جاهلیت قرن بیستم

بازگشت انسان به سوی خدا

بازگشت انسان به سوی خدا

جاهلیت قرن بیستم با تکیه و استناد به همه طاغوتانش تاکنون چنین پنداشته است که دین خدا را از میان خواهد برد! و یا از میان برده است!!.

و این جاهلیت حق دارد که چنین پندارد! زیرا هرکس که نقشه جهانی را برای اولین بار مطالعه کند، حتماً از اینکه نمی‌بیند پرچم‌های جاهلیت در سراسر جهان در اهتزاز است، سراسیمه و وحشت‌زده می‌شود!.

اما همانطور که در پایان بخش گذشته اشاره کردیم، هرگز اختیار و سرپرستی دین خدا در دست مردم نیست! ﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢١[یوسف: ۲۱] «و خدا همیشه بر کار خود غالب و پیروز است، اما اکثر مردم این حقیقت را نمی‌دانند». و این اولین بار نیست که جاهلیت در سنگر عداوت و جنگ و عناد با اسلام نشسته است، بلکه این شیوه دیرین آنست. و لکن بازهم با این حال هرگز بشر بر دین خدا حاکم نبوده است، بلکه این خود خدا است که در همه جا و همیشه بنا به مشیت حکیمانه خود حکومت می‌کند، و با قطع نظر از این حباب‌های زودگذر جاهلیت که همیشه بر سر راه دعوت‌های آسمانی پدید می‌آیند، او اراده خود را به کرسی عمل می‌نشاند!.

بلی، همیشه اختیار حکومت آفرینش به دست خداست، و هم اوست که همه جاهلیت‌ها را که بر سر راه بشر قرار می‌گیرند از میان برمی‌دارد، و یا همه را به اسلام هدایت می‌کند. پس بنابراین، چه بهتر که به هاتف اسلام گوش فرا بدهیم، و سخن از زبان قرآن بشنویم: ﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓ إِنِّيٓ أَخَافُ عَلَيۡكُمۡ عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ ٥٩ قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِۦٓ إِنَّا لَنَرَىٰكَ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٦٠ قَالَ يَٰقَوۡمِ لَيۡسَ بِي ضَلَٰلَةٞ وَلَٰكِنِّي رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦١ أُبَلِّغُكُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمۡ وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٦٢ أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَكُمۡ ذِكۡرٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنكُمۡ لِيُنذِرَكُمۡ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ ٦٣ فَكَذَّبُوهُ فَأَنجَيۡنَٰهُ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥ فِي ٱلۡفُلۡكِ وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمًا عَمِينَ ٦٤ ۞وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٦٥ قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦٓ إِنَّا لَنَرَىٰكَ فِي سَفَاهَةٖ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٦٦ قَالَ يَٰقَوۡمِ لَيۡسَ بِي سَفَاهَةٞ وَلَٰكِنِّي رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٧ أُبَلِّغُكُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّي وَأَنَا۠ لَكُمۡ نَاصِحٌ أَمِينٌ ٦٨ أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَكُمۡ ذِكۡرٞ مِّن رَّبِّكُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنكُمۡ لِيُنذِرَكُمۡۚ وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَكُمۡ خُلَفَآءَ مِنۢ بَعۡدِ قَوۡمِ نُوحٖ وَزَادَكُمۡ فِي ٱلۡخَلۡقِ بَصۜۡطَةٗۖ فَٱذۡكُرُوٓاْ ءَالَآءَ ٱللَّهِ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٦٩ قَالُوٓاْ أَجِئۡتَنَا لِنَعۡبُدَ ٱللَّهَ وَحۡدَهُۥ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلصَّٰدِقِينَ ٧٠ قَالَ قَدۡ وَقَعَ عَلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ رِجۡسٞ وَغَضَبٌۖ أَتُجَٰدِلُونَنِي فِيٓ أَسۡمَآءٖ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّا نَزَّلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٖۚ فَٱنتَظِرُوٓاْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ ٱلۡمُنتَظِرِينَ ٧١ فَأَنجَيۡنَٰهُ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥ بِرَحۡمَةٖ مِّنَّا وَقَطَعۡنَا دَابِرَ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِ‍َٔايَٰتِنَاۖ وَمَا كَانُواْ مُؤۡمِنِينَ ٧٢ وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ قَدۡ جَآءَتۡكُم بَيِّنَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡۖ هَٰذِهِۦ نَاقَةُ ٱللَّهِ لَكُمۡ ءَايَةٗۖ فَذَرُوهَا تَأۡكُلۡ فِيٓ أَرۡضِ ٱللَّهِۖ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوٓءٖ فَيَأۡخُذَكُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ٧٣ وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ جَعَلَكُمۡ خُلَفَآءَ مِنۢ بَعۡدِ عَادٖ وَبَوَّأَكُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورٗا وَتَنۡحِتُونَ ٱلۡجِبَالَ بُيُوتٗاۖ فَٱذۡكُرُوٓاْ ءَالَآءَ ٱللَّهِ وَلَا تَعۡثَوۡاْ فِي ٱلۡأَرۡضِ مُفۡسِدِينَ ٧٤ قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لِلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ لِمَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُمۡ أَتَعۡلَمُونَ أَنَّ صَٰلِحٗا مُّرۡسَلٞ مِّن رَّبِّهِۦۚ قَالُوٓاْ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلَ بِهِۦ مُؤۡمِنُونَ ٧٥ قَالَ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُوٓاْ إِنَّا بِٱلَّذِيٓ ءَامَنتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ ٧٦ فَعَقَرُواْ ٱلنَّاقَةَ وَعَتَوۡاْ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِمۡ وَقَالُواْ يَٰصَٰلِحُ ٱئۡتِنَا بِمَا تَعِدُنَآ إِن كُنتَ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٧٧ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دَارِهِمۡ جَٰثِمِينَ ٧٨ فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ يَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحۡتُ لَكُمۡ وَلَٰكِن لَّا تُحِبُّونَ ٱلنَّٰصِحِينَ ٧٩ وَلُوطًا إِذۡ قَالَ لِقَوۡمِهِۦٓ أَتَأۡتُونَ ٱلۡفَٰحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنۡ أَحَدٖ مِّنَ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٨٠ إِنَّكُمۡ لَتَأۡتُونَ ٱلرِّجَالَ شَهۡوَةٗ مِّن دُونِ ٱلنِّسَآءِۚ بَلۡ أَنتُمۡ قَوۡمٞ مُّسۡرِفُونَ ٨١ وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوۡمِهِۦٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَخۡرِجُوهُم مِّن قَرۡيَتِكُمۡۖ إِنَّهُمۡ أُنَاسٞ يَتَطَهَّرُونَ ٨٢ فَأَنجَيۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥٓ إِلَّا ٱمۡرَأَتَهُۥ كَانَتۡ مِنَ ٱلۡغَٰبِرِينَ ٨٣ وَأَمۡطَرۡنَا عَلَيۡهِم مَّطَرٗاۖ فَٱنظُرۡ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُجۡرِمِينَ ٨٤ وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥۖ قَدۡ جَآءَتۡكُم بَيِّنَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡۖ فَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ وَٱلۡمِيزَانَ وَلَا تَبۡخَسُواْ ٱلنَّاسَ أَشۡيَآءَهُمۡ وَلَا تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَاۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ٨٥ وَلَا تَقۡعُدُواْ بِكُلِّ صِرَٰطٖ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ مَنۡ ءَامَنَ بِهِۦ وَتَبۡغُونَهَا عِوَجٗاۚ وَٱذۡكُرُوٓاْ إِذۡ كُنتُمۡ قَلِيلٗا فَكَثَّرَكُمۡۖ وَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِينَ ٨٦ وَإِن كَانَ طَآئِفَةٞ مِّنكُمۡ ءَامَنُواْ بِٱلَّذِيٓ أُرۡسِلۡتُ بِهِۦ وَطَآئِفَةٞ لَّمۡ يُؤۡمِنُواْ فَٱصۡبِرُواْ حَتَّىٰ يَحۡكُمَ ٱللَّهُ بَيۡنَنَاۚ وَهُوَ خَيۡرُ ٱلۡحَٰكِمِينَ ٨٧ ۞قَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ ٱسۡتَكۡبَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لَنُخۡرِجَنَّكَ يَٰشُعَيۡبُ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَكَ مِن قَرۡيَتِنَآ أَوۡ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَاۚ قَالَ أَوَلَوۡ كُنَّا كَٰرِهِينَ ٨٨ قَدِ ٱفۡتَرَيۡنَا عَلَى ٱللَّهِ كَذِبًا إِنۡ عُدۡنَا فِي مِلَّتِكُم بَعۡدَ إِذۡ نَجَّىٰنَا ٱللَّهُ مِنۡهَاۚ وَمَا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّعُودَ فِيهَآ إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُ رَبُّنَاۚ وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمًاۚ عَلَى ٱللَّهِ تَوَكَّلۡنَاۚ رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡفَٰتِحِينَ ٨٩ وَقَالَ ٱلۡمَلَأُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوۡمِهِۦ لَئِنِ ٱتَّبَعۡتُمۡ شُعَيۡبًا إِنَّكُمۡ إِذٗا لَّخَٰسِرُونَ ٩٠ فَأَخَذَتۡهُمُ ٱلرَّجۡفَةُ فَأَصۡبَحُواْ فِي دَارِهِمۡ جَٰثِمِينَ ٩١ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيۡبٗا كَأَن لَّمۡ يَغۡنَوۡاْ فِيهَاۚ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيۡبٗا كَانُواْ هُمُ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٩٢ فَتَوَلَّىٰ عَنۡهُمۡ وَقَالَ يَٰقَوۡمِ لَقَدۡ أَبۡلَغۡتُكُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّي وَنَصَحۡتُ لَكُمۡۖ فَكَيۡفَ ءَاسَىٰ عَلَىٰ قَوۡمٖ كَٰفِرِينَ ٩٣ وَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّبِيٍّ إِلَّآ أَخَذۡنَآ أَهۡلَهَا بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمۡ يَضَّرَّعُونَ ٩٤ ثُمَّ بَدَّلۡنَا مَكَانَ ٱلسَّيِّئَةِ ٱلۡحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدۡ مَسَّ ءَابَآءَنَا ٱلضَّرَّآءُ وَٱلسَّرَّآءُ فَأَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ ٩٥ وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ٩٦ أَفَأَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓ أَن يَأۡتِيَهُم بَأۡسُنَا بَيَٰتٗا وَهُمۡ نَآئِمُونَ ٩٧ أَوَ أَمِنَ أَهۡلُ ٱلۡقُرَىٰٓ أَن يَأۡتِيَهُم بَأۡسُنَا ضُحٗى وَهُمۡ يَلۡعَبُونَ ٩٨ أَفَأَمِنُواْ مَكۡرَ ٱللَّهِۚ فَلَا يَأۡمَنُ مَكۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٩٩[الأعراف: ۵۹- ۹۹].

