مقدمهی جناب شيخ صالح بن عبدالله الدرويش
الحمدلله رب العاليمن وصلى الله وسلم على النبي الأمين وعلى آله وصحبه وسلم.
أما بعد:
دشمنی شیطان با انسان، بر هیچکس پوشیده نیست، در این باره آیا ت زیادی وجود دارد، خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ لَكُمۡ عَدُوّٞ فَٱتَّخِذُوهُ عَدُوًّاۚ إِنَّمَا يَدۡعُواْ حِزۡبَهُۥ لِيَكُونُواْ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلسَّعِيرِ ٦﴾ [فاطر:۶].
«البته شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بدانید، او فقط حزبش را به این دعوت میکند که اهل آتش سوزان جهنم باشند».
شیطان، این دشمن قسم خوردهی انسان، برای به بیراهه کشاندن و منحرف کردن انسان، همهی ابزار و وسایل را به کار میگیرد و خداوند متعال آن ابزار را نام برده است، میفرماید: ﴿يَعِدُهُمۡ وَيُمَنِّيهِمۡۖ وَمَا يَعِدُهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ١٢٠﴾ [النساء: ۱۲۰].
«شیطان به آنها وعده میدهد و به آرزوها سرگرم میسازد، در حالی که جز نیرنگ و فریب به آنها وعده نمیدهد».
و نیز میفرماید: ﴿وَٱسۡتَفۡزِزۡ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتَ مِنۡهُم بِصَوۡتِكَ وَأَجۡلِبۡ عَلَيۡهِم بِخَيۡلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا يَعِدُهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ٦٤﴾ [الإسراء: ۶۴].
«هریک از آنها را میتوانی با صدایت تحریک کن و لشکر سواره و پیادهات را بر آنان گسیلدار و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوی و آنها را با وعدهها سرگرم کن! ولی شیطان جز فریب و دروغ وعدهای به آنها نمیدهد».
هرکس دنبال شبهات و شهوات باشد، در پی شیطان رفته است، عداوت شیطان بسیار واضح و آشکار است و همه از آن سخن میگویند، اما عملاً بسیاری از مردم که خود از آن دشمنی سخن میگویند، در دام شیطان میافتند، چه رسد به دیگران.
یکی از پرتگاهها و دامهای بزرگ شیطان که با آن، طعمههای خود را شکار میکند، اتباع و پیروی از متشابهات است که خداوند متعال ما را از آن برحذر داشته است، میفرماید: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ وَٱبۡتِغَآءَ تَأۡوِيلِهِۦۖ﴾ [آلعمران: ۷].
«اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند تا فتنهانگیزی کنند و تفسیر (نادرستی) برای آن میطلبند».
یکی از اصول مسلم نزد علماء این است که متشابه را باید به محکم باز گرداند و این قاعده برای گشودن راز متشابهات و ابطال قیاسهای شیطانی بسیار مفید و کار ساز است، شیطان نخستین کسی است که قیاس کرد، خداوند متعال میفرماید: ﴿قَالَ أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ ٧٦﴾ [الأعراف: ۱۲].
«من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل».
ابلیس لعنه الله به ماده آفرینش خود و آدم، نظر داشت و آفریدگار را و این که همه مخلوق او هستند و این که خداوند او را به سجده امر کرده است به فراموشی سپرد، آفریدگاری را که او را به سجده امر کرده است فراموش کرد و به امری نامطلوب نظر انداخت.
این کتاب، داستانی دارد و آن این که تابستان ۱۴۲۶ ﻫ همراه با شیخ عبدالله بن حمود التویجری و عبدالله حیدری و محمد الباروت در مسجد الحرام بودیم که تعدادی از شاگردان شیخ یحیی که در کلاس حفظ صحیحین ایشان، شرکت کرده بودند، همراه با مردی که ظاهراً دهه چهارم عمرش را میگذراند، نزد ما آمدند، آن مرد خود را دانشجو معرفی کرد و گفت: یک سری اشکالاتی دارد و میخواهد در آن موارد پرس و جو کند،پس از گفتگویی که از نماز عصر تا عشاء طول کشید، معلوم شد که او آخوندی شیعه (حجةالاسلام) است، و مردی دیگر که همراهش بود، کارگزار سفارت ایران در یکی از کشورهای آفریقایی و مسؤول فعالیتهای شیعه در آن کشور بود، آن آخوند، شبهاتی را برای دانشجوها طرح میکرد و از صحیح بخاری و احادیث آن اشکالاتی میگرفت و خود را معرفی نمیکرد و وانمود میکرد که دوست دارد در کلاسهای حفظ شرکت کند.
پس از گفتگوی طولانی اعلام توبه کرد –گمان میکنم که صادقانه بود- و واقعیتش را برملا کرد، از خداوند میخواهم که همهی ما را موفق بگرداند.
من آن اشکالات را با برادرم شیخ عبدالله بن عبشان در میان گذاشتم و وی را برای نوشتن این کتاب تشویق کردم و در مراحل تألیف نیز از نزدیک بر کار وی نظارت میکردم تا این که فضل خداوند، به پایان رسید، این کتاب در باب خود بینظیر است و مسائل را به گونهای فراگیر مطرح کرده است، و حق را آشکار مینماید و از حریم صحابهش دفاع میکند، اکنون این کتاب را به شما تقدیم میکنیم، خداوند نویسنده را توفیق روزافزونی عنایت بفرماید.
وصلى الله وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين.