امامت و شوری
با نزول احکام و بیاناتی دیگر در زمینهی یاد شده در سورهی احزاب و غیر آن، امامت در زندگی خانوادگی نیز تکمیل و با تحقق کمال این امر، کمال رحمت خداوند بر مؤمنین متحقق و حجت تامهاش بر کافرین قائم گردید... در معرفت اصول و فروع جهان بینی حق و احکام کلی و جزئی منزل در کتاب خدا و در گرویدن بدان و عمل به مقتضای تکالیف فردی، پیامبر خدا ج، در ادای تکالیف جمعی، آن جمع گزیدهی تزکیه و تعلیم یافتهی بینظیر، نمونههای زندهی هدایت خداوندی در پیشاپیش پویندگان راه ایمان و عمل صالح آمدند. در زمینهی کشف احکام رویدادهای مرتبط با تحولات زندگی (که کتاب خدا از بیان ویژهی آنها ساکت است)، التزام اصل شوری و امامت جمعی در غیر زمینهی تبیین خاص پیامبر خدا ج، چراغ روشنگر راه آیندگان شد.
توضیح مسأله این که: تحولات مذکور، متضمن رویدادهایی چنان فراوان و گوناگون است، که بیان احکام ویژهی آنها از سوی خداوند، مستلزم فرود آمدن کتابهایی آن قدر فراوان میباشد که، بشر را یارای دریافت و حفظ آنها نیست. نیز این امر موجب تعطیل استعدادها و نیروهای گوناگون بخشیده شده به نوع بشر است (که این امر مناقض با حکیم بودن خداوند است). لذا خداوند پس از بیان اصول و فروع جهان بینی حق و اصول احکام و بخش تحول ناپذیر از جزئیات آن و تکلیف پیامبرش ج به تبیین در زمینهی معینی، استنباط احکام رویدادهای نامبرده در غیر زمینهی مذکور را، به خود مکلفین واگذاشته است. از آن جایی که استعدادها همه از خداوند بوده، در اسباب مشّیت وی بودن یکسان میباشد و نیز هر چیزی نزد وی به اندازهای است ﴿وَكُلُّ شَيۡءٍ عِندَهُۥ بِمِقۡدَارٍ٨﴾[الرعد: ۸] [۱٧۳]، یگانه راهی که پیمودن آن را خداوند از شروط رسیدن به سعادت گردانیده، به کار گرفتن همهی استعدادها و اجتناب از نادیده گرفتن برخی و بیش از اندازه اعتبار دادن به برخی دیگر، به عبارتی دیگر، پرهیز از تعطیل بعضی از اسباب کردارهای مورد رضای خداوند و به کار گرفتن اسباب افعال غیر مرضیش میباشد.
در سورهی شوری پس از بیان شرک و ظلم گروهی از زمینیان و گران بودن دعوت به اقامهی دین و عدم تفرق بر ایشان و، مبتنی بودن تفرقشان بر یگانه اساس بغی و، در شک و ریب بودن واپسینان از کتاب خدا و اهل اهواء بودنشان و، سرانجام حجت تراشیهای نابجایشان در بارهی خدا و، موضعگیری غیر مؤمنانهاشان در برابر واقعیت روز قیامت و، سرنوشت خواستاران کشت زندگی دنیا و، سرانجام پیرویشان از دین غیر مجاز ساختهی دست شرکائشان و، گفتار بهتان آمیزشان در بارهی داعی حق و، جزای کفر کافرین و، عاقبت مجادله کنندگان در آیات خدا و، ناچیز بودن آنچه که از طریق کفر و سیئات به دست میآورند، در آیات سی و ششم تا سی و هشتم میفرماید: ﴿وَمَا عِندَ ٱللَّهِ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ٣٦﴾[الشورى: ۳۶] [۱٧۴](آشکار است که جز در صورت وجود دلیلی معتبر، پیامبر خدا ج را که در پیشاپیش مؤمنین قرار دارد، از دارندگان اوصاف مذکور در این آیات (از جمله التزام اصل شوری) که ناشی از سرچشمهی ایمان است، مستثنی نمیتوان دانست. چنین دلیلی در این آیات، بلکه در این سوره موجود نیست).
