مترجم میگوید:
هرکسی را وظیفهایست که باید آن را در زندگی خود در اجتماع انسانها انجام بدهد تا پس از مرگ هم در آن اجتماع باقی بماند، و اگر کسی وظیفه خود را انجام ندهد نه تنها در حیات بلکه پس از مرگ هم از جامعه انسانها بیرون است، زیرا انسانیت هرگز نمیمیرد، و برای انسان مرگ و زندگی یکی است، و بلکه آن دنیا زیباتر را از این دنیاست. بنابراین، برای ما نیز وظیفه بود که مأموریت خود را انجام بدهیم، اگرچه مدتی بنا به عللی از انجام این وظیفه زیبا بازماندیم، بعضی از آنها مربوط به اشتباهاتی است که خودم مرتکب شده ام، و از خدای خویش مسئلت دارم که از تقصیرم بگذرد که او غفور و رحیم است، و بعضی از آنها هم مربوط به جو اجتماعی موجود بود که از حدود امکان من خارج بود.
به هرحال وظیفه ایجاب کرد که من هم خدمتم را انجام بدهم، و آنچه را که در عهده دارم تقدیم اجتماع خود کنم، و برای همین منظور این کتابها را در زیر نام میبرم، و با دست ناتوانم ترجمه کرده ام، چاپ و منتشر کردم، و خدا را شکر کتابها نیز مورد استقبال نسل جوان قرار گرفت و تا حدی مأموریت خود را انجام دادند، و اینک به شرح مختصری از محتوای آنها میپردازیم که شاید در این خدمت بیشتر به کار آید.
این کتابها از نوشتههای استاد جامعهشناس و نقاد کمنظیر محمد قطب است، و سری آنها به نام اسلام و نابسامانیهای روشنفکران نامیده شده و چه نام زیبائی! چون محتوای آنها جوابهائی است که به دشمنان اسلام که خود را روشنفکران جامعه مسلمانان میدانند داده شده، در شماره یک این کتابها به آن شبهاتی که از زبان این رشنفکران حرفهای آمده و به این ترتیب عنوان شده پاسخ گفته است، آنان گفتهاند: مأموریت دین با آمدن قرن بیستم پایان یافته است، چون دین برای بشر لازم بود، اما در عصر جهل و نادانی، و قرن بیستم قرن علم است که دیگر نباید ارمغان جاهلیت در آن باشد، و بهمین ترتیب شبهه شرکت زن در اجتماع و پیدایش بردگی در اسلام را از زبان همین روشنفکران عنوان کرده و پاسخ به سزا داده است که خود کتاب گویای آن است، و بعد از آن رو به روی سرمایهداری و کمونیستی ایستاده و در فصل گستردهای با زبان قاطع جواب داده و روشن کرده است که هردو به خطا است، و سرانجام با آزادیخواهان حرفهای روبرو شده و جواب آنان را به سزا داده است، و در آخر سر از بازگشت انسان به سوی خدای خویش گذارش میدهد که انسان با راهنمائی فطرت خود به سوی خدا باز خواهد گشت، و این بازگشت هم اکنون آغاز گردیده است!.
و در کتاب دوم باز روی سخن با روشنفکران حرفهای است که همه جا را پر از تطور و جنبش و جهش میبینند، و هیچ چیزی در نظر آنان ثابت نیست، حتی اصول و مفاهیم انسانیت، و حتی خدای جهان آفرین، در این کتاب جواب آنان به طوری قاطعانه داده شده که خواننده را به تحسین وامیدارد، و سرانجام ثابت میکند که ما اصولی داریم ثابت و سیماهائی داریم متحول، و آنچه را که شما تحول میدانید در سیماها است نه در اصول، و این دید شما اشتباه باصره است که به خطا شما آن را در اصول و سیما میبینید!.
و در کتاب سوم همین مسائل از زاویه روانشناسی بررسی شده و روانشناسی قرآنکریم را با روانشناسی شرق و غرب مقایسه کرده، و با شیوه خود جواب روشنفکران حرفهای را داده است، و سرانجام در آخر همه کتابهایش خبر از بازگشت انسان به سوی خدای خویش میدهد، و نوید میدهد که این بازگشت هم اکنون آغاز شده است.
و چه زیبا نویدی!.