زمین لزره را علی متوقف میکند؟!
کاشانی از مفسران شیعه اثناعشری این قصه را چنین نقل میکند:
«از فاطمه‘روایت شده که فرمود: در زمان ابوبکر زلزله آمد مردم نزد ابوبکر و عمر رفتند دیدند که آنها از ترس خانههایشان را رها کرده و به سوی علی÷ میشتابند، مردم هم بدنبال آنها در حرکتند تا اینکه همه نزد خانه علی رسیدند، علی÷ بدون اینکه از وضعیت موجود پروایی داشته باشد از خانه بیرون آمد، علی حرکت کرد و مردم هم در پی ایشان راه افتادند، تا اینکه به یک بلندی رسیدند، علی روی آن بلندی نشست و مردم هم اطراف او نشستند، در حالیکه همه به دیوارهای شهر که از شدت لرزه به جلو و عقب میرفت نگاه میکردند!! علی به آنها فرمود: گویا شما از آنچه دیدهاید وحشت زده اید؟! گفتند: چگونه وحشت زده نباشیم، ما که هرگز چنین چیزی ندیده ایم! ایشان لبانش را تکان داد و دست بر روی دست شریفش زد و خطاب به زمین فرمود: ترا چه شده؟! آرام باش! پس زمین به اجازه خداوند آرام شد! مردم از آنچه دیدند بیش از تعجب اولشان وقتی که بیپروا از خانه بیرون آمد شگفت زده شدند!! فرمود: مثل اینکه از کار من تعجب کردید؟ گفتند: بله! فرمود: منم آن انسانی که خداوند فرموده است: ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ زِلۡزَالَهَا ١ وَأَخۡرَجَتِ ٱلۡأَرۡضُ أَثۡقَالَهَا ٢ وَقَالَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَا لَهَا ٣﴾[الزلزلة: ۱-۳]. منم آن انسان که به زمین خطاب میکند و میگوید: ترا چه شده؟ ﴿يَوۡمَئِذٖ تُحَدِّثُ أَخۡبَارَهَا ٤﴾[الزلزلة: ۴]. «آن روز(قیامت) زمین اخبارش را به من بازگو میکند!!» [۴۸].
«کلینی با سند خودش از جابر و او از ابوجعفر (امام باقر)÷ روایت میکند که فرموده براستی نام خدا که اعظم است، هفتاد و سه حرف است و همانا یک حرف از آن را آصف داشت و آن را بزبان آورد و زمین میان او و میان تخت بلقیس (از بیت المقدس تا صنعای یمن- در حدود دو ماه راه) تاشد و بهم در نوردید تا آن تخت بدستش رسید و سپس زمین بحال خود برگشت، این کار در کمتر از چشم بهم زدن انجام شد، هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ماست و یک حرف از آن مخصوص خداست که برای خویش در علم غیب برگزیده، ولا حول ولا قوة إلا بالله» [۴۹].
پس ملاحظه میفرمایید که ائمه چه قدرت و توانایی فوق تصوری داشتهاند!! اینکه با این وجود، چرا همیشه مظلوم بودهاند معلوم نیست! ما نمیدانیم!!.
[۴۸] تفسیر صافی ص۵۷۱. [۴۹] ترجمه و شرح فارسی آیت الله محمد باقر کمرهای ۱/۴۴۴.