جاهلیت قرن بیستم

اسلام و نابسامانی‌های روشنفکران

اسلام و نابسامانی‌های روشنفکران

و کتاب چهارم نیز همین است که خود را معرفی می‌کند.

این نویسنده توانا در این کتاب، جاهلیت را آنطور که هست معرفی می‌کند، و ثابت می‌کند که جاهلیت یک قطعه‌ای از زمان نیست که بگذرد و دیگر تکرار نگردد، بلکه جاهلیت یک حالت نفسانی و روانی است در مقابل حکومت الله، و هر حکومتی که برخلاف حکومت الله باشد آن حکومت جاهلیت است، و هر حاکمی غیر از خدا طاغوت است، پس انسان در زندگی بناچار یا خداپرست است و یا طاغوت‌پرست، و حکومت سومی وجود ندارد که بگوئیم: حکومت میانه‌رو یا به اصطلاح روز حکومت لیبرال، آنچه در قاموس آفرینش آمده حق است، و باطل و باطل همان جاهلیت و طاغوت است، و هر فسادی که در تصور انسان، در سلوک انسان، در اقتصاد و اجتماع انسان، و در آداب و رسوم زندگی انسان، و خلاصه در هرگوشه از زندگی انسان پیدا شود آن ناشی از حکومت جاهلیت و پیروی از طاغوت است اگرچه آن طاغوت خود انسان باشد، و فاش می‌گوید که: همه این فسادها برخلاف فطرت انسان است، و فطرت انسان سرانجام انسان را به سوی خدای خویش هدایت می‌کند، و سرانجام هم همین انسان با راهنمائی این فطرت به سوی خدا باز خواهد گشت، و هم اکنون نمونه‌ها و آثار این بازگشت از لابلای این تاریکی‌ها از دور پیداست، و به زودی از راه خواهد رسید و زود هم خواهد رسید، به امید آن روز که برسد.