«ما به حق نوح را به سوی قومش به رسالات فرستادیم، او آمد و گفت: ای ملت من! شما خدا را بپرستید که جز او برای شما معبودی نیست! زیرا در غیر این صورت من برای شما می‌ترسم از رسیدن عذاب یک روزی بس بزرگ و باعظمت!!.

سردمداران قوم و هیئت حاکمه ملتش در جواب گفتند: واقعاً که ما تو را در ضلالت آشکار می‌بینیم، ما رأی به گمراهی تو می‌دهیم، اوگفت: ای ملت من! ضلالت در من نیست، اما من رسول پروردگار عالمینم، من مأموریت‌های پروردگارم را می‌رسانم، من شما را نصیحت می‌کنم، من می‌دانم از جانب خدا آنچه را که شما نمی‌دانید، آیا شما تعجب کردید از اینکه از جانب پروردگارتان مأموریتی به یک مردی از خود شما آمده است، تا شما را هشدارباش بگوید و از خطرها آگاه بسازد، و برای اینکه شما خدا را در مقابل حوادث ناگوار سپر قرار بدهید، یعنی: تقواپیشه باشید، برای اینکه شاید شما مشمول رحمت باشید، پس سرانجام آنان او را تکذیب کردند، و پس از این تکذیب ما او را نجات دادیم، و پیروان او را نیز نجات دادیم، و در کشتی نجات نشاندیم، و غرق ساختیم آنان را که تکذیب کردند آیات ما را، چون آنان ملتی کوردل و کورفهم بودند.

و به سوی ملت عاد برادرشان هود را به رسالت فرستادیم، او آمد و گفت: ای ملت من! شما خدا را بپرستید که جز او برای شما معبودی نیست، پس آیا شما خدا را در مقابل حوادث سپر قرار نمی‌دهید!؟ آیا تقوا را پیشه خود نمی‌سازید!؟ سردمداران قوم و هیئت حاکمه‌ای که کافر شده بودند از ملت او گفتند: ما تو را در کمال سفاهت می‌بینیم، ما تو را به سفاهت محکوم می‌کنیم! و ما تو را از دروغگویان گمان می‌کنیم!.

