چگونه به مقام عالی در بهشت برسیم

فهرست کتاب

کم‌ترین رتبه و منزلت در بهشت

کم‌ترین رتبه و منزلت در بهشت

آیا می‌دانی که کم‌ترین مقام و منزلت در بهشت به اندازه یازده برابر ملک و پادشاهی دنیاست، پس بنگر درجات و مقام‌های عالی آن چگونه است؟!

عبدالله بن مسعودس می‌گوید: رسول خداص فرمود: «همانا من آخرین فردی که از آتش بیرون می‌شود، و آخرین فردی را که وارد بهشت می‌شود را می‌دانم. مردی است که افتان و خیزان از آتش بیرون می‌شود، آنگاه خداوند خطاب به او می‌فرمایند: برو وارد بهشت شو پس او آنجا می‌رود، چنین به نظرش می‌رسد که پر شده است بنابراین بر می‌گردد، و می‌گوید: ای پروردگارا! آن را پر یافتم، خداوند می‌فرماید: برو وارد بهشت شو، دوباره می‌رود و چنین به نظرش می‌رسد که پر شده است، باز می‌گردد و می‌گوید: ای پروردگارا! آن را پر یافتم، آنگاه خداوند می‌فرماید: برو وارد بهشت شو، بیگمان برای تو همانند (ملک) دنیا و ده برابرآن است، یا این که برایت ده برابر دنیاست. او می‌گوید: آیا مرا مسخره می‌کنی در حالی که پادشاهی؟ عبدالله می‌گوید: به درستی که من رسول خداص را دیدم که خندید تا اینکه دندان‌هایشان آشکار گردید، و فرمود: این پایین‌ترین مقام و منزلت در بهشت است» [۲۷].

و در روایت ابوهریره آمده است که رسول خداص فرمود: «همانا کم‌ترین جایگاه یکی از شما در بهشت این است که به او گفته شود: آرزو بکن، پس او آرزو میکند، و آرزو می‌کند، به او می‌گویند: آیا آرزو کردی؟ می‌گوید: بله، به او می‌گویند: برای توست آنچه که آرزو کردی و همانند آن» [۲۸].

و در حدیث طولانی دیگر که در باره آخرین فرد بهشتی است آمده است: «تا اینکه آرزوهایش تمام میشود، خداوند می‌فرماید: همه آنچه آرزو کرده‌ای برای توست، و همچنین همانند آن، ابو سعید خدری گفت: ای ابو هریره و ده برابر همانند آن. ابوهریره گفت: من تنها همین را یاد کردم که «همانند آن»، آنگاه ابوسعید گفت: من گواهی می‌دهم که از رسول خداص حفظ نمودم که فرمود: «و ده برابر همانند آن» [۲۹].

امام نووی/ تعالی می‌گوید: روش جمع نمودن بین این دو حدیث «همانند آن» و حدیث «ده برابر همانند آن» این گونه است که رسول خداص اول همانند آن بیان فرموده بودند، چنان که در حدیث ابوهریره آمده، سپس خداوند فضل و کرم نمودند و بر آن افزودند چنانکه در حدیث ابوسعید آمده است، آنگاه رسول خداص بیان فرمودند و ابوهریره آن را نشنیده بود [۳۰].

مغیره بن شعبه از رسول خداص روایت می‌کند که حضرت موسی÷از پروردگارش سوال کرد: کم‌ترین منزلت و جایگاه در بهشت از آن کیست؟ فرمود: آن مردی است که بعد از آن که بهشتیان وارد بهشت شدند، می‌آید، پس به او گفته می‌شود: وارد بهشت شو او می‌گوید: ای پروردگارا! چگونه، در حالی که همه جایگاه و منزل خویش را گرفته اند. به او گفته می‌شود: آیا راضی هستی که همانند ملک پادشاهی از پادشاه‌های دنیا از آن تو باشد؟!

او می‌گوید: پروردگارا! راضی شدم. میفرماید: آن برای توست، و همانند آن و همانند آن و همانند آن و همانند آن، در بار پنجم می‌گوید: پروردگارا! راضی شدم، می‌فرماید: همه این‌ها از آن توست، و ده برابر همانندش، و برای توست آنچه که تمنا کنی، و چشمت خوش گردد، او می‌گوید: پروردگارا! راضی شدم، می‌فرماید: همه این‌ها از آن توست، و ده برابر همانندش، و برای توست آنچه که تمنا کنی، و چشمت خوش گردد، او می‌گوید: پروردگارا! راضی گردیدم. (موسی از پروردگارش می‌پرسد) پروردگارا! پس بلندترین منزلت و مقام آن کیست؟ فرمود: آنان برگزیدگان هستند، آن کسانی که کرامت آنان را با دستم کاشته‌ام و بر آن مهر زده‌ام، چیزهایی است که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب انسانی خطور کرده است، رسول الله فرمود: مصداق این در کتاب خدا آمده: ﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ[السجدة:۱۷]. [۳۱]. «پس هیچ کس نمى‏داند که از آنچه مایه روشنى چشم است چه چیزى برای‌شان نهان داشته شده است».

