نگرشی به احادیث حوض

فهرست کتاب

اما در حديث:

اما در حديث:

در حدیث هجرت وارد شده است که ابوبکر صدیقس گفت: «الصَّحَابَةُ بِأَبِى أَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ» [۱۱۵]. ابن حجر/ در توضیح آن می‌گوید: «یعنی: همراهی را می‌طلبم».

و نیز روایت شده است که فرمودند: «فى أَصْحَابِى اثْنَا عَشَرَ مُنَافِقًا فِيهِمْ ثَمَانِيَةٌ لاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِى سَمِّ الْخِيَاطِ» [۱۱۶].

نووی/ درباره‌ی لفظ «أصحابي» می‌گوید: یعنی: «کسانی که به صحبت من منسوب هستند آن گونه که در روایت دیگر «في أمتي» آمده است».

و این که فرمودند: «أَلاَ أُخْبِرُكُمْ بِأَشَدَّ حَرًّا مِنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ هَذَيْنِكَ الرَّجُلَيْنِ الرَّاكِبَيْنِ الْمُقَفِّيَيْنِ. لِرَجُلَيْنِ حِينَئِذٍ مِنْ أَصْحَابِهِ» [۱۱۷].

نووی/ می‌گوید: «آن دو نفر را به این جهت از اصحاب خویش بر شمردند که تظاهر به اسلام می‌کردند و همراه ایشان بودند، نه این که فضیلت صحبت را یافته‌اند».

هیچ کس در این باره سخنی ندارد که رسول الله ج منافقان را دیده و آنان نیز ایشان را دیده‌اند، رسول الله ج آنان را می‌شناخته‌ و آنان نیز ایشان را می‌شناخته‌اند، رسول الله ج با آنان اجتماع فرمودند و اشخاص و نسب آنان را می‌دانستند، صحبت آنان یک صحبت لغوی به معنای معاشرت و همراهی و دیدار محض بوده است نه به قصد ایمان و اطاعت، این مطلب را عرب‌ها که صاحب زبانند کاملاً می‌دانند.

این مطلب و احادیثی که خواهد آمد، این نظر را ترجیح می‌دهند که منظور از آنان (رانده شوندگان از حوض)، همان مرتدان هستند که جزو صحابه نیستند و واژه‌ی صحبت و حقیقت شرعی آن، شامل حال آنان نمی‌گردد، به این جهت رسول الله ج به عمر بن خطابس که می‌خواست عبدالله بن أبی بن سلول را، رییس منافقان را به قتل برساند، فرمودند: «دعه، لایتحدث الناس أن محمداً یقتل أصحابه» [۱۱۸] «رهایش کن، مبادا مردم بگویند: محمد اصحاب خود را به قتل می‌رساند».

ابن حجر/ می‌گوید: اصحابه یعنی «اتباعه» و نووی/ می‌گوید: «زیرا منافقان از صحابه‌ی رسول خدا ج شمرده می‌شدند» [۱۱۹]. در صورتی که تاکنون هیچکس نگفته است که ابن سلول صحابی رسول الله ج بوده است!

شیخ الاسلام/ می‌گوید: «بدیهی است که کلمه (الصاحب) در لغت به معنی کسی است که با دیگری همراه شده است خود لفظ هیچ گونه دلالتی بر دوستی و یا دشمنی، مسلمان و یا کافر بودن، ندارد، ‌مگر این که قراین دیگری گویای آن باشد.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ [النساء: ۳۶]. و کلمه الصاحب هم رفیق سفر را در بر می‌گیرد و هم همسر را، و هیچ دلالتی بر ایمان و کفر ندارد، و هم چنین می‌فرماید:

﴿وَٱلنَّجۡمِ إِذَا هَوَىٰ ١ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢ [النجم: ۱-۲]. و می‌فرماید: ﴿وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجۡنُونٖ ٢٢ [التکویر: ۲۲].