﴿وَٱلَّذِينَ يَجۡتَنِبُونَ كَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُواْ هُمۡ يَغۡفِرُونَ٣٧ وَٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِرَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ﴾[الشورى: ۳٧-۳۸] [۱٧۵](لفظ امر در اصل به معنی فرمان دادن میباشد، گاهی به معنی چیزی که فرمان بدان تعلق میگیرد نیز، به کار رفته است و مراد از آن در این آیه و امثال آن معنی دوم است. لفظ شوری از لفظ شوار به معنی متاع و کالای نمایان است. مراد از شوری، با گفتگو رأی نمایان (یعنی مبرهن و صائب) را استنباط و استخراجکردن است) ﴿وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ٣٨﴾(ذکر وصف التزام شوری در ردیف استجابهی مذکور (که بودنش برابر با ایمان و اسلام، انتفایش به معنی کفر و تکذیب است) و اقامهی نماز و انفاق از آنچه که یاد شده (که تحققشان تحقق عبودیت خدا و عدمشان دلیل بندگی شیطان است)، از آن جهت است که شوری تنها وسیلهی دست یافتن به وحدت و حفظ آن و استنباطهای فردی منشأ تفرق و شکنندهی پیکر وحدت است. درست است که هر وحدتی خیر و هر تفرقی شر نیست، لیکن آنچه که در این جا ذکر شده است، شورای اهل استجابهی مذکور و اقامهی نماز و انفاق یاد شده است، شورای گرویدگان به جهان بینی حق و کلیات احکام و جزئیات تحول ناپذیر آن و تبیینات فردی پیامبر خدا جدر استنباط احکام رویدادهای مرتبط با تحولات یاد شده، راه حفظ وحدت براساس دین خدا؛ استنباطهای فردی ایشان مقدمهی تفرق و گم شدن از راه حق میباشد؛ زیرا اگرچه هیچ یک از اعضای هیأت شوری، در اجتهاد و استنباط از خطا معصوم نیست، داشتن صفات یاد شده در آیات مورد بحث و تکمیل آنها به صفت التزام شوری، موجب بالا رفتن درصد اصابت در استنباطها، پایین آمدن درصد خطا تا حداقل ممکن میگردد، که آنهم از آن جایی که پس از تبیینات فردی پیامبر خدا ج، کاملترین وسیلهی ممکن برای بشر در کشف احکام خداوندی، به کار گرفتن همهی استعدادهای خدادادی بوده، چارهای جز اتخاذ آن نیست، مشمول مغفرت خداوند گشته، پیش از آشکار شدن حقیقت امر، به عنوان حکم خداوند تلقی گشته، همچون احکام منزل از جانب وی، بر همگان حجت میباشد، بدین گونه، شوری موجب اقامهی دین خدا، که عبارت از اصول و فروع جهان بینی دینی و احکام منزل و تبیینات فردی نبوی و احکام اجماعی اهل شوری است میگردد. بر عکس شوری، در استنباطهای فردی درصد اصابت پایین آمده و درصد خطا به حداکثر ممکن میرسد، از آن جایی که استنباط کنندگان واجب خود را در زمینهی اخذ اسباب آنگونه که باید ادا نکرده، بهترین وسیلهی ممکن یعنی شوری را رها کردهاند، خطاهایشان مشمول مغفرت نگشته، هیچ یک از احکامشان (که – اضافه بر نامشروع بودن وسیلهی استنباط – درصد خطا در آنها در سطح بالایی است) به عنوان حکم خداوند تلقی نگشته، حجت نمیتواند باشد (مسألهی دو اجر برای مجتهد مصیب و یک اجر برای مجتهد مخطیء – اگر ثبوتش مسلم باشد – امر دیگری است، که تنها در صورت مشروع بودن اجتهاد، یعنی در اجتهادهای جمعی و اجتهادهای فردی در احوال شخصی و اجتهادهای فردی اضطراری صدق دارد). در نتیجه هریک از راهها و مذاهب ارائه داده شده از سوی متفرقین، ترکیبی از بخشی از دین خدا و احکامی از غیر وی بوده، با وجود آن اقامهی دین وی، غیر ممکن میگردد.
به عبارتی دیگر، شوری تنها وسیلهی ادامهی سیر در راه خدا و عدم آن مقدمهی تفرق و سلوک راههای دیگر و در نتیجه گرفتار شدن در چنگال شرک و به صف مشرکین پیوستن است. حکم اجتماع بر اقامهی دین و پیمودن راه خدا و اجتناب از تفرقی که زایندهی شرک و از صفات مشرکین است برای همگان هویدا است (اجتهادات ائمهی اجتهاد در قرون پس از سپری شدن دوران شوری، اموری اضطراری و از روی ناچاری بوده، خود مجتهدین - چنان که از تاریخ زندگی پر مجاهدتشان برمیآید - بدان خشنود نبودهاند. سایر مسلمین نیز - چنان که در پیروی از ایشان صادق باشند - نباید بدان خشنود بوده، باید با تمام توان در تغییر وضع موجود و زمینهسازی برای به روی کار آمدن دوبارهی شوری بکوشند). چنانکه میفرماید:
﴿۞شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِۚ﴾[الشورى: ۱۳] [۱٧۶](پس اقامهی دین و اجتناب از تفرق در آن راهی است که، سفارش پیمودنش از نخستین رسالت آغاز، تا آخرین رسالت ادامه یافته است) ﴿كَبُرَ عَلَى ٱلۡمُشۡرِكِينَ مَا تَدۡعُوهُمۡ إِلَيۡهِۚ﴾(از آن جایی که شرک براساس عدم اقامهی دین و تفرق در آن نهاده شده است اقامهی دین و اجتناب از تفرق در آن، که مشرکین را بدان فرا میخوانی، بر ایشان گران آمد) ﴿ٱللَّهُ يَجۡتَبِيٓ إِلَيۡهِ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِيٓ إِلَيۡهِ مَن يُنِيبُ١٣﴾(اشاره به گروه دیگری است که بر خلاف مشرکین، اقامهی دین و عدم تفرق در آن را خواسته، هر بار که انحرافی از آن برایشان روی میدهد، به سویش باز میگردند، با آن مشیّت و این انابه، شایستگی اجتباء و هدایت بدان را یافته، مجتبی و مهدی میگردند). ﴿وَمَا تَفَرَّقُوٓاْ إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡعِلۡمُ بَغۡيَۢا بَيۡنَهُمۡۚ﴾(پس تفرق متفرق شدگان ناشی از بغی – و نه از جهل – بوده است). ﴿وَلَوۡلَا كَلِمَةٞ سَبَقَتۡ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى لَّقُضِيَ بَيۡنَهُمۡۚ﴾(گناه تفرق چنان بزرگ است، که اگر گفتهای از خداوندت، که در تأخیر برچیدن بساطشان تا اجلی نامبرده و تعیین شده، زودتر صادر گشته و پیش افتاده است نمیبود، در میانشان داوری کرده شده، به کارشان پایان داده میشد) ﴿وَإِنَّ ٱلَّذِينَ أُورِثُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ﴾(مراد امت مخاطب قرآن از آغاز نزولش تا پایان عمر بشر است) ﴿لَفِي شَكّٖ مِّنۡهُ مُرِيبٖ١٤﴾.
