وحدت یا شیعهگری؟!
شکی نیست که ادعاهای کاذب وحدت در راستای طرح گسترده شیعه کردن جامعه اهل سنت در سراسر جهان در نهایت به نفع برنامه ریزان این طرح بوده و خواهد بود، بنابر این در بین تئوریسین و مدیران برنامه شیعه گری در نحوه اداره برنامه «وحدت» و «شیعهگری» به عنوان دو عنصر متضاد اختلاف نظر شدید وجود دارد. البته اختلاف در هدف و استراتیژی نیست!، فقط در نحوه اداره است!، که مبادا از سناریوی وحدت سوء استفاده شود! و بعضی هنرمندان و کارمندانی که قرار است فقط نقش وحدت خواهی را بازی کنند فراموش کنند که تابع سناریو هستند و گمان کنند خودشان هستند.
طبق این برنامه حتی اگر کسانی از طرف مقابل باور کردند که وحدتی در کار است و خواستند گامی بر دارند نباید ابتکار عمل را به آنها سپرد، مثلا کنفرانس وحدت دوحه در محرم ۱۴۲۸ﻫ از دید مدیران و برنامه ریزان شیعهگری، نزدیک بود ابتکار عمل را از آنها بگیرد! و در سطح جهانی چنین مطرح شود که اهل سنت خواستار وحدت امت اسلامی هستند!، لذا بلافاصله آجیر خطر کشیده شد و شخصیتهای میانه روی مانند دکتر قرضاوی و وهبة الزحیلی و محمد علی صابونی و غیره که تا قبل از محرم ۱۴۲۸هـ نه تنها وهابی نبودند که میانهرو و داعی جدی وحدت و مهمان افتخاری کنفرانسهای وحدت و تقریب بودند، وهابی و تندرو شناخته شدند! و از گردونه و حتی از لیست مجمع تقریب آقای تسخیری خارج شدند. پس چنین وحدتی از دید آنان مطلوب است!!.
همین دیروز (اردیبهشت ۸۷) بود که آقای رفسنجانی در افتتاح ۲۱ کنفرانس وحدت و تقریب میفرمود: باید از غلو و افراط در شخصیتهای دینی یعنی امامان شیعه! و از سب و اهانت به مقدسات مذاهب اسلامی دیگر که قرنها از زمان آنها گذشته پرهیز کرد!. شعار خوبی است اما نتیجه چیست؟!.
در هر صورت عرض میکردیم که مترسک سازی در تاریخ عمر طولانی دارد و بازار حریف را کساد کردن و با تهمت و دروغ و افتراء، شخصیت و فکر و عقیدهای را کوچک جلوه دادن، هنر کسانی است که با بضاعت مزجاه و قلابی میخواهند خویش را مقدس و قهرمان و دیگران را منحرف و ناقص معرفی کنند!.