پیریزی برای بحثهای آینده:
هم اکنون دانستیم که جاهلیت قطعه محدودی از زمان نیست که در لابلای تاریخ بگذرد و نابود گردد، و نیز دانستیم که جاهلیت خود یک مفهومی در مقابل مفهوم علم و تمدن و پیشرفت مادی و مانند آنها نیست، و معلوم شد که جاهلیت سرپیچیکردن است از پذیرفتن هدایت خدا و برسمیتنشناختن حکومت قوانین و احکام الهی.
و حالا که این حقایق برای ما روشن گردید حتماً پارهای از اذهان و افکار برای گفتگو در باره جاهلیت قرن بیستم آمادگی پیدا کرده است.
اما اینکه ما میگوئیم: پارهای از اذهان و نمیگوئیم: همه. برای این است که بسیاری از کسانی که هم اکنون در طلاطم طوفان امواج سحرگونه این جاهلیت نوین گرفتارند، از شنیدن این سخن و از خواندن این مطلب شانههای خود را از روی استهزاء به بالا حرکت خواهند داد و خواهند گفت: اگر منظور شما از مفهوم جاهلیت همین است که ما مشاهده میکنیم، پس این یک جاهلیتی است بسیار پسندیده و زیبا که ما با آن روبرو شده ایم، و ما از این وضع و حال که شما آن را جاهلیت مینامید از جان و دل خوشحالیم، و بلکه دائم در پاسداری و حفاظت آن میکوشیم و هرگز حاضر نیستیم که دست از آن برداریم، و به حوزه مأموریت هدایت خدا برگردیم، برای اینکه به عقیده ما هدایت خدا همان جهل و خرافات، و همان عقب ماندگی و انحطاط وحشیگری و جاهلیت نظامات ثابت و ریشهدار و جاهلیت پیشرفت مادی مغرور به نیرو و سرمست ترقی و برتری است! و جاهلیت حیله و تزویر ساخته و پرداخته براساس علم و سیاست است که برای نابودی بشریت بکار میرود!.
و ما تاکنون بسیار تلاش کردیم تا کشتی خود را از آن طوفان بیرون کشیدیم، تا بلکه متمدن و روشنفکر بگردیم، و از تاریکیهای متراکم جهل بسوی روشنائی علم و دانش درآئیم! و از این جهت این جاهلیت برای ما خوشایندتر از هدایت و رسالتی است که شما ما را بسوی آن فرا میخوانید!.
و شکی نیست که سخن خدا در باره این گروه صادق است، و چه زیبا سخنی است سخن قرآن جلیل: ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ ٱشۡتَرَوُاْ ٱلضَّلَٰلَةَ بِٱلۡهُدَىٰ﴾[البقرة: ۱۶] آنان کوری ضلالت و گمراهی را بروشنائی و فروغ هدایت برگزیدهاند!». و نیز این منطق گویای وحی به این گروه ناظر است و چه بیان زیبا است!: ﴿كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِم مِّثۡلَ قَوۡلِهِمۡۘ تَشَٰبَهَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾[البقرة: ۱۱۸] «نادانان گذشته هم سخن مانند اینان گفتهاند، وه! دلهایشان چقدر شبیه یکدیگر است!!» در مردگی و افسردگی، در پریشانی و نابسامانی باهم برابرند!.
آری، این مردم جاهلیتپرست در طول تاریخ پیوسته یک گروهند و دائم در یک راه قدم برمیدارند چون از یک قماشند.
پس حالا که بعضی از اذهان، برای بحث و گفتگو در باره جاهلیت قرن بیستم آماده گردیده است، و همین موضوع همانطور که به نظر آنان در ابتدا ناپسند میآمد هم اکنون ناپسند نیست، اما با این حال به توضیح بیشتری نیازمند است، و بلکه نیازمند به یک توضیح و بیان گسترده است که سرتاسر این کتاب و کتابهای بسیاری را فرا میگیرد.
بلی، بدون تردید دشوارترین گره این جاهلیت و هر جاهلیت دیگر، این است که چون ملتی گرفتارش گردد در درجه اول هدایت خدا را انکار میکند و کوری گمراهی را بر فروغ هدایت برمیگزینند، و چنان گمان میبرد که همان وضع موجود خیرمحض است و بس! و نیز گمان میکند آن هدایتی که به سویش دعوت میشود باعث زیان و ورشکستگی است!! و تا روزی که از این ظلمات جهل به سوی نور هدایت نیاید و در شعاع هدایت الهی به فطرت پایدار خود ایمان نیاورد انحراف و نابسامانی و گمراهی خود را احساس نخواهد کرد! پس از این لحاظ وظیفه ارزنده ما در این کتاب این است که اولاً معنای این انحراف و این نابسامانی فکری و گمراهی را که بشر امروز از رهگذر این جاهلیت سیاه گرفتار آنست با آنان بازگو کنیم و روشن گردانیم، و ثانیاً: پیوند این بدبختیها و ارتباط این تیرهروزیها را با دورماندن از هدایت خدا ثابت کنیم...
