قضا و قدر و تأثیر آن در سلوک و رفتار انسان

فهرست کتاب

اصل سوم: عموم مشیت خداوند

اصل سوم: عموم مشیت خداوند

۲۳- اصل سوم از اصول ایمان به قضا و قدر عموم مشیت خداوند متعال است بدین معنی که هیچ چیز در این هستی وسیع و پهناور رخ نمی‌دهد مگر اینکه به مشیت او می‌باشد. یعنی هرچه خداوند بخواهد واقع می‌شود و هرچه او نخواهد هرگز واقع نخواهد شد. هیچ امری از این قاعده‌ی کلی مستثنی نیست. افعال انسانی نیز داخل این قاعده هستند آنچه او بخواهد می‌شود و آنچه نخواهد نمی‌شود [۹]. دلیل این اصل نصوص فراوان قرآن کریم هستند. از جمله:

﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا ٱقۡتَتَلُواْ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَفۡعَلُ مَا يُرِيدُ ٢٥٣[البقرة: ۲۵۳].

«اگر خدا می‌خواست آن‌ها با هم به جنگ نمی‌پرداختند اما خداوند (از روی حکمتی که خود می‌داند) آنچه را اراده کند انجام می‌دهد».

﴿وَمَا تَشَآءُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٢٩[التکویر: ۲۹].

«اراده نمی‌کنید جز آنچه را که پروردگار جهانیان اراده کرده باشد».

﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُۖ[الأنعام: ۱۱۲].

«اگر پروردگار تو می‌خواست آن را انجام نمی‌دادند».

﴿وَمَا يَذۡكُرُونَ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ[المدثر: ۵۶].

«و بیاد نمی‌آورند مگر آنچه که خدا بخواهد».

۲۴- مسئله‌ی هدایت و گمراهی، ایمان و شرک نیز داخل این قاعده می‌باشد.

﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَمَعَهُمۡ عَلَى ٱلۡهُدَىٰۚ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ ٣٥[الأنعام: ۳۵].

«و اگر خدا می‌خواست آن‌ها را بر هدایت جمع می‌کرد پس از نادانان نباشید».

﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَآ أَشۡرَكُواْۗ[الأنعام: ۱۰۷].

«اگر خدا می‌خواست آن‌ها شرک نمی‌ورزیدند».

﴿...وَلَٰكِن يُضِلُّ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ[النحل: ۹۳].

«بلکه هر که را بخواهد گمراه می‌کند و هرکه را بخواهد هدایت می‌کند».

﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَأٓمَنَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ كُلُّهُمۡ جَمِيعًاۚ[یونس: ۹۹].

«و اگر پروردگار تو اراده می‌کرد تمامی کسانی که در روی زمین قرار دارند ایمان می‌آوردند».

﴿وَلَوۡ شِئۡنَا لَأٓتَيۡنَا كُلَّ نَفۡسٍ هُدَىٰهَا[السجدة: ۱۳].

«و اگر اراده می‌کردیم هدایت را به هر نفسی (همه‌ی انسان‌ها) ارزانی می‌داشتیم».

﴿۞وَلَوۡ أَنَّنَا نَزَّلۡنَآ إِلَيۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَحَشَرۡنَا عَلَيۡهِمۡ كُلَّ شَيۡءٖ قُبُلٗا مَّا كَانُواْ لِيُؤۡمِنُوٓاْ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ[الأنعام: ۱۱۱].

«و اگر ملائکه را (درباره‌ی درخواست مشرکان) به سوی آن‌ها گسیل می‌داشتیم و مردگان با آن‌ها (درباره‌ی صدق محمد) سخن می‌راندند و همه‌ی مخلوقات را بر آن‌ها جمع می‌کردیم و بسوی آن‌ها پیشروی می‌کردند نبودند که ایمان بیاورند مگر اینکه خداوند خود اراده کند».

﴿وَمَا كَانَ لِنَفۡسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ[آل عمران: ۱۴۵].

«هیچ نفسی را شایسته‌ نیست که ایمان بیاورد مگر به اذن خدا».

﴿قُل لَّن يُصِيبَنَآ إِلَّا مَا كَتَبَ ٱللَّهُ لَنَا[التوبة: ۵۱].

«بگو بما نمی‌رسد (از خیر و شر) جز آنچه که خداوند برای ما مکتوب فرموده...».

﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ ٢٢[الحديد: ۲۲].

«هیچ مصیبتی در روی زمین و در نفس و درون شما واقع نمی‌شود مگر اینکه قبل از آفرینش و پدید آوردن آن را در کتابی (لوح المحفوظ) ثبت کرده‌ایم و همانا این کار بر خداوند سهل و آسان است».

﴿قُلۡ كُلّٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِۖ[النساء: ۷۸].

«بگو همه از جانب خداست».

[۹] پیروان فرق و مذاهب کلامی در رابطه به مسئله‌ی جبر و اختیار و اینکه آیا انسان مجبور است یا مختار یا در میان این دو حالتی بینابین وجود دارد به سه گروه تقسیم شده‌اند: ۱) گروهی تحت تأثیر ظواهر بعضی از نصوص انسان را مجبور و فاقد اراده و اختیار پنداشته‌اند. این گروه - که به «جبری‌ها» شهرت دارند - می‌گویند انسان فاقد اراده است و قدرت انجام مأمورات و دوری از منهیات بکلی از او مسلوب است و با این پندار خود بر منهج و روشی رفته‌اند که کاملا با روش «سلف صالح» منافات دارد. برخی از پیروان این عقیده با تعلل به جبری‌گری و قضا و قدر از ارتکاب گناهان و مناهی کبیره ابائی ندارند و از انجام فرایض خودداری می‌ورزند. ۲) گروه دیگر که درست نقطه‌ی مقابل گروه اول را گرفته و می‌گویند انسان دارای اختیار کامل است. این گروه «معتزله» هستند و تحت تأثیر اندیشه‌ی عقلانی صرف، عقیده دارند عدل و حکمت ایجاب می‌کند که انسان دارای اختیار مطلق باشد. این اندیشه از نظر عقلانی محض مقبول و پسندیده بنظر می‌رسد لیکن با بسیاری نصوص تعارض دارد. لذا متوسل به تأویل‌های فاسد برای نصوص شده‌اند تا آنها را با عقاید خود تطبیق دهند. ۳) گروه سوم از افراط و تفریط دو فرقه‌ی قبل بدور، و در رابطه با مسئله‌ی جبر و اختیار راه وسط و اعتدال را در پیش گرفته‌اند. این گروه به «محققین اهل سنت و جماعت» موسوم‌اند، آنها عقیده دارند انسان مخلوق خداست و خداوند به او عقل و اراده و قدرت کافی ارزانی داشته است اما تأثیر انسان در آثار و اعمالی که از خود بر جای می‌نهد تنها تأثیر اسباب در مسببات است نه بیشر و مؤثر حقیقی خداوند است. با توجه به این، افعال بندگان در واقع مخلوق خدا هستند و مؤثر حقیقی اوست و انسان تنها از جهت صورت ظاهری و اسباب مادی آفریدگار می‌باشد. آنها افعال انسان را مخلوق خدا و کسب شده‌ی انسان می‌دانند و پیرامون فرق بین «خلق» و «کسب» جدال عجیبی بین پروان این فرقه و مخالفین آنها درگرفته است که در صفحات قبل، تفاوت این دو بیان شد. (اقتباس به اختصار از: العقيدة الإسلامية، ص ۷۴۴) «م.»