۲- عفو و گذشت:
۴۱- یکی دیگر از آثار ایمان به قضا و قدر در ارتباط با دیگران، عفو و گذشت از کسانی است که در حق او قصور یا بدی کردهاند یا نیکیهای او را به بدی پاسخ دادهاند یا به ناحق به حقوق و کرامت انسانی و دینی او تجاوز کردهاند.
تفصیل این سخن اینکه: «فرد مؤمن به قضا و قدر عقیده دارد که آنچه از ناحیهی این غیر متوجه او شده، بر او مقدر گشته و پرهیز از آن غیرممکن بوده و این غیر واسطهای برای نیل این مقدور بیش نبوده است. اخلاق رسول خداصاینچنین بود از انسسمنقول است گفت: ده سال خدمت رسول خداصکردم هرگز کلمهی «اف» از دهان او نشنیدم و هرگز در مقابل کاری که کردم نگفت چرا چنین کردهای و در مورد کاری که نکردم نگفت چرا آن را انجام ندادهای و اگر یکی از اعضای خانوادهی او، مرا عتاب میکرد میگفت«رهایش کنید اگر چیزی مقدر شده باشد حتما بوقوع خواهد پیوست». این حدیث شریف بر پرهیز از توبیخ غیر در صورت وقوع خطا و قصور دلالت میکند و بایستی خطای واقعشده را به قضا و قدر پروردگار نسبت داد [۱۷]. در حدیث دیگری که از حضرت عایشهی صدیقه روایت شده است، آمده است که در مقام تعریف از اخلاق رسول خداصفرمود: «... هرگز بخاطر مصلحت شخصی خود از کسی انتقام نگرفت و اگر حدی از حدود خداوند مورد تجاوز واقع میگشت تا هنگام انتقام برای خدا خشمش فروکش نمیکرد. در این حدیث خط فاصل بین تقصیر در حق شخص، و تقصیر در حق خدا مشخص گردیده در اولی عفو مستحب است اما در دومی عفو جایز نیست و اساس جدائی بین این دو حق و جواز عفو در یکی از آنها، و عدم جواز در دیگری همان است که در اصول «قدر» بیان داشتیم و آن اینکه هیچ احدی حق ندارد به بهانهی تمسک به «قدر» شانه از زیر بار مسئولیت شرع خالی کند. هیچکس حق ندارد فرد مقصر در زمینهی حقوق خدا و مخالف شریعت را مورد عفو قرار دهد و از تقصیرش درگذرد. چنانکه کسی حق ندارد به حقوق دیگری تعرض کرده آن را پایمال کند. اما در رابطه با گذشت و تقصیر از حقوق شخصی، هر فردی صاحب حق شخصی خود میباشد و میتواند از آن درگذرد.
این بینش، این عقیده را در انسان تقویت میبخشد که آنچه خدا بخواهد حتما خواهد شد و آنچه او نخواهد نمیشود. علاوه بر این لازم به ذکر است که گذشت از قصور شخص مقصر در امور شخصی مستحب است نه واجب. پس هرکس راه گذشت برگزیند عملش خیر و کرامت تلقی میشود و اگر قصد مجازات و انتقام داشته باشد این حق برای او محفوظ است اما بشرطی که عادلانه درصدد انتقام بمثل برآید.
﴿وَجَزَٰٓؤُاْ سَيِّئَةٖ سَيِّئَةٞ مِّثۡلُهَاۖ﴾[الشوری: ۴۰].
«جزای بدی، بدی همپا و مثل آن است».
﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ﴾[النحل: ۱۲۶].
«و اگر انتقام گرفتید، انتقام بگیرید بمثل آنچه بدان مورد عقاب واقع شدهاید».
[۱۷] منظور از نسبت دادن وقایع به قضا و قدر خدا این است که آنچه از باب قضا و قدر واقع شده در مرحلهی اول به خلق و آفرینش خدا بوده و خدا این واقعه را برای انسان خلق کرده است. اما در عین حال وقوع بالفعل آن تابع اسباب و عللی است که تنها در صورت وجود همهی آنها، و دست به دست هم دادنشان بوجود میآید و فرد به اختیار خود میتواند این اسباب را رها کند و از آنها استفاده نورزد و در نتیجه واقعه واقع شود و میتواند با استفاده از اسباب از وقوع آن پیشگیری کند. اما با وجود استفاده از اسباب، اگر ارادهی خداوند بر وقوع حتمی آن باشد انسان به اختیار خود بدون اینکه خود متوجه باشد - اسباب آن را فراهم مینماید. مثلا خداوند نکاح و مقاربت زوجین را سبب پیدایش اولاد قرار داده اگر از اسباب استفاده نشود قطعا نطفهای منعقد نخواهد گردید ولی اگر ارادهی خدا بر بچهدار شدن زوجین نباشد با وجود استفادهی صحیح از اسباب، زوجین بچهدار نخواهند شد و اگر ارادهی او بر بچهدار شدن آنها باشد قطعا زمینهی آن را فراهم و مقاربت بین آنها حاصل و بچه بوجود خواهد آمد. «م.»