فساد در سلوک
جاهلیت قرن بیستم آندم که در عبادت خود نسبت به خدا راه انحرافی را پیش گرفت، شاید تصور نمیکرد که انحراف عقیده اثر قاطعی در تصوراتش نسبت به جهان و انسان و زندگی انسان خواهد داشت، بلکه این جاهلیت ویرانگر در آغاز روش خود را نه تنها انحرافی نمیدید، چنانچه قرآن در این باره بیان میکند که ﴿إِنَّهُمُ ٱتَّخَذُواْ ٱلشَّيَٰطِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَيَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ ٣٠﴾[الأعراف:۳۰] «آنان شیطانها را سرپرستان خود گرفتند، و گمان میکنند که هدایتیافتگان هستند و به راه راست میروند».
اما در بخش گذشته دیدیم که چگونه این انحراف عقیده همه تصورات جاهلیت را زیر فرمان نفوذ خود کشیده است، بگونهای که همه آن تصورات به فساد افتاده است و از همگامی و سازگاری با حق دور مانده و در مسیر هوا و هوس شیطانی به راه افتاده است، و حتی خود علم تجربی که مردم بسیاری به منطق جاهلیت قرن بیستم آن را دور از تصرفات هوا و هوس پنداشتهاند، و همه جا میزان صحیح برای شناخت حق از باطل میدانند، از نفوذ و سلطه این انحراف مصون نماندهاند.
و ما در همین بخش شهادتهائی را از دانشمندان علوم تجربی در بیان فساد این عقیده بیان کردیم، و نشان دادیم که به عقیده این دانشمندان هم علوم تجربی یک حقیقت عینی و یقینی را در اختیار ما نمیگذارد، و حاصل این علوم جز یک رشته احتمالات نیست، و دائم در نتیجهگیری تحت تأثیر خواستهها و تصورات بشر قرار میگیرد، و علاوه بر همه نارسائیها جز ظواهر این جهان چیزی را بررسی نمیکند.
اما گروهی به فرمان جاهلیت قرن بیستم چنین گمان کردهاند که ممکن است تصورات در راه انحراف حرکت بکند، اما سلوک و رفتار در همه مراحل گوناگون سیاست، اجتماع، اقتصاد، اخلاق و هنر در راه راست به جریان افتد، به دلیل اینکه نظریات خصوصی موضوعی است و تطبیق و اجرا موضوع دیگر!.
نظریات همیشه تحت تأثیر افکار و خواستههای مردم قرار میگیرد، اما تطبیق و اجرای عملی دائم در مدار واقع و تجربه عملی جریان میپذیرد، و پیوسته موارد فساد و انحراف نظریات را پشت سر هم به صلاح و استقامت سوق میدهد.
بدیهی است که این پندار باطل و این دیوار از پایه کج است، و قرآن جلیل در این باره بیان شیرینی دارد: ﴿قُلۡ هَلۡ نُنَبِّئُكُم بِٱلۡأَخۡسَرِينَ أَعۡمَٰلًا ١٠٣ ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا ١٠٤﴾[الکهف: ۱۰۳- ۱۰۴]. «بگو: آیا من شما را آگاه سازم از مردمی که از جهت اعمال و کردار زیانکارترینند؟ آنان مردمی هستند که تلاش و کوشششان در زندگی دنیا تباه گشت، و آنان چنان گمان میکنند که هنوز کارهای خوب انجام میدهند».
و چه خوب سروده آن شاعر عرب:
آیا سایه میتواند راست باشد در صورتیکه آن ستون چوبین کج است!؟.
وهل يستقيم الظِّلِّ والعود أعوج!!.
پس بدیهی است که این پندار هم از جمله اوهام و خرافات است!.
یک وهمی بسیار کوچک است که از خیر ظاهری و عدالت ناچیز موجود در جاهلیت قرن بیستم متولد شده است، زیرا این خیر عدالت ظاهری و فریبکارانه به پیروان این جاهلیت چنین مینماید که همه امور طبق برنامه صحیح جریان دارد.
ما در گذشته گفتیم که: چگونه جاهلیت خواه جاهلیت قرن بیستم و یا جاهلیتهای دیگر هرگز ممکن نیست که از هرگونه خیری خالی باشد، و نیز گفتیم که: همین خیر جزئی دائم مردم را فریب میدهد، و تا آنجا فریب میدهد که همه آن را پر از خیر و عدالت میبینند، و حال آنکه این خیر فقط مانند یک خال زیبا در سطح پوستۀ زندگی است، چون از سرچشمه خیر واقعی بیرون نمیآید و هرگز در مسیررسیدن به سعادت همگانی حرکت نمیکند، و بازهم گفتیم که: این فریب و این جاذبۀ جاهلیت قرن بیستم هم مربوط به همان اندوختههای علمی و وجود وسایل تسهیل زندگی است که پیوسته مردم را شیفته و فریفته خود ساخته و قیافه زشت و چندشآور آن شری را که در آن گرفتار شدهاند از چشم آنان در پرده نگهداشته است، و چنان میپندارند که همه امور طبق برنامه صحیح در جریان است، و این عنصر خیر است که زندگی بشریت را هدایت میکند!!.