او در جواب گفت: ای ملت من! هیچگونه سفاهتی در من نیست، اما من رسول پروردگار عالمینم، رسالت‌های پروردگارم را می‌رسانم، و من برای شما ناصح امینم، آیا شما تعجب می‌کنید از اینکه مأموریتی از جانب پروردگارتان به یک مردی از خود شما آمده تا شما را پیوسته هشدارباش بزند و از خطرها آگاه بسازد، و شما به یاد آورید آندم که خدا شما را بعد از ملت نوح خلیفه‌های روی زمین ساخت، و از نظر خلقت شما را افزایش و گسترش داد. پس بنابراین، شما حتماً نعمت‌های خدا را به یاد آرید، شاید پیروز و رستگار شوید! آنان در جواب هود گفتند: آیا تو برای این آمده‌ای که ما فقط خدا را بپرستیم، و رها کنیم همه آن چیزهائی را که پدران ما می‌پرستیدند! هرگز، هرگز. پس بنابراین، چه معطلی به یار آنچه را که مرتب به ما وعده می‌دهی، اگر تو از راست‌گویانی!؟ او در جواب گفت: هان دیگر از جانب پروردگارتان بر شما یک پلیدی فراگیر و یک غضب سوزان واقع گردید هم اکنون، پس شما در انتظار باشید که من هم با شما از منتظران هستم که سرانجام پس از پایان انتظار و رسیدن بلا ما او را و کسانی را که با او بودند با رحمت بی‌پایان خود نجات دادیم، و دنباله آنان را که آیات ما را تکذیب می‌کردند قطع کردیم، و آنان هرگز نمی‌خواستند که ایمان بیاورند!.

و ما به سوی ملت ثمود برادرشان صالح را به رسالت فرستادیم، او آمد و گفت: ای ملت من! شما خدا را بپرستید که برای شما جز او خدائی نیست، ای ملت! به حق که بر شما از جانب پروردگارتان بینه محکم و شاهدی آشکار آمد، اینکه این ناقه خداست آیتی برای شماست. بنابراین، شما آن را رها سازید و آزاد بگذارید تا در این زمین خدا آزادانه بچرد، و هرگز با آن با بدی رفتار نکنید که شما را عذابی بس دردناک بگیرد، و به یاد آرید آندمی را که پس از قوم عاد شما را خلفای روی زمین گردانید، و در این زمین شما را آزادی داد که به آسانی از همواری‌های آن قصرها و کاخها می‌سازید، و از کوه‌های آن خانه‌ها می‌تراشید. پس بنابراین، شما به یاد آرید نعمت‌های خدا را، و هرگز در این زمین حرکت‌های فاسدانه نکنید، و در حال فساد نباشید، در جواب او سردمداران قوم و هیئت حاکمه ای که خود بزرگ بین بار آمده بودند از همان ملت خود او گفتند: به کسانی که مستضعف شده بودند به آنان که از آن ملت ایمان آورده بودند، آیا شما می‌دانید که صالح از جانب پروردگارش رسول است!؟ آنان در جواب گفتند: بلی، ما به آنچه که او رسول است مؤمنیم، گفتند آن مستکبران: ما به آنچه که شما ایمان دارید کافریم که سرانجام از روی عناد و لجبازی با صالح آن ناقه را کشتند، و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند! و به صالح گفتند: هان ای صالح! بیار آنچه را که به ما مرتب وعده می‌دهی، اگر تو از مرسلین هستی!؟.

ناگهان آنان را آن زلزله ویرانگر فرا گرفت که همه در خانه‌هایشان خشک گردیدند، و پس این جریان صالح از قوم دور شد و گفت: ای ملت من! من رسالت پروردگارم را به شما رساندم، و شما را خوب نصیحت کردم، و اما شما که نصیحتگران را دوست ندارید!!.

و به یاد آر که ما لوط را به سوی قومش به رسالت فرستادیم، او آمد و به ملت خود گفت: آیا شما این کار زشت را انجام می‌دهید!؟ در این کار زشت تاکنون کسی بر شما سبقت نگرفته است!؟ شما واقعاً که با مردها با شهوت آمیزش می‌کنید، و از زنان دست برمی‌دارید!؟ بلکه شما یک ملت اسراف‌گر و اسراف‌گرائی هستید! و نبود جواب قومش، مگر اینکه به همدیگر همه باهم یکصدا گفتند: هان ای ملت! چه معطلید او را از دیار خود بیرون برانید، چون آنان مردمی هستند پاک‌باز و پاکیزه‌جو که سرانجام او را و خانواده او را جز همسرش نجات دادید که همسرش از فسادگران و فسادگستران بود! و ما بر سر آنان باران عذابی فرو ریختیم. پس بنابراین، تو نگاه کن و نظر بده که عاقبت بدکاران به کجا کشید و به کجا رسید!؟.

و ما به سوی اهل دیار مدین برادرشان شعیب را به رسالت فرستادیم، او آمد و گفت: ای ملت من! شما خدا را بپرستید که برای شما جز او معبودی نیست، به حق که از جانب خدا بینه و برهان کاملی برای شما آمده. پس بنابراین، شما وزن و میزان را به درستی انجام بدهید و به مردم در انجام معاملات زیان نرسانید، و در روی زمین بعد از اصلاح آن فساد نکنید، این برای شما بهتر است اگر شما مؤمن باشید، و در سر هر راهی ننشینید که در دل مردم ایجاد رعب و ناامنی کنید، و از راه خدا باز ندارید کسی را که به خدا ایمان آورده، هرگز راه خدا را کج انتخاب نکنید، و به یاد آرید آندم را که شما اندک بودید که او بسیارتان کرد، و نگاه کنید و نظر بدهید که عاقبت سرنوشت فاسدان چه شد، و اگر گروهی از شما ایمان دارند به آنچه که من به ابلاغ آن مأمور شده ام، و هستند گروهی هنوزهم ایمان ندارند به این مأموریت. پس بنابراین، صبر کنید تا خدا میان ما داوری کند که او سالار داوران است!.

آن سردمداران و آن هیئت حاکم خود بزرگ بین از قوم شعیب گفتند: ای شعیب! ما البته تو را و آنان را که با تو ایمان آورده‌اند از دیار خود بیرون خواهیم راند، و یا شما به ملت و آئین ملت ما بازگردید، او گفت: اگر ما برای این کار ناراضی هم باشیم بازهم شما ما را بیرون می‌رانید!؟ الحق که ما بر خدا افترا بسته ایم، اگر به ملت شما بازگردیم، بعد از آنکه خدا نجاتمان بخشنده بود، ما هرگز حق نداریم به ملت شما بازگردیم، مگر آن که خدا پروردگار ما بخواهد، و پروردگار ما از جهت علم به همه چیز وسعت و احاطه دارد، ما بر خدا تکیه داریم، بار پروردگارا! میان ما و ملت ما به حق داوری کن، و فتح پیروزی را نصیب ما گردان که تو سالار پیروزانی، آن سردمداران و هیئت حاکم که کافر شده بودند از همین ملت خود او، گفتند: ای مردم! اگر پیروان شعیب باشید حتماً بدانید که شما ورشکسته گانید! پس از این داستان آنان را آن زلزله ناگهانی فراگیر و ویرانگر بگرفت که در خانه‌های خود خشک شدند و افتادند! آنان که شعیب را تکذیب کردند آنچنان نابود شدند که گویا در آنجا نبوده‌اند. آری، آنان که شعیب را تکذیب کردند هم آنان ورشکستگانند، پس از این جریان شعیب از آنان روگردان شد، و گفت: ای ملت من! من رسالت‌های پروردگارم را رساندم، و برای شما نصیحت به سزا گفتم. پس بنابراین، دیگر چگونه تأسف بخورم بر ملتی که آنان کافرانند!؟.

و ما هرگز نفرستادیم در یک دهکده‌ای هیچ پیغمبری را، مگر اینکه ساکنان آن را در بحران فشار و ناراحتی قرار دادیم، شاید که آنان به سوی خدا با تضرع بازآیند و از کردار زشت توبه کنند.

و سپس آن حالت فشار و بدحالی را به خوشحالی مبدل ساختیم تا اینکه آنان گذشتند، و به یاد آوردند روزگار گرفتاری پدران را و با یکدیگر گفتند: پدران ما را واقعاً فشار ناراحتی و زندگانی بد فرا گرفته بود و ما مانند آنان نیستیم که سرانجام پس از این غفلت ما آنان را ناگهانی گرفتیم و گرفتار ساختیم، و آنان هنوز این گرفتاری را درک نمی‌کنند.

و اگر اهل همه دهکده‌ها ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند، ما حتماً به روی آنان درهای برکاتی از آسمان و زمین بازمی‌کنیم، اما آنان ما را تکذیب کردند که سرانجام ما همه آنان را به خاطر همان اعمالی که کسب می‌کردند گرفتیم و گرفتار ساختیم.

پس آیا همه اهل این دهکده‌های جهان از این در امان هستند که عذاب ما شبانه بر آنان بیاید و آنان در خواب باشند و آنان آن عذاب را درک نکنند!؟ و یا آیا همه اهل این دهکده‌های جهان از این در امانند که عذاب ما در روز روشن بیاید و آنان در حال بازی‌کردن باشند و آن را احساس نکنند!؟ آیا اینان از مکر خدا و کیفر اعمال خود در امان هستند!؟ پس باید بدانند از مکر خدا خود را در امان نمی‌داند، مگر آن ملت زیانکار و ورشکسته!!؟».

و این نموداری است از داستان و سرگذشت بشریت با خدای خویش که دیدیم همه این بشر در عصر خود با مأموریت‌های یکنواخت و یکسان از جانب خدا روبرو شدند، و عاقبت نیز در این غفلت و بی‌اعتنائی به سرنوشت یکنواخت و یکسان گرفتار گردیدند، و این سنت لایزال خداست.

و قرآنکریم در این باره هشیارباش‌های زیبائی دارد که می‌شنویم:

﴿لَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مُعۡجِزِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ[النور: ۵۷]

«تو مپندار کسانی را که کافر گردیدند، آنان خدا را به ستوه می‌آورند، هرگز، هرگز!».

﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢١[یوسف: ۲۱]

«و خدا همیشه بر کار خود غالب و پیروز است، و اما اکثر مردم این حقیقت را هنوز نمی‌دانند!».

و بدیهی است جاهلیت به هراندازه هم که چموش و سرکش باشد بازهم نمی‌تواند مانع از اراده لایزال خدای اکبر گردد، و این سنت لایزال الهی خواه و نخواه بدون وقفه جریان خواهد داشت!.

و سنت الهی بر این نکته جاری است که مردم را در بحران‌های ناراحتی‌ها و گرفتاری‌ها قرار بدهد تا آنان متوجه اعمال خود گردند، پشیمان شوند و با دل شکسته به سوی خدا بازآیند و توبه کنند، و خدا توبه آنان را از روی رحمت و کرم بی‌پایان خود بپذیرد، اما اگر رو به سوی خدا نیایند و توبه را فراموش کنند، خدا نیز این گرفتاری‌ها را به خوشحالی و خوشگذرانی مبدل خواهد ساخت، و درهای لذت‌ها و خوشگذرانی‌ها را به روی آنان باز خواهد گشود که سرانجام خدا را فراموش کنند، و دین و آئین خدا را حقیر و بی‌ارزش بشمارند، و بگویند: پدران ما نیز بهمین ترتیب زندگی را گذراندند، گاهی سود و گاهی زیان دیدند، و این قانون طبیعی زندگی است، و ما نیز طبق همین قانون طبیعی زندگی خواهیم داشت، گاهی در سود و گاهی در زیان و این ربطی به خدا ندارد، و پس از هر زیانی سودی خواهیم داشت، و در این حال غفلت و بی‌اعتنائی است که خدا آنان را به طور ناگهانی به عذاب الیم گرفتار خواهد ساخت.

چون این هم سنت الهی است! یعنی: جواب بی‌اعتنائی، بی‌اعتنائی است!.

و بشریت امروز در حال حاضر در جریان دخالت حتمی و قطعی اراده خدای خویش قرار گرفته است! و این اراده بناچار در یکی از سه خط سیر جریان خواهد یافت، یا به صورت قاطعانه کافران روی زمین را که هم اکنون جهان را به دست جاهلیت سپرده‌اند قلع و قمع خواهد ساخت!.

و یا به صورت هدایت آنان را به آئین خدا هدایت خواهد کرد.

و یا به صورت آفریدن نسلی رشید و هدایت یافته و متعهد که برخلاف نسل پیشین خود دین خدا را محترم خواهند شمرد، و خدا را همه جا حاضر و ناظر خواهند دید!.

و پرواضح است که هیچ یک از این سه کار بر خدا دشوار نیست، و بازهم چه نیکو است این شعار قرآن: ﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢١!!

بلی، ما چون بار دیگر نقشه جهان را مطالعه می‌کنیم، مانند بار اول بشریت را غرق در ظلمات متعفن جاهلیت نمی‌بینیم!! این بار در فاصله‌های گوناگون زمان بشارت‌ها و نویدها، و پیش پرتوهائی از نور هدایت را نگرانیم، و من در پرتو همین نور تابناک و در پرتو همین چراغ روشنگر آفاق فردای آینده، این نامه را نوشته ام، من آن را در حالی نوشته ام که این نور تابناک را از گریبان این ظلمات متراکم تماشا می‌کردم!.

و بدیهی است که کسی در آسمان و زمین از راز غیب آگاه نیست جز خدای بزرگ! اما ما با دلیل استقراء و تحقیق تجربی در سنت لایزال خدا از این حقیقت آگاه گشته‌ایم که بشریت امروز بر سر یک دوراهی ایستاده است و جز آن هم راهی نیست!.

یکی راه هدایت و بازگشت به سوی خدا، و دیگری راه فنا و نابودی با ادامه‌دادن همین خط سیر موجود که آخرش فنا است!.

و چون بنای تقدیر الهی هرگز بر فنای کامل و نابودی همگانی بشریت نیست. پس بنابراین، ناگزیر این بشریت بلادیده به راه هدایت و به سوی خدا باز خواهد گشت، و ما هم همین راه هدایت و بازگشت به سوی خدا را برای بشریت امید و آرزو داریم، و از دور آثار و علامات آن را در قلب تاریک ظلمات نمایان و تابان می‌بینیم! و به امید آن روز!!.

همین زجر آدم‌کش و همین رنج جگرسوزی که امروز بشریت در زیرفشار توان‌فرسای جاهلیت جهانگیر در سرتاسر عالم تحمل می‌کند!.

همین عذاب انسان‌سوزی که هم اکنون بر همه جوانب زندگی بشر سایه انداخته است!.

همین آشوب و تشویشی که هم اکنون اعصاب مردم قرن بیستم را مرتب فرسوده می‌سازد!.

و همین فساد جهان‌خرابی که امروز سیاست، اقتصاد، اجتماع، اخلاق، روابط مرد و زن و هنر و بالآخره همه زوایای زندگی را با ظلم و فساد آلوده ساخته است!!.

هریک به نوبه خود جداگانه عاملی است بس مؤثر برای بازگرداندن این انسان بلادیده به سوی الله اکبر!.

زیرا این چنین زجرکشنده و این چنین عذاب انسان‌سوزی که امروز می‌بینیم هرگز قابل تحمل نیست.

و جاهلیت قرن بیستم در عصر حاضر فقط به علت عناد با خدا، و به طمع کسب منافع ناچیز و برای بهره‌برداری از شهوات زودگذری که در اختیارش هست آن را تحمل می‌کند، اما این تحمل تا کی!؟ و این صبر تا کجا!؟ و سرانجام به پایان خواهد رسید و تمام خواهد شد!!.

زیرا دیگر این فساد رسوا تا اعماق ریشه‌های زندگی بشر نفوذ کرده است! و بشریت را به سوی فنا و سقوط و نابودی رها ساخته است!!.

و طولی نمی‌کشد این نسلی که هم اکنون با خدای خویش لجبازی می‌کند و عناد می‌ورزد، به پرتگاه سقوط و تباهی می‌رسد و تباه می‌گردد!!.

اما آن نسلی که هم اکنون در آن آفاق دور پیداست و دارد دوان دوان می‌آید، نسلی است که از سرگذشت رسواگرانه نسل پیشین خود عبرت به سزا خواهد گرفت، و شتابان شتابان به سوی خدای خویشتن باز خواهد آمد!!.

موضوع جالب توجه و گشفت‌انگیز این است که مردم قرن بیستم و افراد این نسل در پرتو علم و دانش راه کفر را پیموده‌اند و هنوزهم ادامه دارد!!.

چون شیاطین قرن بیستم به آنان چنین وانمود کرده‌اند که علم ذتاً با ایمان خدا منافات دارد، و این علم خرافی‌بودن وجود خدا را که در قرن وسطی در سایه جهل بر ضمایر و نهاد مردم چیره گشته بود ثابت کرده است!!.

اما علمای قرن بیستم یعنی پیامبران این نسل از بشریت که آن را قاطعانه به سوی کفر سوق داده‌اند به تازگی و هم اکنون راه بازگشت به سوی خدا را پیش گرفته‌اند، و ما چند نمونه از گواهی‌ها و اعترافات آنان را که در بخش‌های پیشین این کتاب اشاره کردیم، در اینجا گوشزد کردیم و نمونه‌های دیگری را هم اضافه می‌کنیم.

(جیمس جینز) دانشمند طبیعی‌دان و ریاضی‌دان معروف می‌گوید: علم قدیم قاطعانه و خالصانه بیان می‌کرد که طبیعت هرگز قادر نیست، جز یک راه در پیش بگیرد، و آن همان راهی است که از آغاز آفرینش کشیده شده است، تا این طبیعت از ازل تا ابد زنجیروار و علی الدوام میان علت و معلول در آن بگردش درآید، و این نکته هم اجتناب‌ناپذیر است که پیوسته حالت (أ) حالت (ب) را به دنبال دارد، چون یکی علت و دیگری معلول است، اما علم جدید تنها چیزی که امروز می‌تواند ادعا کند، این است که حالت (أ) احتمال دارد که حالت (ب) یا (ح) یا (د) و یا چیزی دیگری از حالات بی‌شمار دیگر به دنبال داشته باشد، به این فرق که احتمال‌آمدن (ب) و (د) و (ح) و سایر حالات دیگر در آن یکسان است، و هرگز قطعی نیست که کدام یک بر دیگری مقدم است!.

و همچنین علم جدید می‌تواند از احتمال به روز حالت (ب) و (ح) و (د) را نسبت به یکدیگر بسنجد و مشخص کند، اما قاطعانه نمی‌تواند بگوید که کدام یکی از این حالات به دنبال دیگری می‌آید، یعنی: کدام یک علت و کدام یک معلول است، زیرا حوزه بحث این علم همیشه احتمالات است و اما امور قطعی و لازم الحدوث آن سرکارش با تقدیر است!.

و نیز (راسل چارلز ارنست) استاد زیست‌شناس و گیاه‌شناس در دانشگاه فرانکفورت المان می‌گوید: برای تفسیر پیداشدن زندگی از عالم جماد نظریاتی چندی تاکنون بیان شده است، چنانکه بعضی از کاوشگران چنین پنداشته‌اند که زندگی از (پروتوژن) و یا از (ویروس) و یا از فراهم‌شدن بعضی از (مولکول‌های) بزرگ پروتوئینی پیدا شده است، و عده از مردم هم گمان کرده‌اند که این نظریات فاصله میان عالم موجودات زنده و عالم جمادات را از بین برده است، اما واقعیتی که باید در برابرش تسلیم شد، این است که همه آن کوشش‌هائی که در راه به دست‌آوردن ماده جاندار از ماده بی‌جان تاکنون به کار رفته همه با ناکامی فجیع و شگفتی رسواگرانه روبرو گشته است!!.

و به علاوه آنکس که وجود خدا را انکار می‌کند، هنوزهم قادر نیست که امکان پیدایش حیات و نگهداری و رهبری آن را بهمین ترتیب که درس سلول‌های زنده تماشا می‌کنیم، از گردآمدن تصادفی ذرات و مولکول‌ها با دلیل محکمی قاطعانه برای هیچ دانشمند کاوش‌گری ثابت کند!.

البته این هم بدیهی است که هرکسی آزاد است که اینگونه تفسیر را برای پیدایش حیات بپذیرد، چون این پذیرش از خصوصیات شخصی خود او است! اما چنین کسی با پذیرفتن این چنین تفسیری در مقابل امری معجزه آساتر و از نظر عقل دشوارتر از اعتقاد به وجود خدای اکبر، خالق و مدبر موجودات و هستی، بی‌چون و چرا تسلیم می‌شود!!.

من معتقدم که هر سلولی از سلول‌های زنده از جهت پیچیدگی به اندازه‌ای است که درک آن برای ما بسیار دشوار است، و میلیاردها میلیارد از همین سلول‌های زنده موجود در جهان شهادتی قاطع و متکی بر فکر و منطق صحیح بر قدرت آن خدای جهان آفرین و هستی بخش می‌دهند!!.

و بهمین جهت است که من هم به وجود خدا ایمان راسخ و بی‌ریا دارم!.

و نیز (ارونیک ویلیام) دارای درجه دکتورا از دانشگاه (ایوی) و متخصص در علوم وراثت نباتات، و استاد علوم طبیعی در دانشگاه میشیگان، می‌گوید: حتماً این علوم بشری هرگز نمی‌توانند برای ما تفسیر کنند که این ذرات بسیار کوچک که شمارش آن‌ها برای بشر ممکن نیست، و همه موارد زندگی از آن‌ها به وجود می‌آید، چگونه پدید آمده‌اند!؟ همانطوری که این علوم با تکیه به نظریه قائل به تصادف هرگز نمی‌توانند برای ما بیان کنند که چگونه این ذرات کوچک بی‌شمار اجتماع کرده‌اند، زندگی را به وجود آورند!؟.

و من دوران تحصیلات خودم را در بحث و بررسی در بارۀ موجودات زنده به پایان برده ام، و این مبحث از مراکز تاخت و تاز علمی بسیار وسیع و گسترده است که پیوسته اسرار زندگی را به دقت بررسی می‌کند، و بدیهی است که در میان همۀ مخلوقات خدا موجودی جالب‌تر و شگفت‌انگیزتر از موجودات زنده این جهان وجود ندارد!!.

آن گیاه ضعیفی را که در کنار راه روئیده است به دقت بنگرید، آیا می‌توانید نظیر آن را از جهت جاذبه و جمال در میان همۀ مصنوعات زیبا و جالب بشری پیدا کنید!؟ این گیاه خود یک ماشین جانداری است که پیوسته و بدون توقف در سراسر ساعات شبانه روز هزاران فعل و انفعال شیمیائی و طبیعی انجام می‌دهد، و این فعالیت دائمی در این ماشین تحت سلطه (پروتوپلاسم) انجام می‌گیرد، یعنی: در همان ماده‌ای که در ساختمان همه موجودات زنده موجود است!!.

اکنون به دقت بنگریم تا شاید دریابیم که این ماشین دقیق و پرکار و پیچیده از کجا پدید آمده است!؟.

بلی، به یقین قاطع این خداست که نه تنها این ماشین زنده و سازنده را با این همه مزایا و ویژگی‌هایش آفریده است، بلکه زندگی را هم آفریده است، و آن را با قدرت نگهداری نفس و استمرار از نسلی به نسلی دیگر با حفظ همۀ خصوصیات و ویژگی‌های که ما را در شناسائی و گروه‌بندی گیاهان یاری و راهنمائی می‌کنند مجهز ساخته است، و جای تردیدی نیست که بررسی‌های راجع به تنوع و افزایش انواع در عالم موجودات زنده از جالب‌ترین بررسی‌های علم زندگی است! و پیش از هرچیزی قدرت لایزال خدا را آشکار می‌سازد!!.

و ما در این بخش به یادآوری همین چند نمونه قناعت می‌کنیم، و یادآوری این نکته را هم ضروری می‌دانیم که این چند نمونه فقط از یک کتاب نقل شده در صورتی که همین یک کتاب شامل مجموعه‌ای از آراء و نظریات روشنی است که همه آن‌ها مردم را به سوی خدا می‌خواند [۶۱].

و با توجه به این دلیل‌های روشن و اعترافات صریح به خوبی دیده می‌شود که علماء قرن بیستم یعنی: همان (پیامبرانی) که این نسل حاضر را مرتب به سوی کفر می‌کشیدند، هم اکنون همین دانشمندان همین نسل را مرتب به بازگشت به سوی خدا می‌خوانند!!.

پس بنابراین، علم جدید این نسل را به سوی خدا بازمی‌گرداند، و لکن این علم در این کار تنها نیست، بلکه یک رشته عوامل دیگری هم در آن مؤثر است!.

و از آن جمله است رو به ویرانی‌رفتن نظام‌های موجود جهان در عصر حاضر!! بلی، همه این نظامی‌های طاغوتی رو به ورشستگی است!.

اما نظام سرمایه‌داری نیاز به توضیح نیست که در قسمت عظیمی از جهان عنوان و شخصیت خود را باخته و عقیده خود را از دست داده است! اگرچه هنوز در آمریکا در زندگی و خونخواری خود را به ظاهر حفظ کرده است، اما سرانجام سرنوشت حتمی آن همان سرنوشتی است که در کشورهای دیگر جهان با آن روبرو گردیده است.

و بدیهی است که آن سرنوشت جز رسوائی و فنا و نابودی نیست، و نیز بدیهی است که این نابودی حتمی که هم اکنون سرمایه‌داری در انتظارش هست هیچگونه ربطی با جبر و ضرورت اقتصادی یا مادی و یا تاریخی ندارد، بلکه مربوط به سنت لایزال خدای اکبر است، زیرا این نظام شوم و ستمکار در گسترش فساد و طغیان همه جا راه افراط را پیموده است و هنوزهم می‌پیماید.

و بدیهی است که این راه به سوی فنا و سقوط نابودی است! و به سوی آن جهنم سوزان است، و با امید آن روز که تماشایش کنیم!!.

و اما نظام کمونیستی نظام جدیدی که هنوز به عنوان یک نظام شاخص و تازه‌ترین ابتکار جاهلیت به رسمیت شناخته می‌شود.

آن هم قدم در راه فنا و نابودی نهاده است، آن هم به سرعت در سرازیری سقوط افتاده است و به سرعت دارد می‌غلطد!!.

اینک خروشچف رهبر پیشین شوروی در مارس ۱۹۶۴ تصریح کرد که ناچاریم که فکر تساوی مطلق کارمزد را از بین ببریم، و نیز ناچاریم که برای افزایش تولید از عامل فردی استفاده کنیم، زیرا مزارع تعاونی و اجتماعی کم حاصل‌تر است، و این سخنی است بسیار صریح، و دارای دلالتی بسیار روشن!.

و بدیهی است که اینگونه تصریح کفر کاملی است به مارکسیسم و لنینیسم که نظام کمونیزم بر آن بنیان گرفته است!!.

این تصریح بازگشت به نظامی دیگر است که علم آن فقط نزد خدا است، این دو نظام یعنی نظام سرمایه‌داری و نظام کمونیستی همان دو نظامی هستند که بر جاهلیت قرن بیستم حکومت می‌کنند، و بدیهی است که وقتی که این دو نظام حاکم رو به ویرانی و زوال بروند، و با قطع نظر از این نیروی سیاسی کنونی که از آن برخوردار است حیثیت و ارزش اعتقادی خود را اگر از دست ندهد، بناچار باید نظام دیگری به جای آن بنشیند.

زیرا بدیهی است که نیروی سیاسی به تنهائی هرگز برای اداره زندگی مردم کافی نیست، بلکه برای تأمین این هدف عقیده‌ای لازم است که پشتوانه و پشتیبان نیروی سیاسی باشد، و همیشه آن را در خط سیر پیروزی در میدان مبارزه زندگی راهنمائی کند.

و بدون تردید آن نظامی که بتواند چنین مسئولیتی را به عهده بگیرد، و این خلاء را پر کند همان نظام اسلام است و بس.

زیرا در شرایط کنون پس از نظام سرمایه‌داری و نظام کمونیستی که در دو طرف افراط و تفریط قرار دارند، جز یک نظام معتدلی که خدا آن را اسلام نامیده و پیروانش را مسلمانان خوانده نظام دیگری وجود ندارد!!.

و حالا گوش می‌کنیم که ببینیم سخن‌گوی اسلام در مراسم نام‌گذاری نظام چه بیان زیبائی دارد: ﴿هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ مِن قَبۡلُ وَفِي هَٰذَا لِيَكُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيۡكُمۡ وَتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِۚ[الحج: ۷۸] «او قبل از این شما را مسلمان نامید و در این نظام هم، تا این رسول گرامی بر شما ناظر و گواه باشد، و شما هم ناظر و گواه بر مردم باشید».

﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗاۗ[البقرة: ۱۴۳].

«و بهمین ترتیب ما شما را امت وسط قرار دادیم، تا شما بر مردم گواه و ناظر باشید، و این پیامبر عظیم الشأن هم گواه و ناظر بر شما باشد».

همه این‌ها بشارت‌ها و دلالت‌های روشنی است برای بازگشت انسان به سوی خدای خویشتن.

اما هم اکنون یک پدیده تاریخی در این باره پیدا شده است که از همۀ این بشارت‌ها و دلالت‌ها روشن‌تر و رساتر است!!.

به طور حتم امروز بارزترین مظهر استهزاء و بی‌ارزش شمردن خدا نسبت به این جاهلیت قرن بیستم که در سراسر جهان دام مکر زور و زر و تزویر در برابر دین خدا گسترده است، این است که در خود امریکا که پرچمدار افتخاری جاهلیت قرن بیستم است، و هم اکنون بزرگترین قوای خود را در مبارزه با اسلام در قاره آسیا و آفریقا بسیج کرده است، و خطرناکترین سلاح‌ها را برای این مبارزه فراهم نموده است، و همه جا نیروهای صلیبی و صهیونی خود را برای نابودی اسلام متحد ساخته است، به خوبی به چشم می‌خورد.

آری، هم اکنون در دل همین آمریکای کافر و از میان مردم خود این قاره به بلادیده و جاهلیت‌زده یک نهضت جوان اسلامی و نیرومندی به حرکت درآمده است که همه جا مردم امریکا و جهان را برای تشکیل یک حکومت اسلامی سازنده‌ای در همین سرزمین دعوت می‌کند!!.

و بدیهی است که برای این بداندیشان و بدخواهان و دشمنان دین خدا و انسانیت استهزائی بزرگتر و سوزنده‌تر از این متصور نیست که آتشی در دل آن هم اکنون روشن شده است، و هرآن رو به افزایش و گسترش است!!.

زیرا آنان پرچمداران و اسیران عصبیت صلیبی و صهیونی در مبارزه با اسلام در داخل عالم اسلامی و خاموش‌ساختن هر نهضت و هر دعوتی به دین خدا کوشش و تلاش فراوانی بکار برده‌اند، و چنین پنداشته‌اند که با سرکوب‌کردن این دین در مرکز اصلی و وطن دائمی آن از چنین دشمنی خطرناک که از بیداری آن در آینده نزدیک و یا دور نگران بودند نجات یافته‌اند، و از این جهت در صورتی که خدا و دین خدا را به باد استهزاء گرفته‌اند، و لبخند شادی و پیروزی بر لب داشتند، بر کرسی‌های امنیت و آرامش تکیه زدند، اما در همین بحران شادی آنان بود که واقعه بسیار هولناک و حادثه‌ای بسیار وحشت‌زائی در دل کشور و در درون خانه خود آنان رخ داد، و آنان را به مصیبتی آن چنان عظیم و گسترده‌ای گرفتار ساخت که هنوزهم راه نجات از آن را نمی‌دانند، و تا ابد هم نخواهند دانست!!.

این حادثه فراگیر مرگبار که در نظر مردم آن منطقه بزرگترین مصیبت و مرگبارترین بلا حساب می‌شود، همان اسلام است که آنان را در برابر نفوذ خود آشفته و سرگردان ساخته است! و با تمام آن بلاهائی که مرتب بر سر مسلمانان می‌آورند، و با قتل و شکنجه و زندان و تبعیدی که در باره آنان روا می‌دارند، و با آن همه تبلیغات ناروائی که برای ایجاد تنفر و انزجار از عقیده آنان به راه می‌اندازند، بازهم این مصیبت عظمی و این خطر عظیم روز به روز گسترش می‌یابد و گسترده‌تر می‌گردد!! و این نمونه‌ایست از همان مکر خدا که بدین وسیله حیله‌گران و مکاران را تهدید می‌کند، و غفلت ربودگان را هشدارباش می‌زند!!.

و اعلان می‌کند:

﴿وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ ٥٤[آل عمران: ۵۴].

«آنان مکر کردند، و خدا هم مکر کرد، و خدا بهترین مکرکنندگان است».

﴿ أَفَأَمِنُواْ مَكۡرَ ٱللَّهِۚ فَلَا يَأۡمَنُ مَكۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٩٩[الأعراف: ۹۹].

«آیا از مکر خدا ایمن شده‏اند؟ پس جز گروه زیانکاران [کسى‏] از مکر خدا ایمن نمى‏شود!».

و همین حادثه‌ای که هم اکنون در امریکا رخ داده، نمونه‌ای از یک رشته حوادثی است که ممکن است در سراسر جهان بشریت رخ بدهد!! اگرچه جاهلیت قرن بیستم چنین پنداشته است که هرگونه سایه و هرگونه اثری از آثار دین را از این جهان پاک کرده است! و این وسائل دوزخی آن حتی فقط تفکر در باره دین را به صورت اندیشه‌ای دور از ذهن بشریت درآورده است!.

اما بازهم جای شک نیست که مردم هرگز اختیاردار دین خدا نخواهند بود، و این وضعی که هم اکنون در امریکا پیدا شده خود نمونه درخشانی از راهنمائی خدا در باره گروهی از بشر است که آنان در دل جاهلیت زندگی می‌کنند، و با وجود اینکه در دل جاهلیت هستند، جام مسموم جاهلیت را مرتب به طور بی‌سابقه‌ای واژگون می‌سازند، و مرتب به جستجوی خدا می‌پردازند، و صادقانه و خالصانه به سوی او روی می‌آورند، و شکی نیست که همه بشریت فردای نزدیک در راه چنین تحولی و خواهان این چنین وسائل گوناگونی و پویای راه‌های همواری به سوی خدا خویش خواهند بود!.

