معنای قضا و قدر
۱۷- بعد از این مقدمهی مختصر میپرسیم: مقصود از قضا و قدر چیست؟
جواب: بصورت موجز و مختصر منظور از قضا و قدر این است که: (خدواند متعال قبل از آفرینش هر مخلوقی که مشیت و ارادهاش به آفرینش آن تعلق بگیرد آن را طبق تقدیر خود بوجود میآورد و میداند چه چیزهایی بعد از آفرینش از آن صادر میشود. آری همهی این امور را دقیقا میداند و هیچ چیز از افعال انسان و غیر او، اعم از «خیر و شر»، «اطاعت یا معصیت» از حیطهی علم او خارج نیست چنانکه هرچه در هستی رخ میدهد به دستور و ارادهی اوست و ایمان به همهی این موارد واجب است و ایمان شرعی و مطلوب ما به «قضا و قدر» جز از طریق ایمان به جزئیات این مطالب ممکن نیست [۶].
به منظور بیشتر روشن شدن موضوع با ذکر چند اصل قطعی در مورد قضا و قدر به بیان حقیقت آن میپردازیم. زیرا بدون در نظر گرفتن این اصول فهم صحیح معنای قضا و قدر غیرممکن است.
[۶] توضیح بیشتر معنای قضا و قدر: «قضا و قدر» دو واژهی قرآنی هستند، بنابراین لازم است ابتدا هر یک از آنها را از نظر قرآن بفهمیم سپس روشن کنیم که از ترکیب آـنها چه معنایی بدست میآید. أ- قضا راغب اصفهانی/در تعریف قضا میگوید: «قضا یعنی فصل امر، خواه قول باشد یا فعل و هر یک از امر قولی و فعلی بر دو وجهند: ۱) امر و قول خدائی . ۲) امر و قول انسانی. قضا (امر)ی قولی خدا چون: ﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ﴾[الإسراء: ۲۳]. «پروردگار تو امر کرده که جز او را پرستش نکنید». قضا (امر)ی فعلی خدا چون: ﴿فَقَضَىٰهُنَّ سَبۡعَ سَمَٰوَاتٖ﴾[فصلت: ۱۲]. «[خداوند] آسمانها را هفت [طبقه] بیافرید». قضا (امر)ی فعلی بشری چون: ﴿فَإِذَا قَضَيۡتُم مَّنَٰسِكَكُمۡ...﴾[البقرة: ۲۰۰]. «پس آنگاه که عبادات (حج) خود را بجای آوردید». کلمهی قضا گاهی به معنای مرگ میآید چون: ﴿فَمِنۡهُم مَّن قَضَىٰ نَحۡبَهُۥ﴾[الأحزاب: ۲۳]. «پس از میان آنها (مسلمانان) هست کسی که مرگش فرا رسیده». ب- قدر به معنای وقت و زمان مقدرشده برای چیزی و به معنای مکان نیز آمده است. ﴿إِلَىٰ قَدَرٖ مَّعۡلُومٖ ٢٢﴾[المرسلات: ۲۲]. «تا زمان تعیینشده». ﴿فَسَالَتۡ أَوۡدِيَةُۢ بِقَدَرِهَا﴾[الرعد: ۱۷]. «پس رودخانهها به اندازهی خود جاری گردیدند». در این دو آیه قدر به معنای زمان و مکان آمده است. راغب در ادامهی توضیح معنای «قضا و قدر» گوید: «قضای خدا از قدر اخص است چون قضا یعنی قطع و فصل و قدر یعنی تقدیر و اندازهگیری. قضا یعنی قطع و فصل قدرها و مقدورات. گروهی قدر را به معنای آماده کردن برای پیمانه، و قضا را پیمانه کردن تفسیر کردهاند. واقعهی ابوعبیده و عمربناظر به این معنی است. حضرت ابوعبیده به عمر گفت: «آیا از قضای خدا فرار وجود دارد؟ عمر گفت: از قضای خدا میگریزم به قدر او پناه میبرم». اشاره به این دارد که قدر عبارت از امری است که هنوز واقع نشده اما انتظار وقوع آن میرود. ولی قضا به معنای امری است که واقع شده و گریز از آن ممکن نیست. بعضی قضا و قدر را یکی دانستهاند اما چنین نیست چون قدر و تقدیر یعنی تبیین کمیت شیئی. قدر و تقدیر خداوند به دو شکل صورت میگیرد: ۱) قدرت بخشیدن به شیئی. ۲) آن را به مقتضای حکمت بر مقدار و وجه مخصوصی قرار دادن. و حال آنکه قدر (چنانکه ذکرش رفت، به معنای آماده کردن، یا وقت مقدر شده است». مفردات راغب اصفهانی، باب القاف. از تعریف فوق برمیآید که قضا یعنی اتمام تکوین و آفرینش شیئی. و قدر یعنی تبیین کمیت و مقدار آن. اما در اصطلاح دانشمندان تفاسیر و علم کلام، معانی دیگری از «قضا و قدر» ارائه گردیده که از باب مزید توضیح به دو معنی از آنها میپردازم. ۱) «امام ابوالحسن اشعری - از دانشمندان نامی کلامی و عقاید اسلامی - و جمهور اهل سنت عقیده دارند که: قضا یعنی ارادهی ازلی خداوند در رابطه با آفرینش انسان در روی زمین. این معنی با معنای لغوی قضا که عبارت از «اتمام شیئی است» یکی است چرا که ارادهی شیئی یعنی اتمام تخصیص آن به یکی از ممکناتش. و اما قدر: قدر در عقیدهی امام ابوالحسن اشعری یعنی: «ایجاد و آفرینش اشیاء از سوی خدا طبق مقادیر تعیینشده بوسیلهی قضا در «ذات و صفات»، «افعال و احوال»، «ازمنه و امکنه» و اسباب آنها. مانند آفرینش بالفعل انسان بر روی زمین طبق قضای قبلی و ازلی خداوند. این معنای قدر بطور خلاصه با معنای لغوی آن که تبیین مقدار شیئی و کمیت آن است یکی است، چون ایجاد و آفرینش همان اظهار و آشکار کردن چیزی است که قضای ازلی خدا بدان تعلق گرفته است که بصورت محدود و به مقدار معین در عالم خارج وجود بالفعل پیدا میکند. ۲- معنای دوم مربوط به امام ابومنصور ماتریدی و پیروان اوست. آنها میگویند: أ- قضا یعنی: آفرینش و تکوین.آفرینش به صفت تکوین برمیگردد مانند آفرینش انسان بر شکلی که بر آن است طبق ارادهی ازلی خدا. این معنای قضا با معنای لغوی آن (اتمام شیئی) یکی میشود چون آفرینش همان اتمام است. ب- قدر- (تقدیر) قرار دادن شیئی بصورت ارادی و اختیاری بر مقدار معین قبل از آفرینش آن. سپس وجود خارجی و بالفعل آن در میدان عمل طبق تقدیر اراده شده. مانند تعلق گرفتن ارادهی ازلی خدا به آفرینش انسان بر وجه مخصوص و صورت معلوم و مقدار محدود. این معنای قدر با معنای لغوی آن - تبیین کمیت شیئی - یکی است چون تخصیص اراده جز تبیین تمامی مقادیر، کمیات، و کیفیات، چیزی نیست. از دقت در این دو قول معلوم میشود که: تفسیر امام ابوالحسن اشعری از «قضا و قدر» با تفسیر ابومنصور ماتریدی یکی است و اختلافشان تنها در الفاظ است. از اینجا روشن میشود که مدلول کلام اهل سنت - اشعری و ماتریدی - یکی است هرچند در تسمیه و نامگذاری با هم اختلاف دارند. لذا میتوانیم بگوییم قضا و قدر دو لفظ مشترک هستند و مدلول واحدی دارند، و این امر از استعمال آنها برمیآید چون در استعمال شرعی گاهی با هم جمع میشوند و گاهی از هم جدا میگردند و در هر دو حالت مدلول یکی است و هیچ تفاوتی نمیکند. بنابراین معنای «قضا و قدر» اگر با هم در یک کلام آمده باشند، عبارت است از: «ارادهی خداوند بر ایجاد و آفرینش اشیاء بر وجه مخصوص، سپس ایجاد بالفعل آنها بر وفق مراد». ر.ک: العقيدة الإسلامية وأسسها، عبدالرحمن حسن حبنکه، صص ۷۲۹-۷۳۰.