منظور از آن رسول الله ج هستند، زیرا ایشان با مردم مصاحبت و همراهی نموده‌اند، و از این جهت میان ایشان و مردم هماهنگی و مشارکتی حاصل شده است که به مردم امکان می‌دهد که وحی را از ایشان دریافت کنند و سخنان ایشان را بشنوند و معنای آن‌را بفهمند، اما فرشته با مردم همراه نبوده است تا بتوانند سخنی از وی دریافت کنند... اما در جایی که«صحبت» به ایشان مضاف شده است، مانند آیه‌ی: ﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا [التوبة: ۴۰]. «غم مخور خدا با ماست». و حدیث: «لاَ تَسُبُّوا أَصْحَابِى». «اصحاب مرا بد نگویید»، صحبت و همراهی، موالات و دوستی را می‌رساند و این بدون ایمان داشتن به رسول الله ج ممکن نیست.

در ادامه می‌گوید: «صحبت عموم و خصوص دارد، مثلاً گفته می‌شود که: با فلانی یک ساعت، روز، ماه و یا سال همراهی و مصاحبت کرده و یا یک عمر همراه و مصاحب او، بوده است، خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ [النساء: ۳۶]. در تفسیر آن گفته شده که: منظور از آن رفیق سفر است و همسر نیز گفته شده است، همراهی این هر دو، گاه کوتاه و گاه طولانی می‌شود، خداوند متعال همسر را«صاحبه» نامیده است، آن‌جا که می‌فرماید:

﴿أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُۥ وَلَدٞ وَلَمۡ تَكُن لَّهُۥ صَٰحِبَةٞۖ وَخَلَقَ كُلَّ شَيۡءٖ [الأنعام: ۱۰۱]. «چگونه ممکن است فرزندی داشته باشد، حال آن که همسری ندارد».

بی‌تردید محض دیدن یک انسان، به معنای مصاحبت و همراهی او نیست، مگر در صورتی که با اتباع و پیروی از وی، او را دیده باشد و به او اختصاص یافته باشد» [۱۲۰].

بنابر این، تعبیر«اصحابی، ممن صاحبنی» که در احادیث حوض وارد شده است بر معنای لغوی و عام که از نظرتان گذشت، حمل می‌گردد، زیرا حمل نمودن آن بر معنای شرعی به معنای منهدم کردن دین از بنیاد است و آن هم بدون دلیل!! و کلمه‌ی (اصیحابی) که تصغیر است، همان‌گونه که می‌دانید، بر قلت دلالت می‌کند، و این بدان معناست که افرادی که از حوض رانده می‌شوند، (آن‌گونه که توضیح خواهیم داد) اندک هستند.

ثانیاً: کلمه‌ی: «أعرفهم، يعرفوني- عرفتهم»:

معرفت و شناختی که کلمات فوق به آن اشاره می‌کند یا معرفت اوصاف است و یا معرفت اعیان، این نکته در احادیث بیان شده است، معرفت اوصاف مانند حدیث ابو هریرهس که می‌گوید: رسول الله ج فرمودند: «تَرِدُ عَلَىَّ أُمَّتِى الْحَوْضَ وَأَنَا أَذُودُ النَّاسَ عَنْهُ كَمَا يَذُودُ الرَّجُلُ إِبِلَ الرَّجُلِ عَنْ إِبِلِهِ. قَالُوا يَا نَبِىَّ اللَّهِ أَتَعْرِفُنَا قَالَ نَعَمْ لَكُمْ سِيمَا لَيْسَتْ لأَحَدٍ غَيْرِكُمْ تَرِدُونَ عَلَىَّ غُرًّا مُحَجَّلِينَ مِنْ آثَارِ الْوُضُوءِ» [۱۲۱]. و سیمای وضوء مخصوص صحابهش نیست، بلکه برای همه‌ی امت رسول الله ج است که این ویژگی مبارک را دارند،

