مختصری از زندگی استاد شهید ناصر سبحانی
در مهر ماه سال ۱۳۳۰ هجری شمسی در سرزمین ایران در روستای دوریسان از توابع شهرستان پاوه، استان کرمانشاه در یک خانوادهی متدین کرد زبان چشم به جهان گشود، در سال ۱۳۳٧ وارد اولین دبستان تازه تأسیس زادگاهش گردید. درسال ۱۳۴٧ پس از اخذ مدرک سیکل و کسب رتبهی اول دبیرستان شهر پاوه نسبت به ادامهی تحصیل در مدارس دولتی بیرغبت و بلافاصله در پاییز همان سال راهی حجرهی محقر دهستان نودشه گردید وبدون وقفه تا نیمهی دوم سال ۱۳۵۳ هجری شمسی به ترتیب در حجرههای محقر نودشه، پاوه، پیرانشهر و مریوان در محضر اساتید نامی آن وقت زانو زد و مفتخر به کسب اجازه نامهی تدریس، امامت و افتاء گردید. برای پرداخت زکات علمش و با تأسی از سلف صالحش به روستای زادگاهش بازگشت و در سنگر مسجد به دعوت و اصلاح و ترویج فرهنگ اسلامی همت گماشت. در دوران طلبگی به تصوف گرایید اما بعد از آن با مطالعهی آثار بزرگان، حقیقت توحید را دریافته و از تصوف فاصله گرفت و به اصلاح عقاید انحرافی پرداخت؛ در اثنای جهد و تلاش در این زمینه قدرتپرستان به ستوه آمده و بیدرنگ در بهار سال ۱۳۵۵ به دستور سازمان اطلاعات و امنیت نظام پهلوی به خدمت سربازی اعزام شد، امّا پس از اتمام دو سال خدمت اجباری مجدداً به سنگر مسجد روستای زادگاهش بازگشت و به انجام وظیفه مشغول شد. در پاییز سال ۱۳۵٧ هجری شمسی ازدواج کرد و در همان سال با معترضین و ناراضیان نظام پهلوی همسو و محور مبارزات مردم پاوه علیه نظام گردید. با اوج گرفتن مبارزات، نظام حاکم، منقرض و انقلاب پیروز شد. مدت چند ماه با نهادهای تازه تأسیس انقلاب همکاری و مدیریت نمود. امّا پس از انتشار پیش نویس قانون اساسی و مغایرت ۳۸ اصل از اصول مصوب با شریعت اسلام به انتقاد پرداخت، با ارسال اعتراض مکتوب به روزنامههای کثیر الانتشار و سخنرانی در حسینیهی ارشاد تهران دین خود را ادا نمود، امّا انقلاب سیر انحرافی را به تأسّی از تعصبات مذهبی در پیش گرفته بود و به توصیههای خیرخواهانه و دلسوزانه امثال استاد اعتنایی نمیشد. تسویه حسابهای شخصی و گروهی و مذهبی حقایق را لگدمال میکرد. استاد در دیدار دوم با رهبر انقلاب آقای خمینی و توصیههای لازم به ایشان و درک و فهم حقایقی از نحوهی گفتار وی در ارتباط با فاصله گرفتن انقلاب از اسلام و مصالح مسلمین به کلی از انقلاب فاصله گرفت و بلافاصله مورد خشم قدرتپرستان واقع شد. ایشان به کار دعوت و تحقیق وپژوهش مشغول گردید. مسئوولان محلی حلقهی فعالیت را تنگتر کردند. اما ایشان به مقاومت در راستای دعوت و اصلاح ادامه داد بیداری اسلامی را گسترش و ضمن ارشاد اعضا و شورای مدیریت مکتب قرآن منصوب به مرحوم احمد مفتی زاده و اتحادیهی اسلامیکردستان عراق، تفکر اخوان را در ایران پایهگذاری نمود. در کنگرهی دوم شورای مرکزی اهل سنت ایران مأموران امنیتی به تعقیب و گریز اعضای این شورا مبادرت ورزیدند، اما استاد به درایت شاگردانش از دستگیر شدن به وسیلهی مأموران در امان ماند، اما از آن تاریخ تا دستگیر شدن ایشان به مدت هفت سال و نیم در شهرهای مختلف ایران از جمله مریوان، سنندج، کرمانشاه، بندر عباس و کویته پاکستان تحت تعقیب و در اختفاء زیست سرانجام در تاریخ ۱۸/۳/۱۳۶۸ هجری شمسی در شهر سنندج دستگیر و پس از ٩ ماه و٩ روز زندانی بدون ملاقات در تاریخ ۲۸/۱۲/۱۳۶۸ هجری شمسی بنا به دستور مقامات طراز اول جمهوری اسلامی در صحن دادسرای سنندج به شهادت میرسد، و جنازهی آن عزیز سرافراز را در شهر قروه که یکی از شهرهای استان کردستان ایران است و با زادگاه استاد فرسنگها فاصله دارد مخفیانه دفن مینمایند-.
خلاصهی مطلب این که استاد شهید ناصر سبحانی (رحمه الله علیه) عالمی الهی، معلمی قرآنی، ذاکری اندیشمند، رهبری توانا، فقیه و مجتهدی بادقت و سیاستمداری دانشمند و حکیمی فرزانه بود. استاد شهید در زمینههای مختلف علوم اسلامی از جمله تفسیر، علوم حدیث، اصول فقه، عقیده، اخلاق، تزکیه، احکام و دهها موضوع دیگر آثار مکتوبی به جای گذاشته و اثر ولایت وامامت ایشان به زبانهای عربی و فارسی را میتوان از جملهی آثار جاودانهی ایشان به حساب آورد. جهت اطلاع و آگاهی بیشتر از اهمیت موضوع یادآور میشود که بنا به اظهارات مقامات قضایی و امنیتی در رویارویی با خانواده وشاگردان استاد تألیف و انتشار همین اثر مهم و جاودانه که نقاب از روی حقیقت پنهان شدهی پروسهی ولایت و امامت گمراه کنندهی شیعیان برداشت از جملهی عوامل صدور فرمان حکم شهادت استاد محسوب شده است.
﴿...رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠﴾[الحشر: ۱۰] [۳].
[۳] «پروردگارا! ما را و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهای مان کینهای نسبت به کسانیکه ایمان آوردهاند قرار مده، پروردگارا! بیگمان تو رؤوف و مهربانی». ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ٣ مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ٤ إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥ ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمۡتَ عَلَيۡهِمۡ غَيۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَيۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّينَ٧﴾.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ، وَبَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، كَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ، وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ فِي الْعَالَمِينَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.