و بدیهی است که اگر همین مردم فریبخورده عظمت فساد این شر را درک میکردند، و آن طوفان خسارتی را که در زندگی آنان برمیانگیزد تشخیص میدادند، قطعاً پی میبردند که همه خیری که جاهلیت قرن بیستم به آن افتخار میکند، و دائم قیافه بیمار و زشت خود را با آن پنهان میدارد، جز یک متاع حقیر و بیارزش نیست که در برابر آن شر موجود ویرانگرش که سراسر جهان را فرا گرفته به حساب آید، و به آسانی متوجه میشدند که شدت و عظمت نفوذ این شر در همه ابعاد زندگی تا آنجا است که بشریت را به سقوط و نابودی تهدید میکند.
و نکته دقیق در باره این شر این است که نفوذش هرگز محدود نیست و فسادش مرزی ندارد.
بلی، این شر آنگونه که طرفداران جاهلیت قرن بیستم گمان میکنند محصور در دایره فساد اخلاقی نیست، و ادعای این طرفداران که میگویند: همه شرهای این جاهلیت فقط محدود به قسمت اخلاقی از زندگی بشریت است، و سایر قسمتهای آن در این قرن از هر عیب و نقصی پاک است، یک ادعای پوک و بیاساس است، زیرا واقع زندگی بشر قرن بیستم از دور نشان میدهد که شر روزافزون این جاهلیت همه اطراف و زاویههای این زندگی را فرا گرفته است و دارد ویرانش میسازد!! و ما در همین بخش بیان خواهیم کرد که چگونه دامنه فساد در سراسر زندگی قرن بیستم گسترش یافته است، و چگونه در همه برنامههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی، جنسی، هنری و سرانجام در نمای مظاهر و مراحل زندگی اثر گذاشته است!.
اما قبل از آغاز این بیان تفصیلی به یک حقیقت بسیار بدیهی اشاره میکنیم، و آن این است که هرگز ممکن نیست که فساد تا این اندازه در تفکر و تصور مردم نفوذ بکند و سلوک و رفتار بشر صحیح و سالم بماند و آسیب نپذیرد.
جاهلیت قرن بیستم دائم با استفاده از تیم مجهز تبلیغاتی خود سخت میکوشد که فکر و اندیشه مردم را از توجه به انحرافات تصور خود باز دارد، تا درک نکنند که این جاهلیت سراسر انحراف است یا اصولاً این جاهلیت است، و بهمین لحاظ چنین وانمود میکند که سلوک و رفتار و زندگی مردم در اوج کمال و در فراز پیشرفت و ترقی و پایداری است!.
و هردم که فکر و اندیشه مردم در بعضی از موارد و در پارهای از موضوعات به شک و تردید گرفتار گردد و آن را به اصطلاح جاهلیت مخالف با خدا، و یا مخالف با آئین حق و عدل ازلی، و یا مخالف با اخلاق بیابد، این جاهلیت با تمام وسائل موجود تبلیغاتی خود اعلام و تبلیغ به نشر جواب از طرف خود میکند و خود را در مقام پاسخ و دفاع آماده میسازد و پیوسته میکوشد که وضع موجود را در حال توازن نگهدارد، به این ترتیب که میبینیم، میگوید: این مخالفت مربوط به تطور و دگرگونیهای حتمی زندگی است و در حقیقت مخالفت نیست!.
آیا شما مردم هنوز حقیقت زندگی خود را درنیافته اید!؟.
آیا هنوز از راز این تطور غافلید!؟.
آیا هنوز در این قرن بیستم با طرف تفکر صحیح آشنا نشده اید!؟.
آیا هنوز در این قرن و با این فکر پرجوش و خروش زندگی نمیکنید!؟.
آیا شما هنوز ارتجاعی هستید و مرتجعانه زندگی میکنید!؟.
چه بدبختی بزرگی!؟ چه عقبماندگی فراگیری!؟.
براستی که ارتجاع بزرگترین مصیبتها و بدترین بلاها است!!.
و به راستی تحمل هر بدبختی و دیگر در قرن بیستم آسانتر از تحمل ننگ ارتجاع است!!.