﴿فَلِذَٰلِكَ فَٱدۡعُۖ﴾(پس برای آن، یعنی اقامهی دین و عدم تفرق در آن فرا خوان). ﴿وَٱسۡتَقِمۡ كَمَآ أُمِرۡتَۖ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡۖ﴾(که هوسهایشان آمر به تفرق یاد شده است)، ﴿وَقُلۡ ءَامَنتُ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِن كِتَٰبٖۖ﴾(برخلاف آنان که از آن در شکی دلهره انگیزند). وَأُمِرۡتُ لِأَعۡدِلَ بَيۡنَكُمُۖ ٱللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمۡۖ لَنَآ أَعۡمَٰلُنَا وَلَكُمۡ أَعۡمَٰلُكُمۡۖ لَا حُجَّةَ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمُۖ ٱللَّهُ يَجۡمَعُ بَيۡنَنَاۖ وَإِلَيۡهِ ٱلۡمَصِيرُ١٥﴾[الشوری: ۱۳-۱۵] [۱٧٧].
و میفرماید: ﴿فَأَقِمۡ وَجۡهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفٗاۚ فِطۡرَتَ ٱللَّهِ ٱلَّتِي فَطَرَ ٱلنَّاسَ عَلَيۡهَاۚ﴾(پیش از این گفته شد که، خداوند خالق آمر به هر آفریدهای اندازهای معین از ماده و صورت و کیفیتی ویژه و نیرو و استعدادی اندازه گرفته شده داده و آن را رهسپار راهی معین نموده است. نیز گفته شد که، هر آفریدهای با هرچه که دارد سببی است که، خداوند بدان، فعل خاصی از افعالش را انجام میدهد. بودن هر آفریدهای با کمیت و کیفیت و استعداد ویژهای که به وی آمادگی حرکت به سوی غایتی معین و تحقق فعلی از افعال را میدهد، فطرت آن آفریده است. فطرتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است، عبارت از آن است که بشر با هرچه که دارد آمادگی گراییدن از غیر راه خدا و راست روی آوردن به راه حق را دارد؛ بر این اساس است که مخاطب امر وارد در این آیه قرار گرفته است). ﴿لَا تَبۡدِيلَ لِخَلۡقِ ٱللَّهِۚ﴾(دگرگونی برای آفرینش خدا نیست، هیچ گاه بشر چنان نمیگردد که غیر آنچه که خداوندش از وی میخواهد با او سازگار باشد، کسانی که بندگی غیر خدا را بر میگزینند، خواه ناخواه در صحنهی ستیز با آفرینش خود قرار میگیرند) ﴿ذَٰلِكَ ٱلدِّينُ ٱلۡقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ٣٠ ۞مُنِيبِينَ إِلَيۡهِ وَٱتَّقُوهُ وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ٣١ مِنَ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ٣٢﴾[الروم: ۳۰-۳۲] [۱٧۸](این آیه به بخشهای جداگانه تقسیم کردن دین و به صورت گروههای پراکنده در تقویت آن بخشها در آمدن و دل خوش داشتن هر جزئی (= گروهی که افرادش به شدت به هم پیوستهاند) بدانچه که نزدش هست را، از ویژگیها و نشانههای معرّف مشرکین شمرده است. جملهی نخستین این آیه بدین گونه نیز قرائت شده است: «مِنَ الَّذینَ فارَقوا دینَهُم» یعنی از کسانی که از دینشان جدایی گرفتند. این عبارت گویای آن است که، دین را به بخشهای جداگانه تقسیم کردن، برابر با از آن جدایی گرفتن است).
میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗا لَّسۡتَ مِنۡهُمۡ فِي شَيۡءٍۚ﴾(یعنی هیچ ارتباطی با ایشان نداری) ﴿إِنَّمَآ أَمۡرُهُمۡ إِلَى ٱللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ١٥٩﴾[الأنعام: ۱۵٩].
و میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ ٱلنَّاسَ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗۖ﴾(یعنی اگر میخواست، سنّت دیگری را بر بشر حاکم میکرد و به اقتضای آن، مردم را یک امت میگردانید. لیکن مشیّتش بر آن شد که بشر خود، راه بندگی را برگزیند و همین امر منشأ اختلاف گشت). ﴿وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ﴾(پس اختلاف، نشانهی محروم بودن از رحمت خداوند است) ﴿وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمۡۗ﴾(یعنی تنها برای آن که به اختیار و انتخاب خود بندگی کنند - که این خود زایندهی اختلاف است - ایشان را آفرید. ﴿وَتَمَّتۡ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمۡلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ ٱلۡجِنَّةِ وَٱلنَّاسِ أَجۡمَعِينَ١١٩﴾(یعنی از مختلفین) [هود: ۱۱۸-۱۱٩] [۱٧٩].
[۱٧۳] «و هر چیز نزد او مقدار معینی دارد». [۱٧۴] «و آنچه نزد الله است برای کسانیکه ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکّل میکنند بهتر و پایدارتر است». [۱٧۵] «و (همان) کسانیکه از گناهان بزرگ و زشتیها اجتناب میکنند، و هنگامیکه خشمگین شوند، گذشت میکنند. * و کسانیکه (دعوت) پروردگارشان را اجابت کردند، و نماز را برپا میدارند، و کارهایشان بین آنان به (صورت) مشورت است، و از آنچه به آنها روزی دادهایم. (در راه الله) انفاق میکنند». [۱٧۶] «دینی را برای شما تشریع کرد، از همان گونه که به نوح توصیه کرده بود، و از آنچه بر تو وحی کردهایم، و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردهایم ، که دین را برپا دارید و در آن فرقه فرقه نشوید، بر مشرکان گران است، آنچه شما آنها را بدان دعوت میکنید. الله هر که را بخواهد بر میگزیند، و هر که به سوی او باز گردد، هدایت میکند». [۱٧٧] «آنها پراکنده نشدند مگر بعد از آنکه علم (و دانش) به سراغشان آمد (و کاملاً آگاهی یافتند، آن هم) از روی حسادت در میان خود (بود) و اگر فرمانی پیش از این از جانب پروردگارت صادر نشده بود، (که آنها) را تا زمانی معین (مهلت) داده است، یقیناً در میان آنها داوری میشد، و بیگمان کسانیکه بعد از آنها وارث کتاب شدهاند، در بارۀ آن سخت در شک و تردیدند، (و نسبت به آن بدبینند). * پس به این (دین) دعوت کن، و همانگونه که مأمور شدهای پایداری (و استقامت) ورز، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که الله نازل کرده است، ایمان آوردهام، و مأمورم در میان شما به عدالت رفتار کنم، الله پروردگار ما، و پروردگار شماست، (نتیجۀ) اعمال ما از آنِ ما، و (نتیجۀ) اعمال شما از آنِ شماست، بین ما و شما هیچ جدال (و خصومتی) نیست، الله ما و شما را (دریکجا) گرد میآورد، و بازگشت (همه) به سوی اوست». [۱٧۸] «پس روی خود را با حقگرایی (و اخلاص) به سوی دین آور، فطرت الهی است، که (الله) مردم را بر آن آفریده است، دگرگونی در آفرینش الله نیست، این است دین استوار، و لیکن بیشتر مردم نمیدانند. ﴿۳۰﴾به سوی او باز گردید، و از او بترسید، و نماز را برپا دارید، و از مشرکان نباشید. * از کسانیکه دین خود را پاره پاره کردند، و فرقه فرقه شدند، و هر گروهی به آنچه نزد خود دارند؛ خوشحالند». [۱٧٩] «و اگر پروردگارت میخواست، (همهی) مردم را یک امت قرار میداد، ولی (آنها) همواره مختلف اند. * مگر کسیکه پروردگارت (بر او) رحم کند، و برای همین آنها را آفریده است، و سخن پروردگار تو محقق شد که: مسلماً جهنم را از همهی (عاصیان و مجرمان) جن و انس پر خواهم کرد».