و معرفت اعیان مانند حدیث ابو سعیدس که در آن آمده است که رسول الله ج فرمودند: «مَا بَالُ رِجَالٍ يَقُولُونَ إِنَّ رَحِمَ رَسُولِ اللَّهِ ج لاَ تَنْفَعُ قَوْمَهُ بَلَى وَاللَّهِ إِنَّ رَحِمِى مَوْصُولَةٌ فِى الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَإِنِّى أَيُّهَا النَّاسُ فَرَطٌ لَكُمْ عَلَى الْحَوْضِ فَإِذَا جِئْتُمْ قَالَ رَجُلٌ يا رَسُولَ اللَّهِ أَنَا فُلاَنُ بْنُ فُلاَنٍ وَقَالَ آخَرُ َنَا فُلاَنُ بْنُ فُلاَنٍ قَالَ لَهُمْ أَمَّا النَّسَبُ فَقَدْ عَرَفْتُهُ وَلَكِنَّكُمْ أَحْدَثْتُمْ بَعْدِى وَارْتَدَدْتُمُ الْقَهْقَرَى».

«چرا مردانی می‌گویند: خویشاوندی رسول الله ج، برای قوم ایشان سودی ندارد، آری والله، رشته‌ی خویشاوندی من در دنیا و آخرت برقرار است، ای مردم! من سر حوض پیشواز شما هستم، شما که می‌آیید، یکی می‌گوید: یا رسول الله! من فلانی فرزند فلانی هستم و دیگری می‌گوید: من فلانی فرزند فلانی هستم، می‌گویم: نسب شما را که می‌شناسم، اما شما پس از من بدعت‌گزاری کردید و به قهقرا باز گشتید».

می‌بینیم که رسول الله ج امت خویش را با آثار وضوء غره و تحجیل می‌شناسند و آنان نیز رسول الله ج را می‌شناسند، و امت‌های دیگر این علامت را ندارند، به این خاطر رسول الله ج فرمودند: «أعرفهم ويعرفوني». «من آنان را می‌شناسم و آنان مرا». و جمله‌ی: «هَلْ شَعَرْتَ مَا عَمِلُوا بَعْدَكَ». «می‌دانی که پس از تو چه کرده‌اند». گویای این است که رسول اللهج اشخاص آنها را نمی‌شناسند، گرچه با علامتی که دارند می‌دانند که از امت وی هستند،

و آن‌گونه که قبلاً بیان شد، شاید منظور معرفت عینی و شخصی با شناخت نسب باشد، این احتمال، نظریه آنهایی را که رانده شوندگان از حوض را، مرتدان می‌دانند، تقویت می‌کند، همان مرتدانی که ابوبکر صدیقس پس از رحلت رسول الله ج با آنان جهاد کرد، زیرا رسول الله ج را به گونه‌ای خطاب می‌کنند که، آنان را پیش از رحلت خویش می‌شناخته است.

خلاصه: این‌که، در این کلمه هیچ دستاویزی علیه صحابهش نیست و این احادیث تمام امت رسول الله ج را در بر می‌گیرند. والله الموفق.

ثالثاً: کلمه‌ی: (مني، منكم، أحدكم):

در جمله‌ی: «وَلَيُرْفَعَنَّ رِجَالٌ مِنْكُمْ». و «فَأَقُولُ: يَا رَبِّ مِنِّى وَمِنْ أُمَّتِى». که رسول‌الله ج فرمودند.

این الفاظ صراحتاً دلالت بر این دارند که منظور از آن افراد، عموم امت هستند نه فقط معاصران و اصحاب رسول الله ج، زیرا فرمودند: «مِنِّى وَمِنْ أُمَّتِى». «از من و امت من هستند». منظور تمام امت به همراه منافقان هستند، آن‌گونه که در حدیث آمده است: «يُحْشَرُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيَقُولُ مَنْ كَانَ يَعْبُدُ شَيْئًا فَلْيَتَّبِعْ . فَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ الشَّمْسَ، وَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ الْقَمَرَ وَمِنْهُمْ مَنْ يَتَّبِعُ الطَّوَاغِيتَ، وَتَبْقَى هَذِهِ الأُمَّةُ فِيهَا مُنَافِقُوهَا» [۱۲۲].

