۳۵۳۸- قیام در برابر فرمانروای اسلامی جایز نیست
پیروی از خلیفه، امام یا فرمانروا بر هر مرد و زن مسلمانی در هر آنچه که میپسندد یا نمیپسندد، واجب است و این دستوری است که، شرع به آن فرمان داده، بیگمان پایبندی به این امر شرعی، جانهای مسلمانان را بر اطاعتی که شرع میپسندد، پرورش و تربیت مینماید و در نتیجه سبب وحدت میان مسلمانان میشود و آنها را از بیماری مهلک و کشنده جدایی و اختلاف، نجات میدهد زیرا اغلب دشمنیها و جنگ میان مسلمانان از تفرقه ناشی میشود.
به همین سبب، حدیث نبوی برای حفظ وحدت مسلمانان و دوری از تفرقه و پیشگیری از فتنههای کینهتوزیان به شکیبایی درباره آنچه گاهی از اولوالامر صادر میود و به زیان مسلمانی یا گروهی از آنان میانجامد؛ سفارش میکند. در حدیث شریف نبوی که امام بخاری روایت نموده آمده است: «پیامبر جفرمودند: «مَنْ كَرِهَ مِنْ أمِيرِهِ شَيْئا فَلْيَصبِرْ، فَإِنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِن السُّلطانِ شِبرا مَاتَ مِيتَة جَاهِليَّة» [۳۵۰]. «هر کس از فرمانی که حاکمش صادر نمود، خوشش نیامد، شکیبایی پیشه گیرد. زیرا هر کس به اندازه یک وجب از امر حاکم بیرون برود و بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است».
در حدیث دیگری از بخاری آمده است که پیامبر جفرمود:
«مَنْ رَأَى مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا يَكْرَهُهُ فَلْيَصْبِرْ عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ، إِلاَّ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» [۳۵۱]. «هرکس کاری را از حاکمش دید و از آن خوشش نیامد، شکیبا باشد. زیرا هر کس به اندازه یک وجب از گروه مسلمانان فاصله بگیرد و بمیرد، جز با مرگ جاهلی نموده است».
منظور از «میته جاهلیه»، حالت مرگ آنهاست، مانند اهل جاهلیت که بر گمراهی و ضلالت بودند و چون در جاهلیت رهبری نداشتند تا از دستورات او پیروی نمایند و نیز به این امر نیز آگاهی ندارند در حالی که گناهکارند از دنیا میروند. ابن بطال گفته است: «این حدیث برای ترک قیام علیه سلطان است. هرچند ستمگر و خودکامه باشد» [۳۵۲]. فقها بر وجوب اطاعت از سلطان متغلب و جهاد همراه او نیز رایی متفق دارند و پیروی از او را بهتر از قیام علیه او میدانند زیرا این کار از ریختن خون جلوگیری میکند و سبب آرامش مردم میشود. و برای سخن خود به این حدیث و احادیثی دیگری که مفهوم این حدیث را تقویت میکند استناد میکنند و معتقدند که فقط در حالت کفر آشکار استثنائاً اطاعت ساقط میشود. یعنی اگر به کفر خود اشاره کرد، دیگر نباید از او پیروی نمود بلکه باید با او جهاد نمایند همانگونه که در ادامه روایت آمده است: «مگر این که از او آشکارا کفر ببینند و دلیلی قاطع بر کفرش وجود داشته باشد» [۳۵۳].
پس قیام علیه فرمانروا تا زمانی که در دایره اسلام است جایز نیست حتی اگر از او ستمی صادر شود که حقوق را پایمال کند زیرا شکیبایی مسلمان بر این ستم به معنای پذیرش خواری، پستی و رضایت به حاکمان مستبد نیست، بلکه به معنای ایثار یعنی مقدم داشتن مصلحت عمومی بر مصلحت فردی است. مصلحت عمومی در اینجا بقای وحدت گروهی و جلوگیری از جدایی و اختلاف بین گروه مسلمانان است؛ زیرا پیامد قیم علیه فرمانروای توانمند، کشت و کشتار و ریختن خون انسانهای بیگناه است و دستیابی به این مصلحت عمومی هرچند به ضرر فرد، باشد و آگاهان ناچار شوند در برابر ظلم و ستم فرمانروا شکیبایی پیشه کنند، راه راست و استواری است که سنت پاک پیامبر صبه آن ارشاد و راهنمایی مینماید؛ و این شیوه استوار بر هر مسلمان درستاندیش، ژرف ایمان و راسخ واجب است. شکیبایی مظلوم در برابر ستم فرمانروا به معنای سکوت در برابر ظلم و ستم حاکم نیست بلکه بر او واجب است که با بهرهگیری از قواعد امر به معروف و نهی از منکر از فرمانروا انتقاد نماید و او را نکوهش کند.
منظور از عدم شورش علیه حاکم و شکیبایی در برابر ظلم و ستمش عدم اجازه قیام مسلحانه علیه اوست تا زمانی که از حوزه ارکان اسلام خارج نشده و کفر آشکار و صریح از او صادر نگردیده باشد.
[۳۵۰] صحیحالبخاری، بشرح العسقلانی، ج ۱۳، ص ۵. [۳۵۱] همان، ص ٧. [۳۵۲] پیروی از خلیفه و ولی امر و امیر و ... هنگامی وجوب مییابد که از سوی اولوالامر (اهل شورا) برگزیده شده باشد. [۳۵۳] صحیح البخاری به شرح العسقلانی، ج ۱۳، ص ٧.