جمع بین این روایت مغیره: شصت بار و روایت ابن مسعود یازده باره، این گونه است که امام نووی می‌فرماید: مراد این است که یکی از پادشاهان دنیا ملک آن شامل همه سرزمین‌ها نمی‌گردد بلکه بخشی از زمین در بر می‌گیرد، آنگاه برخی از آنان بیشتر و برخی از آنان کم‌تر مالک هستند، بنابراین، به این شخص پنج برابر ملک یک پادشاه داده می‌شود و این اندازه تمام ملک دنیا می‌باشد سپس به او گفته می‌شود: از آن توست ده برابر آن، لذا این روایت موافقت می‌کند با روایات گذشته، والله اعلم [۳۲].

انس بن مالکس می‌گوید: شنیدم رسول خداص می‌فرماید: پایین‌ترین و کم‌ترین جایگاه در بهشت از آن کسی است که ده هزار خدمتکار بالای سرش ایستاده‌اند، و در دست هر کدام دو سینی است که یکی از آن طلا و دیگری نقره است و رنگ هر کدام با دیگری تفاوت دارد...... [۳۳].

همانگونه که در روایات عبدالله بن مسعود آمده بود که کم‌ترین منزلت بهشتی از آن کسی است که تمام نعمت‌هایی که در دنیا وجود داشته از آغاز خلقت تا آخر و ده برابر آن به وی داده می‌شود.

ای برادر عزیزم، بیا این حدیث طولانی را با همدیگر بخوانیم و از آنچه از نعمت‌های بهشتی که در آن توصیف شده لذت ببریم، و بیندیشیم که این کم‌ترین جایگاه در بهشت است، پس کسی که در بالاترین نعمت قرار بگیرد و در درجات عالی باشد از چه نعمت‌هایی برخوردار است؟! عبدالله بن مسعودس از پیامبرخداص روایت می‌کند که فرمود: «خداوند تبارک و تعالی همه خلایق را جمع می‌کند، بمدت چهل سال ایستاده‌اند، و همه در حالی که سرها پایین و چشمها فراخ گشته منتظر فرمان و حکم الهی هستند....... سپس خداوند می‌فرماید: سرهایتان را بالا بگیرید، آنگاه، به اندازه اعمالشان به آنان به آنان نور داده می‌شود، برخی مانند کوه بزرگ و برخی کم‌تر و برخی مانند درخت نخل در سمت راستش قرار دارد و برخی کم‌تر از آن، تا اینکه آخرین فرد کسی است که به اندازه انگشت ابهام پایش به او نور داده می‌شود، گاهی روشن و گاهی خاموش می‌گردد، هرگاه روشن شد به جلو حرکت می‌کند و چون خاموش می‌شود در جای خود می‌ایستد، آنگاه هر کدام بر حسب نورشان بر صراط عبور می‌کند... تا اینکه آن فردی می‌آید که نورش در ابهام پایش است. او به صورت چهار دست و پا حرکت می‌کند، یک دست گیر می‌کند و یکی را رها می‌سازد یک پایش گیر می‌کند و دیگری را رها می‌سازد، افتان و خیزان حرکت می‌کند آتش به قسمتی از بدنش اصابت می‌کند، همینطور تا اینکه نجات می‌یابد، سپس هنگامی که نجات یافت، کنار آتش می‌ایستد و می‌گوید: سپاس آن خدای را که چیزهایی به من عطا فرمود که به هیچ کس عطا نکرده است، چونکه مرا از این آتش نجات داد بعد از اینکه آن را مشاهده کردم.

می‌فرماید: آنگاه او را کنار برکه‌ای در نزد دروازه بهشت می‌برند، پس غسل می‌کند، آنجا از بوی خوش بهشتیان به مشامش می‌رسد و از لابه لای دروازه آنچه در بهشت است می‌بیند، می‌گوید: پروردگارا! مرا وارد بهشت بگردان.خداوند می‌فرماید: آیا بهشت را می‌خواهی در حالی که تو را از آتش نجات داده‌ام؟!