و این کار هم برای خدا بسیار آسان است، چنانکه هم اکنون نمونه آن را در وضع موجود آمریکا تماشا می‌کنیم، و اخبار آن را هرروز در جراید دنیا می‌خوانیم، و از خبرگذاری‌های جهان می‌شنویم!!.

و این کار علی‌رغم آن نیرنگ‌های شیطانی که جاهلیت قرن بیستم به کار می‌برد بسیار آسان است! زیرا همه این نیرنگ‌های شیطانی در برابر آن تدبیرهای حکیمانه خدا برای حفظ دین خود در این جهان پرآشوب حبابی در طوفانی بیش نیستند!! بازهم سخن از زبان قرآن می‌شنویم که خوب می‌گوید: ﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢١[یوسف: ۲۱] «و خدا بر کار خود چیره و غالب است، ولى بیشتر مردم نمى‏دانند».

اما مسلمان‌هائی که در کشورهائی به نام عالم اسلامی زندگی می‌کنند، در برابر خدای خویش بار سنگین و مسئولیت کمرشکنی بر دوش دارند.

مسئولیت سهل انگاری در امور دین و ناتوان‌نشستن از تأسیس یک اجتماع پاک و پایدار و پاکیزه و خداپسند، بلکه مسئولیت دنباله‌رو کاروان جاهلیت‌بودن و مسئولیت دوست‌داشتن دشمنان خدا و دشمنان خود در درک مفاهیم و هدف‌های پاک زندگی، و بلکه مسئولیت پذیرفتن نصیحت این دشمنان خدا و خلق خدا در امور اسلام!! بار گناهی است بس سنگین و کمرشکن، و مسئولیتی است بس عظیم و خطیر که دیگر هیچگونه راه نجاتی از عذاب سوزان و گذران خدا برای آنان باقی نگذاشته است!!.

سنگینی و عظمت این مسئولیت عظیم هنگامی پرفشارتر می‌گردد که این مسلمانان تقلیدی زندگانی خود را به غفلت و حیرت و بی‌تفاوتی و بی‌اعتنائی و سهل‌انگاری در میان کوه‌هائی از پستی و زبونی و خواری و نادانی و ناتوانی بگذرانند، و حال آنکه بشریت امروز خود را برای فردا، برای استقبال از دین خدا آماده می‌سازد! و فرداست که این دین به پا خواهد ساخت، در حالی که اینان هنوز در میان پستی و زبونی و خواری و نادانی و ناتوانی و غفلت و بی‌اعتنائی خود سرنگون و حیران و سرگردان و گرفتار خواهند بود!!.

زیرا خدا وضع هیچ ملتی را تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه خود آن ملت در نهاد خود روحانیت و اخلاق و رفتار خود را تغییر بدهند! و این همان حقیقتی است که قرآن شعار گونه بر سرایوان جهان نوشته است، و مرتب با صدای بلند به گوش جهان و جهانیان می‌خواند:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡۗ[الرعد: ۱۱].

«خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمى‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!».

و بدیهی است که خدا هرگز دین خود را به سرپرستی قومی این چنین زبون و به عهده ملتی آن چنین ناتوان که همیشه به پستی تن داده‌اند و دائم به خواری و زبونی تسلیم شده‌اند قرار نخواهد داد!!.

بلکه هروقت که او بخواهد و هرلحظه که او اراده کند برای انجام این وظیفه سنگین و ادای این رسالت آسمانی ملتی را پدید خواهد آورد که قدرت درک حقیقت دین و تاب و توان تحمل مسئولیت سنگین آن را داشته باشند!!.

و این نیز همان حقیقتی است که قرآن شعاروار بر در و دیوار ایوان آفرینش نوشته است، و مرتب با صدای رسا و زیبا به گوش بشریت می‌نوازد:

﴿إِن يَشَأۡ يُذۡهِبۡكُمۡ أَيُّهَا ٱلنَّاسُ وَيَأۡتِ بِ‍َٔاخَرِينَۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ ذَٰلِكَ قَدِيرٗا ١٣٣[النساء: ۱۳۳].

«اگر خدا بخواهد ای مردم شما را از این زمین برمی‌دارد و ملت دیگری را می‌آورد، و خدا بر همه چیز توانا است!!».

بلی، پربدیهی است که خدا برای ادای این رسالت سنگین ملتی لایق و شایسته‌ای را مبعوث خواهد کرد.

و فرد است که این مسلمانان تقلیدی تماشا خواهند کرد که ملت‌های دیگر پرچم دین خدا را به دوش گرفته‌اند.

و اینان در همان پستی و زبونی و خواری خود باقی مانده‌اند، و غبار عاری سنگین و توده ننگی رسواگرانه‌ای در دل و جان خود احساس خواهند کرد!!.

آنان در آن روز سرافراز و بخت‌آور خواهند بود، و اینان شرمسار و سرافگنده و زبو‌‌ن‌تر خواهند شد!!! و این عجب است که تو بکاری و میوه را دیگران بچینند و تو حسرت بخوری!!!....

و این همان وعده تخلف ناپذیر خدای اکبر است که بدون شک و تردیدی تحقق هدایت پذیرفت! خواه این مسلمانان تقلیدی از این خوابگران غفلت و ذلت بیدار بشوند، و خواه تا ابدالدهر در این خواب رذیلانه باقی بمانند!! و خواه این دشمنان دین خدا دست از این کینه و مکر شیطانی خود بردارند، و خواه بر فشار کینه و مکر خود بی‌افزایند!!.

پس در هرحال انسان به سوی خدای خویش باز خواهد گشت، زیرا آن قدرت پرفروغ نور هدایت آینده با کفر کنونی و رنج و عذاب مردم و تاریکی‌های طاغوت برابر و پیروز خواهد بود!!.

و بشارت‌ها و پیش‌تازان این سپاه نور هم اکنون از دور و در دل تاریکی‌های متراکم نمایان است، و فردا است که خورشید تابان دین خدا انوار خود را بر سراسر این جهان بگستراند!! خواه ما در این عمر کوتاه خود آن را ببینیم، و یا توفیق دیدن آن نصیب نسل آینده ما باشد!.

در هرحال بدون تردید انسان به سوی خدای خویش باز خواهد گشت، دیر یا زود.

آری، باز خواهد گشت، با ایمانی راسخ، و عقیده‌ای استوار، و دلی سرشار از نور هدایت، و در جهانی پر از خیر و برکت!! و این هم شعار آن روز آینده که از زبان قرآن به گوش جهان می‌رسد، مرتب و مکرر:

﴿وَٱللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٨[الصف: ۸].

«و خداوند کامل کننده نور خود است و هر چند کافران خوش ندارند».

صدق الله الکبير المتعال.

[۶۱] کتاب «الله يتجلى فى عصر العلم» ترجمۀ دکتور دمرداش عبد المجید سرحان.