و بدون تردید پذیرفتن این واقعیت برای اذهان و افکار این مردم گرفتارکاری است بس دشوار و بازهم دشوار! زیرا دائم شیوه جاهلیت این است که، انواع فنون و الوان فراوانی از انحرافات را در نهاد تصور و رفتار و در نفوس اسیران خود میکارد، به این ترتیب که تماشا میکنیم:
۱- گاهی به پیروان اسیر خود چنین مینمایاند که آنان در تصور و سلوک و رفتار خود هیچگونه مخالفتی را با خدا ندارند، و هرآنچه را که مطابق فرمان خداست، و سازگار با وظیفهایست که خدا معین کرده است انجام میدهند!.
۲- و گاهی هم به پیروان و دنبالهروان خود چنان وانمود میکند که انحرافات بشر در تصور و سلوک و رفتار از حوزه اختیار و اراده او بیرون است، و یک موضوع حتمی و اجباری است که بشر هرگز آن قدرت را ندارد که آن را رد کند و یا تغییر بدهد!!.
و این جاهلیت سیاه پیوسته همه کارها را برای اسیران خود از زاویهای تفسیر و بیان میکند که نامی از خدا در آن نباشد، و یادی از فرامین الهی در آن برده نشود! چنانکه میبینیم گاهی میگوید: فلان گرفتاری و حادثهای که بر سر شما آمده از ستم و طغیان نیروئی از نیروهای این طبیعت قهار است، و گاهی هم میگوید: برای جلب فلان سودی و یا برای دفع فلان زیانی لازم است که با نیروئی از نیروهای همین طبیعت مبارزه کرد، و یا فلان وضع را باید تغییر داد...
و لکن هرگز آن نیرو یا آن وضع را با میزان و مقیاس الهی اندازهگیری نمیکند، برای اینکه خدا در قاموس این جاهلیت سیاه وجود ندارد! و روی همین اساس آندم که مردم از بدمستی این جاهلیت هشیار میگردند، و در بهبود وضع و کار خود به فکر میپردازند، از رهگذر تعجب مینگرند که این وضع نابسامان اختصاصی به جاهلیت عصر حاضر ندارد! و بلکه در تمام ادوار هر جاهلیتی که در مدار تاریخ بشریت گرفتار آن شده است این وضع بهمین ترتیب بوده است! و این خاصیت تفکیکناپذیر مفهوم جاهلیت است!! وه! قرآن در بیان این نکته دقیق چه نیکو گفتاری دارد: ﴿وَإِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةٗ قَالُواْ وَجَدۡنَا عَلَيۡهَآ ءَابَآءَنَا وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا﴾[الأعراف: ۲۸] «(اینگونه مردم گرفتار آندم) که کار زشتی را انجام میدهند میگویند: ما پدران خود را در این راه یافتهایم و خدا به انجام آن فرمان داده است!». و بازهم سخن نیکوئی دیگر از قرآن: ﴿سَيَقُولُ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَآ أَشۡرَكۡنَا وَلَآ ءَابَآؤُنَا﴾[الأنعام:۱۴۸] «مشرکان به زودی خواهند گفت: اگر خدا میخواست نه ما مشرک میشدیم و نه پدران و نیاکان ما!».
با توجه به آنچه ما گفتیم که این جاهلیتها اگرچه در قیافه مادی و خصوصیات مربوط به محیط خود به سیماهای گوناگون ظاهر میشوند، و لکن از لحاظ تصورات فکری و آثار خود در مدار تاریخ و در ادوار مختلف کوچکترین فرقی باهم ندارند، و در هرحالی برای آن مردمی که در کوران جاهلیت افتادهاند و دست و پا میزنند، بسیار سخت و دشوار است که از انحرافی که هم اکنون در آن گرفتارند به آسانی آگاه بگردند! و تشخیص بدهند که این انحراف آنان باعث دورماندن و دورشدن از هدایت خداست، و در صورت تشخیص و دریافت این حقیقت بازهم برای اینگونه مردم بسیار سخت و دشوار است، به این نکته توجه کنند که هدایت خدا به آسانی میتواند آنان را از این پریشانی سوزان و از این نابسامانی سیاه نجاتشان بدهد، و به ساحل آسایش و آرامش سعادتبخش برساند. بلی! پس از تلاش فراوان و کوشش گستردهای که این جاهلیت سیاه در دورساختن مردم از خدا و راندن آنان از هدایت پروردگار بکار برده است و همه مسائل زندگی را موافق با هر منطقی جز منطق وحی و رسالت برای آنان تفسیر و بیان کرده است، آنان را این چنین اسیر خرافات و گرفتار اوهام پوک ساخته است!.