بلی، هردم که داعی حقی و اصلاحگر دلسوزی بخواهد پرده از مفاسد و شرهای ویرانگر جاهلیت قرن بیستم باز کند که باعث این همه بدبختی و گمراهی بشریت شده است، این جاهلیت فوراً دستگاه عظیم و گسترده تبلیغاتی خود را بسیج میکند، روزنامهها، رادیوها، خبرگزاریها، رادیوها، تلویزیونها، سینماها و خلاصه نمایشها و نمایشگاهها را به راه میاندازد، تا ندای آن دعوت و صدای آن اصلاحگر را با غریو و غوغای خود خاموش سازد، و اغلب هم میسازد اگرچه به طور موقت باشد!!.
گویا کلمه ارتجاع نارنجکی است که بسوی هر دعوت حقی و به طرف هر اصلاحگری پرتاب میشود، و تلاش و کوشش او را در بیدارساختن و بازگرداندن مردم از انحرافات بیاثر میسازد! و کلمه تطور هم یک سلاح برندهایست که در دست هرکس که باشد خیر و عدالت را میکوبد و حق را خاموش میسازد!.
اما هرگز برنامه حیله و تزویر و حقکشی جاهلیت قرن بیستم در این حد به پایان نمیرسد، بلکه در کار مکر و تزویر و وارونه نشاندادن حقایق آن چنان میکوشد و میخروشد و پیش میتازد که حق و باطل را سخت درهم آمیزد، و میآمیزد بطوریکه دیگر تشخیص حق از باطل مشکل گردد، و بلکه حق را باطل و باطل را حق نشان میدهد که حتی ستمدیدگان و هنوز اسیران این جاهلیت چنین میپندارند که در میان عدالت زندگی میکنند و با عدل و داد زندگی را به سر میبرند، و خیال میکنند که دائم در مسیر حق و هدایت قدم میزنند، و هرگز باور نمیکنند که دور از حق و در محیط پر از فساد قرار گرفتهاند!! اما با همه این اوصاف و با وجود این همه مکر و تزویر و با این همه سرسختی و وسایل تبلیغاتی، جاهلیت قرن بیستم هرگز وظیفه اهل حق و تکلیف اهل منطق اصلاح از آنان ساقط نمیشود، زیرا حق و حقیقت هرگز ارزش خود را از دست نمیدهد، و هر جاهلیتی هراندازه هم دارای قدرت و نفوذ باشد و هراندازه هم که مجهز باشد هرگز نمیتواند سیمای حق را تا ابد از دید مردم پنهان بدارد، چنانکه هم اکنون ما خود به عیان میبینیم و در بخشهای گذشته همین نامه میخوانیم که بشریت امروز به تدریج و آرام آرام دارد از مستی این جاهلیت بیرون میآید، و دارد کمکم هوشیار میگردد، و افرادی اصلاحگر و روشن ضمیر و مردمی حقپرست در گوشه و کنار همین تمدن مادی امروز به عظمت ویرانگری این شر و فساد قرن بیستم پی میبرند و مرتب خطرهای آن را به جهانیان اعلام میدارند!.
بلی، بدیهی است که نظر ما از این بیان این نیست که مبارزه با جاهلین قرن بیستم را سهل و آسان بگیریم و کوچک نشان بدهیم، و پیروزی بر این اهریمن را سریع و آسان و نزدیک وانمود کنیم، زیرا در برابر این همه قدرت و در مقابل این همه سرسختی این جاهلیت با آن دست و پنجه نرمکردن و از پای درآوردن نیز بسیار مشکل و دشوار است، آن دشمنی است بسیار قوی و مجهز و مبارزه با آن نیز باید عمیق و دامنهدار و مجهز باشد، بلکه منظور ما یادآوری این حقیقت است که هرگز قدرت و شدت و سرسختی باطل نمیتواند آن را به حق تبدیل کند، و نیز هرگز قدرت و شدت و سرسختی شر و فساد نمیتواند آن را به خیر و صلاح تبدیل نماید، و ما هم اکنون با اطمینان خاطر و در نظرگرفتن این حقیقت روشن به بررسی و بیان این فسادی که جاهلیت قرن بیستم آن را در زندگی و سلوک بشر به راه انداخته میپردازیم، چنانکه قبل از این هم به برسی و بیان فسادی که همین جاهلیت در تصور بشر برانگیخته است پرداختیم و در ابطال آن سخن به سزا گفتیم.
در اینجا لازم است که این نکته را تذکر بدهیم که به همان ترتیب که فساد تصور انسان را در باره حقیقت خدا، حقیقت جهانهستی، حقیقت زندگی، حقیقت خود انسان، و حقیقت ارتباط هریک از آنها با یکدیگر دربر گرفته، به همان ترتیب هم فساد در سلوک همه ابعاد زندگی را از سیاست، اقتصاد، اجتماع، اخلاق، و روابط جنسی و هنر دربر گرفته است، و ما هم در بخش آینده در باره یک از آنها سخن خواهیم گفت.