می‌گوید: پروردگارا! میان من و بهشت پرده‌ای قرار بده تا چیزی نشنوم. آنگاه وارد بهشت می‌گردد، منزل بسیار زیبایی در جلویش نمایان می‌شود می‌گوید: پروردگارا! این را به من بده، می‌فرماید: اگر این را به تو دادم شاید دیگری بخواهی! او می‌گوید: نه به عزت تو سوگند، چیز دیگری نمی‌خواهم از این بهتر کجا خواهد بود؟ پس آن منزل به او داده می‌شود آنگاه در جلوی آن منزل دیگری می‌بیند می‌گوید: خدایا این را به من بده. می‌فرماید: اگر این را به تو دادم شاید دیگری بخواهی؟...... (همینطور چندین بار تکرار می‌شود و آن منزل زیبا به وی داده می‌شود ) سپس برای مدتی خاموش می‌گردد. خداوند می‌فرماید: تو را چه شده است چرا چیزی نمی‌خواهی؟ می‌گوید: پروردگارا! آنقدر سوال کردم تا اینکه از تو خجالت کشیدم. و آنقدر برای تو سوگند یاد کردم تا اینکه از تو شرمنده گشتم.

آنگاه خداوند می‌فرماید: آیا خوشنود می‌شوی اگر به تو همانند دنیا بدهم از روزی که آن را آفریده‌ام تا روزی که آن را فنا کرده‌ام و ده برابر آن؟!

او می‌گوید: آیا مرا به استهزاء می‌گیری در حالی که تو رب العزت هستی؟ خداوند از سخن او می‌خندد، عبدالله بن مسعود هنگامی که به اینجا رسید خندید، شخصی به او گفت: چندین بار این حدیث را از تو شنیده‌ام هرگاه به اینجا می‌رسی می‌خندی؟! او گفت: من از رسول خداص این حدیث را چندین بار شنیده‌ام هرگاه به اینجا می‌رسید می‌خندید تا اینکه دندان‌هایش آشکارا می‌گردید.

می‌گوید: خداوند عز وجل می‌فرماید: خیر بلکه من بر آنچه بخواهم قادر و توانا هستم، او می‌گوید: مرا به بقیه مردم ملحق بساز، می‌فرماید: برو به مردم بپیوند، او می‌رود هنگامی که به مردم نزدیک می‌گردد، قصری از مروارید جلویش نمایان می‌گردد، او به سجده می‌افتد به او گفته می‌شود: سرت را بلند کن، تو را چه شده است؟! او می‌گوید: من پروردگارم را دیدم. به او گفته می‌شود: تو خانه‌ای از خانه‌هایت را دیده‌ای، سپس کسی را می‌بینند، باز خود را آماده سجده می‌نماید، به او گفته می‌شود: دست نگه دار، تو را چه شده؟!

می‌گوید: من تو را دیدم، فکر کردم فرشته‌ای از فرشتگان هستی!

او می‌گوید: من نگهبانی از نگهبانان تو و غلامی از غلامانت هستم که هزار نفر دیگر زیر فرمان من هستند سپس به راهش ادامه داد، دروازه کاخی از مروارید برایش باز می‌گردد، که سقف آن، دروازه‌هایش و کلیدهایش همه از مروارید است...... (در آن انواع آرایش و جواهر زیبایی وجود دارد....) در آنجا تخت‌های زیبا و همسران بهشتی هستند کم‌ترین آن‌ها حور عین (سیاه چشمی) است که ۷۰ جامه زیبا بر وی است، آنقدر زیبا است که مغز ساقهایش از زیر لباسهایش دیده می‌شود. جگرش این‌ها و جگر او آینه همسرش است.... تا آخر حدیث.... [۳۴].

[۲۷] صحیح بخاری (۶۵۷۱) و صحیح مسلم (۱۸۶). [۲۸] صحیح مسلم (۱۸۲). [۲۹] صحیح مسلم (۱۸۲). [۳۰] شرح صحیح مسلم، امام نووی (۳/۲۸). [۳۱] صحیح مسلم (۱۸۹) و ترمذی (۳۱۹۸). [۳۲] طرح التثریب فی شرح التقریب (۷/۲۳۲۱). [۳۳] طبرانی در اوسط، فتح الباری (۶/۳۷۳). [۳۴] روایت طبرانی وابن أبی الدنیا وحاکم در مستدرک(۴/۵۹۰) و تصحیح البانی در صحیح الترغیب (۳۷۰۴).