«مردم در روز قیامت محشور می‌گردند، می‌گوید: هرکس چیزی را می‌پرستیده است، دنبال آن برود، بعضی در پی خورشید و برخی در پی ماه و برخی در پی‌طاغوت‌ها می‌روند و این امت با منافقانی که دارد، می‌مانند».

نووی/ می‌گوید: «برخی از علما می‌گویند که: آنهایی که از حوض رانده می‌شوند، همانند منافقان هستند که به آن گفته می‌شود: سحقاً سحقاً» [۱۲۳].

احادیث رسول الله ج یکدیگر را تصدیق می‌کنند، پس این الفاظ بر آن‌چه قبلاً گذشت: «اعرفهم...» و «أصحابي...» حمل می‌شود، بنابراین، منظور از آن، یا معرفت اوصاف و همان درخشندگی پا و پیشانی است که آنان ‌را جرو امت قرار داده است و یا معرفت نام و شخص آنان است که در دنیا رسول الله ج آنان را به آن نام می‌شناخته‌اند.

اما جمله: «فَإِيَّاىَ لاَ يَأْتِيَنَّ أَحَدُكُمْ فَيُذَبُّ عَنِّى». «مبادا کسی از شما بیاید و از من رانده شود...». در سیاق تحذیر آمده است که رسول الله ج اصحاب خویش را از بازگشت بیم داده‌اند و آنان را به استقامت و پایداری بر دین تشویق فرموده‌اند و این نشان کمال محبت و شفقت با آنان است، این خطاب گرچه به صحابهش است اما برای تمام امت عام است، زیرا عبرت به عموم لفظ است نه به سبب مخصوص.

این اسلوب در کلام شارع حکیم رواج دارد، خداوند متعال به پیامبرش می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ ٱتَّقِ ٱللَّهَ وَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ [الأحزاب: ۱].

«ای پیامبر! از خدا بترس و از کافران و مناقفان پیروی مکن».

ابن کثیر/ می‌گوید: «این تنبیه بالاعلی، علی الادنی است، خداوند متعال که پیامبرش را چنین دستور می‌دهد، دیگران به طریق اولی باید آن دستور را به جا آورند» [۱۲۴].

شیخ الاسلام/ می‌گوید: «نهی از یک چیز، دلیل وقوع آن نیست، بلکه گویای آن است که آن کار برای آن شخص ممنوع است، تا آن‌ کار در آینده رخ ندهد- و پس از ذکر آیه‌ی سابق می‌گوید:- این، دلالت بر این مطلب ندارد که رسول الله ج از آنان پیروی می‌کرده‌اند» [۱۲۵].

خطاب رسول الله ج در احادیث حوض، براین محمل باید حمل گردد و هم چنین حدیث: «إِيَّاكُمْ وَالْجُلُوسَ عَلَى الطُّرُقَاتِ» [۱۲۶]. «از نشستن سر راه‌ها بپرهیزید...». و بسیاری دیگر از احادیث که بر شفقت رسول الله ج بر امت، دلالت دارد، که امت خویش را همان گونه که از دجال و فتنه‌ها بر حذر داشته از این قبیل امور نیز هشدار داده‌اند، این همه، رسول الله ج را مصداق آیه‌ی: ﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨ [التوبة: ۱۲۸] قرار می‌دهد.

«بی‌گمان پیغمبریاز خود شما به سویتان آمده است. هرگونه درد و رنج و بلا و مصیبتی که به شما برسد بر او سخت و گران می‌آید. به شما عشق می‌ورزد و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان دارای محبت و لطف فراوان و بسیار مهربان است».

آیا تحذیر و هشدار از کاری، مستلزم ارتکاب آن کار ممنوع است؟! آیا نهی از کاری به معنای ارتکاب آن است؟! بلکه این نشانه‌ی تبلیغ کامل رسالت و منتهای شفقت و رحمت بر امت است.

رابعاً جمله‌ی: «فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ».