بنابراین، پس از این همه کوشش و تلاش پیگیر پربدیهی است که این آگاهی و این تشخیص و این توجه برای این مردم اسیر بسیار دشوار است، بدون تردید!.
اما این دشواری و این سؤ هاضمه فکری هرگز نمیتواند ما را از بیان حقیقت باز بدارد، و هرگز نمیتواند مردم را از پذیرفتن حق و قبولکردن هدایت خدا باز دارد، چون همین مردم برخلاف تلقینها و اداعای پوچ جاهلیت به خوبی میتوانند در یک لحظه کوتاه برقآسا دیده دل را در مقابل جمال حق باز کنند و به حکم سابقه و آشنائی قدیم که در میان فطرت سالم انسان و میان حق برقرار است آن را به آسانی بشناسند، و از این رهگذر آن را دوست بدارند و احکامش را در زندگی بکار بگیرند و در پاسداری و حمایت از آن به مبارزه برخیزند، و این بشریت اسیر را از دست این دیو جهل آزاد گردانند!!.
بلی، مردم در آغاز کار به آسانی اعتراض نخواهند کرد که این نابسامانی فکری و این پریشانی سیاه که هم اکنون جهان را فرا گرفته است، نتیجه دورماندن بشر از خداست، چون این جاهلیت نوین چنان وانمود کرده است که باعث این پریشانی دردآور موضوع سرمایه، یا ستیزه طبقاتی، یا مالکیت فردی، یا تضادهای حتمی و یا فشار عوامل اقتصادی و امثال اینها است، و لکن هرگز این جاهلیت سیاه تاکنون به این مردم نگفته است که خدا و یا سنت خدا از دور و یا از نزدیک با واقعیات زندگی کوچکترین پیوندی دارد، بلکه به عکس این جاهلیت روسیاه هرگونه تفسیری را در صعود و سقوط زندگی، و در خوشبختی و بدبختی زندگان که کوچکترین پیوند و کمترین ارتباطی با خدا و یا با آئین خدا داشته باشد به طوفان مسخره و استهزا داده است، و پیوسته با تمام نیروی ممکن تلاش کرده است که در این راه همه پیوندهائی را که در میان نفوس و افکار مردم ممکن است با خدا و با آئین خدا برقرار باشد بگسلد و پاره کند!! و هیچگونه ارتباطی را چه کوچک و چه بزرگ میان واقعیان زندگی و خالق زندگی ناگسته نگذارد، خواه این ارتباط در مرحله نظریات باشد، و خواه در مرحله تطبیق این نظریات!!.
و بالاتر از همه اینکه این جاهلیت نوین تأکنون تلاش و کوشش بسگستردهای بکار برده است تا خدا و آئین خدا را با قرون تاریک و سطحی و دورانهای تاریک زندگی بشر پیوند و ارتباط بدهد، چنانکه همان تلاش و کوشش گسترده را فراوان بکار برده تا در میان علم و روشهای علمی و دوریگزیدن از آئین خدا یک پیوند ناگسستنی ایجاد کند، و روی این میزان مردم در آغاز کار به آسانی نمیتوانند به این حقیقت اعتراف کنند، و باور کنند که این جاهلیت باعث این همه پریشانی و نابسامانی است!!.
پس با توجه به این حقایق درخشان راه و روش ما در این بحث این است که اولاً بیان کنیم که این جاهلیت نوین چگونه پیدا شده؟ و این یک صفحه از تاریخ است، و ثانیاً قیافه جاهلیتی را که مردم جهان با آن روبرو هستند نشان بدهیم، و این هم یک صفحه از وضع حاضر است که میبینیم، و در بار سوم چشم اندازهای این جاهلیت را در تصور، در سلوک و رفتار، در سیاست، در اقتصاد، در اجتماع، در روانشناسی، در اخلاق، در هنر و سرانجام در همه فعالیتهائی که این مردم در میدان وسیع زندگی انجام میدهند به آنان بشناسانیم، و این هم یک صفحه از واقع و زندگی است که تماشا میکنیم:
و در خاتمه برای همین مردم ثابت کنیم که هرگاه آنان به پیروی از آئین خدا قدم بردارند حال و وضعشان در تمامی این مراحل به چه کیفیتی خواهد بود، و همین الآن اگر بخواهند چگونه میتوانند غبار این همه پریشانیها و نابسامانیها را یکباره از سیمای خود دور کنند، و قدم در راه حرکت به سوی قله هدایت خدا بردارند، و این هم صفحهایست از آرزوی نزدیک ما نسبت به آینده روشن بشریت.
و ما بخشهائی که بعد از این در این نامه خواهیم داشت شرح و بیان این چند صفحه است و بس، و اینک صفحه اول.