلف صالح رحمهم الله) برای ما ملاک است. چون طبق فرموده‌ی رسول خداص«ما لم یکن لاول هذه الأمة دینا فلم یکن لآخره دینا بحال من الاحوال». چیزی که برای پیشینیان این امت بعنوان دین و اعتقاد مطرح نباشد به هیچ وجه برای پسینان به عنوان عقیده و دین مطرح نخواهد بود. پس فهم آنها برای ما نیز کافی است و می‌توانیم آن را معیار قرار دهیم. ثالثا: اگر در مواردی علمای خلف برای نص متوسل به تأویل شده‌اند و تأویل‌شان فاسد تشخیص داده نشده بلکه تأویلی برگرفته از اجتهاد صحیح و اخلاص نیت و نتیجه‌ی تحقیق و تدبر باشد برای همچو تأویلی نیز ارج و احترام قائل هستیم و صاحب آن را متهم به انحراف و کجروی نخواهیم کرد و در عین حال برداشت دور از تأویل و خالی از غموض سلف را بر تأ‌ویلات عقلانی خلف ترجیح می‌دهیم. رابعا: اختلاف در فهم نصوص سبب رشد و تکامل معرفت دینی و نشانه‌ی شایستگی شریعت اسلامی برای تمامی ملل است زیرا پا به پای تغییر شرایط و نیازها فهم نصوص و برداشت از آنها نیز تغییر می‌یابد. نتیجه: فهم حقیقت نصوص اعتقادی با توجه به شفافیت آنها مشکل چندانی ندارد و در نصوص فقهی و احکام شرعی نیز باب اجتهاد برای اهل آن باز است. «م.»