همل النعم، به شتران گم شده و بی‌چوپان می‌گویند، و آن گونه که ابن حجر/ می‌گوید، منظور افرادی هستند از جمله کسانی که به حوض نزدیک می‌شوند، و چیزی نمانده که برسند، اما از آن باز داشته می‌شوند.... یعنی از آن میان فقط تعداد اندکی بر حوض وارد می‌شوند، زیرا شترهای بی‌چوپان و گم شده، نسبت به بقیه شتران کم‌تر هستند» [۱۲۷].

همان گونه که حدیث از نظرتان گذشت، در حدیث از دو زمره یاد شده است که تعدای مثل «همل النعم» از آن نجات پیدا می‌کنند، یعنی: از افرادی که از حوض رانده می‌شوند، فقط افرادی اندک مانند شتران بی‌چوپان، نجات پیدا می‌کنند، اکنون که دانستیم، آنهایی که از حوض رانده می‌شوند به نسبت آنهایی که سر حوض می‌رسند کم‌تر هستند و آنها که می‌رسند بیشترند، قطعاً این حدیث دستاویزی برای طعنه زنندگان نخواهد بود، خصوصاً که مشاهده کردید، احادیث حوض الفاظی از قبیل: (زمره)، (رهط)، (اصيحابي) و (البعير الضال) وارده شده است که همه آنها بر قلت دلالت می‌کنند، همان گونه که لفظ (الذود) هم گویای قلت است، و در این حدیث لفظ (زمرة) آمده است.

زمرة، یعنی: گروه اندک و «شاة زمرة» به معنای گوسفند کم مو است.

الرهط: بر گروهی سه یا هفت تا ده نفره و یا، زیر ده اطلاق می‌شود که میان آنان زنی نباشد.

والذود: بر سه تا ده و یا از دو تا نه، دلالت می‌کند.

رسول الله ج مردم را با سخنانی که برایشان مفهوم بود، خطاب نمودند و از کلام خویش معنای حقیقی آن را مد نظر داشتند، مبادا کسی بگوید: حقیقت این الفاظ، منظور رسول الله ج نبوده است، این طعنی است در تبلیغ شریعت پروردگار، توسط رسول الله ج و دروازه‌ای است برای زندقه و بی‌دینی، و رد نمودن حق است بدون هیچ دلیل و برهانی.

ابن قتیبه در رد صاحبان این نظریه و تأیید آن چه ما گفتیم، می‌گوید: «اگر آنان در حدیث تدبر می‌کردند و الفاظ آن را می‌فهمیدند، از آن چنین استدلال می‌کردند که منظور رسول الله ج از آن، فقط تعداد اندکی بوده است.

جمله‌ی «لَيَرِدَنَّ عَلَىَّ الْحَوْضَ أَقْوَامٌ». نیز بر همین مطلب دلالت دارد، زیرا اگر منظورشان همه بودند، جز افراد اندکی، آن گاه می‌فرمودند: «لتردن على الحوض ثم لتختلجن دوني»، مگر نمی‌بینی اگر کسی بگوید: «أتاني اليوم أقوام من بني تميم وأقوام من أهل الكوفة». منظورش این است که از مجموع آنان، تعداد اندکی آمدند و اگر بخواهد بگوید، همه آمده‌اند جز تعداد اندکی، می‌گوید: «أتاني بنو تميم وأتاني أهل الكوفة». و روا نیست لفظ (قوم) را به کار گیرد، زیرا قوم همان‌هایی هستند که نیامده‌اند، هم چنین جمله‌ی: «يا رب اصيحابي» با تصغیر، بر آن دلالت می‌کند و مراد از آن تقلیل عدد است، آن گونه که می‌گویی: «مررت بأبيات متفرقة» و «مررت بجُميعة». «از خانه‌اک‌ها... و گروهکی گذشتم».

می‌دانیم که منافقان برای به دست آوردن غنیمت و بردگان برای پرداخت وام و حتی افراد دو دل و مشکوک هم، در جنگ‌ها رسول الله ج را همراهی می‌کردند.

تعدادی پس از رسول الله ج مرتد شدند... اما عموم صحابه –جز شش نفری که آنان نام می‌برند- چگونه از حوض بازداشته می‌شوند» [۱۲۸].

کوتاه سخن این که: همان گونه که در احادیث آمده است آنهایی که از حوض بازداشته می‌شوند اندکند و تعدادی نیز مثل (همل النعم) نجات می‌یابند، پس باز هم کمتر می‌شوند.

نكته:

در این حدیث لفظ (منهم) وارد شده است، نه (منکم)، برخی خواسته‌اند که این نکته را بر مردم وارونه و ملبس کنند [۱۲۹] و این لفظ دلیل بر این است که منظور از حدیث دیگرانند نه صحابهش.

این حدیث با آن که بدعت‌گرایان از آن بسیار استدلال می‌کنند، هیچ اشاره‌ای، نزدیک و یا دور به صحابهش ندارد، تنها چیزی که دارد جمله‌ی: «حتی إذا عرفتهم» است که ما از آن معرفت، سخن گفتیم و هم چنین جمله‌ی: «ارتدوا بعدك» که ناظر بر اعرابی است که پس از رحلت رسول اللهج مرتد شدند، ‌و نیز گفته شده است که منظور همه مرتدان هستند تا به قیامت.

توجه:

طعنه زنندگان، برای ارتداد صحابهش از این آیه استدلال می‌کنند که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُۚ أَفَإِيْن مَّاتَ أَوۡ قُتِلَ ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡۚ وَمَن يَنقَلِبۡ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِ فَلَن يَضُرَّ ٱللَّهَ شَيۡ‍ٔٗاۗ وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ ١٤٤ [آل‌عمران: ۱۴۴].

«محمد جز پیغمبری نیست و پیش از او پیغمبرانی بوده و رفته‌اند، آیا اگر او بمیرد یا کشته شود، شما به عقب بر می‌گردید و هرکس به عقب باز گردد کوچکترین زیانی به خدا نمی‌رساند و خدا سپاسگزاران را پاداش می‌دهد».

می‌گویند: خداوند ردت صحابه را پس از وفات رسول الله ج اثبات کرده است! پاسخ این است که این آیه دلیل آشکاری است مبنی بر این که منظور از مرتدانی که در حدیث آمده است، همان اعرابی هستند که پس از وفات رسول الله ج مرتد شدند و شاکرین، ابوبکر و همراهانش که بر دین ثابت ماندند، با آنها جنگیدند و نتیجه‌ی این شکر تمکین فی‌الارض بود که خداوند به آنان عنایت فرمود.

این قیم/ می‌گوید: «شاکرین: آنهایی هستند که قدر نعمت را شناختند و تا دم مرگ و یا شهادت بر آن استوار ماندند، اثر این عتاب و حکم این خطاب روزی آشکار شد که رسول الله ج درگذشت و مرتدان از دین برگشتند و شاکران بر دین استوار ماندند و خداوند آنان را غالب نمود و یاری داد و بر دشمنان پیروز گردانید و عاقبت نیکو را به آنان بخشید» [۱۳۰].

باید پرسید: اگر صحابهش آن گونه که شما می‌گویید، مرتد شده بودند، چگونه خداوند به آنان تمکین بخشید، مگر نه این است که خداوند فرمود: ﴿وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ شما می‌گویید شاکران علیس و پیروانش هستند، همه می‌دانیم که پس از رسول الله ج خداوند به آنان تمکین نداد! پس پاداش شاکران چه شد؟!

ابوبکر صدیقس روز وفات رسول الله ج به همین آیه بر تمام صحابه استدلال کرد [۱۳۱] عجبا! آیا مرتد در جمع صحابه به آیه‌ی ارتداد خود، استدلال می‌کند و کسی سخنی نمی‌گوید؟ پس شاکران کجایند؟!

علامه سعدی/ می‌گوید: «این آیه دلیل آشکاری است بر فضیلت صدیق اکبر و یارانش که پس از وفات رسول الله ج با مرتدان جهاد کردند و آنان سرور شاکران هستند» [۱۳۲].

برخی از علما گفته‌اند که، سبب نزول این آیه، آن است که در غزوه‌ی احد که مسلمانان شکست خوردند و قتل رسول الله ج میان مردم شایعه شد و بسیاری آن را باور کردند، آن‌گاه خداوند این آیه را برای سرزنش آنان بر آن عملکرد نازل فرمود.

مفسران می‌گویند که منظور از آیه: ﴿ٱنقَلَبۡتُمۡ عَلَىٰٓ أَعۡقَٰبِكُمۡ [آل‌عمران: ۱۴۴]. ارتداد از اسلام نیست، زمخشری/ می‌گوید: منظور از «انقلاب علی الاعقاب» اعراض و روی‌گردانی از جهاد و کارهای دیگر است که رسول اللهج انجام دادند و برخی به معنی ارتداد گفته‌اند، در روز غزوه‌ی احد هیچکس از مسلمانان مرتد نشد...» [۱۳۳].

شوکانی/ می‌گوید: «از علی ج روایت شده است که درباره‌ی ﴿وَسَيَجۡزِي ٱللَّهُ ٱلشَّٰكِرِينَ [آل‌عمران: ۱۴۴]. فرمود: یعنی: آنهایی که بر دین استوار ماندند، ابوبکر و اصحابش، علیس می‌فرمود: ابوبکر امیر شاکران بود» [۱۳۴].

پس از این بررسی، برای شما نمایان می‌گردد که این آیه دلیل آشکاری است بر ایمان صحابه و عدم ارتداد آنان، و استدلال مخالفان از آن دلیل لجاجت در فهم آیات و پیروی از متشابهات است.

[۱۱۵] بخاری – مناقب الانصار، ۳۹۰۵ و نگا: فتح الباري ۷/۲۹۴. [۱۱۶] مسلم، صفات الـمنافقين و احكامهم (۲۷۷۹) نگا: شرح مسلم، نووی ۱۷/۱۲۴. [۱۱۷] مسلم، صفات الـمنافقين و احكامهم (۲۷۸۳)، شرح نووی، ۱۷/۱۲۸، اكمال الـمعلم ۸/۳۱۳. [۱۱۸] بخاری التفسير: (۴۹۰۵ - ۴۹۰۷)، مسلم (۲۵۸۴). [۱۱۹] نووی شرح مسلم ۱۶/۱۳۹، فتح الباري ۸/۸۲۸. [۱۲۰] منهاج السنة النبوية ۸/۳۸۲-۳۸۲-۳۸۸، ۴۷، با اندکی تصرف. [۱۲۱] مسلم، الطهارة) ۲۴۷) [۱۲۲] بخاری، الصلوة: (۸۰۶)، مسلم، الایمان: (۱۸۲) [۱۲۳] مسلم، شرح نووی ۳/۱۹. [۱۲۴] تفسير القرآن العظيم ۶/۶۱۴. [۱۲۵] منهاج السنة النبوية ۸/۴۵۷ [۱۲۶] بخاری، الـمظالم والغضب: (۲۴۶۵)، مسلم، الباس والزينة: (۲۱۲۱) [۱۲۷] فتح الباري ۱۱/۵۷۸. [۱۲۸] تأويل مختلف الحديث ص: ۲۱۷ – ۲۱۸ با اندکی تصرف. [۱۲۹] نگا: الصحابة بين الصحبة اللغوية و الصحبة الشرعيه، از حسن فرحان ص: ۶۳ و الانتصار للصحب الأخيار، از شیخ عبدالمحسن العباد، ص: ۱۲۸ – ۱۳۰. [۱۳۰] بدائع التفسير ۱/۵۱۵. [۱۳۱] بخاری، فضائل اصحاب النبي ج: (۳۶۶۸). [۱۳۲] تفسیر السعدی: ۱/۲۴۸ [۱۳۳] الكشاف ۱/۶۳۱. [۱۳۴] فتح‌القدير ۱/۵۸۴.